به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، شب گذشته 23 دقیقه از آنتن شبکه سه در اختیار ایرج ملکی، یک فیلمساز زیر آماتور قرار میگیرد که در سالیان گذشته فیلمهای کوتاه خامدستانهای با موضوعات اخلاقی میسازد و ناگهان پس از چند سال، آثارش در فضای مجازی، من باب مزاح دست به دست میشود. نام ملکی سر زبانها میافتد تا او یک شبه ره صد ساله شهرت را بپیماید. او یک بار در تلویزیون ظاهر میشود؛ اما چندان برنامه جدی گرفته نمیشود. اگرچه توسط برخی منقدان سینما از حرکت برنامه فرمول یک در دعوت از ایرج ملکی گلایه میشود. علی ضیا، مجری برنامه به مناسبت روز سینما، به جای دعوت از یک شخصیت تاثیرگذار سینما، ایرج ملکی را به تلویزیون میکشاند تا با او درباره سینما حرف بزند. فیلمسازی که حتی پس از چند اثر خامدستانه، تغییر در شکل اجراییش رخ نمیدهد.
اما دعوت از ایرج ملکی به برنامه ایرانیوم، با اجرای افشاری، مجری که بدون تجربه و صرفاً به دلیل شهرت در برنامه خندانندهشو پایش به آنتن تلویزیون باز شده است، جنجالی میشود. بازیگرانی چون صابر ابر و ترانه علیدوستی به دعوت کردن ایرج ملکی شکایت میکنند و این کار نوعی تمسخر کردن شخصیت ایرج ملکی برشمردند تا در یک برنامه اسباب فرح و شادی مخاطب را فراهم کنند. صابر ابر این رویکرد را غیرانسانی برشمرده است.
ولی مسئله این نوشتار چیز دیگری است. مسئله بر سر این است که اگر تلویزیون چنین زمان نابی در یک برنامه احتمالاً پرببینده خود دارد که در اختصاص یک هنرمند زیرآماتور بگذارد؛ چرا این فرصت را به هنرمندان واقعی و تجربهگرای تئاتر قرار نمیدهد؟ چرا باید تلویزیون در ایام اخیر مملو از برنامههایی شود که اصولاً در شبکههای سرگرمیساز غربی نیز بیارزش تلقی میشود؟ چرا تلویزیون به جای وقت گذاشتن روی فرهنگسازان واقعی، به دنبال جریانی است که حتی در اختیار دستگاه فرهنگی کشور هم نیست؟
نمونههایی وجود دارد که تلویزیون از حضور برخی از چهرههای مطرح تئاتر ممانعت کرده است. چهرههایی که به زعم بسیاری نقش بسزایی در تئاتر معاصر ایران و تربیت دانشجویان و هنرمندان تئاتر داشتهاند. از سوی دیگر، تلویزیون هیچ برنامهای برای معرفی چهرههای جوان تئاتر ندارد. اگرچه تلویزیون برنامهای هم برای فرصت دادن به چهرههای شاخص تئاتر ندارد. اما تلویزیون برای شاخهای اینستاگرامی فرصت بسیاری دارد. با نگاهی به برنامههای زنده و ترکیبی میتوان دید بیشتر وقت برنامهسازان تلویزیون در اینستاگرام و توئیتر میگذرد. حتی میتوان دریافت که خوراک برخی برنامههای کانالهای تلگرامی شاخص است.
روز شنبه در حالی احترام برومند به شکل شخصی از محمد مساوات، یکی استعداد فعال در حوزه تئاتر تجلیل کرد که تلویزیون به احتمال قوی حتی نمیداند محمد مساواتی در ایران وجود دارد. همانطور که تلویزیون نمیداند در تهران چند سالن تئاتر وجود دارد. چند نفر در روز از تئاترها دیدن میکند. تعداد آثار روی صحنه به چه تعدادی است. و فقط میداند از میان 100 نمایش در شب کدام نمایش از زیر دست شورای نظارت در رفته است. تلویزیون تمام فرصتهای تبلیغاتی و معرفی اثر را به روی تئاتریها بسته است؛ اما برای ایرج ملکی و فیلم جدیدش یک فرصت 23 دقیقهای فراهم میکند. فیلمی که ممکن است اصلاً ساخته نشود.
تلویزیون البته درهای برنامهسازیها خود را به روی هر نوع هنری به جز سینما بسته است. به یاد نمیآوریم در باب نقاشی، مجسمهسازی یا موسیقی تجربی برنامهای ساخته شده باشد؛ اما بهترین زمانهای ممکن در اختیار خالتورترین خوانندگان قرار میگیرد. خبری از ترانهسرایان و آهنگسازان نیست؛ اما تصویر خوانندگان کپیکار مدام در برابر چشمان ما رژه میرود.
تلویزیون در حال پیمودن همان مسیری است که تیویپلاس دنبال میکند و عجیب آنکه در برخی برنامههایش به تیویپلاس حمله میکند. در حالی که هر دو مسیری مشترک را طی میکنند و در حال ساختن ترکیبی فرهنگی هستند که پایانش جهالت است. سالهای آینده مدیران فرهنگی البته بازاری تلویزیون باید به جامعه زودوده شده از فرهنگ قابل قبول پاسخ دهند. آنان در حال ترویج فرهنگ مذموم هستند، فرهنگی که خودشان در خانه خود اجرا نمیکنند.