این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتگو با ایسنا، درباره کیفیت کتابهای درسی ادبیات در انتقال غنای ادبیات فارسی و کمک به آموزش زبان و رسمالخط صحیح فارسی به کودکان و نوجوانان اظهار کرد: حدودا ۱۰ سال پیش در دوره مرحوم آقای علاقهمندان که خیلی جدی با این مسئله برخورد میکردند، وقتی در مرحله تست، کتابها را برای نویسندگان میفرستادند، کتابهای دوره دبستان را از منظر داستان برای من فرستادند؛ در آن دوره که دوره تاپ کتابهای درسی بود، کتابها خیلی ایراد داشت.
او با بیان اینکه کتابهای درسی ما در حوزه داستان و شعر به ندرت با متخصصان در میان گذاشته میشود در توضیح آن بیان کرد: به ندرت متخصصان درباره کتابهای درسی نظر میدهند. چون براساس آنچه من شنیدم و پیگیر شدم که چرا داستانی که از متون کهن، متون فولکلور و اثر خلاق یک نویسنده گرفته شده، به صورت منطقی انتخاب نمیشود - این همیشه دغدغه من بوده است - به این پرسش من اینطور جواب دادند که مثلا آموزش و پرورش کتابهای اول، دوم و سوم دبستان را به صورت مزایده به تیمهایی که مورد قبول خودشان هستند، میدهند؛ یعنی فرضا کتاب کلاس سوم دبستان را به یک فرد میدهند، او مبلغی میگیرد تا آن را تولید کند، آن فرد افراد دیگری را انتخاب میکند، آنها این داستانها را انتخاب میکنند و مینویسند و آنجا قطعا یک شورای بررسی هم دارند، این میشود کتاب درسی سوم دبستان که روند تولیدش خیلی فاجعهآمیز است.
یوسفی در ادامه بیان کرد: اگر به این کتابها نگاه کنید، شورای نویسندگان در ابتدای آن معرفی شدهاند، اما شما به ندرت یک نویسنده و شاعر حرفهای در میان آنها میبینید. یک سال که اسم رحماندوست بین آنها بود، من از او سوال کردم که آیا او این شعرها را تایید کرده، که گفت اصلا نبوده است، ولی اسمش را گذاشتهاند. در کل آموزش و پرورش اینطور عمل میکند. برای همین است که هیچ وقت در فهرست نویسندگان نام حرفهایها دیده نمیشود.
این نویسنده سپس به نحوه انتخاب داستان از «شاهنامه» برای کتاب درسی اشاره و اظهار کرد: مثلا در خصوص انتخاب داستان از «شاهنامه»، کسی که میخواهد این را انتخاب کند انگار کینهای با شاهنامه دارد که از مجموعه داستانهای شاهنامه «رستم و سهراب» را انتخاب میکند و از «شاهنامه» فرزندکشی ترویج میشود. حالا شما در نظر بگیرید که یک پسر ایرانی میخواهد با «شاهنامه» آشنا شود، با پدری روبهرو میشود که فرزندش را میکشد. حتی در حوزه داستانهای دینی هم سراغ آثاری میروند که معلم باید خیلی آنها را توضیح بدهد.
او در ادامه افزود: «شاهنامه» دهها داستان شگفتانگیز دارد، اما از آنها «رستم و سهراب» را انتخاب میکنند، علتش این است که آن فرد یا شناخت کافی ندارد یا با «شاهنامه» خصومتی دارد و میخواهد «شاهنامه» در ذهن بچهها نشست نکند و .... ولی آنچه رهاوردش است این است که این داستان، داستانی تصویرپذیر است، این داستان، داستان دو نفر نیست. آن فرد باید داستان «رستم و سهراب» را به لحاظ اسطورهای بشناسد تا بداند چرا در شاهنامه آمده است و بعد برود داستانی را انتخاب کند که بچه با خواندن آن به خواندن متون کهن تشویق شود. من اسم اغلب کسانی که اینها را انتخاب میکنند نمیشناسم یا اگر فرد شناختهشدهای باشند به دلیل موقعیت اداریشان است که مثلا فرد ۴۰ سال است مدیر کتاب درسی است. در حالی که این اصلا دلیل نمیشود، چون اغلب مدیران ما «بیسواد» هستند. مثلا در تلویزیون که برای میلیونها بچه فیلم تولید میشود، کسی مدیر میشود که ساختار فیلمنامه را نمیشناسد. این در آموزش و پرورش به مراتب بیشتر است، چون پول در آن نیست در نتیجه حوزه مدیریت بسیار ضعیفتر است و برای همین کیفیت کتابهای درسی واقعا نازل است.
محمدرضا یوسفی با تکیه بر ارتباط و کارش با بچهها گفت: دیدهام که بچههای ما بسیار پیشرفتهتر از داستانها و روایتهای کتابهای درسی هستند. اصلا جامعه ما از مدیریت خیلی جلوتر است.
او با بیان اینکه ادبیات کودک و نوجوان اساسا محوریت دولتی دارد افزود: کتابهای درسیای که برای کودکان و نوجوانان تولید میشود، در یک فرآیند رقابتی تولید نمیشود، یعنی فرضا آموزش و پرورش بین تیمهای فرهنگی گوناگون مزایده نمیگذارد. وقتی مزایده بین یک تیم است، آن یک تیم هم برنده است. این بحران عمیق وجود دارد. برای همین بچهها برخلاف دوره ما وقتی امتحانشان را میدهند، کتابهای درسی را پارهپاره میکنند و آن را در جوی آب میریزند، برای اینکه اینها برای بچهها عذاب است، در حالی که اگر بچه در آن داستان و شعر خوبی بخواند، آن را در خانه حفظ میکند. میبینیم که این کتابهای درسی مثل یک دمل چرکین روی دست بچهها است که به محض اینکه امتحان تمام میشود این دمل را پرت میکنند. این فاجعه است.