از مهمترین شیوههای
تعلیم و تربیت، روش الگوگیری است. اسلام هم برای تربیت و تعالی انسان ها، بر این اصل مهم تأکید نمود؛ زیرا شخصیت الگو، به عنوان یک نقطه کانونی در محور رشد و هدایتهای اخلاقی تربیتی قرار میگیرد. حضرت زهرا (س) یکی از مهمترین شخصیتهایی هستند که هم به لحاظ مادری و هم مهر و عطوفت خانوادگی در کنار دیگر ابعاد شخصیتشان میتوان از ایشان الگو گرفت.
وجود فاطمه (س) از وجود رسول خدا (ص) جدا نیست و سیره او جلوه دیگری از سیره پیامبر است، پس فاطمه (س)، ادامه راه و سیره رسول خدا (ص) در همه زمینه هاست از جمله بندگی خدا، تقوا و عبادت، حجاب و عفاف و...، اما آنچه در زندگی کوتاه حضرت، برای اسوه پذیری خاص زنان از ایشان بیشتر مبتلور شده است سیره حضرت، در عرصه خانواده و همسرداری و تربیت فرزندان است. امام زمان وجود مقدس حضرت فاطمه (س) را، اسوه نیکوی خویش دانسته و فرموده اند: و فی ابنةِ رسول الله لیَ اسوةٌ حسنةٌ؛ همانا دختر رسول خدا (ص) برای من الگویی شایسته است.
فاطمه (س)، در اوج علاقهای که به همسرش داشت باز هم محبت و رضای خدا را بالاتر میدانست در فرازهایی از مناجات او آمده است: یا رب لیست من احد غیرک تئلج بها صدری و تسرّبها نفسی و تقربها عینی؛ خداوندا، احدی به جز تو سینه ام را خنک نمیکند و نفسم را مسرور نمینماید و هیچ کس جز تو چشم مرا روشنی نمیدهد. فاطمه (س) عواطف مادری و محبت به فرزندان را نیز زیر مجموعه محبت و رضایت خداوند قرار میدهد، وقتی پیامبر (ص) او را از حوادث جانسوز کربلا و شهادت امام حسین (ع) با خبر میکند ایشان آیه استرجاع میخواند و میفرماید: یا أبت سلمتُ و رضیتُ و توکلت علی الله؛ پدرجان، من تسلیم شدم و رضایت دادم و به خدا توکل میکنم.
در ارتباط با پرورش شخصیت عاطفی حضرت فاطمه (س) و فرزندانشان و روحیه ایثار و گذشت و فداکاری ایشان به مناسبت شهادت بانوی دوعالم، با حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین خادمیان، خطیب و کارشناس مسائل دینی، استاد حوزه و چهره ماندگار تبلیغ در کشور به گفتگو نشستیم و حاصل کلام ایشان در قالب گفتاری آماده شده است که در ادامه میخوانیم:
* «حب» بالاترین مقام انسانی
حقیقتا مبحث تربیت عاطفی در متن زندگی از زمان شکل گیری و متن تا پایان حیات که فرزند آدم را مهندسی میکند، همان مسئله خانواده و عاطفه و محبت است. برای همین ما میبینیم که در متون دینی مهمترین مسئلهای که روی آن تأکید شده مسئله مهر و محبت و عاطفه است لذا بالاترین مقامی که انسان میتواند پیدا کند در ارتباط با خدا و خالق هستی، مسئله حب است.
پیامبر (ص) در آیات قرآن میفرمایند کهای پیامبر به مردم بگو اگر شما خدا را دوست داشته باشید میتوانید از او تبعیت کنید. این نکته کلیدی و راز پیروی از سیره پیامبر «حب الله» است.
مسئله خانواده هم در همین راستا میتواند استحکام پیدا کند. من از تلخی یک نکته شروع کنم امروز ما میبینیم در جهان بشریت و متأسفانه در ایران با فاجعه آمار بسیار منفی طلاق مواجه هستیم این از مسئله عاطفه و محبت و مهر نشأت میگیرد اگر انسان یک چیزی را دوست داشته باشد معطوف بدان میشود و هیچ درد و رنج و بلایی را هم در آن ارتباط حس نمیکند، نه اینکه آن را نادیده بگیرد. ما وقتی به زوجینی میرسیم که به طلاق میرسند میبینیم که واقعا این مهر و عاطفه را نسبت به هم از دست داده اند لذا یکی از اسماء و اسامی حضرت زهرا «حانیه» است یعنی زنی که نسبت به همسر و فرزندانش دلسوز و مشفق و نگران است. اسمگذاری و لقبگذاری ما با ائمه خیلی فرق دارد ما براساس ذائقههای ملی و مذهبی خود اسم میگذاریم چرا که دوست داریم اسطورههای ملی و مذهبی مان مطرح بشود، اما معصوم وقتی اسم میگذارد دنبال اسطوره و نماد سازی نیست دنبال تعلیم و تربیت و الگوآفرینی است.
بیشتر بخوانید:
وقتی یکی از اسامی حضرت زهرا هانیه است یعنی زنی که دلسوز و نگران است، این برای ما پیام دارد، اثر این حانیه بودن و با محبت بودن را تا جایی میبینیم که به این کلام امام زمان (عج) میرسیم که فرمودند الگوی من در حکومت و زندگی حضرت زهرا (س) است یعنی اگر یک مادری آن وظایف مادری را دقیق اجرا کند، تمام بشریت در طول تاریخ به واسطه آن تربیت صحیح زن و مادر از بدیها نجات مییابند و به سعادت و کمال میرسند.
*اولویت زندگی فاطمی محبت و عاطفه است
ما وقتی به زندگی حضرت زهرا نگاه میکنیم میبینیم ایشان در همه ابعاد زندگی مسئله محبت و عاطفه را اولویت اول میگذارند، مثلا همیشه نخستین کسی است که به استقبال پدر با گریه میرود و زخمهای بدن او را مرحم میگذارد و کلماتی را میگوید که تلخی جنگ را از پیغمبر دور میکند، چنانکه در جنگ احد که آنقدر سخت بود و امیرالمومنین (ع) میفرمایند پیامبرآنقدر زخم داشت که نماز عصرش را نشسته خواند، وقتی جنگ تمام میشود و حضرت زهرا (س) به استقبال پدر میآید چنان زخمها را مرحم میگذارد و برای پدر مهربانی میکند که پیامبر فشار جنگ را فراموش میکند.
حضرت زهرا (س) این عاطفه را در برابر همسرش در زمان ازدواج و دوران زندگی هم دارد، حتی در زمانی که همسرش گرفتار شده، پشت او را خالی نمیکند تا جایی این عاطفه و مهر هست که غصههای درونی شان را هم پنهان میکند و حضرت علی (ع) در زمان غسل دادن ایشان یکی از دردهایشان این بود که چرا حضرت با ایشان غصه هایش را نمیگفته است یعنی حضرت زهرا نمیخواسته شوهرش اذیت شود چرا که هر غصه و شادی را نباید گفت اگر انسان بر مدار محبت حرکت کند، چیزیکه محبوبش را اذیت کند، هرگز به زبان نمیآورد.
*الگوی محبت در خانواده
حضرت زهرا (س) اصل محبت را به فرزندانش نیز یاد میدهد که به هم مهرورز باشند، شما ببینید امام حسن (ع) چقدر در برابر برادرش مهربان است، زمانی که خودش زهر را خورده و امام حسین (ع) با گریه به ایشان میگوید که چه کسی این کار را کرده، امام حسن (ع) میگوید این که چیزی نیست امان از روزی که تو تنها هستی.
وقتی که امام حسین (ع) میخواهد برادرش امام حسن (ع) را دفن کند، میگوید غارت زده آن کسی نیست که مال از دست داده یا در شهر غریب مانده بلکه غارت زده منم که با دست خودم مثل تو برادری را از دست دادم و به خاک میسپارم.
اوج محبت در کربلا امام حسین (ع) به حضرت زینب (س) میفرمایند: زینب فراموش نکن مرا در نماز شب دعا کنی یا وقتی حضرت زینب آن شرایط را میبیند دعا میکند که حسین من هم میخواهم بمیرم، چون پدرم و همه کسم مرده اند و من دلم خوش بود که تو برادرم بودی که الان نیستی دیگر زندگی برایم معنا ندارد. این ریشه در تربیت عاطفی مادر دارد که برادر و خواهر این اندازه به هم مهر و پیوند عاطفی داشته، پشت هم هستند و نسبت به هم تعصب و وابستگی دارند.
