درست میشنوی این صدای قرآن است
و نعش خسته ی من روی دوش مردان است*
رسیده موقع پرواز از این قفس، که جهان
برای عاشق تنها همیشه زندان است
بهار عاشقی ما خزان شد و حالا
پس از بهار و خزان نوبت زمستان است
تو را به دست که بسپارمت پس از رفتن؟
اگرچه می روم اما دلم پریشان است
در این دقایق آخر بیا سکوت کنیم
و گرنه حرف برای زدن فراوان است
خوشا به حال کسی که به سمت عشق نرفت
که رفتن و نرسیدن غمش دو چندان است
به خط عشق نویسید بر مزارم «آه»
که جانگداز ترین واژه آهِ انسان است
*حسن مطلع غزل از آقای امیر حسین اثنی عشری است
حمیدرضا یوسفیفر-24 ساله-اصفهان
بیشتر بخوانید: