بدون آنکه زحمتهای طاقتفرسای کارگردانان توانمند سینمای ایران و به ویژه سازندگان سریالهای تاریخی را که مسلماً تولید آن ها تلاشی مضاعف میطلبد، نادیده بگیریم، با هم مروری خواهیم داشت بر محتوای تاریخی پنج سریال مشهور که در چند دهه اخیر علاقهمندان زیادی در میان مردم داشتهاست.
امیرکبیر؛ یک نوستالژی ناتمام سال ساخت: ۱۳۶۴
سریال امیرکبیر با نویسندگی پرویز زاهدی و کارگردانی سعید نیکپور، یکی از محبوبترین سریالهای چهار دهه گذشته در ایران است. در این سریال، افزون بر نیکپور، ایرج راد، فخری خوروش، پرویز پورحسینی و هادی مرزبان نیز به ایفای نقش پرداختند. این سریال یکی از اولین تجربههای ژانر تاریخی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. روایت پرویز زاهدی از زندگی امیرکبیر، به دوران صدارت او محدود میشد؛ تاج گذاری ناصرالدینشاه، وزارت امیر و سپس کشمکش وی با درباریان و سفرای خارجی. با این حال بخش مهمی از اقدامات میرزاتقیخان، یعنی اصلاحات مهم و اساسی او، در سریال نادیده گرفته شدهاست. کارگردانان بعدی که سعی در روایت زندگی امیرکبیر داشتند، مانند محمدرضا ورزی در سریال «سالهای مشروطه»، کوشیدند تا این ضعف را جبران کنند، اما نتوانستند. در واقع اصلاحات و اقدامات امیرکبیر برای پیشرفت ایران، همچنان بخش نادیده زندگی او در سریالهای ایرانی است و سریال «امیرکبیر» که مهم ترین اثر ساخته شده در باره زندگی اوست، این ضعف را به صورت جدی دارد.
بوعلیسینا؛ میان واقعیت و خیال سال ساخت: ۱۳۶۴
سریال «بوعلیسینا»، با نویسندگی و کارگردانی کیهان رهگذر و بازیهای تأثیرگذار امین تارخ، زندهیاد فیروز بهجتمحمدی، محمد ابهری، جمشید لایق و اسماعیل محرابی، یکی از خاطرهانگیزترین سریالهای ژانر تاریخی چهار دهه اخیر است. با این حال، داستان این سریال، تطابق چندانی، نه با زندگی ابنسینا و نه رویدادهای معاصر عمر او، ندارد. برخی از سکانسهای این سریال، مانند پیشنهاد ازدواج سیده ملکخاتون، مادر حاکم خردسال ری به بوعلی، اصولاً واقعی نیست. حتی تقدم و تأخرهای تاریخی، مانند جدال فرزندان نوح بن منصور برای رسیدن به قدرت و حذف یکدیگر نیز در متن سریال درست رعایت نشدهاست. در واقع نویسنده سریال میکوشد تنها به شرح زندگی بوعلی بپردازد و در تمام قسمتهای آن، به این اصل وفادار بماند؛ غافل از اینکه شرح زندگی این نابغه بزرگ ایرانی، بدون پرداختن به رویدادهای تاریخی دوران حیات وی، بیننده را در فضایی بین واقعیت و خیال رها میکند و از بوعلیسینا، چهرهای غیرواقعی در ذهن مخاطبان میسازد.
تفنگ سَرپُر؛ سیگنال ناقص! سال ساخت: ۱۳۸۱-۱۳۷۷
سریال تفنگ سَرپُر به نویسندگی و کارگردانی امرا... احمدجو و بازیهای درخشان زندهیاد خسرو شکیبایی، حمیدرضا پگاه، روانشاد انوشیروان ارجمند، محمد فیلی و فتحعلی اویسی، داستانی است که در دل خود، روایتی از آذربایجانِ پس از اولتیماتوم روسیه تزاری در سال ۱۲۹۰ خورشیدی دارد؛ رویدادی که تعطیلی مجلس را در پی داشت. با این حال، رد و اثری از مقطع زمانی وقوع این رویدادها به چشم مخاطب نمیآید و تنها مخاطبانی که تاریخ میدانند، میتوانند ارتباط رویدادهای موجود در سریال را دریابند. تفنگ سرپر با همه جذابیت و کششی که در داستان دارد، فاقد سیگنالهای درست تاریخی است. تصور مخاطب این است که روستاییان با قیام علیه متجاوزان روس، آن ها را از میدان به در کردهاند، در حالی که حقیقت ماجرا، به انقلاب روسیه باز میگردد و خروج روسها از آذربایجان و از جمله روستایی که داستان سریال در آن میگذرد، بیشتر مبتنی بر این دلیل است؛ دلیلی که البته اشارهای به آن در متن سریال نمیشود.
روشنتر از خاموشی؛حاشیه پررنگ سال ساخت: ۱۳۸۲
سریال «روشنتر از خاموشی»، با نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی و بازیهای جذاب حسین یاری، محمود پاکنیت، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، کتایون ریاحی و زندهیاد جمشید مشایخی، روایتی از زندگی ملاصدراست که ضمن بررسی اصل موضوع، حاشیهای گسترده و تاریخی دارد؛ فتحی چنانکه در تیتراژ سریال اعلام میکند، فقط به دنبال روایت رویدادهای زندگی ملاصدرا نیست. او میخواهد تاریخ دوران او را هم به تصویر بکشد. قصه فتحی، داستانی دلپذیر است، اما در روایت خود، علاقه زیادی به حاشیه و نیز نیمهتمام گذاشتن نقل رویدادها دارد. حتی فرجام شخصیت اصلی داستان، یعنی ملاصدرا هم به درستی معلوم نیست. تصویری که فتحی از شاهعباس یکم ارائه میکند، تنها یک زاویه از شخصیت اوست و اقدامات مهم این شاه صفوی که متضمن استقلال ایران و پیشرفت کشور شدهاست، چندان به چشم نمیآید. پرداختن به ماجرای فرقه نقطویه، بدون مقدمه و مؤخره نیز از ناتمامهای این روایت است که باید به آن اشاره کرد.
در چشم باد؛ یک گزینش کم اشتباه سال ساخت: ۱۳۸۷-۱۳۸۲
سریال «در چشم باد» با نویسندگی و کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و بازیهای خوب پارسا پیروزفر، سعید نیکپور، کامبیز دیرباز، اکبر عبدی و فخرالدین صدیق شریف، داستانی غیرواقعی را در یک فضای کاملاً واقعی روایت میکند. نشان دادن سه برهه تاریخی ۱۳۰۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۶۰، با جزئیات تاریخی و اجتماعی، کار سختی است که جعفری جوزانی به خوبی از پس آن برآمده. شخصیتهای سیاسی هر دوره، با ویژگیهای رفتاریشان، به خوبی نشان داده شدهاند. حتی نویسنده، اصغر قاتل را هم در روایت تاریخی داستان خود فراموش نکرده است. «در چشم باد»، در به تصویر کشیدن قیام افسران پایگاه «قلعه مرغی» تهران در شهریور ۱۳۲۰، بسیار موفق عمل کرد. جوزانی در نشان دادن رویدادهای تاریخی قبل و بعد از حمله متفقین، آن قدر خوب عمل کردهاست که حتی افراد آشنا با تاریخ نیز نمیتوانند خرده چندانی به آن بگیرند. از دیگر فرازهای درخشان داستان، تلاش نیروهای شوروی برای جذب افسران ایرانی به کمونیسم است که با اصل داستان هم، پیوندی منطقی دارد.
منبع روزنامه خراسان