اصل بحث، برای امروز و دیروز نیست؛ روایتی از چند سال سینمای ایران است. اینکه توازنی بین چرخه تولید و ظرفیت اکران سینماها وجود ندارد؛ سینماگران در هر جلسه و نشستی این دغدغه را مطرح میکنند، به تبادل آرا میپردازند و سعی میکنند راه حلی برایش پیدا کنند. حتی گاه معترضان به این شرایط فریاد میزنند اما گویا داستان حالاحالاها سر دراز دارد؛ این را میشود از اوضاع این روزهای سینما هم فهمید!
فیلمنامههایی که ابتدا از چند فیلتر رد میشوند، سینماگرانی که با سختی سرمایهگذار پیدا میکنند، آن را میسازند اما حاصل کارشان در نهایت تبدیل به فیلمهایی میشود که بعد از نمایش یکی دو هفتهای، آن هم در یک بازه زمانی و فصل مرده به ناگاه از چرخه اکران کنار میروند و با وجود گلایههای ضمنی صاحبانشان در چند رسانه و البته بیتوجهی مدیران، پروندهشان با زیان مالی مختومه میشود.
این اما تازه روی خوش ماجرا است! در این بین هستند آثاری که تولید میشوند تا فقط در کشو بمانند، خاک بخورند و هیچوقت فرصت رونمایی پیدا نکنند! هرچقدر هم صاحبانشان اینجا و آنجا بنشینند و از بیعدالتیهایی که در حقشان روا میشود، بگویند، کاری از پیش نمیرود. دیگر اثرشان، یک فیلم «هرگز متولد نشده» یا یک فیلم «مُرده» لقب میگیرد که کم کم خودشان هم باورشان میشود تاریخ انقضای آن به پایان رسیده و حرفش بیات شده است.
با همین رویکرد تحلیل و بررسی سهم فیلمهای رونمایی شده در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر با ترکیب اکران سینماها در سال ۹۸ حاوی نکات جالبی است. در حالی که کمتر از دو ماه دیگر به برگزاری جشنواره سیوهشتم زمان باقی است و در بهترین حالت در دو نوبت دیگر شاهد تغییر عمده ترکیب اکران سینماها خواهیم بود، از مجموع ۳۰ فیلم بخش مسابقه ملی و نگاه نو جشنواره گذشته فجر هنوز ۱۲ فیلم فرصت اکران پیدا نکردهاند!
بماند که فیلمهای اکران شده هم به جز چند مورد خاص، وضعیت خوبی در اکران نداشتهاند و به گواه سینماگران و سینماداران یکی از دلایل آن، همزمانی اکران چند فیلم پرفروش به ویژه در اکران نوروز بود که این امر باعث شد همانها هم نتوانند فروش زیادی را تجربه کنند؛ که این موضوعی دیگر است.
با همه نابسامانیهای اکران اما نباید از تلاش برخی صاحبان فیلم و در عین حال از انفعال برخی دیگر از آنها برای رساندن آثارشان به چرخه اکران چشمپوشی کرد.
۱۲ فیلم اکراننشده فجر ۳۷ شامل فیلمهای سینمایی «بنفشه آفریقایی» به کارگردانی مونا زندی حقیقی، «پالتو شتری» به کارگردانی مهدی علیمیرزایی، «تیغ و ترمه» ساخته کیومرث پوراحمد، «جمشیدیه» ساخته یلدا جبلی، «خون خدا» ساخته مرتضیعلی عباسمیرزایی، «طلا» به کارگردانی و نویسندگی پرویز شهبازی، «ناگهان درخت» ساخته صفی یزدانیان، «دیدن این فیلم جرم است» ساخته رضا زهتابچیان، «حمال طلا» ساخته تورج اصلانی، «روزهای نارنجی» ساخته آرش لاهوتی، «سونامی» ساخته میلاد صدرعاملی و «یلدا» ساخته مسعود بخشی میشود. در میان این فیلمها آثاری دیده میشود که گویا صاحبان آنها بعد از بسته شدن پرونده سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، آنها هم پرونده فیلم خود را بسته و به کناری نهادهاند!
