خانه مستند انقلاب اسلامی یکی از مراکزی است در سال ۱۳۹۱ در سازمان هنری رسانهای اوج تشکیل شد تا به مستندسازان برای تولیداتشان کمک کند؛ البته در موضوعاتی که انگیزه یا توان تولید آن توسط مستندسازان به تنهایی وجود ندارد. در کنار این فیلمهای مستند، مستند-مسابقاتی هم در خانه مستند تولید شده که مشهورترین آنها «ضد گلوله»، «فرمانده» و «خانه ما» هستند. به بهانه فرا رسیدن چهل و دومین سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با مهدی مطهر مدیر خانه مستند گفتگو کردیم.
* در سالهای اخیر نام «خانه مستند» به عنوان یکی از مراکز اصلی مستندسازی همواره مطرح بوده است. درباره پیشنیه و سابقه شکلگیری «خانه مستند» توضیح بدهید؟
اگر از اوایل سال ۹۰ فعالیت مجموعه «خانه مستند» را در نظر بگیریم امسال نهمین سال فعالیت خودمان را سپری میکنیم و بزودی وارد دهمین سال فعالیت مجموعه «خانه مستند» خواهیم شد. هسته اولیه «خانه مستند» با همین طرز تفکر، اما با میزان تولیدِ خیلی پایینتر سال ۸۹ در قالب برنامه گِره دور هم جمع شده بودند، ولی این ایده که ما یک مجموعهای از تهیهکنندهها باشیم که در تولید بالا جریانسازی میکنیم، بصورت جدی از اواخر ۸۹ و اوایل ۹۰ اتفاق افتاد، برای همین میتوانیم بگوییم که عمر «خانه مستند» در حال ورود به ۱۰ سالگی است.
* بسیاری از تولیدات «خانه مستند» نام سازمان اوج گره خورده، ولی توضیح بالای شما یعنی زیر مجموعه اوج و منصوب به این سازمان نیستید؟
بروز و ظهور مجموعه «خانه مستند» با این عنوان به تولد و شکلگیری سازمان اوج مربوط نیست و خیلیها به اشتباه ما را زیر مجموعه اوج میدانند که البته شاید توضیحندادن دقیق ما هم در این ذهنیت دخیل بوده است. در توضیح پیشینه «خانه مستند» دو مساله باید مورد توجه قرار بگیرد. اول اینکه، طیفی از بچههای مستندساز از جمله حسین افشار، مهدی مطهر، حسام اسلامی و خانم مهدیهسادات محور، از قبل یک چنین گعده و جریانی را گذاشته بودند، اما میبینیم با اسم اوج گره خورده است. واقعیت این است که بدون هیچ تردیدی سازمان اوج در بالا آمدن و ضریب پیدا کردن هم تعداد و هم کیفیت کارهای «خانه مستند» خیلی موثر بوده است. یعنی «خانه مستند» زیرمجموعه اوج نیست، ولی در اینکه «خانه مستند» الان مجموعهای شده که اصحاب رسانه مانند شما اسم آن را شنیدهاید و با بچهها و فیلمهای آن ارتباط برقرار کردید، بسیار مدیون و مرهون مجموعه سازمان اوج هستیم.
بروز و ظهور مجموعه «خانه مستند» با این عنوان به تولد و شکلگیری سازمان اوج مربوط نیست و خیلیها به اشتباه ما را زیر مجموعه اوج میدانند.
اما به لحاظ ساختاری و اداری زیرمجموعه اوج نیستیم. اینکه مدیر کیست؟ چگونه میخواهیم فیلم تولید کنیم؟ شورا و بازبینی ما کیست، همۀ اینها به خودمان ربط دارد و مجموعه اوج که مجموعه معظمی در مجموعههای فرهنگی و رسانهای محسوب میشود با سفارشها و با عنایتهایی که به مجموعۀ ما داشته باعث شده ما به جای اینکه برای ۱۰ تا مستند در سال برنامهریزی کنیم برای تعداد بیشتری مستند برنامهریزی کردیم که بعدها کنار ما مجموعههای دیگر هم سفارش مستند اوج را انجام دادند.
* یعنی الان شما با سازمان اوج ارتباط مالی به معنای حمایت و پیشتیبانی همیشگی نیست فقط پروژهای است؟
از ابتدا پروژهای بوده و برای تک تک تولیداتی که از سمت سازمان اوج به ما سفارش داده میشود، پروژه تعریف میکنیم.
* با توجه این توضیحات «خانه مستند» یک مجموعه مستقل مستندسازی محسوب میشود؛ اما بودجه شما از کجا تامین میشود؟
«خانه مستند» یک مجموعه خصوصی مستندسازی است که بودجه خودمان را از طریق قراردادهای پروژهای با مراکز مختلف و صرفهجوییِ اقتصادی تامین میکنیم. نکتۀ اصلی این است که اساساً سعی نکردیم با عده و عُده زیاد کارمان را در دفتر پیش ببریم، عمدۀ آدمهایی که در ستاد «خانه مستند» هستند و کارمند حقوق بگیر مجموعه محسوب میشوند بین ۱۵ تا ۱۸ نفر هستند و بقیۀ آدمها در پروژهها تعریف میشوند؛ بنابراین همه این همکاریها در قالب پروژهها تعریف شده است و غیر از این تعامل خارج از توافقی با سازمان اوج یا ارگان دیگری نداریم.
* چرا اسم «خانه مستند» را انتخاب کردید؟ در وهله اول احساس صنفی بودن مجموعه شما به مخاطب دست میدهد؟
«خانه مستند» شاید به لحاظ اسمی یک مقدار بدسلیقگی در اسم ما بود، به این معنا که اسم یک مقدار صنفی است مانند خانه سینما که بعضیها فکر میکنند یک جای ارگانی یا صنفی است، اما میخواستیم مجموعه ما محلی برای رجوع همه مستندسازان باشد. یکی از ایراداتش همین ذهنیت بود که آن را درست کنیم و دوم اینکه دست ما را میبست در اینکه تولیدات غیرمستند داشته باشیم درصورتی که بچهها در مجموعه ما دغدغۀ کار کوتاه و داستانی داشتند، دغدغۀ تولید رئالیتیشو داشتند که شاید یکی از وجوه تمایز ما نسبت به سایر مجموعههای خصوصی، تولید رئالیتی شوها است که حتماً آنها را دیدهاید.
شاید به لحاظ اسمی یک مقدار بدسلیقگی در اسم ما بود، به این معنا که اسم یک مقدار صنفی است مانند خانه سینما که بعضیها فکر میکنند یک جای ارگانی یا صنفی است.
