بیبیسی فارسی به تازگی و برای اولین بار، ویدئوهایی چند دقیقهای از تهران، اصفهان و کوچ عشایر بختیاری مربوط به سالهای ابتدایی دهه ۲۰ خورشیدی را منتشر کرده است که در فیلم مربوط به راه آهن تهران، پناهجویان لهستانی و سربازهای آمریکایی هم در این تصاویر دیده میشوند.
اگرچه انتشار این فیلم برای نخستین بار جالبتوجه بود، اما یادآور رویدادی بود که رسانههای انگلیسی کمتر به آن میپردازند یا تلاش دارند نقش دولت بریتانیا در آن جنایت را مخفی نگه دارند و آنهم ماجرای اشغال ایران از سوی قوای متفقین (
انگلیس، روسیه و آمریکا) در شهریور سال ۱۳۲۰ است.
با شروع جنگ جهانی دوم، دولت ایران با صدور اطلاعیهای رسماً بیطرفی خود را اعلام کرد، اما حمله آلمان به خاک شوروی و عدم دسترسی متفقین برای کمک به استالین در نبرد با ارتش هیتلری، موجب شد تا آنها به فکر راهی برای اعزام نیرو به روسیه بیفتند و تنها گذرگاه، ایران بود.
دولتهای شوروی و انگلستان، در دو تاریخ ۴ و ۲۸ مردادماه از دولت ایران میخواهند که چهار پنجم آلمانیهای مقیم ایران را اخراج کنند. به گفته عباسقلی گلشاییان کفیل وقت وزارت دارایی، "چند روز بعد از حمله آلمان به شوروی، سفرای روس و انگلیس یادداشتی به وزارت خارجه و رئیس دولت دادند (تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۲۰)، که، چون آلمانیهایی که در ایران هستند در فکر انقلاب و کودتا میباشند و این امر به خلاف مصالح دولت شاهنشاه و ماست و، چون فراریهای عراق با سفارت آلمان رفتوآمدی دارند دولت متوجه باشد و شاید صلاح کشور است که این قبیل آلمانها را از کشور و خدمت دولت خارج کند. "
حرکت نیروهای شوروی در خیابانهای تبریز در شهریور ۱۳۲۰
بیتوجهی دولت و شخص رضاشاه به این نامه موجب شد تا انگلیسیها بهتدریج قوای خود را در مرزهای غربی ایران مستقر کنند، نیمهشب سوم شهریور وزیرمختار انگلیس و سفیر شوروی به منزل عباسعلی منصور نخستوزیر وقت آمدند، و یادداشتی به وی دادند که خلاصه آن این بود که، چون دولت ایران توجهی به تذکرات ما نکرد و وجود آلمانیها در ایران اسباب اغتشاش و بی اطمینانی دولتین است بنابراین ناچار متوسل به نیروی خود شده که اقدام کنند و تقاضا کردند تمام آلمانیها از ایران خارج شوند.
نیروهای شوروی در سه ستون وارد خاک ایران شدند. یک ستون ماکو و خوی را تا ساحل دریاچه ارومیه اشغال کرد. ستون دوم ارتش شوروی از سمت ساحل خزر و انزلی وارد ایران شد و گیلان و مازندران را تصرف کرد. ستون سوم گرگان و خراسان را تصرف کرده و تا سمنان پیشروی کردند.
متجاوزان انگلیسی با عبور از مرز خسروی تأسیسات نفتی شاه را تصرف کردند و به سمت کرمانشاه آمدند. دسته دیگر هم با تصرف آبادان، نیروی دریایی ایران را بمباران کردند. در برخی قسمتها مانند آذربایجان و کرمانشاه، قوای دولتی مقاومت کردند، اما ساعت ۸:۳۰ روز ۵ شهریور فرمان ترک مقاومت به همه واحدهای نظامی ابلاغ شد و ارتشی که رضاشاه ساخته بود در عرض چند ساعت تار و مار شد.
طبق گزارشی که منصور نخستوزیر وقت در مجلس شورای ملی قرائت کرد "نیروی هوایی شوروی در آذربایجان به بمباران شهرهای باز و بیدفاع پرداخته، قوای زیادی از قسمت جلفا به تبریز اعزام داشتهاند، در خوزستان قوای انگلیس به بندر شاهپور و خرمشهر حمله برده، کشتیهای ما را غافلگیر کرده، صدمه زدهاند...
طبق گزارشی که منصور نخستوزیر وقت در مجلس شورای ملی قرائت کرد "نیروی هوایی شوروی در آذربایجان به بمباران شهرهای باز و بیدفاع پرداخته، قوای زیادی از قسمت جلفا به تبریز اعزام داشتهاند، در خوزستان قوای انگلیس به بندر شاهپور و خرمشهر حمله برده، کشتیهای ما را غافلگیر کرده، صدمه زدهاند. نیروی هوایی آن دولت به اهواز بمب ریخته، همچنین قوای انگلیس با وسایل موتوریزه فوقالعاده زیاد از طرف قصر شیرین به سمت کرمانشاه در حرکت میباشند. قوای متجاوز در هر نقطه که با نیروی ارتش شاهنشاهی مواجه شده، تصادم و زد خوردی طبعاً روی داده، دولت برای روشن ساختن وضعیت بهفوریت اقدام نموده و منتظر نتیجه است.
گلشائیان در صفحه ۳۱ کتاب خود به نقل از رادیوهای بیگانه دلیل اشغال ایران را چنین بهانهای میگوید: "مضمون خبر این بود که، چون دولت ایران با نازیها بند و بسته داشته و میخواسته ایران را مرکز اقدامات نازیها قرار دهد، بنابراین قشون روس و انگلیس وارد خاک ایران شدند که کشور را از خطر نازیها و ستون پنجم نجات دهند. "
در حقیقت انگلیسیها و متفقین بهراحتی به خود اجازه دادند که به بهانه واهی حضور تعدادی آلمانی ایران را به اشغال خود دربیاورند. در این زمان تبریز، رشت، انزلی، ساری، مشهد و زنجان مرتباً از سوی متفقین بمباران میشد.
روز ۲۵ شهریور درحالیکه قوای متفقین در حال پیشروی به سمت تهران بودند، رضاشاه از سلطنت استعفا داد بااینحال اگرچه شرط آنها برای عدم اشغال تهران استعفای شاه بود، اما روز ۲۶ اسفند نیروهای انگلیس و روس وارد تهران شدند.
حضور متفقین در ایران همراه بود با خسارات بسیار سنگین به تأسیسات اقتصادی کشور، قطحی و کمبود آذوقه و نان و همانطور که در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی اول بیماری آنفلونزای اسپانیایی صدها هزار ایرانی را به کام مرگ کشاند در این دوره نیز بیماری تیفوس در بین مردم شیوع پیدا کرده بود. شهرهای ایران و به ویژه تهران آنچنان با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز روبرو شدند که نان و مواد غذایی را با کوپن در اختیار مردم قرار میدادند؛ شمار بسیاری از مردم در نتیجه تهیدستی، گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. آذر ماه ۱۳۲۱ نیز نیروهای آمریکایی بخشی از ایران را اشغال کرده و آغاز به ساختن "پرشین کریدور" کردند. راهی که مهمات و دیگر ابزار جنگی را از خلیج فارس تا دریای خزر و سپس از آنجا به روسیه وصل میفرستاد.
کاروان کامیونهای پوشیده از برف ارتش آمریکا در حال حمل تدارکات برای شوروی
حضور متفقین تا چندماه بعد از جنگ جهانی دوم نیز ادامه یافت و اگرچه نیروهای انگلیسی و آمریکایی ایران را ترک کردند، اما شوروی به بهانه دستیابی به نفت شمال، دست به اشغال مناطق شمال غربی ایران زد و آذرماه سال ۱۳۲۵ این مناطق تحت تیلط حکومت خودمختار سیدجعفر پیشه وری بود.
شهریور ۱۳۲۰ اگرچه از یک سو پایان ۲ دهه دیکتاتوری وحشتناک رضاشاه بر کشور و توقف کشتار آزادیخواهان و روشنفکران بود، اما از سوی دیگر به اشغال سرزمین ما و تاختوتاز ارتش کشورهای بیگانه منجر شد که مصائب فراوانی را به همراه داشت.