همانطوری که دور از ذهن نبود، دونالد ترامپ با موفقیت در ایالتهای چرخشی و البته تا اینجای کار با کسب چند میلیون رای بیشتر به ابقای در ریاست آمریکا نزدیک تر شده است.
به عبارتی انتخابات آمریکا (با هر نتیجهای که به لحاظ ساختار الکترال خود برسد) یک نتیجهی افتضاح برای نظرسنجیهای عصر رسانهها بود.
دقیقا همان اتفاقی که بارها در ایران هم افتاده و در انتخابات ریاست جمهوری و در نهایت کسی رای آورده (خاتمی، احمدی نژاد، روحانی) که در نظرسنجی وضع بدتری داشته است.
اگر به طور اجمالی بخواهیم به دلیل ناتوانی ابزار نظرسنجی که گاه چنان سیاستمداران به توهم میاندازد که نتیجه انتخابات را نمیپذیرند، اشاره کنیم، توجه به چند نکته ضروری است:
۱- اکثر نظرسنجی انتخاباتی یک پروژه است که به قول ترامپ به دنبال ضربه زدن به روحیه یک جناح سیاسی است. به عبارتی کمتر پروژه نظرسنجی بدون سوگیری است.
۲- این پروژه در عمل انگیزهی بیشتری به طرفداران فرد مورد هجمه میدهد که به ایفای طرفداری بپردازند و در مقابل انگیزه طرفداران جناح پیروز را در مبارزه به شدت تضعیف میکند.
۳- بر خلاف رای که عمدتا از سوی قشرهای پایین اجتماع داده میشود، رویکرد نظرسنجیهای عصر اینترنت قشر خاصی از افراد فرادست و نخبه با دسترسی بیشتر به اینترنت است. به عبارتی در اینترنت گاهی از افرادی رای گرفته میشود که اساسا رای نمیدهند یا افرادی که محل نظر دادن ندارند، اما در عمل کسانی رای میدهند که حتی یکبار در کل ادوار انتخابات کسی سراغشان نرفته است.
۴- بر اساس نظریه شکاف دانایی بین دسترسی به فناوری اطلاعات و طبقه مالی یک رابطه مستقیم برقرار است و باز بین مشارکت سیاسی و طبقه مالی یک رابطهی نسبتا معکوس...
به همین دلیل مشارکت و تخلیه انرژی سیاسی برخی از تقشار صرفا همین مخدوش کردن نظرسنجیهاست.
۵- جریانهای رسانهای گرچه میتوانند با ایجاد مارپیچ سکوت در نظرسنجیها مردم را به کتمان نظر خود سوق دهند، اما در نهایت در زمان انتخابات، مجموعهای از منافع و انگیزههای دیگر برای رای دادن دست به دست هم میدهند.
نمونه وطنی این تضاد منافع که بر خلاف اظهارات رایها را جور دیگر رقم میزند، در کشور ما وجود میلیونها پرونده وامروستایی، مسکن مهر، سهام عدالت و... همچنین وجود چند میلیون کارمند رتبه دار بود که به نظرشان با تغییر دولت مستقر سمت و رتبهشان تغییر میکند؛ بنابراین در سال۸۸ یا حتی ۹۶ ممکن بود که خیلیها بر اساس جو رسانهای و هیجان جوانترها جور دیگری نشان بدهند، اما در پای صندوق رای نهایتا کار دیگری کردند.
به نظر میرسد ناکامی نظر سنجیها در انتخابات ایالات متحده (فارغ از آنکه نتیجه هر چه باشد) محققان حوزه علوم ارتباطی و اجتماعی را باید به تجدید نظر درباره نحوه دسترسی به افکار کنشگران و تحلیل آنها وادار کند و الا میتوان پروندهی چیزی به نام نظرسنجی در انتخابات را حداقل با روشهای مبتنی بر اینترنت تا اطلاع بعدی بی اعتبار دانست.