جنگ شروع شده. نه میان ایران و آمریکا که میان برادر و خواهر، پدر و پسر، رفیق و رفیق ... توهین میکنند به هم. پرخاش. فحش میپرانند و آش آنقدر شور شده که صبح دیدم دختر جوانی زیر پستی نوشته: «این پیرمرد سبیلزرده هم معلومه جیرهخور نظامه»!
*منظورش محمود دولتآبادی است. یکی از ستونهای داستاننویسی در ایران که در همین کشور به بعضی کتابهایش مجوز نمیدهند، بارها احضار و بازخواست شده و در رسانههای رسمی نیمی از عزت و احترامی که یک استندآپ کمدین میبیند را ندیده.
*حالا چرا این «پیرمرد سبیل زرد» متهم شده به جیرهخواری؟ چون در یادداشتی نوشته عمیقاً سوگوار است در فقدان «شخصیتی که سدی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت» و آورده: «چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود میپرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟»
* چون پیرمرد مفهوم وطن را عمیقتر از دل چرکینیهای جناحی و حزبی و تندیهای و تلخیها میبیند. چون به تجربه عمر ۷۹ ساله میداند که دنیا میان ایران و جمهوری اسلامی ایران تفاوتی قائل نیست و باید از این خاک مقابل هر متجاوز لاتمسلکی دفاع کرد.
* چون میبیند آن طرف مرز، دمکراتهای مخالف ترامپ هم ترور رسمی را «محکوم» نکردهاند، اما اینجا کسانی لبخند میزنند از زخمی که خوردهایم!
* از دیروز ساعت یکوبیست دقیقه نیمه شب که سرباز آمریکایی در ناکجاآباد وقتی قهوهاش کنار دستش بود، دکمهای را فشار داد و موشکها به سمت خودروی حامل سردار قاسم سلیمانی شلیک شد، جنگ اینجا شروع شده ... ما در حال کُشتن همدیگریم!
* به جای گلوله، کامنت به سوی هم شلیک میکنیم، مرز میکشیم، سنگر میگیریم، به صورت هم چنگ میزنیم و بعد بلاک! ... و دور شدن از هم و انباشتن خشم در خورجینی که دارد منفجر میشود.
* وقتی در سوگ نمیتوانیم همدیگر را تحمل کنیم، چطور در روز پیروزی که سهمخواهیها شروع میشود، میتوانیم همدیگر را تاب بیاوریم؟
* هنوز باورتان نشده، اما ما در این سرزمین، تمام دار و ندار همیم. نگاه کنید و ببینید که چقدر تنهاییم در این دنیا. فصل بدی را برای دور شدن از هم انتخاب کردهایم ... بیشتر از این دشمن کریه این سرزمین را شاد نکنید!
یه دیواره، یه دیواره
که یه عمر آزگاره
اونورش همیشه بنبست
اینورش هیچی نداره...
#ایران_جان_من_است