پنهانکاری موجب سهل انگاری و ضعف دراطلاعرسانی میشود. ما میدانیم که باید نکاتی را به فرزندمان بگوییم، اما از بیان آنها طفره میرویم و به منابع دیگری که شاید سالم نباشند، فرصت میدهیم که اطلاعاتشان را منتقل کنند.»
این بخشی از مطلبی در خبرگزاری مهر و البته درباره آسیبهای پنهانکاری در خانواده است که سه گزاره مهم درون خود دارد؛ آزار و رنجش مردم، اخلال در اطلاعرسانی و فرصت دادن به منابع غیر برای انتقال دادههای خود. حالا اگر جامعه ایران را به مثابه یک خانواده بزرگ و ملی بدانیم میتوان گفت که در حادثه هواپیمای اوکراینی هر سه گزاره به وضوح خودنمایی کرده است.
بر اساس اعلام مقامات رسمی صبح چهارشنبه هواپیمای اوکراینی به اشتباه هدف موشک قرار گرفته است. با وجود مسجل شدن هدف قرار گرفتن هواپیما از سوی پدافند داخلی، اعلام رسمی واقعیت به 3 روز بعد یعنی صبح شنبه موکول میشود. این یعنی 3 روز پنهانکاری. پرده که بر افتاد و واقعیت که آشکار شد اولین نمود خود را در همان آزار و رنجش و البته خشم مردم نشان داد؛ خشمی که البته غیر طبیعی هم نبود. مردمی که همواره از زبان تکریمآمیز مسئولان محرم نظام خوانده میشدند و در دعواهای سیاسی و جناحی شاهد انتقاد رقیبان از همدیگر بودند که چرا مردم را محرم نمیدانستید حالا محرم نبودن را نه در دعواهای جناحی که در سطحی ملی لمس میکردند.
آنچه این درد و رنجشِ دیر اعلام کردن حقیقت را مضاعف میکرد توأم شدن آن با دروغ بود. نکتهای که ما را به گزاره دوم یعنی اخلال در نظام اطلاعرسانی میرساند. مسئولان اعلام حقیقت را به تأخیر انداختند و مردم از طریق رسانهها شاهد دروغ بودند؛ دروغهایی که البته از زبان برخی مسئولان مربوط هم بیان شده بود بدون آنکه خود هم از نادرست بودن دادههای خود اطلاع داشته باشند. صداو سیما به عنوان رسانه حاکمیت و فراگیرترین رسانه کشور بیشتر از دیگران مصداق این پدیده شد چنانکه تا صبح شنبه و قبل از صدور اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح نه تنها بر فنی بودن حادثه اصرار داشت که همزمان یک هماورد رسانهای با رقبای خارجی را نیز آغاز کرده بود. اما در نهایت شاهد آن بود که اتفاقاً همان دادههای رقبا قرین صحت بوده است. در حقیقت این پنهانکاری همچون ضربهای مهلک بر سر اعتبار مخدوش شده رسانه در ایران بود.
به تعبیر دیگر دیر اعلام کردن ماجرا، نظام رسانهای و اطلاعرسانی را نیز دچار اخلال کرد و رسانهها دادههایی را انتقال دادند که در نهایت مشخص شد درست نبوده است. در نهایت اصرار به اهمال در بیان واقعیت فرصت را به منابع دیگر از جمله رسانهها و مقامهای خارجی داد تا در فضای ابهام و غیر شفاف دادههای خود را منتقل کنند و افکار عمومی را تحتالشعاع تأثیرگذاری خود قرار دهند. به بیان دیگر این فرصت دادن به آنها و در نهایت آشکار شدن واقعیت مقدمهای شد برای آنکه رنجش و آزار مردمی مضاعف شده و تحریک پذیری آنها برای انتقاد و اعتراض و بیاعتمادی به منابع و مسئولان داخلی بیشتر شود.
حالا یک طرف بخشی از مردم منتقد و معترض هستند و یک طرف مسئولانی که اگر چه مسئولیت پذیرفته و عذرخواهی کردهاند اما هنوز نه نشانی از استعفایی در کار است نه برکناری. به نظر میرسد حالا با این تجربه میطلبد اعتماد به رسانه و نقش آفرینی و کارکرد آن به عنوان حلقه واسط مردم و حاکمیت جدیتر گرفته شود. محرم دانستن مردم از کانال محرم دانستن رسانه و اعتبار بخشی به آن میگذرد.