اگر نگویم یکی از نشانههای شهرت یا معروفیت «خانه مستند» تولید رئالیتی آن است، گزافه نگفتم مانند «ضد گلوله»، «فرمانده» و «خانه ما»، اینها تولیدات مستند نیست، گیمشو، رئالیتیشو، اصطلاحات مختلفی برای اینها دارند به اصطلاح برنامههای تلویزیونی، برای همین سعی کردیم در دل خودمان استودیوهای دیگری هم طراحی بکنیم. استودیو نه به معنای دفتر یا رئیس دفتر با ساختمان و بودجه مجزا، بلکه به لحاظ فکری و نرمافزاری میگویم. تولید محتوایی در همین ساختمان است، ولی تقسیمبندی موضوعی و کاری صورت گرفته است. مثلا مهدی مطهر مسئول استودیوی مستند (خانه مستند) است، عطا پناهی مسئول استودیو بادبان است که به صورت تخصصی فیلم داستانی را دنبال میکند و احمد شفیعی هم مسئول استودیو نوبین است. استودیو نوبین بصورت تخصصی به تولید رئالیتی شو و مستند-مسابقه میپردازد و برنامههایی موفقی از جمله «ضد گلوله»، «فرمانده»، «خانه ما» و «بریم بسازیم» جزو محصولات آن محسوب میشوند. اینها مجموعههای ۱۰ قسمتی هستند که برخی مثل «فرمانده» و «خانه ما» چندین فصل تولید موفق را پشت سر گذاشتهاند و «کارساز» هم به این برنامهها اضافه شده است.
* یعنی در چند سال اخیر «خانه مستند» برای ماندگاری، رویه فکری و کاری خودش را تغییر داده است؟
خیلی وقتها کارهای سطحی و زودگذر میشود تولید کرد، ولی اینکه شما بتوانید خلق برند انجام بدهید، به عنوان دغدغۀ خیلی جدی ما در این دو سه سال اخیر تبدیل شده است. حتی در مستندهای تکقسمتی که جشنواره برود و جایزه بگیرد، ولی خودش بتواند به لحاظ موضوع، تِم و ساختار یک برندی بشود برایمان اهمیت پیدا کرده است. مثلاً ما مستند «مهین» را ساختیم و تصمیم گرفتیم آن را طوری شکل بدهیم که میخواهیم یک مجموعه سریالی با این برند، با این محتوا و لوگو پیش ببریم و بعد مخاطب میفهمد این مجموعه محصول «خانه مستند» است.
در واقع میخواهیم مستندهای ما طوری باشد که با اسمگذاری، طراحی و پوستر، مخاطب آنرا دنبال کند و بداند که محصول «خانه مستند» است. در حال حاضر هم یکسری برندها خلق شدند که مثلاً مجموعه «یکی از ما» از آن جمله است. ایدهپردازی و تولید مجموعه «یکی از ما» برای ما بود که چند قسمت فصل اول آن با سرمایهگذاری سازمان اوج و ۱۳ قسمت با سرمایهگذاری شبکه مستند پخش شد و بزودی فصل دوم آن هم قرار است پخش شود. «یکی از ما» تِم مشخص دارد و ما به بهانۀ آن داریم به فیلمساز شدن مستندسازهای فیلم اولیِ با استعداد کمک میکنیم و موضوع کلی آن درباره آدمهای معمولی است که بدون کمک حاکمیت کمک میکنند تا حال افراد اطرافشان و جامعه خوب شود. در فصل اول آن ۳، ۴ تا از بچهها قبلا فیلم ساخته بودند و برند بودند، ولی ۷، ۸ نفر از آنها فیلم اولشان بود و کار کاملاً روانشناسی است.
* چه شد که «خانه مستند» یا زیرمجموعههای آن سراغ مستند مسابقههایی که ببیننده زیادی دارد رفتید؟ این ایدۀ اولیه از کجا آمده است؟ یعنی در ذهن شما چنین مستندهایی بود یا مستندهایی که دغدغههای خودتان باشد یا در راستای اهداف انقلاب باشد؟
درباره این استراتژی بهتر است احمد شفیعی به عنوان مدیر استودیو نوبین توضیح بدهد، اما من استثنائاً «فرمانده» را میگویم. قصۀ «فرمانده» خیلی بامزه است و اگر بخواهیم به لحاظ فکری «فرمانده» را در ذهنمان بیاوریم حتی عمرش دو سال بیشتر از «خانه مستند» است، اما نه با اسم «فرمانده». سال ۸۷-۸۸ حتی جایی هم که جلسات را میگذاشتند یادم است، دفتری در کوچه ملکی در بلوار کشاورز بود، دفتر حامد شکیبانیا بود، داشتند مجله حماسه را منتشر میکردند که یک برنامه تلویزیونی دفاع مقدسی بود. ما آنجا یک تعدادی بودیم، من، حسین افشار، آقای روحالله کاظمزاده، آقای حسین زائری و حسام اسلامی. این ۵، ۶ نفر یک برنامۀ جذابِ نظامی را طراحی کردیم که بچهها را به فضاهای میلیتاری (جنگآوری) راغب بکند، سرگرم بشوند و آدرنالین خونشان ترشح شود. شاید بیش از ۱۰، ۱۵ جلسه گذاشتیم که یک سناریو دربیاید، حتی شروع و مقدمۀ آن را نوشتیم. البته که دانش الان را نداشتیم، ولی میفهمیدیم چه باید بکنیم که بتوانیم مخاطب را جذب کنیم.
بعد از این اتفاق، برخی از بچههای ما با برنامۀ «گِره» مرتبط شدند که دو سال درگیر آن بودیم. «گِره» یک برنامۀ تلویزیونی بود که ۲۶ قسمت از شبکه ۳ پخش شد. ما درگیر آن بودیم و آنقدر ارتباط مستمر، مستقیم و استراتژیکی با جاهای مختلف مثل سپاه هم نداشتیم تا بخواهیم «فرمانده» را تولید کنیم. یعنی برای ما خیلی گران، دور و سطح هماهنگی بالایی لازم داشت که ما آن موقع این دسترسی را نداشتیم.
بعد از آنکه «گِره» تمام شد قصۀ تولید «فرمانده» هم کمی ضعیفتر شده بود، اما گره خوردن ما با سازمان اوج و شکلگیری شبکه عصر (افق فعلی) دوباره این آرزو را برای ما زنده کرد. یعنی سال ۹۰ که ما داشتیم خیز برمیداشتیم برای اینکه یکسری تولیدات مستند داشته باشیم که همزمان با فعالیت شبکه عصر پخش شوند؛ درگیر تولیدات مستمر برای مستند بودیم و در همین حین دوباره جرقه و بذر «فرمانده» در ذهن ما زنده شد. به همین دلیل با سازمان اوج ارتباط گرفتیم که قرار بود یک شبکه اختصاصی را بالا بیاورد و گفتیم الان زمان خوبی است تا آن برنامه را طراحی کنیم.
تعدادی از ما، چون بزرگ شده محله محلاتی هستیم اسم سردار محمد ناظری را شنیده بودیم، به همین دلیل پیشنهاد دادیم که برنامه بر پایه محمد ناظری ساخته شود. محمد ناظری تازه جزیره فاو را دستش گرفته بود و یادم است وقتی به او زنگ زدم با دو سه فحش جدی که من درگیر عملیات هستم و نمیتوانم بیایم، ماجرای حضور او تمام شد! در نهایت به حسین گیل رسیدیم، یعنی اولین جرقهها برای سال ۹۰ و ۹۱ است. اما در نهایت نتوانستیم به لحاظ حرفهای با آقای گیل به قرارداد برسیم، بنابراین با آقای مسجدیان جلسه گذاشتیم و گفت بچههای زیباکنار بیایند به شما کمک کنند که ما نیروهایمان را در فضای زیباکنار بردیم و اولین «فرمانده» با حضور آقای مسجدیان شکل گرفت.
* بعد از «سرزمین دانایی» سعید ابوطالب؟ چون ریلیتی شوی ابوطالب هم در همان زمان پخش شد؟
دقیقاً «سرزمین دانایی» سعید ابوطالب با برنامه ما همزمان داشت تولید میشد، ولی تجربۀ آقای ابوطالب در پساتولید جلوتر از ما بود. ما خیلی زمان هدر دادیم، هم سر خودمان را شلوغ کرده بودیم هم در پساتولید به آن روایت درستی که به یک سروشکل برسانیم تعلل کردیم برای همین خروجی آقای ابوطالب زودتر بالا آمد که به نظرم کار خوب و محترمی بود.
بعد با یک فاصلۀ کمی «فرمانده» بالا رفت و جزء اولین کارهای شبکه افق هم بود، یعنی برنامه ما تولید شده بود، ولی جایی در تلویزیون رونمایی نکرده بودیم و ترجیح ما این بود که با شبکه افق پخش شود. دیده شدن «فرمانده» خیلی به ما در سناریوهای بعدی کمک کرد که چه بکنیم جذابتر شود؟ در آن مقطع آقای مسجدیان خیلی منت گذاشتن با ما همراه شدند و به گروه ما کمک کردند. ایشان مجروح جنگی هستند و به خاطر جراحتی که از جنگ داشتند توان یک آدم نظامی که به لحاظ تصویری بتواند حس نظامیگری را کامل منتقل کند نداشتند، اما با این وجود بسیار به ما خیلی لطف کردند و با آن کسالتشان قبول کردند تا پرچم «فرمانده» زمین نخورد.
جلوتر که رفتیم هم سر محمد ناظری خلوتتر شده بود و هم تجربۀ ما در تولید بیشتر شده بود و با یک تیم وسیعی از فیلمبرداران خوب و سناریستها و تدوینگرهای خوب ارتباط گرفتیم و توانستیم در فصل جدید ضعفها را جبران کنیم و اینگونه بود که الان «فرمانده» برای خودش یک برند شده تا جایی که وقتی فراخوان میدهیم یک جمعیت ۳۰، ۴۰ هزار نفری ثبت نام میکنند. این اتفاق یعنی خلق برند یعنی آن اسم میتواند یک سایتی داشته باشد، بعضی اوقات خیلیها گفتند ما میخواهیم وسایل بچههای «فرمانده» را بگیریم.
ما در «خانه مستند» طرح و برنامه داریم، اما درآمد بودجهای نداریم بلکه ساختار ما این است که از قراردادهای پروژهای قرار است دوباره تولید داشته باشیم
بنابراین ما در «خانه مستند» طرح و برنامه داریم، اما درآمد بودجهای نداریم بلکه ساختار ما این است که از قراردادهای پروژهای قرار است دوباره تولید داشته باشیم. این طرح و برنامه است که مشخص میکند که ما چقدر تولید داشته باشیم و این پروژههها را به سرانجام برسانیم. ما باید برنامهها را به موقع مثلاً به شبکه مستند یا اوج برسانیم و پروژهها سر زمانبندی خودشان پیش بروند و قرارداد ما آسیب نبیند و از این طرف نظارت محتوایی و فنی کارها است که کارها با یک استاندارد واحدی تولید شود و مشخص شود اینجا خروجی این کار است و سطح کارها پایین نیاید و به نوعی بازوی تهیهکنندهها در بحث نظارت است.
* در حوزه مستند اصطلاحاً دست زیاد است و مراکز مختلفی همزمان تولید میکنند، در زمینه تولید موضوعات مختلف به تداخل نمیخورید؟
ما در «خانه مستند» بر طبق یک اصول و شیوه مدون کاری پیش میرویم، اما برای آنکه بدانید موازی کاری با جایی نمیکنیم لازم است یک تاریخچه بگویم. مستند از سال ۸۰ به قبل نه اینکه در انحصار مافیا بوده، اما شاید علاقمندیاش نبوده هم در مخاطب و هم در قشر بچههای فعال فرهنگیِ حزباللهی که در این فضا ورود کنند که میتواند به بحث مالی هم ربط داشته باشد و منحصراً مرکز گسترش یک فضای کوچکی برای تولید مستند داشت. از اواخر دوره مرحوم هاشمی و اوایل دوره آقای خاتمی قصۀ ورود یک جریانی متفاوت از بچهها به مستندسازی خیلی جدی شد. یعنی یک شفافیت و توسعۀ سیاسی اتفاق افتاد که نه فقط در قصه سیاسی در خیلی از موضوعات بچهها به تکاپو افتادند و این موضوع خیلی به موبایل، گسترش سطح دسترسی به اینترنت، ماهوارهها و حتی به شبکههای معارض ربط دارد چرا که این اتفاقات باعث شد تا جریان مستندسازی جدی شود.
ولی سنت چپهای داخلی نه به معنای اپوزیسیون، چه چپ انقلابی و چه چپ غیرانقلابی، که هر چقدر در روزنامهنگاری قوی بودند در نسل جدید آنها در مستندسازی اتفاق نیفتاد و صرفادر روزنامهنگاری منحصر شد و هر چه راستها (طرفدار جمهوری اسلامی) در روزنامهنگاری به نسبت چپها ضعیف بودند، در مستندسازی باعث اتفاقِ رو به جلو و آوانگاردی شدند (به اذعان و اعتراف خودشان که ما در فضای مستندسازی قافیه را باختیم).
یک زمانهایی بهانۀ آنها این بود که ما به منابع مالی و توزیع دسترسی نداریم که عملاً این روزها با توجه به اینکه خیلیها با موبایل تولید انجام میدهند دیگر این توجیه کاربرد ندارد، اما امروز اتفاقا آنها منابع مالی دارند و توزیع هم در انحصار حاکمیت نیست، ویاودیها و فضای مجازی است، اما در همین شرایط برابر هم عملاً حرفی برای گفتن ندارند و به دلیل اینکه در موضوعات سیاسی ضعف دارند اگر بخواهند فیلم بسازند، اشتباه میسازند.
