پیشنیاز اساسی در جهت «تقریر قاعدهمند از بیانیه گام دوم»، «مدیریت تحقیقاتِ بیانیه» به عنوان مرحله «تحلیل و تعمیق» و«مدیریت تحقق وظایف و اهداف بیانیه» به عنوان مرحله «تعیین ماموریتها» است.
بیان ضرورت
انتشار بیانیه گام دوم انقلاب در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، توجه نخبگان انقلابی را به خود معطوف کرد و باعث طرح مباحث مختلفی پیرامون این بیانیه شد. اما به نظر میرسد که اولین چالشی که برای انجام وظیفه نسبت به این بیانیه پیش روی قشر انقلابی قرار گرفته، فقدان یک فهم مشترک از بیانیه است؛ لذا برخی فرازهای بیانیه در نزد برخی فعالان، مهمتر ارزیابی شده و در اولویت اقدام قرار میگیرد، اما عدهای دیگر، فرازهای دیگری را محوری قلمداد میکنند و وظائف دیگری را پیش روی خود میبینند. پس تا زمانی که یک «فهم روشمند از بیانیه» که مستدلّ بوده و وفاقی نسبی را به همراه داشته باشد، بدست نیاید؛ امکان مناسبی برای مراحل بعدی ــ که قاعدتاً باید از جنس «تحلیل و تعمیق» و سپس «تعیین وظایف و تقسیم کار» باشند ــ فراهم نخواهد آمد. [۱]دستیابی به این فهم مشترک و روشمند باعث خواهد شد تا هیچ بخشی از بیانیه بدون دلیل بر بخش دیگر حاکم نشود و به جای خطا در فهم بیانیه یا تأویل آن، وزن و میزان اهمیت هر یک از فرازها معلوم شود و نسبت بین بندهای مختلف بیانیه مشخص گردد و همه اجزاء آن در یک نظام به همپیوسته ــ که اصل و فرع یا محورها و توابع در آن مشخص شده ــ قرار گیرد و جمعبندی دقیقی از این نوشتار مهم بدست آید. اهمیت این جمعبندی آنگاه روشنتر میشود که بدانیم این بیانیه نیز در مقام جمعبندی از عمر چهلسالهی پدیدهای به نام «انقلاب اسلامی» قرار گرفته و لذا توقف در مفاهیم مختلف و متکثر آن و نرسیدن به یک جمعبندی از آنها، هم با غرض از این بیانیه تناسب ندارد و هم ما را در مقام عمل به آن، دچار تشتت و سردرگمی میکند.
بدین منظور و برای ورود به مرحله اول (دستیابی به فهم قاعدهمند)، روش ذیل پیشنهاد شد: تجزیه هر واحد مفهومی و نوشتن یک عنوانِ حاکی از متن بهمثابه «عناوین خُرد»؛ نسبتسنجیِ «عناوین خُرد» برای دستیابی به مفاهیم حاکم و محکوم بهمثابه «عناوین ساختاری» و در نهایت، نسبتسنجی بین عناوین ساختاری برای تعیین «عنوان اصلی» که غرض اساسی و محور اصلی بیانیه را معیّن میکند.
گزارش روند کار
اولین فعالیت در این مسیر، بکارگیری این روش از طریق مباحثات دو و چند نفری بود که از خلال آن، حدود ۹۰ عنوان خُرد به دست آمد و با نسبتسنجی بین آنها، چهار عنوان ساختاری حاصل شد که دو عنوان مربوط به «گذشته انقلاب» و دو عنوان مربوط به «ادامه مسیر انقلاب» بود؛ همچنانکه عنوان پنجمی نیز به دست آمد که مُجمل به نظر میآمد و مولف گرچه از آن یاد کرده بود، اما هموزنِ دیگر عناوین ساختاری، به آن نپرداخته بود.