پیش از مرور و آنالیز وضعیت امروز این ۱۲ فیلم، ابتدا مروریبر وضعیت آنها در جشنواره فجر و بازتابهای رونمایی از هر یک خواهیم داشت؛
بنفشه آفریقایی؛ مونا زندیحقیقی
«بنفشه آفریقایی» دومین فیلم سینمایی مونا زندحقیقی به شمار میآید که قصهای متفاوت در دل خود دارد، این فیلم روایتگر زندگی زنی به نام شکوه است که یک سال بعد از جدایی از همسرش فریدون، با دوست او رضا ازدواج کرده است اما بعد از سالها وقتی شکوه میفهمد فریدون را به خانه سالمندان بردهاند و او بیمار شده، ناراحت میشود و او را به خانه خودش و رضا میآورد تا از او مراقبت کنند.
خلاصه داستانی که هرچند در نگاه اول به نظر میرسد از خط قرمزها عبور کرده اما داستان این فیلم آنقدر ملایم پیش میرود که نمیشود گفت دست به تابوشکنی زده است. نه در بیان مسالهاش تند پیش میرود و نه موضع گیری صریحی دارد. یعنی آنقدر دست به عصا راه میرود که ایده ناب اولیه که اتفاقاً یک موضوع انسانی در دل خود دارد، از دست میرود.
فیلم از حضور بازیگرانی چون فاطمه معتمدآریا، سعید آقاخانی و رضا بابک بهره میبرد و از این نظر از فیلمهایی بود که ظرفیت حداقلی برای ورود به چرخه اکران را داشت. عوامل اصلی فیلم اما تمرکز اصلی خود را بر حضور در رویدادهای سینمایی داخلی و خارجی گذاشتهاند و هنوز اقدام و دورخیزی برای اکران عمومی فیلم نکردهاند.
پالتو شتری؛ مهدی علیمیرزایی
اولین فیلم مهدی علیمیرزایی که علاوهبر بخش نگاه نو جشنواره به بخش سودای سیمرغ هم راه یافته بود، از معدود فیلمهای کمدی جشنواره گذشته بود. «پالتو شتری» البته بهرغم آنکه پیش از جشنواره به عنوان یک فیلم کمدی معرفی شده بود، آنگونه که انتظار میرفت المانهای فیلم کمدی را نداشت و در طول ۹۰ دقیقه نمایشش در پردیس ملت، به سختی توانست خندهای را بر لب تماشاگران بیاورد! فیلمی که به دلیل تحصیل کارگردانش در رشته فلسفه، مباحث فلسفی هم به خطی روایی آن آمیخته شده بود و خروجی اش بیشتر آش شله قلم کاری بود که نه منتقدان را راضی کرد و نه در جدول انتخابهای مردمی جشنواره فجر جایی پیدا کرد.
این فیلم با بازی سام درخشانی و بانیپال شومون در نقشهای اصلی، روایتگر داستان چند پسر مجرد دانشجوی آس و پاس است که یک کافه را میگردانند، مطالعات فلسفی دارند اما دچار بحرانهای فکری و هویتی شدهاند.
فیلم با ویترین و قالب یک فیلم کمدی میتوانست شانس خود را در اکران عمومی هم به آزمون بگذارد اما بعید نیست بازخوردهای مخاطبان جشنواره و واکنشهای منفی نسبت به آن، عوامل را هم نسبت به تلاش برای ورود آن به چرخه اکران ناامید کرده باشد.
تیغ و ترمه؛ کیومرث پوراحمد
فیلم تازه کیومرث پوراحمد هرچند یک فیلم تراژیک اجتماعی بود اما در سالن پردیس ملت بیش از «پالتو شتری» از اصحاب رسانه خنده گرفت! این فیلم از پر انتقادترین آثار این دوره از جشنواره بود تا آنجایی که بعد از رونمایی آن، یک بخش از انتقادات اهالی رسانه متوجه اعضای هیات انتخاب شد که چرا چنین فیلم ضعیفی را انتخاب کردهاند.
پوراحمد خودش هم بعد از مواجهه با نظرات منتقدان و اهالی رسانه از محصول نهاییاش دفاع چندانی نداشت و حتی در همان زمان خبر رسید که دست به تدوین مجدد فیلم زده است.
بعدها فیلم برای ثبت قرارداد به شورای صنفی نمایش هم رفت، تبلیغات رسانهای آن برای اکران عمومی هم کلید خورد اما یک روز مانده به آغاز نمایش فیلم، تهیهکننده و کارگردانش در اعتراض به شرایط حاکم بر اکران سینماها، از اکران فیلمشان انصراف دادند. اینگونه پرونده «تیغوترمه» در زمینه اکران عمومی بسته شد و احتمالاً باید منتظر عرضه آن در شبکه نمایش خانگی باشیم.
جمشیدیه؛ یلدا جبلی
«جمشیدیه» دومین تجربه یلدا جبلی در مقام کارگردان محسوب میشود. فیلمی که بر محوریت جامعه خشونت زده روایت خود را بنا کرده و سعی داشت مخاطب را از رفتارهای خشن بر حذر دارد و بگوید بی محابا دست به عمل نزنید؛ اما ایراد فیلم به خصوص در یک سوم پایانی این بود که این دغدغه را در قالب دیالوگهای شعاری و موقعیتهای کلیشهای روایت میکرد.
در این فیلم سارا بهرامی و حامد کمیلی که پیشتر در «ایتالیا ایتالیا» خوش درخشیده بودند و یک ترکیب تازه از بازیگران را به سینما معرفی کردند، باردیگر بهصورت مشترک ایفای نقش کردند اما در «جمشیدیه» دیگر حتی از آن زوج جذاب هم خبری نبود.
هرچند یلدا جبلی در مقام کارگردان و فردین خلعتبری نویسنده و تهیهکننده «جمشیدیه» در نشست خبری این فیلم هیچکدام از این نقدها را نمیپذیرفتند، به دفاع از آن میپرداختند و عنوان کردند شخصیتهای این فیلم از افراد فرهیخته جامعه هستند و بیان چنین دیالوگهایی از زبان آنها اصلاً بعید نیست اما پرواضح است که «جمشیدیه» نه توان جذب مخاطب عام را داشت نه توانست نگاه مخاطب خاص و جشنوارهای را با خود همراه کند. شاید به همین دلایل هم هنوز تلاشی برای اکران عمومی آن از سوی عواملش نشده است.
خون خدا؛ مرتضیعلی عباسمیرزایی
«خون خدا» دومین ساخته مرتضی علی عباس میرزایی بعد از ساخت فیلم «انزوا» بود. فیلم فرمگرا و تجربی که بیشتر از یک فیلم سینمایی سروشکل کلیپهای مناسبتی تلویزیون البته با تایمی بالاتر را داشت!
«خون خدا» با استفاده از نشانهها میخواهد از معجزه بگوید ولی روایتش قدرت ارتباط با مخاطب را ندارد. استفاده مکرر فیلمساز از موسیقی و صدا و بازی با نور و تدوین ناموفق آن باعث شده مخاطب نتواند ارتباطی با این فیلم ۷۰ دقیقهای برقرار کند.
فیلم داستان مهندس علی پاکزاد است که بعد از چندسال اعتیاد موفق به ترک آن میشود. او در شب تاسوعا در ظرف غذای نذری، پاکتی آغشته به خون پیدا میکند که در آن چکی با مبلغی نجومی قرار دارد. همین موضوع سرآغاز بازیهای فرمی و بیسرانجام فیلم میشود.
با توجه به ساختار «خون خدا» احتمالاً این فیلم تنها شانس نمایش در گروه سینمایی «هنروتجربه» را داشته باشد و بعید است حتی عواملش اصراری بهورود آن به چرخه اکران عمومی داشته باشند.
روزهای نارنجی؛ آرش لاهوتی
آرش لاهوتی بیشتر بهعنوان مستندساز در سینمای ایران شناخته شده بود و «روزهای نارنجی» اولین تجربه او در مقام کارگردان سینمایی بلند محسوب میشد.
فیلم با حضور هدیه تهرانی، مهران احمدی و علی مصفا از آثار جشنوارهپسند سال گذشته سینمای ایران بود که اتفاقاً در رویدادهای جهانی توفیقات پرشماری را هم به نام این فیلمساز ثبت کرد.