حالا بعد از اتفاقاتی مانند قصه ۸۸ دو سه شبکه ماهوارهای بالا آمد که هر روز دارد تولید محتوا میکند، اما در داخل تلویزیون خنثی و اَخته است، شجاعت ندارد و نسبت به خیلی از موضوعات منفعل عمل کرد. در چنین شرایطی یک جریان از بچههای دغدغهمند شروع به کار در فضاهای فرهنگی و رسانهای کرد. در وقایع ۸۸ چندین قرارگاه به وجود آمد، بعضی ابتدا خودشان فیلم درست کردند بعد قرارگاه درست کردند بعضی وقتها ابتدا قرارگاه شکل گرفت بعداً یک مجموعهای که ما بتوانیم یک کاری بکنیم. حالا این را شما در کنار این بگذارید که شبکه افق دو سه سال بعد دارد شکل میگیرد، جشنواره عمار دارد شکل میگیرد و عناوین این شکلی، اوج، مسیر، سفیر و اسمهای این شکلی که اینها در ابتدا جلسات آموزشی با بچهها میگذاشتند، مثلاً مجموعه اواسط دهه ۸۰ راه افتاد و آقای طالبزاده و آقای فراستی آمده بودند و داشتند آموزش فیلمسازی میدادند یعنی اگر قبلاً نقد فیلم بود حالا آموزش فیلمسازی هم در جریان بود.
بعداز ۸۸ بچهها در قصه مستند و رسانههای تصویری تقویت شدند و امروز خوشبختانه خبر مستند جزء خبرهای روتین خبرگزاریهای مهم مثل فارس، تسنیم، مهر، ایسنا، ایلنا، ایرنا و خیلی دیگر از رسانههای رسمی و حتی رسانههای تخصصی سینمایی شده است و ما هم ارتباط خیلی خوبی با این دوستان داریم. خود ما در «خانه مستند» یک آیتمی به نام مستندخبر هر هفته درست میکنیم و از خبر خبرگزاریها بعضی خبرها را میرویم و خیلی هم کاری نداریم که تولید «خانه مستند» است یا نه و مورد توجه طیفهای مختلف هم قرار دارد در صورتیکه قبلاً چنین موضوعی نبود که هم موضوعات و مستندسازان خیلی متنوع شده است؛ بنابراین بخشی از عدم موازیکاری در موضوعات مرهون جریان رسانهای است که بعد از ۸۸ حول مستند شکل گرفته و مثلا انتشار خبری در زمینه اینکه کسی میخواهد درباره بازرگان کار کند باعث میشود بچههای دیگر متوجه شوند و سراغ موضوع یکسان نروند، هرچند که از هر موضوعی میشود قرائتهای مختلفی را ارائه داد و عموما بچههای مستندساز در گعدههای خودشان موضوعات را مطرح میکنند و خودش باعث عدم موازیکاری میشود. البته در شرایط فعلی اگر کسی بخواهد کار سیاسی انجام بدهد به یکی از کسانی که زنگ میزند حتما من هستم، مثلاً میگوید ما میخواهیم در مورد آقای فلانی کار کنیم. بعد من آن کار را متوقف میکنم چرا که متوجه میشوم دو نفر جلوتر از من شروع کردند و لزومی ندارد من بخواهم موازی کاری کنم. در مورد آقای هاشمی همینطور بود، مستند «شورش علیه سازندگی» به عنوان محصول «خانه مستند» در زمان حیات آقای هاشمی شکل گرفت و طبیعی است که وقتی آقای هاشمی فوت کرد چند نفر به تکاپو افتادند.
اما برای جمع بندی این سوال، ما برای طرح و تشکیل فیلم یک سامانهای داریم که برای همۀ مستندسازان شناخته شده است و هر کسی بخواهد با «خانه مستند» کار کند ابتدا وارد سامانه میشود و طرحش را به ما میدهد، آن طرحها در آن سامانه قابل جستجو و پایش است و بعداً کار از آنجا پیش میرود که آنجا یک دیتابیسی (شبکه اطلاعاتی) شکل میگیرد که ما میتوانیم بفهمیم این طرحها با این موضوعات را کار کردیم یا نکردیم؟ چه موضوعاتی کم داریم و قابل انجام است؟ و به این شیوه توانستهایم از موازی کاری موضوعی با مراکز دیگر و حتی همکارا مستقل خودمان جلوگیری کنیم.
* شیوه ارائه و ساخت مستندها در موضوعات مهم چگونه است، تعاملی با سایر ارگانها دارید؟
در موضوعات گلدرشت مانند اینکه یک نفر فوت میکند، یک اتفاقی است که معمولا مجموعهها به آن واکنش سریع نشان میدهند. ۵-۶ مجموعه اصلی هستند که معمولاً مستندسازان مستقل یا منفرد که میخواهند کار انجام بدهد از این چند مجموعه یک آماری میگیرند، «خانه مستند»، روایت فتح، شبکه مستند، حوزه هنری، عمار، و مرکز گسترش (که جای معظمی است، ولی معمولاً واکنش سریع و مستقیمی به خیلی از موضوعات سیاسی نمیگیرد).
* مثلاً مستندسازی یک طرحی دارد در سایت شما بارگذاری میکند، چقدر نگاه شما به این طرحها جدی است که مثلا ایدهدزدی نباشد؟
طرحها به ما ارسال و در مرحله بعد بازخوانی میشود، طرحهایی که خیلی ایراد دارند یا خیلی از نظر موضوعی با ما فاصله دارند به صاحبطرح برمیگردانیم و میگوییم این طرح را اصلاح کنید و طرح دوباره به ما برمیگردد. طرح توسط دبیر به جلسه طرح و برنامه میآید، اعضای تهیهکنندههای دفتر طرحها را میخوانند و نظرشان را میدهند و اگر روی طرح اجماع شود در جلسهای از صاحب طرح درخواست میشود که بیاید طرحش را ارائه حضوری (پیچینگ) بدهد که این به ما کمک میکند ببینیم مجری این طرح، این کاره است یا نیست؟ در ارائه حضوری میفهمیم که با این آدم میتوانیم کار بکنیم و این آدم به طرحش مسلط است یا همینطوری با یک سرچ ویکیپدیایی مطلب را برای ما فرستاده است و بخواهد کار کند. بعد از اینکه طرح او در آن جلسه حضوری مصوب شد برای عقد قرارداد و بحث برآوردی آماده میشود.