در میانه این فعالیت، سخنان مقام معظم رهبری پیرامون بیانیه گام دوم در تاریخ ۱/۳/۹۸ منتشر شد که صحّت روش بکارگرفتهشده را تایید میکرد چرا که در این سخنان، تصریح به چهار نقطه اصلی (۱. عظمت اصل انقلاب، ۲. عظمت کارکرد انقلاب، ۳. عظمت چشمانداز پیشروی انقلاب، ۴. عظمت نقش جوانان در تحقق چشمانداز) وجود داشت که همانند فعالیت انجامشده، دو نقطه از آن مربوط به گذشته و دو نقطه از آن، مربوط به ادامه مسیر بود؛ لذا با توجه به این اشتراک محتوایی، در ادامه فعالیت، از تعابیر و الفاظ معظمله برای بیان عناوین ساختاری استفاده شد تا موجب افزایش میزان اجماع بر محصول فعالیتها شود. البته تعبیر دیگری از سوی معظمله مبنی بر «یک ترسیم کلّی از گذشته و حال و آیندهی انقلاب» نیز بیان شده بود که بهمثابه «عنوان اصلی بیانیه» تلقی شد. پس لازم بود کیفیت اندراج عناوین ساختاری در عنوان اصلی تعیین شود: عنوان ساختاری شماره ۱ (یعنی عظمت اصل انقلاب) و عنوان ساختاری شماره ۲ (عظمت کارکرد انقلاب) ناظر به «ترسیم کلی از گذشته» دانسته شد؛ عنوان ساختاری شماره ۳ (عظمت چشمانداز) ناظر به «ترسیم کلی از آینده» محسوب گردید و عنوان ساختاری شماره ۴ (عظمت نقش جوان در تحقق چشمانداز) ناظر به تکالیف فعلی و «ترسیم کلی از حال» تلقی شد. در دومین فعالیت، محتوای عناوین ساختاری از طریق روش پیشگفته مشخص شد: عناوین خُرد به دو دسته تقسیم شدند؛ «عناوین تبعی» که از ترکیب آنها، «عناوین فرعی» حاصل میشود و سپس با ترکیب «عناوین فرعی»، محتوای عناوین ساختاری حاصل میشود تا عناوین ساختاری صرفاً به یک نام مانند عظمت حادثه انقلاب، عظمت کارکرد انقلاب و... محدود نشوند بلکه محتوایی که از نظر مولف، توضیحدهندهی عظمت انقلاب یا کارکرد آن است، معیّن گردد.
بر اثر دو فعالیت پیشگفته، در فعالیت سوم به بخشهای مختلفی از بیانیه توجه شد که در آن به ترسیم وضع کنونی (حال) پرداخته شده بود، اما ناظر به نقش نیروی جوان متعهد نبود؛ لذا این بخشها تحت یک عنوان واحد جمعآوری شد و به عنوان محور تکمیلی نام گرفت و به «ترسیم کلی از حال» اضافه گردید. همچنین بخش مربوط به «شعارهای فرازمانی انقلاب و تعاریف آن» نیز بهمثابه الحاقیه تلقی شد، زیرا تقسیم «گذشته و حال و آینده» کاملا معطوف به زمان است و این در حالی است که شعارهای انقلاب بر حسب متن بیانیه، فرازمانی و بدون تاریخ هستند. در واقع نمیتوان بحثی فرازمانی را ذیل بحثی زماندار قرار داد و لذا باید این بخش را از امور الحاقی دانست که جزء اهتمام اصلی گوینده نبودهاند و در عنوان اصلی قرار نمیگیرند بلکه مولف ضمن اشارهای کوتاه به این امور فرازمانی، سریعاً از آنها عبور کرده است.
در فعالیت چهارم، به شمارهگذاری برای هر یک از عناوین مبادرت شد تا از طریق این شمارهها، عناوین حاکم و محکوم روشن شود و میزان ارزش و اهمیت هر یک از عناوین و متنهای ذیل آن در نظر گوینده مشخص گردد. همچنین متن فیشها در پاورقی ذیل هر عنوان قرار گرفت تا امکان قضاوت پژوهشگران نسبت به صحتِ عنوانگذاری فراهم شود. گرچه روشن است که التزام به عنوان اصلی و عناوین ساختاری که مولف مطرح کرده بود، باعث میشود تا برخی فیشها از محل فعلی که در بیانیه دارند، به بخشی منتقل شود که از نظر محتوایی، با آن متناسب است. البته این جابجاییها طبیعت هر متنی است که دارای آرایههای هنری و خطابی است، اما قرار است به متنی برای تحقیق و پژوهش تبدیل شود.
روند فوق به صورت منطقی و استدلالی باعث شد تا ۹۰ عنوانی که در ابتدای تحقیق بدست آمده بود، از طریق چند واسطه در سه عنوان «گذشته، حال و آینده» جمعبندی شوند، اما روشن است که نه مولف بیانیه، سه مفهوم جدا و منفک از یکدیگر را مطرح کرده و نه در واقعیت خارجی، گذشته و حال و آینده انقلاب از یکدیگر بُریده هستند؛ بنابراین در فعالیت پنجم، از طریق ترکیب محتوایی که پیرامون گذشته و حال و آینده انقلاب بدست آمده بود، محتوای عنوان اصلی که غرض اساسی و دالّ مرکزی بیانیه است، استخراج شد تا همه مفاهیم متکثر و متنوع این نوشتار مهم، در یک مفهوم واحد، اما مرکّب جمعبندی شوند.
در فعالیت ششم و برای تسهیل انتقال مباحث، روند فوق در قالب شکل و نمودار درآمد. همچنین در فعالیت هفتم لازم است تا بر اساس نظم فوق، تغییرات لازم در «جایگاهِ» هر یک از عبارات بیانیه إعمال شود و فرازها بر مبنای نظم منطقی جابجا شوند. یعنی بیانیه با همان عبارات، اما در نظم جدیدی که اقتضای عناوین ساختاری و فرعی و تبعی است، بازنویسی شود.
نتایج و آثار فهم قاعدهمند
نتیجه این هفت فعالیت، پایان مرحله اول یعنی «تقریر قاعدهمند» از بیانیه گام دوم انقلاب است. دستیابی به این تقریر به صورت استدلالی و با توجه به دستهبندی ارائه شده توسط مولف و حمایت از آن توسط مراکز علمی، آثار و نتایج مهمی در پی دارد که یکی از آنها، شکلگیری وحدت فکری و فهم نسبتاً مشترک از این بیانیه در میان نخبگان و بالتبع افکار عمومی و همزمان، تبیین نقاط ضعف تقریرهای موجود و منزویکردنِ برداشتهای ناقص، خطا یا تأویل آمیز از این نوشتار مهم است. اثر دیگری که بر «تقریر قاعدهمند» مترتّب است، شکلگیری یک معیار برای «مدیریت تحقیقاتِ» مربوط به این بیانیه است. یعنی هنگامی که یک جمعبندی نظاممند از بیانیه ارائه شود و از این طریق، نسبت بین مفاهیم آن و ارزش و وزن و ضریب هر یک از آنها معلوم گردد، آنگاه میتوان موضوعات تحقیق را به ترتیب اهمیت تعیین کرد و بر اساس آن، به درجه اهمیتِ هر یک از تحقیقات انجامشده پیرامون بیانیه پی برد و بر این اساس، به آنها نمره داد و میزان تخصیص لازم امکانات و مقدورات به هر یک از موضوعات تحقیق را معیّن نمود و قیود و شرایط لازم برای اعتبار تحقیقات را مشخص کرد و البته همه این قضاوتها را به متن بیانیه و غرض مولف آن مستند دانست. به عنوان نمونه، ممکن است که تحقیق مفصلی پیرامون یکی از فرازهای بیانیه انجام شود که این فراز بر اساس تقریر قاعدهمند، یکی از عناوین تبعی (که مثلا با شماره ۱/۲/۱ ارزشگذاری شده) ارزیابی شده باشد. در این صورت، اولاً این تحقیق در مقایسه با تحقیقی که پیرامون عناوین فرعی (عنوان شماره ۲/۱) یا ساختاری (عنوان شماره ۱) انجام شده باشد، اهمیت کمتری دارد و نمره پایینتری میگیرد. همچنان که برای اعتبار آن، باید میزان توجه تحقیق به عنوان فرعی (شماره ۲/۱) یا عنوان ساختاری (شماره ۱) و رعایت قیودی که در این عناوین حاکم وجود داشته، معلوم گردد. در مقابل، تحقیق کوتاهی که درباره عنوان اصلی یا یکی از عناوین ساختاری انجام شده باشد، در واقع به مفاهیمی پرداخته که از ارزش بیشتری برخوردار هستند و قیدی برای همه مفاهیم ذیل خود قرار میگیرند و در آنها جاری میشوند و لذا چنین تحقیقی از اهمیت و نمره بالاتر و تخصیص مقدورات ببشتری بهره خواهد برد. با این توضیحات، میزان ارزش تحقیقاتی که به استخراج چند صد نکته از بیانیه مباهات میکنند و هیچ نسبتی بین آنها برقرار نمیکنند و خود و مخاطبین را در سرگردانی نسبت به مفاهیم متکثرِ جمعبندینشده رها مینمایند، معلوم میشود!
این نحوه از تقریر علاوه بر آثار فوق، میتواند معیاری برای قضاوت نسبت به «تحلیلهای ارائهشده پیرامون بیانیه» نیز قرار بگیرد. البته روشن است که «تحلیل» به معنای اضافهشدن مفاهیمی از سوی تحلیلگر به متنِ مورد بحث (و نه تکرار عین مباحث متن) است، اما بهرحال باید میزان قرب و بُعدِ تحلیل نسبت به متن مورد نظر مشخص شود. یعنی بر اساس این تقریر میتوان معیّن کرد که هر تحلیلگر، به چه نقاطی از بیانیه پرداخته و از کدام نقاط بحث نکرده و بر این اساس، ارزش و اهمیت و فراگیری یا خُرد بودنِ تحلیل او را تعیین نمود و به آن نمره داد. همچنین با تکیه بر این تقریر، میتوان مشخص کرد که هر تحلیلگر در بحث خود، به قبض و بسط مفهوم اصلیِ همان بخش پرداخته و یا به تحلیل مفاهیم فرعی و تبعی آن بخش اکتفا کرده یا در قبض و بسط هر بخش، در راستای غرض مولف از آن بخش حرکت کرده و آن را تفصیل داده و تکمیل کرده یا برخلاف آن حرکت کرده و با تحلیل خود موجب تأویل و تحریف معنوی شده یا همان مفهوم را تکرار کرده و اساساً مطلب تحلیلی ارائه نکرده است.
با این توضیحات روشن میشود که «تقریر قاعدهمند از بیانیه» در واقع پیشنیاز اساسی برای «مدیریت تحقیقات» نسبت به این بیانیه است و با تکیه به خود متن، معیارهایی را برای قضاوت مستدلّ و غیرسلیقهای درباره تقریرها و تحلیلهای موجود پیرامون بیانیه ارائه میکند و میزان قرب و بُعد آنها را به غرض مولف و روح حاکم بر بیانیه معیّن مینماید. البته برای اهلدقت واضح است که این توانایی، عملاً سررشتهی «مدیریت تحقّق» بیانیه و عملیاتیکردن آن را هم در دست میگیرد؛ چرا که تحقق هر هدفی در جوامع امروزین، وابسته به تحلیلهای تخصصی و بررسیهای کارشناسی است.
امید است که این تلاش مختصر، باعث نصرت و یاری علمی به منزلت منیع «نیابت عامّه حضرت، ولی عصر» گردد و از این طریق، موجبات جلب رضایت حضرت بقیهاللهالاعظم را فراهم آورد و برای قضاوت نسبت به تقریرها و تحلیلهای موجود درباره بیانیه، به کار گرفته شود و در مرحله «مدیریت تحقیق» و «مدیریت تحقّقِ» بیانیه گام دوم انقلاب نیز تداوم یابد.
[۱]ـ البته این واقعیت، نافی آن نیست که بتوان هر سه مرحله «تقریر، تحلیل، تدبیر» را به صورت موازی با یکدیگر به پیش برد که تحقق آن، وابسته به میزان مقدورات است.
به اهتمام :
حجتالاسلام و المسلمین استاد محمدصادق حیدری
منبع :
دبیرخانه بیانیه گام دوم انقلاب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم