اونها وظیفه شون که دور کردن عابر از ساختمان بود را درست انجام دادند ... اگر اونها قصد حمله داشتند براشون مسافت مهم نبود .در خیابان هم حمله می کردند ... در مقابل سگها بهترین کار نشستن است .. و آرامش تا سگ احساس خطر نکند ..
همین بلا سر منم اومد هواسم نبود یه راست رفتم وسط جایی که توله هاشون نشسته بودن کل سگهای منطقه دویدن طرفم منم یه 100 متر دویدم فقط شانس آوردم زمین نخوردم وگرنه...!
سگهای ولگرد فقط داد و بیداد راه میندازن تا طرف فرار کنه از محدوده که دور شد برمیگردن سر جاشون مخصوصا وقتی که تعدادشون زیادتر بشه بیشتر جوگیر خودشون میشن کلی لات و لوت بازی در میارن
سگ هم حیوانی واقعا وحشی ودرنده است که درکشورمابخصوص انواع وحشی آن گاها بلاها سرکودکان وحتی بزرگترهااورده اندواقعا سگ گوسفندنیست که برای زنده ماندن به آن نیازداشته باشیم نزدیکی سگ به انسان بخاطرنیازش به غذاوسرپناه است ولاغیردراماری که ازکشورآمریکامنتشرشده سالانه چندین هزارنفرسگ گزیدگی وبیماری های ناشی ازآن مشاهذه سده درهرحال درهیچ موردی افراط وتفریط خوب نیست ودرکثیف بودن سگ شکی نیست
در عجبم که وقتی فرار کرد ولش کردن !! در مقابل سگ هیچ موقع نباید فرار کنی چون بیشتر تحریک به گرفتن میشن/ فقط باید وایسی و حتی حالت هجومی بگیری و خم بشی مثلا سنگی چوبی چیزی برداری / در هرصورت نباید فرار کنی البته اگه خیلی نزدیک باشن
سگ ولگرد خصلت خاصی داره
فرارکنی دنبال میکنه و اگر به هوای برداشتن سنگ بنشینی فرار می کنه
همانطورکه در این صحنه مشاهده شد اگر این شخص زمین نمیخورد دنبالش می کردند تاپایش را گاز بگیرند . اما چون زمین خورد سگها فکر کردند که نشسته است و لذا فرار کردند .
دقیقا مشابه این صحنه را در پرند دیدم که سگهای ولگرد فردی را تا مسافت طولانی دنبال کردند و وقتی زمین خورد پا به فرار گذاشتند
واقعا آدم تعجب میکنه بعضی ها سگ دوستن!من شنیدم سگی صاحب خودشو خورده و فیلم های زیادی درباره حمله سگ به انسان وجود داره.سگ ها باید از محدوده انسانها بیرون زندگی کنند و این کار را دولت باید انجام دهد.و این سگ دوستی که شاید ظاهرا مردم کشورهای غربی دارند بخاطر سیاست مدارانشان است که برای اهداف خود سگ دوستی را باب کرده اند
اما من یکبار در دامنه کوه مشرف به رودخونه به طرف یه گله حدوداً 20 تایی سگ دویدم در حالیکه 2 تا سنگ در دست داشتم. اکثرشون فرار کردند، اما چند تایی سر جاشون موندن و مردد به حمله بودند. من هم مردد شدم که برگردم و فرار کنم اما اگه فرار میکردم اونا قطعاً به من حمله میکردند. تو شرایط خطرناکی قرار گرفته بودم. بنابراین دلو زدم به دریا و سنگها رو به طرفشون پرتاب کردم، اون چند تا سگ باقیمانده هم وقتی دیدن من میدونو خالی نکردم و با سنگ بهشون حمله میکنم، پا به فرار گذاشتند. البته بعدش با خودم عهد کردم دیگه همچین اشتباه خطرناکی مرتکب نشم. چون همیشه شانس با آدم همراه نیست.