۱۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۳

نگاهی به فیلم «روز‌های نارنجی»، نخستین‌ساخته آرش لاهوتی

نگاهی به فیلم «روز‌های نارنجی»، نخستین‌ساخته آرش لاهوتی
پس از فیلم «دوئت»، «روز‌های نارنجی» دومین همکاری مشترک علی مصفا و هدیه تهرانی است که در ماه‌های اخیر به اکران آنلاین درآمده است. لاهوتی، کارگردان فیلم، که در عرصه مستند فعال بوده، با نخستین اثر سینمایی بلندش، شمه‌هایی از استعداد و تعهد خود به عنوان هنرمند را به منصه ظهور گذاشته است.
کد خبر: ۳۰۱۵۰
 
«روز‌های نارنجی» فیلم پربازیگری است که شخصیت‌های زیادی در آن حضور دارند؛ چهره‌های پرتعدادی که قرار است همگی به یک هدف کمک کنند، ولی برخی از آن‌ها ضعیف و بدون کارکرد ظاهر می‌شوند. فیلم روایتگر قصه زنی به نام آبان (با بازی هدیه تهرانی) است که در شمال کشور و فصل برداشت محصول، سعی دارد گروهی از کارگران غیربومی را مدیریت کند و در رقابتی دشوار و پر از کارشکنی و مشکلات ریز و درشت، محصول باغ خود را در زمانی کوتاه جمع‌آوری کرده و به فروش برساند. بدین ترتیب، آبان در مرکز فیلم قرار می‌گیرد و قرار است که در کوران وقایع گوناگون و پیشامد‌های ناگوار، برای مخاطب ملموس شود.

همکاران، کارگران و همسر این زن، سه رکن فرعی «روز‌های نارنجی» هستند که قرار است در نسبتشان با او، شخصیت آبان را پرداخت کنند. ارتباط آبان با همسرش مجید (علی مصفا) نقطه عطف کلیدی داستان است که فیلم‌ساز می‌توانست برای باورپذیر جلوه دادن شخصیت اصلی، از نوع ارتباط او با همسرش بهره بگیرد.
در مورد این زوج، پیش از هر چیز، سردی رابطه و انفعال مردی که از مدیریت خانواده، کار کردن و تأمین زندگی عاجز به نظر می‌رسد، به چشم می‌آید. تسلط زن و مدیریتش بر امور منزل کاملا ملموس است و شواهد نشان می‌دهد که با مردی خیالباف و زنی مدیر و با جربزه طرفیم. آبان اما، با وجود بهره‌گیری از ظرفیت‌های طراحی و اجرای دلپذیر هدیه تهرانی، کمی به وادی افراط افتاده و با حذف شاخصه‌های باورپذیر و زنانه مورد انتظار، چهره‌ای نامتعارف از یک زن مستقل و قائم به خود ارائه می‌کند. به طور کلی، آبان زنی بیش از حد سرد و بی‌روح است که حتی در موقعیت خیانت همسرش نیز سکوت اختیار کرده و به یک واکنش آرام بسنده می‌کند. رابطه او با شوهرش نیز، گرچه کم و بیش در پیشرفت درام کارگر می‌افتد، اما ظرفیت‌های ناشکفته زیادی وجود دارد که بخش عمده آن‌ها بالفعل نمی‌شوند.

در میان گروه همکاران و فعالان بازار کسب و کار، علاوه بر پسردایی آبان که با یک تصمیم درست اصلا در قاب تصویر دیده نمی‌شود، برآیند حضور علیرضا استادی در نقش یعقوب و مهران احمدی در نقش کاظم، جایی نزدیک به صفر است؛ به این معنا که استادی در نقش یعقوب کلیشه مرد بازاری منفعت‌طلب را برای چندمین بار تکرار می‌کند، اما مهران احمدی در نقش کاظم، موفق می‌شود پیچیدگی‌های یک شخصیت منفی با خصلت‌های خاکستری باورپذیری را به نمایش بگذارد. در واقع، می‌توان گفت شخصیت کاظم که وجوه منفی او بر خصایل مثبتش می‌چربد، بیشترین کمک را به پرداخت شخصیت اصلی می‌کند.
 
