کتاب «یک مشت نخودچی» زیرنظر مریم بصیری بهتازگی توسط انتشارت سروش منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینکتاب ۱۶ داستان را به قلم نویسندگان جوان در بر میگیرد که با نظارت و گردآوری بصیری منتشر شدهاند. اینداستانها درباره کرامات امام رضا (ع) هستند. اینکتاب بهعبارتی سلامی از راه دور به تمام کرامات و معجزات، سیره و رفتار حضرت علیبنموسیالرضا (ع) است.
عناوین داستانهای اینکتاب و نویسندگانشان بهترتیب عبارت است از:
«کاروانی از قصر» نوشته معصومه قربانی، «شیرینتر از نیشکر» نوشته فائره باقراسلامی، «طلوع طهورا» اثر فاطمه فروغی، «آرزویی برای آرمین» اثر صدیقه شاهسون، «قرار است او بیاید» نوشته فاطمه طوسی، «چه کسی نامم را انتخاب کرد؟» نوشته زهرا اخلاقی، «راز صندوقچه» اثر بنتالهدی قاسمی، «پاپوش پاییزی» اثر مینا منصوری پویا، «یادگار مادر» نوشته فاطمه فروغی، «شبی از شبها» نوشته شمسی وفایی، «خادم بهشت» اثر فاطمه اکبری اصل، «یک مشت نخودچی» اثر فاطمه طوسی، «قلم هشتم» نوشته اسماء هاشمی گلپایگانی، «مهمان مهربان» نوشته صدیقه شاهسون، «پناهگاه» اثر نفسیه محمدی آرانی و «راه روشن» اثر زینب مالکیراد.
در قسمتی از داستان «خادم بهشت» میخوانیم:
پیرزن بلند شد و دامن پرچین و گلدارش را تکاند. دسته هیزم را روی کولش انداخت و کیسهاش را برداشت و به راه افتاد. از پشت سر، با قدمهای آهسته تعقیبش کرد. پیرزن از لابهلای درختهای بلوط میگذشت و گاهی به زمین اطرافش نگاه میکرد. یکدفعه پای یاسر روی سنگ کوچکی لغزید و سنکدری خورد. نزدیک بود بیفتد، که دستش را به شاخههای آویزان درختی گرفت. زن با شنیدن صدا به عقب برگشت، ولی او سریع خودش را پشت بوتهها پنهان کرد. بهخاطر قدّ بلندش مجبور شد خم شود. ثانیهای نکشید که صدای چند مرد را شنید. از میان بوتهها سرک کشید. دو مرد با لباسهای کردی روبهروی زن ایستاده بودند. و هرکدام اسلحهای روی دوش خود داشتند. ترس برش داشت. اگر از کوملهها باشند چه؟ یادش آمد سجادی گفته بود: «نباید گیر کوملهها بیفتید، به خون نظامی ایرانی تشنهاند. هرجا هم رفتید میگویید از نیروهای هلال احمر هستید.»
اینکتاب با ۱۶۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۹ هزار تومان منتشر شده است.