دکتر سوسن شریعتی در بزرگداشت امامموسیصدر دربارهی ویژگی جامعهشناختی بررسی اسطورهها و شخصیتهای بزرگ آئینی و تاریخی به نکتهی ظریفی اشاره کرد.
به نظر او برداشت هرکسی از یک شخصیت مقبول و محبوب وابسته به انگیزههای خود او و نیازی است که تحلیل کننده در زمان خود احساس میکند.
شاید به همین خاطر است که بزرگان ذیوجوه سرزمین ما با قرائتهای متفاوتی خوانده میشوند که هریک از این قرائتها ممکن است غلط نباشد، اما نمیتواند همهی حقیقت باشد.
تصویر شخصیتهای ملی و دینی ما به ویژه از سوی کنشگران سیاسی همواره با این قرائت دلخواه بوده، فلذا به همین دلیل است که شهیدچمران برای یک اصلاحگرا با چمران یک اصولگرا متفاوت است.
امام موسی صدر مبارزین،بنیان گذار حزب الله و امل است و برای روشنفکران همو عیسا مسیح محرومین و...
بیشک با توجه به شخصیت امام عزیز ما به عنوان یک مبنا برای نظام #جمهوری_اسلامی این گفتگوها و مصادره به مطلوبها به نحو جدیتری صورت میگیرد تا جایی که کمتر از سه دهه بعد از امام با موضوع جدی #تحریف_امام روبرو هستیم.
گفتگوها تا حدی حتی بین افرادی که امام را از نزدیک درک کردهاند،نیز چالشی است.در این نگرهها امام در مقابل امام مطرح میشود.
امام سادهزیست در مقابل امامی که جلوی زهدفروشی متحجران ایستادهاند.
امام استقلالطلب در مقابل امامی که در
پی تعامل و گفتگو است.
امام آزادی خواه در مقابل امامی که برای او چارچوبها اولویت است.
امام آرمانگرا در مقابل امامی که به واقعیتها و محدودیتها توجه عملگرایانه دارد.
امام قانونگرا در مقابل امامی که خود مبنای قوانین است.
فقیه نوگرا و ضد تحجر در مقابل فقیهی که از فقه سنتی عدول نمیکند.
جلوههای متفاوتی که گرچه تقویت کننده زمینههای اجتهادی اندیشههای این شخصیت بزرگ و تاریخساز است اما حقیقت وجودیاش را در دل جدال آنهایی که میخواهند سرنوشت انقلاب را در نیمه دوم قرن امام خمینی شکل دهند،مفقود خواهدکرد.
به جز بخش طبیعی ماجرا که مربوط به شخصیت جامع و چندوجهی و متعادل امام راحل است که معمولا کمتر درک شده است ؛تقصیر اصلی دربارهی فهم حقیقت امام متوجه حوزههای علمیه و در گام بعدی دانشگاههاست.
با تاسف باید گفت،وقتی افکار یک متفکر بزرگ و اندیشمند متعالی از سر حسادت و رقابت و خودکم بینی و غفلت در مجامع علمی مورد بسط و نشر قرار نگیرد،پر واضح است که سیاستمداران و کاسبان ماکیاولیست برای نیل به هدفشان گفتار و سیره امام را تقطیع و تحریف خواهند نمود و در غیبت اخلاق چهره نورانی امام را لیبرال یا دیکتاتور جلوه میدهند.
در این ربع قرن پس از امام اگر اندیشههای حضرت روحالله در حوزههای علمیه شنیده شده بود ، بیشک مبنای اجتهادی امام در حوزه ها تحولی در طراز بزرگانی چون علامه حلی ها ایجاد کرده بود و وظیفه اداره جامعه چنان در جان فقه مینشست که تاکنون بارها مکاسبها و رسائلها و عروهها با فهم اجتهادی امام بازنویسی و حاشیه نگاری شده بود.
و اگر دانشگاههای مقلد و مترجم با دیدهی استخراج و فرآورده سازی به تفکر سیاسی او پرداخته بودند و از خود جرات ارائه دیدگاه داشتند،امروز آراء امام در کنار نظریه پردازان سیاست میدرخشید و فهم او از الهیات آزادی بخش در کتابهای توسعه تدریس میشد.
که اگر اینگونه بود امروز بزرگترین دعوای جمهوری اسلامی اختلاف علما و روشنفکران درباره حجاب اجباری نمیماند و بعد از چهل سال از تشکیل نظام دغدغهی ربوی بودن و نبودن بانکها به عنوان بدیهیترین احکام اقتصادی اسلام ذهنها را به خود مشغول نکرده بود.
اما افسوس که امام مورد غفلت دوستان و حسادت دشمنان قرار گرفت و به همین دلیل میراث سیاسی او بیش از میراث معرفتی و دانشیاش مورد توجه قرار گرفته است.
کلید فهم حقیقت امام، غربت زدایی اخلاقی از چهرهی معرفتی و دانشی اوست. کاری که فعلا به صرف آنهایی که از شعار امام و عکس بهره میبرند،نیست.