در میان گروه پرتعداد کارگران که بیشترشان در نقش سیاهی لشکر ظاهر می‌شوند، سه، چهار شخصیت برای کمک به پرداخت شخصیت آبان در نظر گرفته شده‌اند. گذشته از زن مسنی که تقریبا سرکارگر محسوب می‌شود و پیچیدگی خاصی هم ندارد، مثلث زنان کارگر را سه زن جوان تشکیل می‌دهند. یک دختر جوان با نوزادش که با خواهش از آبان به جمع کارگران ملحق می‌شود، دختری که پسر مورد علاقه‌اش، با وجود مخالفت‌های آبان، او را به سوی اعتیاد سوق می‌دهد و زنی به نام فیروزه، سه چهره فرعی «روز‌های نارنجی» هستند که با وجود تفاوت‌هایی در ویژگی‌هایشان، به موازی‌کاری افتاده‌اند. این سه شخصیت، اگرچه هر کدام قصه خودشان را دارند، اما کارکرد هر سه آن‌ها به بازنمایی بی‌چشم‌و‌رویی و قدرنشناسی اطرافیان محدود می‌شود. به این ترتیب است که برای هر کدام از آن‌ها حداقل سه سکانس مجزا در نظر گرفته شده؛ رویکردی که بدون دستاورد منحصربه‌فرد برای هر کدام از این سکانس‌ها، لحن اثر را دچار تکرار و ریتم آن را با افت محسوسی همراه می‌کند.
 
از منظر کارگردانی اما، «روز‌های نارنجی» شرایط خوبی دارد و اثر خوش‌ساختی به شمار می‌رود. استفاده فیلم ساز از قاب‌های مدیوم و لانگ کاملا رنگ و بوی یک اثر سینمایی درست که دستپخت فیلم‌سازی مسلط به قواعد سینماست را به فیلم تزریق کرده و دید وسیع کارگردان را به ژانر‌های سینمایی نشان می‌دهد. استفاده از محیط غیر شهری، سر و کار داشتن با مقوله تولید و بهره‌گیری از طبیعت، جذابیت بصری تصاویری که پرتقال عنصر محوری آن‌هاست و البته دستیابی به یک لحن شاعرانه در برخی قاب‌های مربوط به باغ مرکبات، عناصر قدرتمند اجرایی «روز‌های نارنجی» را تشکیل می‌دهند. ضمن اینکه هدایت بازیگران در مسیر ارائه بازی‌های بدون اغراق و طبیعی، حاصل درک متقابل فیلم‌ساز و بازیگران از یکدیگر است. حرکت‌های دوربین اما، تنها نقطه‌ضعف پررنگ اجرا در این فیلم است که شخص کارگردان مسئول آن قلمداد می‌شود. لرزش‌های دوربین، بالأخص در قاب‌های مدیوم، نه تنها بی‌فایده است و نقشی در فرم گرفتن محتوای اثر ایفا نمی‌کند، بلکه تناسبی با موقعیت‌ها هم ندارد و بی‌جهت آشوب را چاشنی کار می‌کند.
 
پایان‌بندی «روز‌های نارنجی» از دو نظر محتوا و فرم سینمایی قابل بررسی است. این اختتامیه خاص و اثرگذار را اگر در نسبتش با مابقی اثر و مقدمات مطرح شده لحاظ کنیم، کاملا بیراه و توجیه‌ناپذیر است؛ زیرا نه پاتک‌های آبان در واکنش به کارشکنی‌ها، آن‌طور که سکانس آخر القا می‌کند، کارساز به نظر می‌رسند و نه اینکه مخاطب به خوبی می‌تواند بفهمد که چرا ناگهان همه چیز روبه‌راه شده و شخصیت‌های متحول شده به ریل زندگی بازمی‌گردند. با این حال، به لحاظ مضمونی، «روز‌های نارنجی» در اوج شرافت و تعهد به پایان می‌رسد. این پایان‌بندی، ضمن تکریم بنیاد خانواده، به مخاطب نشان می‌دهد که تا زن و مرد در کنار یکدیگر قرار نگیرند و شانه به شانه هم پای کار نیایند، مقصود اصلی و موفقیت حاصل نمی‌شود.
 
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها