***
تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب
یادم آمد ز کبودی لب طفل رباب یادم آمد ز کبودی لب طفل رباب♪♪♫♫♪♪♯
نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم داداش نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم
من علمدارم علمدار من علمدارم علمدار بر حسینم یار و غمخوار بر حسینم یار و غمخوار
نه سری مانده نه دستی نه سری مانده نه دستی کمرم را تو شکستی کمرم را تو شکستی
***
چه بگویم به سکینه چو سراغت گیرد چه بگویم به سکینه چو سراغت گیرد
گر بفهمد تو شدی کشته بدان میمیرد گر بفهمد تو شدی کشته بدان میمیرد
نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم داداش نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم
***
من علمدارم علمدار من علمدارم علمدار بر حسینم یار و غمخوار بر حسینم یار و غمخوار
نه سری مانده نه دستی نه سری مانده نه دستی کمرم را تو شکستی کمرم را تو شکستی
***