حضرت ام کلثوم وقتی وارد کوفه میشود، میفرماید آنهایی که میخواستند این صحنهها را ببینند، بدانند سری که بالای نیزه است سری است که پیغمبر میبوسیده، یعنی از درد خود نمیگوید که دلتان میخواست اسیری مرا ببینید، بلکه از برادرش میگوید.
امروز روز شهادت حضرت زهرا (س) بنا به روایت ۷۵ روز هم هست وقتی که حضرت زهرا را دفن میکنند، حضرت ام کلثوم چادر مادر را سر میگیرد با اینکه دختر سه ساله بوده گریه کنان میگوید آنهایی که میخواستند یتیمی بچههای فاطمه را ببینند، بیایند ببینند که دیگر ما مادر نداریم و خانه مان چراغ ندارد، صدای شیون بلند میشود، زنها به کوچه میآیند و از این حرفهای عاطفی دختر سه ساله گریه سر میدهند.
*درس محبت با بازی تربیتی
زمانی که حضرت زهرا (س) میخواهند مسئله عاطفه را نشان دهند با یک بازی به بچهها آن را نشان میدهند. روایت داریم امام حسن و امام حسین (ع) نزد مادر میآیند و میپرسند که ما کدام قویتر هستیم. حال مادر باید انتخاب کند که چطور این را نشان دهد حضرت فرمود هر کس که (بسم الله الرحمان الرحیم) را زیباتر بنویسد، او قویتر است ببینید باز هم درس اخلاق و هنر و محبت با هم است.
حتی این روایت از امام علی (ع) هم نقل شده که شخصی نزد ایشان آمد و گفت که چکار کنم دعایم مستجاب شود، ایشان هم گفت که پیغمبر (ص) فرمودند هر کس که (بسم الله الرحمان الرحیم) را زیباتر بنویسد یک دعای مستجاب دارد. بهرحال هنر و هنرمند کانون محبت است نه مثل برخی از این سلبریتیها که هنر را برای شهرت و کارهای ضد ملی و مذهبی به کار میبرند و به جای اینکه الگوی مثبت بشوند الگوی بدرفتاری در جامعه میشوند. اینها هنرمند نیستند دکان دار و ضد هنر هستند. هنرمند کسی است که ادب و حیا و عفت را رعایت میکند و وقتی مقابل مردم قرار میگیرد، طنز و شوخی اش نیز در مدار ادب است که اینها کم هم نیستند.
حضرت زهرا (س) فرمود هر که بسم الله را زیباتر بنویسد قویتر است، بچهها هم نوشتند و گفتند حال قضاوت کن، مادر هم نگاهی کرد و فرمود که نزد پیامبر بروید که اگر او دستور دهد کدام قشنگتر است، من هم قبول میکنم این همان جایگاه پدربزرگ و بزرگ خانواده است و مادر هم راضی نشد بین بچهها قضاوت کند، یعنی طوری که جایگاه عاطفی مادر حفظ شود و حق هم مشخص شود. آنها هم نزد پیغمبر رفتند و پیغمبر هم فرمود که شما فرزندان علی بن ابی طالب هستید باید خود او نظر بدهد و بعد هم حضرت علی فرمودند که پیغمبر نظر نداد من چه باید بگویم، دو مرتبه آنها نزد مادر آمدند و حضرت فاطمه هم گردنبندش را باز کرد و گفت هر که دانههای بیشتری از این گردنبند بیشتر جمع کرد او برنده است که بعد روایت شده حضرت جبرئیل نازل شد و یکی از دانههای نهایی نصف شد و آنها مساوی شدند.
*نحوه ارتباط با همسایگان
اوج عاطفه فاطمه زهرا (س) علاوه بر نحوه ارتباط با پدر، همسر و فرزندان میتوان در همسایه داری ایشان مثال زد. همان همسایگانی که هیچ محبتی نه در دوران بیماری و نه سختی و آتش زدن درب منزلشان نداشتند و کمک حال او نبودند، اما حضرت زهرا (س) آنها را دعا میکند و وقتی امام حسن (ع) علت را میپرسد، حضرت میگویند که الجار ثم الدار.