بعد از اینکه طرح پیشنهادی یک مستندساز در آن جلسه حضوری مصوب شد، برای عقد قرارداد و بحث برآورد آماده میشود
ما آنقدر موضوع در ذهن خودمان داریم که اگر بخواهیم روی آنها کار کنیم دیگر وقتی برای اینکه ایدۀ دیگران را کار کنیم پیدا نمیکنیم. بعد از ۱۰ سال یک نمونه هم کسی چنین حرفی در مورد «خانه مستند» نگفته که روی ایدۀ ما رفتند و این مستند را ساختند. بعضی از موضوعات مثلاً در مورد فساد اداری در ایران، نظام بانکی، در مورد آقای هاشمیرفسنجانی، یکدفعه یک نفر در حرفهایش میگوید مثلاً من میخواستم این فیلم را بسازم، این دزدی ایده نیست، مثلاً بچههای سفیر فیلم «هاشمی زنده است» را ساختند و ما «شورش علیه سازندگی» را ساختیم، فیلم مستقل و مشخص است، هر کدام چه چیزی میگوید؟ کجا را میزند؟ به چه چیزی حمله میکند؟. آنقدر کارها و عمر مرحوم آیتالله هاشمی وسعت دارد که هر هر جریانی میتواند فیلم مستقل از ایشان بسازد.
* تیم تولید را شما در اختیار مستندساز میگذارید؟
این هم مدلهای مختلفی دارد، در مدل فیلم اولیها ما تعمداً میخواهیم عوامل را ما برای آنها بچینیم، چون میخواهیم او عضو تیمی شود که کاربلد هستند. فیلمبردار حرفهای است، تدوینگر و صدابردار خوبی است، هم ورکشاب شکل بگیرد یعنی هم کار یاد بگیرد و هم خروجی آن حداقل استانداردها را داشته باشد. یعنی گاهی اوقات عملاً فیلمبردار آن کار را جمع کرده است، ولی آن فیلمساز در این پروسه خیلی چیزها یاد گرفته است و این اعتماد به نفس را هم پیدا کرده است که خودش یک فیلم مستقل درست کرده است و اگر طرح جای دیگری ببرد بگوید من نمونه کار دارم و کار ساختم هم قابل پذیرش باشد.
البته گاهی فیلمبردار و مستندساز یکی است که در سینمای مستند موضوع عجیبی نیست. در سینمای داستانی همۀ اینها مستقل است، ولی در فضای مستند این اتفاق خیلی متبادر است و اتفاق میافتد که فیلمبردار همان مستندساز است یا مستندساز دارد کار خودش را فیلمبرداری هم میکند و ما در این اِبا داریم که میگوییم تدوین را نمیگذاریم، موردی داریم که تدوین هم بکند، ولی ما پرهیز داریم، چون میگوییم تدوین کارگردانی مجدد فیلم است برای همین فیلم از یک کارگردان دیگر محروم نشود و کارگردان دیگری پای کار بنشیند و دوباره ایرادهای کار را بگیرد و کار بهتر بشود، ولی ما عواملی داریم که فیلمساز تکنفره هستند.
گاهی خودشان تیم دارند، ولی برای ما مهم است که تیم چه کسانی هستند؟ سابقهاش چگونه است؟ نمونۀ آن را ببینیم و با عوامل دیگر اقبال داریم. یعنی هر دو سه مدل را داریم.
* برای دریافت طرح از مستندسازان سازوکار دارید یا هرکس میتواند حضوری طرح ارائه دهد؟
در سال ۹۷ ما ۵۳ طرح مصوب کردیم، مثلاً ۲۰۰ طرح آمده ۵۳ طرح مصوب شده است؛ و از آن ۵۳ طرح مصوب در ۴۶ طرح به خروجی رسیدیم و در سال ۹۸ هم تقریبا همین عدد و رقم را داشتیم.، اما در سال ۹۹ به خاطر کرونا و بروزرسانی چند ماهی سایت را بستیم، اما به محض اینکه سایت «خانه مستند» را باز کردیم طرحهای زیادی ارسال شد. یعنی اولین جایی که آدمهای مختلف مخصوصاً غیر از تهران به ذهنشان میرسد که طرحی را وارد آن کنند «خانه مستند» است، چون راحت است، سامانۀ آن مشخص است و راحت میتوانند ورود کنند، سفارش نمیخواهد وقطع به یقین اولین جایی که یک مستندساز میداند طرحش را آنجا باید بارگذاری کند، «خانه مستند» است.
* بحث جشنوارهها در کجای سیاست کاری «خانه مستند» قرار دارد؟ به هرحال در سالهای اخیر کارهای شما از جشنوارههای مختلفی جایزه گرفته است. این باعث نمیشود که جشنوارهها را در اولویت قرار بدهید؟
اصولا ما کار تولید میکنیم برای دیده شدن و در مدل فکری خودمان اعتقاد داریم اگر سراغ سوژهای میرویم حتما باید تاثیرگذار باشد. ما چندین مدل موضوع داریم، مثلاً مرکز گسترش که خیلی با آنها رفیق هستیم، فیلمی برای آنها مهم است که امکان پخش جهانی داشته باشد یعنی در جشنوارهها و ویاودیها توزیع جهانی داشته باشد، منتها برای ما برعکس خیلی مهم است که فیلم امکان پخش تلویزیونی داشته باشد. خیلی نکتۀ ظریفی است که فیلمی که برای ما مهم است در تلویزیون پخش شود در عین حال در تعداد زیادی از جشنوارهها هم پذیرفته میشود. مرکز گسترش خودش مهمترین جشنواره مستند را برگزار میکند، اما فیلمهای «خانه مستند» بعضا از تعداد فیلمهایی که خودش تولید کرده است در جشنواره بیشتر است، در صورتی که دغدغۀ اصلی ما این است که این فیلمها قابل پخش در تلویزیون باشد یعنی همۀ فیلمهایی که در تلویزیون قابل پخش است با همه ممیزیها در ویترین بهترین جشنواره ایران هم نمایش داده میشود و این به نظرم نکته ظریف و مهمی است و نشان میدهد مجموعه ما در بحث تولید، سیاستگذاری درستی را پیش گرفته است. حالا ممکن در طی سال کیفیت همه آثار به یک میزان نباشد، اما حداقل استانداردها را حتما در همه آثار میبینیم.
دغدغه اصلی ما این است که فیلمهای تولیدشده در «خانه مستند» قابل پخش در تلویزیون باشد، یعنی همۀ فیلمهایی که در تلویزیون قابل پخش است با همه ممیزیها در ویترین بهترین جشنواره ایران هم نمایش داده میشود
نکته بعد این است که کسیکه ذهنش مسموم باشد میگوید اینها در سینماحقیقت یا جشنوارههای خارجی فیلم دارند پس کارهای «خانه مستند» روشنفکری است، درحالیکه به همان نسبت ما دو برابر آن در عمار فیلم داریم، یعنی فیلمهای ما چه فیلمهایی که حرفهای خاص به لحاظ فرمی میزند در جشنواره حقیقت حضور دارد و چه فیلمهایی که به لحاظ محتوایی حرف جدی دارد در جشنواره عمار حضور دارد. حرف اشتباهی نیست که بخواهیم بگوئیم چراغ خیلی از جشنوارهها را «خانه مستند» زنده نگه داشته است و ضریب داده است، البته اگر ما نباشیم هم آن جشنواره برگزار میشود، ولی به لطف مجموعهای که الان تحت عنوان «خانه مستند» دور هم جمع شدیم و البته مستندسازان خوبی که در طی این سالها با هم کار کردیم الان به مرحلهای رسیدیم که حضور «خانه مستند» برای جشنوارهها مهم است.
