علی اصغر شعردوست در یادداشتی در روزنامه همدلی، نوشته است: - شگفتی تاریخ حیات ائمه اطهار(ع) را در خانه علی(ع) به روشنی می توان دید. خانه ای که در آن پدر علی است، مادر فاطمه(س) ، پسران حسن و حسین، و دختران زینب و ام کلثوم (سلام الله علیهم اجمعین) خلاصه همه فضیلتهای انسانی و ارزشهای ماورایی را در زیر سقف خانه علی(ع) می توان سراغ گرفت و این شگفتی بزرگی است که همه آنان که در زیر این سقف جمع شده اند در تاریخ اسلام «اسوه حسنه» اند. رشته اتصال این خانه، با سرچشمه وحی، حضرت فاطمه ( سلام الله علیعها) است. اوست که پیامبر رحمت، رضایت خویش را به رضایت او پیوند میدهد و خشم خویش را به خشم او. زهرا اطهر (سلامالله علیها) بزرگ بانویی است که در روزگار اقتدار جاهلیت عرب چشم به جهان گشود و مجاهدتها و رنجهای پدر را در نشر پیام آزادی و عدالت به چشم خویش دید و در راه پاسداری از این ارزشها ، رنجها بر خویش هموار ساخت و چنان در کوره حوادث آبدیده شد که در فاصله اندکی که پس از رحلت رسول وحی (ص) زنده بود، تمام هم خویش را به کار گرفت تا چراغ رسالت او در برابر انبوه بادهای مسموم و هرزهای که وزیدن آغاز کرده بود ، فرو نمی برد و پس از رسول ، نخستین کسی که از خانواده عصمت و طهارت بود که با حضرتش پیوست ، چرا که جان او جان محمد (ص) بود و جان محمد(ص) جان او . از همین رو ، حضرت حق در کلام خویش وی را به عظمت ستوده است ، آنچنان که کسی را بدان پایه نستوده است .
ای رسول ما ، تورا کوثر عطا کردیم ، پس پروردگار خویش را نماز گزار و برای او قربانی کن ! همانا که دشمن تو ابتر است. کوثر وجود زهرای مرضیه(س) ، مزرع دلهای مومنین از باران هدایت سیراب کرد. مزرع سرسبز کلام به طراوت روحانی وجود او زیبایی یافت. وجود او اصل شجره مبارکه امامت است. تشیع از وجود او شکل گرفته و نام او سر لوحه دفتر حیات آزاد زنانی است که در دفاع از حقیقت ، با تمام توان ، قد علم کردند و خویش را محصور جنسیت خویش نساختند. در آن روز که مولی الموحدین علی (ع) نظاره گر ابرهای فتنه ای بود که پس از رسول مکرم ، آسمان اسلام را پوشانده بود تا تگرگ تفرقه و نفاق بر بوستان معرفت محمد (ص) فرو ریزند ، فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) قدم به میدان نهاد تا از حقیقت مسلم که در این بار در زیر انبوه حب و بغض ها رنگ می باخت ، دفاع کند.
مزرعه فدک دستاویزی بود که به مدد آن ، فاطمه زهرا (س) حقانیت خود و علی (ع) را بر همگان معلوم کند ، وگرنه ، او در روزگار حیات پیامبر ، در آن هنگام که لشگر اسلام به دروازه ایران و روم رسیده بود و دختر رسول خداوند بود و امکان بهرهوری از همه نعمات برایش فراهم، از شدت دستاس کردن، کف دستهایش پینه بسته بود و گرسنگی های شبانه روزی متحمل می شد و در طلب زیادتی بر نیامد و زندگی خویش را به زهد و ریاضت و پارسایی گذراند، و رسول وحی، چونان معلمی فرزند خویش را درس عظیمت و بزرگواری می داد. توجه پیامبر به وحی بیش از رابطه پدر با فرزندش بود. رسول، وی را تجسم همه ارزشها و آرمانهایی میدانست که بیست و سه سال به منظور تثبیت آنها ، تلاش کرده بود. شگفتی اینجاست که این انتخاب در جامعهای صورت میگرفت که مردان ، فرزندان دختر را نه تنها فرزند نمیدانستند بلکه ، آنگاه که خبر به دنیا آمدن فرزند دختری به آنان می دادند، از خشم رویشان سیاه میشد و کودک را به دهانه سیاه خاک می سپردند تا از ننگ داشتن وی برهند. به آنان که فرزند پسر نداشتند حیات خویش را پایان یافته تلقی میکردند و جامعه بر چنین کسان دل میسوخت.
اما دست تقدیر خداوند سرنوشت این امت را چنین رقم زد که سرچشمه حیات ، کوثر وجود او باشد و آنانی که نسل پیام آور وحی را پایان یافته می دیدند به تندباد حوادث ایام ، خود از صفحه روزگار محو شدند. سرنوشت تشیع ، سرنوشت فاطمه (س) است و مظلومیت تشیع ، برگرفته از مظلومیت اوست. گمشده تشیع ، نه قبر فاطمه (س) – که آن نیز حاکی از مظلومیت شیعه است – بلکه ارزشهای نیک و والایی بود که دست خلقت خداوندی در وجود مبارک ایشان به ودیعه نهاده بود.