مرحوم علامه مجلسی از حضرت زهرا (س) نقل میکند که دختران مسیحی و یهودی مدینه پشتوانه شان حضرت زهرا (س) بود. یک دختر مسیحی یک بار نزد حضرت میآید و به او میگوید که من عروسی ام هست و هیچ چیز ندارم، اما دوست دارم شما که دختر پیغمبر (ص) هستید به عروسی من بیاید، حضرت نگاهی میکند و به او میگوید که خداوند برای بندگانش کافیست، اما بعد از آن از اموالش که البته کم هم نبوده، جهیزیه بسیار مناسب و لباس عروسی تهیه میکند و با چند نفر از زنان بزرگ هاشمی به عروسی این دختر مسیحی میرود و خود این در مدینه مطرح میشود که چطور این دختر جهیزیه کسب کرد و دختر پیغمبر به عروسی او میخواهد برود و آنها هم میروند.
*هبه اموال حضرت زهرا (س)
اموال حضرت زهرا (س) زیاد بود آنقدر که حکومت بر او طمع کرد و فدک را مصادره کرد. اینها در متون عامه و شیعه آمده، اما حضرت وصیت میکند که یک اندازه از مالش را برای جهیزیه و ازدواج دختران و پسران فقیر قرار دهند و اندازه دیگری را مشخص میکند که برای چیزهای دیگر و بخشی از اموالش را هم به همسران پدرش بخشیده که خیلی هم مهم بود چرا که برخی از این همسران واقعا حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) را اذیت کردند.
یکی از همسران پیغمبر (ص) میگوید که من شنیدم خبر شهادت حضرت زهرا (س) در مدینه پیچید من آن روز، روز خوشحالیم بود. این را حضرت زهرا (س) میداند چرا که عصمت الله است و جبرئیل بر او ۷۵ روز مدام بعد از رحلت پیغمبر نازل میشود چنین مقامی را برای عهدی غیر از انبیا (ع) نداریم و این از اختصاصات دختر پیغمبر (ص) است چرا که این زن الگوی منجی بشریت و ساحل زحمات همه انبیا میشود. حضرت زهرا (س) میدانسته که این زن نسبت به او چه احساسی دارد، اما باز هم میگوید به او هم از اموالم بدهید و اشکالی ندارد، اینها دایره محبت است که انسان حتی به کسی که به او ظلم کرده هم معقول محبت کند و همین نشان میدهد که سراسر دین اسلام، محبت و عاطفه است.
*دعا برای سلامتی فرزندان در سیره حضرت زهرا (س)
آنچه که در سیره حضرت زهرا (س) است مانند همه اهل ایمان و عصمت و انبیا در سایه سایر تعالی قرب الهی است یعنی وقتی ما قائلیم که یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ یعنی ما ادوات و اسباب را به عنوان آنچه خدا دستور میدهد، قائلیم مثل آب که از خود استقلالی ندارد و خدا دستور میدهد که تشنگی را رفع کند. حضرت زهرا هم ضمن اینکه به این ادوات و ابزار در هر زمینه مردم را در مسئله شفا هدایت میکرد اول میفرمود که توجهتون به صاحب شفا از طریق دعا باشد؛ لذا برای فرزندانش نذر میکند که اگر از بیماری شفا یابند، سه روز روزه بگیرد. پس نه اینکه حضرت استفاده از دارو را بی تأثیر بداند، بلکه ضمن مرحم و استفاده از دارو برای درمان، اما معتقد است که صاحب شفا خداوند است این را نباید فراموش کنیم حال با دعا، روزه، نذر، توسل، نماز و .. همه را نهادینه میکند و فرزندانش میبیند که برای شفا گرفتنشان مادر توجهش به خداست، اما وسیله اش دارو است.
درباره خودش هم حضرت همینطور است وقتی که کسی برای شفا نزد او میآید میگوید که این دعا را من خواندم، تو هم بخوان تا دردت رفع شود و همه اینها باز میگردد به تقربی که انسان در همه حال باید داشته باشد و حضرت آن کلید تکامل وسعادت انسان را اتصال و تقرب به خدا میداند و دائم در متن زندگی هم مراقب بود که از این درجه تقرب افول نکند و به عنوان شخصیتی شد که مقربترین بنده خداوند بود لذا خشم او، ترازوی خشم خدا و مهرش، رضایت خداوند است و این بالاترین مراحلی است که عهدی شاید به آن درجه نرسیده باشد.