اینروزها سالگرد تولد «محمدمهدی» است؛ تولد ۲۰ سالگیاش، آنهم با یک جشن تولد خاص! خودش خواسته بود تا جشن تولد ۲۰ سالگیاش خاص باشد و همینگونه هم شد؛ جشن تولدی خاص که رنگ و بوی شهدایی گرفت. وقتی عصر پنجشنبه (۲۶ تیر) خانواده و دوستان «محمدمهدی» در گلزار شهدای تهران برای او جشن تولدی خاص گرفتند.
مادر«محمدمهدی»، دلیل «خاص» بودن جشن تولد ۲۰ سالگی فرزند شهید خود را اینگونه تشریح کرد:
«سال گذشته، «محمدمهدی» در تولد ۱۹ سالگیاش به من گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه، یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛ اما من حرف فرزند خود را نفهمیدم!. گفت «سال دیگه تولد من یک تولد خیلی قشنگی میشه؛ میخوام همه را دعوت کنم»، من فکر کردم که میخواهد همه رفقای خود را دعوت کند؛ گفتم «باشه مادر جان! سال دیگه برایت جشن تولد میگیرم و همه رفقایت را دعوت کن»، آنموقع نفهمیدم که منظور فرزندم چه بود؛ اما وقتی امسال مشغول تدارک جشن تولد او شدم، دیدم که جشن تولد ۲۰ سالگی محمدمهدی خیلی خاص بود».
شهادت خیلی زیباتراز داماد شدن است
مادر «محمدمهدی» لحظهای از مسیری که فرزندش رفته است، پشیمان نیست؛ اگرچه که دلتنگی مادرانه بیشک وجود دارد؛ اما مادر در مراسم جشن تولد فرزند شهیدش که برسر مزارش برگزار شده بود، چنین گفت:
«من یک مادرم؛ خیلی از مادرهای شهدا امروز در اینجا حضور دارند، من خاک پای همه مادرهای شهدا هستم. آرزوی هر مادری است که دامادی پسرش را ببیند؛ اما «محمدمهدی» من میگفت: «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛ دلتنگی مادرانه جای خودش؛ هیچ مادری نیست که دلتنگ فرزند خود نباشد؛ اما اگر دشمنان یک لحظه فکر کنند که مادر شهیدی وجود دارد که بهخاطر رفتن فرزندش در مسیر شهادت، یکلحظه شک به دل خود راه میدهد، کور خواندهاند».
شهید «سید مرتضی آوینی» چه زیبا گفت که «اگر شهید نشوی، میمیری»؛ آری! «محمدمهدی» هم نگران همین بود؛ برای همین ۱۰ روز قبل از شهادتش، به مادرش اینگونه گفته بود که «دوست داری زنگ خانه ما را بزنند و بگویند که پسرت تصادف کرد و مُرد! یا این قشنگتر است که بیایند و بگویند که پسرت شهید شد؛ پس برای من دعای شهادت کن و من را با دعاهای خود بیمه نکن!»؛ و مادرش چه زیبا اسماعیل خود را در نفس خود قربانی کرد، چراکه میدانست باید امانتی که ۱۹ سال قبل از خدا گرفته است را به صاحبش برگرداند.
«شهادت»؛ راز جشن تولد خاص «محمدمهدی»
مادر شهید در مراسم جشن تولد خاصی که در گلزار شهدای تهران برای «محمدمهدی» گرفته بود، لحظات آخری که فرزندش داشت در مسیر شهادت قدم مینهاد را اینگونه روایت کرد:
«دیگر فرزندم را با دعاهای خود بیمه نکردم و دیگر نگفتم که مراقب خودت باش! لحظهای که داشت از در خانه میرفت بیرون، از چشمهایش خواندم که دیگر نمیخواهد که چیزی از من بشنود که نکند پایش سست شود! وقتی در را بست و رفت، برای اولینبار بود که قبل از مأموریت رفتن پسرم دلشوره نداشتم؛ چون میدانستم که دیگر برگشتی در کارش نیست و دیگر باید امانتی که ۱۹ سال در دست من بوده است را تحویل صاحبش بدهم.
من مادری بودم که همیشه فرزندم را با وجود همه نگرانیهای مادرانه خود، به این راه تشویق میکردم و امروز خدا را شکر میکنم که جشن تولد او یک جشن تولد خاص شد و فرزندم را به علیاکبر امام حسین (ع) هدیه میکنم. «محمدمهدی» را ۱۹ سال به من امانت دادند و امروز خدا را شکر میکنم که بعد از ۱۹ سال، این امانت را جوری به او برگرداندم که سرم را بالا میگیرم و میگویم «خدایا شکرت که فرزندم لحظهای قدم خود را کج برنداشت. خدایا شکرت که جوری او را خریدی که من حسرت خریداری او را میخورم!»».
آری! شاید درک این موضوع برای دیگران راحت باشد که یک جوان ۱۹ ساله رفت و شهید شد؛ اما اینکه مادرش قاطعانه بگوید: «محمدمهدی من هدیه به علی اکبر امام حسین (ع)، حضرت رقیه، حضرت زینب، حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار (ع)»؛ جایی بس تأمل است! اگرچه که این حرفها، حرفهای همه مادران شهداست و این راهی که «محمدمهدی» رفت.
رضوان، شهیدی دهه هفتادی
بسیجی شهید محمد مهدی رضوان اولین فرزند خانواده در تاریخ ۱۳۷۹/۴/۲۶ به دنیا آمد و پس از گذراندن دورهی متوسطه دوم، وارد دانشگاه و در رشته حسابداری مشغول به تحصیل شد؛ شهید رضوان با توجه به عشق و محبتی که نسبت آرمانهای اسلامی کشورش داشت به عضویت بسیج درآمد و پس از گذراندن دورههای تخصصی وارد گردان ۱۲۱ امام علی (ع) شد و فعالیت خود را در یگان امام حسن مجتبی (ع) ادامه داد.
طرح "امنیت پایدار" به منظور برخورد با اراذل و اوباش و همچنین مواد فروشان در محله شوش تهران آغاز شد و گردان امام علی (ع) ماموریت یافت تا در این طرح حضور یابد؛ روز ۱۶ آبان ماه ساعت ۸:۴۵ در حالی که شهید رضوان که در تیم اطلاعاتی حضور داشت، به همراه گشت امنیت و اطلاعات برای شناسایی وارد خیابان شهید کریمی واقع در میدان هرندی شد، این تیم گشتی با جمعی از اراذل و اوباش برخورد کرد و این جمع مانع عبور تیم شد که در نهایت با درگیری که بین آنها رخ داد با جسمی سخت بر سر محمد مهدی رضوان ضربه وارد شد و بعد از انتقال به بیمارستان در نهایت پس از ۳ روز به دوستان آسمانیاش میپیوندد.
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس، خبرگزاری تسنیم