«روزهای نارنجی» داستان زندگی زنی به نام آبان است که در مسیر شغل باغداری و کشت پرتقال با دستاندازهایی مواجه شده است.
فیلم در قیاس با دیگر فیلمهای توفیق یافته در جشنوارههای جهانی بهواسطه حضور بازیگران مطرحی همچون هدیه تهرانی و علی مصفا شانس ورود به چرخه اکران عمومی را هم دارد اما از زمان رونمایی در جشنواره فجر تا به امروز هنوز اظهارنظری درباره برنامهریزی برای اکران عمومی آن از سوی تهیهکننده و کارگردانش رسانهای نشده است.
طلا؛ پرویز شهبازی
«طلا» نام فیلمی است که پیش از شروع جشنواره سیوهفتم فیلم فجر هم خبرساز شده بود، چراکه ترکیب رامبد جوان بهعنوان یکی از تهیهکنندگان و پرویز شهبازی به عنوان کارگردان از آن پروژهای کنجکاویبرانگیز ساخته بود.
اما داستان حضور این فیلم در جشنواره فجر زمانی جالبتر شد که مسعود فراستی منتقد سینما در اتفاقی بیسابقه به تمجید از این فیلم پرداخت و آن را اثری در حد و اندازه سینما خواند، تعریفی که شوکی به اهالی سینما و اصحاب رسانه وارد کرد تا مشتاقانه به انتظار رونمایی از این اثر بنشینند.
این فیلم که در بستر اجتماعی روایت میشود داستان زندگی جوانانی است که میخواهند رستورانی ساده و کوچک راهاندازی کنند اما در مسیر تحقق این هدف خود، با دستاندازهایی مواجه میشوند و دست به تصمیماتی غیرمنتظره و هزینهساز میزنند.
حضور هومن سیدی، نگار جواهریان، طناز طباطبایی و مهرداد صدیقیان در مقام بازیگران اصلی «طلا» در کنار نام رامبد جوان و پرویز شهبازی ویترین قابل دفاعی برای این فیلم ساخته است که میتوانست متضمن موفقیت آن در اکران عمومی هم باشد. فیلم پروانه نمایش هم دریافت کرده اما فعلاً تهیهکنندگان آن یعنی رامبد جوان و محمد شایسته اقدامی برای اکران عمومی آن نکردند. این دو تهیهکننده این روزها فیلم دیگر خود یعنی «زیر نظر» به کارگردانی مجید صالحی را آماده ورود به چرخه اکران عمومی دارند.
ناگهان درخت؛ صفی یزدانیان
بعد از فیلم تحسینشده «در دنیای تو ساعت چند است» کم نبودند سینمادوستانی که منتظر رونمایی از «ناگهان درخت» بهعنوان دومین تجربه کارگردانی صفی یزدانیان در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر باشند. انتظاری که البته آنگونه که باید برآورده نشد!
«ناگهان درخت» را میتوان در دسته فیلمهای «هنر و تجربه» ای قرار داد؛ فیلمی که فضایی فانتزی و تجربی داشت و در عین حال یک فیلم شخصی از صفی یزدانیان بود.
این فیلم هرچند لحظههایی دارد که احتمالاً میتواند چند دقیقهای مخاطب را درگیر خود کند اما اساساً برای ارتباط با مخاطب عام سینما ساخته نشده و به همین دلیل هم در بهترین حالت میتواند شانس اکران در گروه «هنروتجربه» را داشته باشد.
صفییزدانیان در مقام کارگردان و پیمان معادی در مقام تهیهکننده «ناگهان درخت» هنوز اقدامی برای اکران آن نکردهاند.
حمال طلا؛ تورج اصلانی
تورج اصلانی از تصویربرداران سینمای ایران، در دومین تجربه کارگردانیاش سراغ «حمال طلا» رفت. فیلمی که ایدهای ناب در دل خود دارد؛ داستان جستجوی الماس توسط ۲ کارگر ساده در میان انبوهی از فاضلاب انسانی! اما این ایده بکر در حد همان ایده میماند.
فیلمی که شخصیتهایش بلاهت دارند اما در لحظاتی کمیک میشود. «حمال طلا» در جزء به جزءش نقد به جامعه است، از نوسانات ارز میگوید، از افراد دردمندی که به سختی گذران زندگی میکنند و البته از کسانی که از همین شرایط سواستفاده میکنند.
«حمال طلا» که تا امروز بهصورت جدی پیگیر حضور در رویدادهای جهانی هم بوده است، بازیگر مطرحی ندارد و به همین دلیل شانسی برای توفیق در چرخه اکران نمیتوان برای آن قائل بود اما فارغ از این مسئله اصلانی و منصور سهرابپور در مقام تهیهکننده این فیلم هنوز دورخیزی هم برای اکران آن نداشتهاند.
سونامی؛ میلاد صدرعاملی
میلاد صدرعاملی فرزند رسول صدرعاملی است که پیشتر در «من ترانه ۱۵ سال دارم» به ایفای نقش پرداخته بود اما این بار کارگردانی را تجربه کرده و «سونامی» را به تهیهکنندگی پدرش ساخته است.
«سونامی» از معدود فیلمهایی است که در این چند ساله با موضوع ورزش ساخته شده و اساساً داستان آن با محوریت یک قهرمان ورزشی پیش میرود. اما مشکل دقیقاً از همان جایی شروع میشود که برخلاف ذات فیلمهای ژانر ورزشی، در این فیلم جو رقابت شکل نمیگیرد و در هیچ بزنگاههای نفس مخاطب را نمیگیرد.
به تعبیری میتوان گفت فیلم اول میلاد صدرعاملی به اندازه کافی چالشبرانگیز نیست و ماجراهایش ساده برگزار میشوند. هرچند در تلاش است مخاطب را به قضاوت وا دارد و او را در دوراهی اخلاق و جوان مردی بگذارد اما باز ناکام میماند. با این وجود جسارت کارگردان در روزگاری که همه یا کمدی میسازند یا اجتماعی قابل تحسین است.
«سونامی» هرچند تا امروز اکران نشده اما بهواسطه ثبتقرارداد اکران، از فیلمهای در انتظار نوبت نمایش محسوب میشود.
یلدا؛ مسعود بخشی
کارگردان فیلم جنجالی «یک خانواده محترم» در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر «یلدا» را به نمایش گذاشت. تنها دقایقی بعد از رونمایی «یلدا» در پردیس ملت، گروههای تلگرامی اهالی رسانه، پر شد از انتقادات نسبت به این اثر مسعود بخشی.
در طول نمایش فیلم هم میشد تعجب منتقدان و خبرنگاران از این روایت غیرمنطقی را دید. «یلدا» هرچند دغدغه اجتماعی دارد و در پی ترویج فرهنگ بخشش است اما در بیانش آنقدر لکنت دارد و آنقدر فضاسازیاش کاریکاتوری از آب در آمده که موفقیتی به همراه ندارد. به نظر میرسد بخشی با ساخت این فیلم میخواسته خودش را از آنچه پیشتر ساخته بود، نجات دهد.
نکته جالبتر اینکه «یلدا» اسپانسر فرانسوی دارد این در حالی است که در این فیلم مفاهیمی همچون قصاص، همسر دوم و… روایت میشود که اساساً مخاطب خارجی درکی از آنها ندارد. «یلدا» یکی از پرچالش ترین نشستهای جشنواره فیلم فجر ۳۷ را هم تجربه کرد و عمده انتقادات به فیلمنامه و البته مبحث مالی آن متوجه بود.
با این توصیفات، «یلدا» بیشتر با کارکرد ویترینهای جهانی ساخته شده و بعید است از ابتدا روی اکران داخلی آن حسابی باز شده باشد!
دیدن این فیلم جرم است؛ رضا زهتابچیان
«دیدن این فیلم جرم است» اولین تجربه کارگردانی رضا زهتابچیان محسوب میشود که بهواسطه نام غیرمتعارفش از همان ایام پیش از برگزاری جشنواره هم جزو آثار کنجکاویبرانگیز بود.
امیر آقایی، لیندا کیانی، حسین پاکدل و مهدی زمینپرداز بازیگران اصلی این فیلم هستند که روایت آن درباره یک گروگانگیری با هدف احقاق یک حق است؛ خط داستانیای که باعث شد برخی مخاطبان جشنوارهای و منتقدان، حال و هوای فیلم را به «آژانس شیشهای» تشبیه کنند.
فیلم در زمان رونمایی در جشنواره موافقان و مخالفان سفت و سختی داشت و همین هم باعث شده بود کنجکاوی برای تماشای آن به مخاطبان عادیتر جشنواره هم سرایت کند.
محمدرضا شفاه در مقام تهیهکننده فیلم بهپشتوانه همین فضای رسانهای بلافاصله پس از جشنواره متقاضی اکران عمومی آن شد و حتی برای ورود به فصل طلایی «اکران نوروز» دورخیز کرد، اما این اتفاق به دلایلی محقق نشد.
بعد از آن اما تا همین امروز همه خبرهای منتشر شده درباره فیلم ناظر به یک «بلاتکلیفی» است. تهیهکننده و کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» بارها در فضای رسانهای صراحتاً تقاضای خود برای اکران عمومی آن را مطرح کردهاند و در مقابل مدیران سازمان سینمایی تنها سکوت کردهاند!
مورد عجیب یک فیلم «بلاتکلیف»!
همانطور که در این گزارش مرور شد، غیر از فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» که همین هفته گذشته و بهرغم ثبت قرارداد نمایش در سرگروه، تهیهکننده و کارگردانش در دقیقه ۹۰ و بهصورت خودخواسته قید ورود به چرخه اکران را زدند و فیلم «سونامی» که بعد از ثبت قرارداد در انتظار اکران عمومی است، در این مدت ۱۰ ماهه پس از جشنواره فجر شاهد موضعگیری و پیگیری جدی از سوی عوامل فیلمهای «بنفشه آفریقایی»، «پالتو شتری»، «جمشیدیه»، «خون خدا»، «طلا»، «ناگهان درخت»، «حمال طلا»، «روزهای نارنجی» و «یلدا» برای اکران عمومی آثارشان نبودیم؛ گویی صاحبانشان هم از آنها دست شستهاند و تنها توان بدرقه فیلمهایشان را تا جشنواره فیلم فجر داشتهاند!
از میان این فهرست اما فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» شرایط کاملاً متفاوتی داشته است؛ فیلمی که بهرغم تمایل صریح و رسانهای شده عواملش، نه فقط هنوز مجال و اجازهای برای اکران پیدا نکرده که از سوی مسئولان سازمان سینمایی و وزارت ارشاد هم هیچ موضعگیری مشخصی درباره آن نشده است و از این منظر میتوان فیلم را تنها فیلم «بلاتکلیف» جشنواره سیوهفتم توصیف کرد.
محمدرضا شفاه تهیهکننده این فیلم بارها نسبت به این بلاتکلیفی اعتراض کرده است. سید محمدمهدی طباطبایینژاد معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی، بهطور کامل درباره وضعیت «دیدن این فیلم جرم است» سکوت کرده و هیچ موضعی تا به امروز نداشته است.
حسین انتظامی رئیس سازمان سینمایی هم که از سوی محمدرضا شفاه صراحتاً بهعنوان عامل اصلی توقف فیلم پشت سد اکران معرفی شده است، اصرار دارد موضعی درباره این فیلم نداشته باشد و حتی سوالات رسانهها در این زمینه را هم بیپاسخ میگذارد.
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در مواجهه با پرسش خبرنگار مهر درباره سرانجام «دیدن این فیلم جرم است» اظهار بیاطلاعی کرد.
فارغ از شرایط حاکم بر کلیت سینمای ایران و نبود توازن میان چرخه تولید و ظرفیت اکران که هر ساله باعث بازماندن تعداد قابل توجهی از آثار سینمایی از اکران عمومی میشود، بهنظر میرسد مورد «دیدن این فیلم جرم است» مورد خاص و عجیبی است که باید پاسخی درباره دلایل آن پیدا کرد؛ واقعاً چرا دیدن یک فیلم باید «جرم» قلمداد شود!؟