خیلی وقتها به خاطر سر شلوغی، بیتدبیری و بینظمی مالی و حتی مشکلات پیشبینی نشده در حین تولید خیلی از فیلمهای ما دیر بسته شده است، اما جشنوارهها آنقدر برای ما احترام قائل بودند مثلاً یک یا دو هفته زمان قائل شدند و اعلام کردند با وجود منقضی شدن زمان ارسال فیلمها، اما شما فیلمها را به ما برسانید. اگر ما بخواهیم جایزههایی که در طی این سالها گرفتهایم را یکجا بچینیم بیش از ۱۷، ۱۸ فانوس از جشنواره عمار گرفتیم، چون به لحاظ محتوا و مخاطب میتواند یک گارانتی باشد که ما همانقدر که در موضوعات اجتماعی و سیاسی میتوانیم فیلم با کیفیت بسازیم در موضوعات انقلابی میتوانیم هم میتوانیم محصول خوب تولید کنیم. مثلا فیلم مجید عزیزی در مورد فلان دکتر ایرانی که دارد به کشورهای آفریقایی میرود و بیماریهای پوستی آنها را درمان میکند یا فیلم کنترل جمعیت که روحالله رفیعی کار کرده است، فیلم هپکو و یا فیلم «امتحان» که آقای سجاد ریاحی در مورد رهبر انقلاب ساخته بود همگی در راستای اهداف انقلاب هستند و در جشنواره عمار مورد تقدیر قرار گرفتند.
سال گذشته تنها کاری که دربارۀ سیل گلستان در جشنواره حقیقت راه یافته بود فیلم مستند «ماهر» به کارگردانی مسعود دهنوی بود که در بخش اصلی حضور داشت. یعنی فیلم مناسبتی با واکنش سریع را طوری درست کنید که بافت و ساختار آن خوب باشد. بطوریکه در بخش بینالمللیِ جشنواره قرار بگیرد، یعنی این واکنش سریعی که «خانه مستند» دارد به دلیل اینکه بروکراسیهای دست و پاگیر اداری جاهای دیگر در «خانه مستند» نیست. بعد از ماجرای سیل فروردین پارسال در استان گلستان، بلافاصله یک گروه از بچهها رفتند آنجا کار کردند، یعنی پول «روایت سیل» را شبکه مستند داد، فیلم دیگری را اوج پولش را داد و یکی دیگر را مرکز گسترش پولش را دارد و ما توانستیم با سه گروه مختلف سه فیلم تولید کنیم که کیفیت هر سه فیلم هم قابل قبول و بالا بود.
سالهای مختلف با توجه به اتفاقات مختلف طبیعتاً واکنشهای ما متفاوت است، باید مدام بازبینی و رِفرش بشود. اندیشهورزهای جبهه انقلاب خیلی برای ما مهم هستند. دو قصهای که برای ما مهم است یکی بحث آسیبهای اجتماعی و یکی کارآفرینی هستند. ما با روزنامهها و رسانهها فرق داریم به این معنی که نباید اولین نفری باشیم که یک چیزی را میگوییم. ما تحلیل میدهیم اینکه اینجا را خوردند و بردند خیلی رسالت من نیست، اینکه چه شد اینجا را خوردند؟ و یا اینکه چه شد این فرد قیام کرد؟ از روز اول جزء سبقه ما بوده است. مثلاً کارتنخوابی خیلی برای رسانههای زرد جذاب است، ولی اولین تولید ما در «خانه مستند» کارتنخوابی بود، سال ۸۳ احمدینژاد شهردار بود و مشایی پیگیری میکرد، بچههای دانشگاه امام صادق، بچههای صنعتیشریف و چند دانشگاه دیگر رفتند یک شب جلوی شهرداری، کمیته امداد، استانداری و ... خوابیدند ما رفتیم این را فیلم کردیم که بعد منجر به تاسیس گرمخانهها شد. راحتترین کار این است که احوالات مردم را بهم بریزید، من الان مستندی درباره محلۀ پنجشیر را در زاهدان کار میکنم که اوضاعش خیلی بد است، اما یک آدمی رفته آنجا یک ورزشگاه درست کرده، تنور خانگی درست کرده، ۲۰ چرخخیاطی خریده است و این برای ما مهم است.
فیلم هپکو هم خیلی صدا کرد، ۷، ۸ فیلم اینطوری داریم، کارخانه قند است، کارخانه مس است، اینها برای مهم است، برای ما مهم است که خط خودمان را از آدمهایی که فقط دارند بدون هدف و تفکر میزنند جدا کنیم. «هفت سال خاموشی» در مورد تعطیلی کارخانه قند شازند است که در جشنواره عمار و حقیقت مورد توجه قرار گرفت. در کار آن درباره کارخانه نیشکر هفتتپه هم مستندی در دست داریم، فیلم ما با طمانینه دارد تدوین میشود که بتواند راهگشا باشد.
همچنین موضوع کارآفرینی خیلی برای ما مهم است. فیلم «خودکار» سال گذشته در حقیقت و عمار خیلی سرو صدا کرد و امسال هم در جشنواره مستند تلویزیون خوب دیده شد و الان در فیلیمو عرضه شده است. ساختار اقتصادی دنیا به سمتی رفته که برندهای بزرگ دارد به برندهای کوچک تبدیل میشود، ۱۰ تا کارخانه دارد کار میکند و ما رفتیم آنها را فیلم کردیم.
* در جشنواره سینماحقیقت چهاردهم هم ۹ فیلم در بخشهای مختلف داشتید که البته با وجود سر و صدای و استقبال بعضی از کارها، اما جایزهای نصیبتان نشد. در مجموع چقدر دیده شدن و موفقیت کارهایتان مهم است؟
برای هر مجموعه دیده شدن کارهایش در اولویت قرار دارد و برای مستند هم اصولا یک کار یا در تلویزیون دیده میشود یا به واسطه حضور در جشنوارههای مختلف مثل سینماحقیقت و عمار و طبیعتا این موضوع شامل حال «خانه مستند» هم میشود. «خانه مستند» امسال با ۹ مستند «کمیته» به کارگردانی عبدالحسین بدرلو، «مرغ آتش» به کارگردانی حجت طاهری، «آوای شب دهم» به کارگردانی سمیه کریمی، «تجارتخانه بوشی» به کارگردانی هادی نعمتاللهی، «حلب دریا ندارد» به کارگردانی میثم صبوحی، «سید جواد» به کارگردانی محمدرضا دهستانی، «اِجه» به کارگردانی ماریا ماوتی، «گزارش آشوب» به کارگردانی محمدرضا گیوهچیان و «دستمالسرخها» به کارگردانی حنظله تاجالدینی در سه بخش مسابقه ملی، کارآفرینی و جایزه شهید آوینی در سینماحقیقت حضور داشتیم. فکر میکنم نکته مهم و قابل اعتنایی باشد که یک مجموعه مستندسازی آثارش کیفیت حضور در بخشهای مختلف سینماحقیقت را داشته باشد. بخصوص اینکه از دل مجموعه «یکی از ما» دو مستند «اِجه» و «سید جواد» را در بخش کارآفرینی داریم که این هم خودش نکته قابل تاملی است.
گروه دستمالسرخها
نکته بعدی تنوع موضوعی این آثار است که از امنیت ملی گرفته تا بحران سوریه و محیط زیست و مشکلات اجتماعی و دفاع مقدس ما در سینماحقیقت امسال اثر داشتیم و همین موضوع نشان دهنده تنوع موضوعی کارهایی است که در «خانه مستند» تولید میکنیم. یک بخش از مسیر دیده شدن برای هر اثری حضور در جشنواره و کسب جایزه است و ما امسال توانستیم در مهمترین رویداد مستند کشور با ۹ مستند متنوع حضور داشته باشیم که دو اثر بلند ما یعنی «کمیته» و «دستمالسرخها» شانس حضور در مسابقه فجر را هم داشتند و این برای ما اتفاق خوبی است.
ضمن اینکه آثار «خانه مستند» در ماههای اخیر جوایز جهانی مختلفی را هم بدست آوردهاند و در جشنواره عمار هم با ۲۰ مستند حضور داشتیم که همه اینها از نظر من به عنوان مدیر خانه مستند امکان دیده شدن آثارمان است.
* وجه مشخص آثار شما چیست که مثلا اگر مخاطبی با دو فیلم با یک موضوع مشابه مواجه شد بگوید فیلم «خانه مستند» را به خاطر کیفیتش ترجیح میدهم؟
مدل کاری ما مشخص است و هیجانزده و بدون پژوهش و با نگاه صفر و صدی سراغ موضوعی نمیرویم و هر کسی که فیلمها را ببیند میفهمد کدام فیلم برای «خانه مستند» است. «خانه مستند» هیچوقت نمیآید از ریشه بزند، نمیآید فقط حرف اول را بزند، حرفی میزند که پخته شده و حبابهای آن تهنشین شده است. تولید کردن خیلی پیچیده نیست، توزیع کردن پیچیده است که فیلم شما را همه جا ببینند. خیلی از دوستان از این منظر از ما جلوتر هستند که فیلمشان در ایران دیده میشود، سالی دو فیلم درست میکنند که من واقعاً به آنها خسته نباشید میگویم و ما باید از آنها یاد بگیریم که سالی دو فیلم درست میکنند، ولی همه آن دو فیلم را میبینند؛ شاید فیلمهای ما خیلی بهتر از آنها باشد، ولی ما این را هنوز بلد نیستیم که مثلا مانند حسین شمقدری بتوانیم یک کارمان را مناسب پخش کنیم و ما در این قصه خیلی ضعف داریم. مثلا مرکز گسترش در توزیع جهانی فیلمهایش از ما موفقتر است و ما هم خودمان داریم این نیاز را حس کرده و در یکسال اخیر به صورت جدی روی آن متمرکز شدهایم. فیلم باید در توزیع درست باشد اگر هزار فیلم خوب درست کنید، ولی توزیع نشود به درد نمیخورد، ما در توزیع ضعف داریم، ولی خیز برداشتیم که توزیع ما درست شود.
* در یکی دو سال اخیر هم ظاهرا خیلی روی عرضه اینترنتی آثار «خانه مستند» متمرکز شدهاید؟
این موضوع مرتبط با سازمان اوج است و آنها در یکی دو سال اخیر بصورت جدی به عرضه اینترنتی آثار مستند در پلتفرمهای وی او دیها ورود کردهاند که طبیعتا خیلی از آثار ما هم شامل این موضوع شده و با استقبال هم مواجه شده اند که به عنوان مثال عرضه اینترنتی مجموعه مستند «نبردهای فانتوم» واقعا با بازدید غافلگیر کنندهای همراه بود. در مجموع فیلیمو، ۸۵ درصد مستندهای اوج را روی خط میبرد که بیش از ۸۰ درصد آن مستندهای «خانه مستند» است.
* مهدی مطهر تا چه زمانی در «خانه مستند» است؟ آیا اینجا را خانۀ خودتان میدانید یا نه یا دنبال جای دیگری هستید؟
اسم من در مستند نسبتاً جا افتاده است، ولی مهدی مطهر را ۹۵ درصد جاها با برند «خانه مستند» میشناسند. یعنی لوگوی کار خورده است، ۵ درصد از کارها را حتی با هزینه شخصی خودم انجام میدهم، اما در «خانه مستند» من به تنهایی حضور ندارم و همه چیز در قالب یک کار تیمی شکل میگیرد. اگر این پیگیری نباشد که بچههای آرشیو، خروجیها را دریافت کنند، بچههای طرح و برنامه مسولیت تنظیم برنامهها را برعهده دارند و در برندینگ هم برای چگونگی دیده شدن کارها برنامهریزی میشود و من اصلاً برای جزئیات این کارها نمیتوان وقت بگذارم. هرکدام از این موارد کارهای فرسایشی و زمانبر است که اگر در بخشی لنگ بزند من اولین کسی هستم که ضرر میکنم، بنابراین «خانه مستند» با همه اعضایش معنی پیدا میکند.
خیلیها فیلم کوتاه کار میکنند که تجربه به دست بیاورند و کار بلند و سینمایی درست کنند. اما اگر کسی که به خانه مستند بیاید که بخواهد فیلم کوتاه تولید کند به من برمیخورد و میگویم ما که پله نیستیم که شما بخواهید روی ما پا بگذارید و بالا بروید. فیلم کوتاه خودش یک ژانر است و برای مستند هم چنین نگاهی دارند. خیلی اتفاقات دست به دست هم داده که من الان در سینمای مستند هستم و واقعا هم از این اتفاق خوشحالم هستم. مستند به شما یک تمرکز، یک طمأنینه، یک دانشی میدهد و واقعاً یک مستند خلاصۀ ۱۰ کتاب و ماحصل سرریز اطلاعات فیلمساز مستند است. واقعاً مستند جای خالی یک ترم دانشگاهی را برای شما پر میکند، اطلاعات و دانش و تجربۀ شما بالاتر میرود حالا بسته به کیفیت مستند این بهره و تجربه میتواند بیشتر باشد.
من اگر کار سینمایی هم بکنم جای دوری نرفتم چرا که از قبل در این فضا بودم و این کار را سالها انجام میدادم، دو فیلم سینمایی درست کردم، در پیشتولید سومین فیلم سینمایی هستم و دارم سریال هم کار میکنم، ولی چیزی نمیتواند برای من مستند را پر کند و مهدی مطهر و «خانه مستند» با هم گره خورده و حال جفتمان با هم خوب است.
* دلیل این حال خوب مشترک چیست؟
حس میکنم «خانه مستند» خیلی به کشور کمک کرده و نه سر قصۀ اینکه نمکدان نشکنم، اما اصلاً موجودیت و هویت خودم را در «خانه مستند» میّبینم و اگر بخواهم کار دیگری بکنم هم «خانه مستند» را توسعه میدهم. مثلاً میخواستیم رئالیتیشو کار کنیم «خانه مستند» را توسعه دادیم و یک استودیوی دیگری درست کردیم به نام استودیو نوبین و تولید رئالیتی شو را تخصصی در این استودیو دنبال میکنیم. حالا مسئولیت به ذات من نمیخورد که بخواهم مسئولیت بگیرم چنانچه مسئولیت بوده و حتی از شبکه پیشنهاد بوده، اما این آزادی عملی که بخواهم بروم سوریه، بروم عراق، فلان فیلم را انجام بدهم با فلان کس بنشینم را از من میگیرد. ما در کارمان هیچ محدودیتی نداریم که با آدمهای مختلف بنشینیم و حرف بزنیم، دستهبندیهای سیاسی نداریم، ولی اگر مسئولیتی بگیرم نمیتوانم با همۀ آدمها بنشینیم، ولی الان این حریّت برای من وجود دارد و امیدوارم بماند. چون اگر بخواهیم چیزی یاد بگیرم میتوانم با طیفهای مختلف بنشینم و این یکی از بهترین حُسنهایی است که در «خانه مستند» وجود دارد، در صورتی اگر بخواهم این را جابجا بکنم، اولین عکس مشترک من با فلان کس که شاید به دید فلان رسانه معارض باشد، میتواند حواشی بسیاری درست کند.
* به عنوان مدیر «خانه مستند» که شاید محل مراجعه اولیه برای خیلی از مستندسازان باشد، برای کسی که میخواهد وارد مستندسازی شود چه پیشنهادی دارید؟
یک زمانی ما در اینجا دوره برگزار میکردیم مخصوصاً سالهای اول که به شهرستانها مثل رشت، قزوین، سمنان، مشهد میرفتیم. ولی الان این روش خیلی جوابگو نیست، یک مجموعهای که بتازگی در حوزه آموزش مجازی ورود کرده استودیوکلاس است، ما به آنها کمک کردیم و اینها مستقل از ما هستند. مثلاً ۵ تا ۱۰ دقیقهای در مورد فیلم اول اینکه چگونه تهیهکننده پیدا کنیم و چگونه فیلم را توزیع کنیم، برای آنها صحبت کردم، اگر این محصول بیرون بیاید خیلی از سوالات و تردیدهای بچهها در زمینه مستند حل میشود. اگر کسی پژوهشگر خوبی باشد خیلی به این نزدیک است که مستندسازِ خوبی هم شود چرا که لازمه هنر و هر کاری هنری جدی اول پژوهش، دوم پژوهش و سوم پژوهش است. واقعاً با یک فیلمبردار و مشاور هنری خوب خیلی از کارها به لحاظ شکلی و فرمی تهیه میشود، ولی محتوا و چالش اصلی پژوهش است.
اگر این بستهها آماده شود خیلی از سوالات را مرتفع میکند و به نظرم فیلم مستند دیدن خیلی کمک میکند، چون الان به واسطه گنجانده شدن مستند در کنداکتور شبکههای تلویزیونی و توجه ویژه «ویاودی»ها مستند در سبد فرهنگی خانوادهها آمده است و میتوانند به راحتی به مستند دسترسی داشته باشند. الان در استوری خیلی از آدمها معرفی کتاب و مستند است وقتی مخاطب یک مستند را میبیند نسبت به آن موضوع شناخت بهتری پیدا میکند؛ بنابراین اگر کسی بخواهد از طریق «خانه مستند» وارد حرفه مستندسازی شود و توانایی و استعداد ساخت مستند را در خودش میبیند که راههای آن مشخص و ما ضوابط خاص خودمان را داریم، اما اگر بخواهد از مجرای دیگری اقدام کند، قبل از هر چیزی لازم است نسبت به آن موضوع اشراف اطلاعاتی داشته باشند، با پژوهش مناسب و اشراف اطلاعاتی میتوانند نسبت به ساخت یک مستند استاندارد و قابل قبول امیدوار باشند.
* به عنوان سوال پایانی با توجه به اینکه در ایام دهه فجر قرار داریم. نسبت «خانه مستند» به سوژههای انقلاب اسلامی در پرداختن و ساخت به چه میزان است؟
حتما یکی از معیارهای ما برای ساخت اثر سوژههای برگرفته از انقلاب اسلامی است، اما برای خودمان یک مانیفست ترسیم کردهایم و به جای اینکه بخواهیم مستقیم درباره انقلاب فیلم بسازیم که شاید کار تکراری هم از آن در بیاید، ترجیح میدهیم درباره آدمهایی فیلم بسازیم که اولاً در شکلگیری منظومه فکری نیروهای انقلابی نقش داشتهاند و در درجه بعد به عنوان یک آدم مؤثر در انقلاب با روایت زندگیهای آنها بخشهای متنوعتری از تاریخ انقلاب و زوایای آن قابل بیان باشد. به همین دلیل در یکی دو سال اخیر چندین اثر را با همین نگاه تولید کردهایم که یا به نمایش در آمدهاند و یا بزودی در معرض دید مخاطبان قرار خواهند گرفت. به عنوان مثال مستندهای «محاکمه مصدق»، «قانون»، «هویدا»، «علَم»، «اشرف»، «تئوریسین خشونت»، «انقلاب در دانشگاه»، «کمیته» و «سخنران مشهور» همگی در راستای همین نگاه ساخته شدند که تعدادی از آنها همین الان در فیلمیو قابل تماشا هستند و تعدادی دیگر نیز بزودی عرضه خواهند شد.
به هرحال در پرداختن به انقلاب تاکنون مستندهای بسیار زیادی ساخته شده که بعضی از آنها خوب و بسیاری آثاری معمولی بودهاند و به همین دلیل ما اعتقاد داریم که با پرداختن به افراد و دنبال کردن اندیشههای افراد موثر در انقلاب میتوان زوایای بسیار پررنگتر و متنوعتری از انقلاب اسلامی را به تصویر کشید.