«شعلهور» جدیدترین تجربه حمید نعمتالله، فیلمی تحسین شده در جشنواره سیوششم فیلم فجر است که از آن میتوان به عنوان یکی از آثار مطلوب سینمایی سال ۹۷ نام برد.
این فیلم در بخشهای مختلف قابل بحث است، زیرا موضوعی که مدنظر قرار میدهد در تمامی بخشهای جامعه وجود دارد و تماشاگر آن را به خوبی در اطرافش حس میکند. نکته بسیار ویژه این فیلم واقعگرایی است که کارگردان در کارش لحاظ کرده است، آنچه پیام فیلم است به خوبی با فضایی که فیلم ترسیم میکند، همخوان است.
درباره «شعلهور» بحث را باید از فیلمنامه آغاز کرد. سناریوی این کار یکی از خوبهای سینمای ایران است که به مدد قلم حمید نعمتالله به وجود آمده است. شخصیتپردازی در این کار به نظر میرسد یکی از اتفاقات خوب سینمای ایران باشد. قهرمان فیلم (امین حیایی) در جزء به جزء رفتارش کالبد شکافی شده و تماشاگر با جزئیات این نقش همراه میشود، البته درباره دیگر شخصیتها شاید این وقت و انرژی مدنظر قرار نگرفته است، اما به هر حال به واسطه نقشمحوری که حیایی در تمامس سکانسها دارد فیلم اقتضاء میکند که بیشترین توجه به این بازیگر متمرکز باشد.
امتیاز دیگر فیلمنامه این کار به تعلیقهای این کار برمیگردد. تعلیق در «شعلهور» به گونهای است که تماشاگر دائم در انتظار اتفاقی خاص است. در انتها نیز چیزی که انتظارش را ندارد برایش رخ میدهد. جدا از تعلیق باید از ریتم خوب قصه هم به نیکی یاد کرد، البته در این زمینه تدوین مجدد کار کمک خوبی به «شعلهور» کرده است، زیرا شاید نسخهای که در جشنواره «فیلم فجر» به نمایش درآمد کسلکننده بوده باشد، اما آن چیزی که ما در اکران عمومی شاهدش هستیم، اکرانی مناسبتر است.
درباره لوکیشن اصلی این فیلم که مهمانخانهای در وسط ناکجاآباد است باید از آن به عنوان نکته حساب شده فیلم نام برد، چون کارگردان با انتخاب چنین محلی خواسته به نوعی تداعیگر برزخ باشد، البته آدمهایی که در این برزخ قرار میگیرند هم عموماً از اقشار مختلف هستند که هر فرد به فراخور رفتاری که انجام میدهد نتیجه کارش را میبیند. همچنین به لحاظ زیباییشناسی و بکر بودن لوکیشن فیلم در سینمای ایران اتفاقی تکرار نشده است.
پیام این فیلم مذمت حسد است. قهرمان فیلم به همهچیز با دیده حسادت مینگرد. برای همین موفقیتهای دیگران وی را ناراحت و شکستهای آنان باعث خوشحالی وی میشود، اما چیزی که در پایان فیلم میبینیم کاملاً برضد وی است، چراکه حسد باعث میشود زندگی وی دستخوش تلخیهای بسیار شود و همه اطرافیانش وی را ترک کنند، حتی حسادت وی باعث میشود تا فرزندش تا پای مرگ پیش رود. در حقیت نعمتالله در «شعلهور» به هیچوجه با کلام حسادت را مذمت نکرده است، بلکه فیلمساز تصویرسازی میکند تمامی حقایق این رفتار ناپسند را پیش دیدگان ما قرار میدهد.
در بعد فنی اگر بخواهم «شعلهور» را تعریف کنیم باید گفت این فیلم زیباترین تجربه نعمتالله در بحث میزانسن و دکوپاژ است، چون جغرافیایی که کار دارد به خوبی در خدمت فیلم است. این کار تصاویری را به لحاظ بصری در خدمت تماشاگر میگذارد که تا به امروز نمونه آن را شاهد نبودهایم. دوربین لحظاتی را پیش روی تماشاگر میآورد که تا به حال تجربه نکرده است برای همین تصویر جزو لحظات لذتبخش فیلم است به ویژه وقتی فیلم نمای باز را نشان میدهد نوعی سحر تصویری به وجود میآید.
در ادامه باید به بازیگری این فیلم هم اشاره داشته باشیم. امین حیایی با آن ظاهر متفاوتی، بازی از خود ارائه میدهد که هر چند سال از وی شاهد هستیم. درباره حیایی باید گفت که این بازیگر یکی از خوبهای سینمای ایران است که متأسفانه در فیلمهایی بازی میکند که به هیچ وجه شایسته سابقه وی نیست، ولیکن هنرنمایی در کارهایی نظیر «شعلهور» نشان میدهد وی تا چه حد به کارش آشنا است. درباره بازی پسر حیایی (دارا حیایی) هم باید گفت با وجود اینکه وی اولین تجربه خود را جلوی دوربین پشت سر میگذارد باز هم بازی خوبی را از وی میبینیم. درباره نقشآفرینی زهرا خوشکام هم لازم به ذکر است وی پس از سالها توانسته بازی قابل قبولی از خود ارائه دهد.
نکته دیگر اینکه وقتی درباره موضوعات فنی فیلم حرف میزنیم، نمیتوانیم از موسیقی و فیلمبرداری کار حرفی نزنیم. موسیقی بلوچی این فیلم به شدت با تصاویر همخوان شده و تماشاگر را بیشتر با فضا همراه میکند. صدای همایون شجریان نیز در تیتراژ پایانی فیلم یکی از زیباییهای فیلم است، زیرا باعث میشود تماشاگر با آغاز تیتراژ از صندلی برنخاسته و تیتراژ را تا انتها ببیند. درباره تصاویر و فیلمبرداری فیلم هم همانگونه که گفته شد جز زیبایی نمیتوان گفت. همانگونه که در صدا و تدوین هم اتفاقی خوبی را در فیلم میبینیم.
اما سخن پایانی، درباره سینمای دینی و الزامات اینگونه تا به امروز حرفهای بسیاری مطرح شده است و عموم اظهار نظرها نیز بیشتر معطوف کارهایی میشود که ظاهر دینی دارند، اما به واقع فیلمهایی نظیر «شعلهور» را باید نمود بارز سینمای دینی دانست، چون تأثیری که بر تماشاگر میگذارد عمیق بوده و وی را تا مدتها درگیر خود میکند.
به قلم داود کنشلو