1- سال گذشته که در آستانه چهل سالگی انقلاب ، مسئولیت برنامه ای که درآن قرار بود از رویش های انقلاب اسلامی تجلیل شود، به تیم ما سپرده شد، بی شک یکی از اولین نامزدهای تجلیل ، بانو کیمیا علیزاده بود که برای نخستین بار پس از انقلاب توانسته بود برای بانوان ایرانی در المپیک مدال آوری کند.
برای پیدا کردن وی و دعوت از او سیر آفاق و انفس کردیم اما هیچ یک از تلفن های نامبرده جوابگو نبود و در فدراسیون نیز کسی از کیمیا خبری نداشت. تا اینکه یکی از رابط های ما جواب نهایی را از یکی از بستگان درجه یک کیمیا گرفت:
کیمیا نامزد کرده و کلیه هماهنگی های رسانه ای و برنامه هایش را به نامزدش ( معدنچی ) سپرده است. معدنچی هم اجازه نمی دهد که با هیچکس ارتباط بگیرد و یک جورهایی او را از هر گونه تماس با رسانه ها و نهادها و حتی فدراسیون منع کرده است.
2- رابطه عاشقانه علیزاده و معدنچی ( بازیکن متوسط سابق والیبال ) و ازدواج یا نامزدی این دو با یکدیگر یک دفعه دیگر در پخش تلویزیونی ماجرا آفرین شد. آن جایی که به عقیده نگارنده نه از سر اشتباه و سهو، بلکه به نحوی برنامه ریزی شده ، این زوج طوری رفتار کردند که نشان دهند، خیلی به هنجارهای فرهنگی مذهبی کشور پایبند نیستند.
3- مهاجرت کیمیا علیزاده با آن متنی که در شبکه های اجتماعی منتشر کرد برای کسانی که تپق زدن های علیزاده در مصاحبه های عادی را دیده بودند ، تایید کننده این نظریه بود که کیمیا علیزاده از سوی فرد یا گروهی سوء استفاده گر صید شده و دختری که روزی نماد اقتدار نرم جمهوری اسلامی در مشارکت آفرینی برای زنان نجیب کشور بوده ، هدف قرار گرفته تا حالا بخواهد به چیزی ضد این نماد تبدیل شود .
اما زبان بدن و چهره مضطرب و هراسناک این ورزشکار جوان بسیار عریان تر از چیزی که تصور می شد ، لو داد که کیمیا در دام است و استعداد برنامه هایی که برای او دارند را ندارد.
4- در جریان مصاحبه ی رسانه ای علیزاده و حامد معدنچی که فیلم آن در همه جا پخش شده است. بالاخره دم خروس بیرون زد و معدنچی در میان صحبت های پر امید علیزاده درباره ی آینده ، با عبارت درخشان "گ... نخور " مانع حرف زدن کیمیای ایرانی شد تا خیلی واضح تر نشان دهد، سکوت و حرف زدن این دختر جوان و بی تجربه در این روزها از کجا نشات می گیرد؟
5- شاید خدا کیمیا را خیلی دوست داشت تا قبل از اینکه به راهی کشیده شود که سرویس های اطلاعاتی امثال معصومه علینژاد ( مصی علی نژاد) را به آن کشاندند برای مردم و رسانه ها معلوم شود که از این به بعد و مقابل از این این دختر بچه هر چه گفته و انجام داده نه کار اوست و نه حرف حرف او و شاید چاره ای جز انجام مو به موی اوامر سرویس های جاسوسی را ندارد اما گرایش این روزهای سرویس های جاسوسی برای از بین بردن عناصر قدرت نرم ایران و دست گذاشتن روی قهرمانان مردم به ویژه بانوان ورزشکار ، نشان می دهد که نهادی نظارتی و امنیتی ایران ممکن است در این قضیه و قضایای مشابه ( دختران شطرنج باز و... ) توجه لازم را به تورهای پهن شده برای این عزیزان را نداشته اند و به همین دلیل باید بیش از پیش درباره ی ابعاد این قضیه و قضایایی که می تواند به وجود بیاید ، فعال شوند.
6- هر انسانی مانند کیمیا امکان اشتباه دارد. شاید علیزاده ، دخترک ورزشکار نیز روزی در سودای سیندرلا شدن و دستیابی به آن آرامشی که با صورت برافروخته و ترسیده از آن حرف می زد ، در دام افتاده باشد و امروز نیز احساس کند که در بند دیوی است که حالا به پرده از او بردگی می خواهد. این چهره خشن و غیر انسانی برده داری مدرن است و اسیر این بند را می توان با محبت به دامن پر مهر مام وطن باز گرداند. همه باید برای کیمیا تلاش کنند و همتی باشد تا ورزشکاران و مغزهای دیگر با چهره های فریینده ای مانند پیشرفت و عشق و سعادت این گونه به قلعه ی تاریک به جای کاخ آرزوهایشان نروند.