«امیر حسین آهی» کودک ۱۰ ساله کرمانشاهی است که از هوش سرشار و
نبوغ خاصی بردارخودار بوده و علیرغم سن کم و کمبود بسیاری از امکانات، با اتکا به استعداد خارقالعاده و حمایتهای خانوادهاش، توانسته معلومات بسیاری را فرا بگیرد و به یاری ذهن خلاقاش دست به ابداعات چشمگیری بزند.
امیرحسین، نظریات و ایدههای جالبی بویژه در حوزه علم فیزیک دارد و به شدت به این رشته علاقهمند است؛ او دنیا را از دریچه خاصی مینگرد و دقت فراوانی نسبت به اتفاقات و وقایع پیراموناش دارد و با ادبیاتی قوی و دلنشین صحبت میکند که میتواند برای همگان جذاب باشد.
این کودک خلاق و مبتکر، نوآوریهای جالبی هم دارد. او توانسته یک ربات امدادگر و یک دستگاه پرتونگار لیزی که توانایی ضعیف کردن ویروسها را دارد، بسازد.
سرودن شعر نو که بسیاری از آنها در مطبوعات چاپ شده، نوشتن یک داستان بلند که به گفته پدرش یک فصل آن هم به اتمام رسیده، بخشی از استعداد شگرف این کودک کرمانشاهی است.
امیرحسین در جشنواره ملی ابوریحان هم حائز رتبه برتر شده و تقدیرنامههای بسیار زیادی در زمینه فیزیک و ادبیات گرفته است و اخیراً هم به عنوان کودک نخبه بسیجی توسط مشاور علمی و فناوری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از او در دانشگاه رازی تقدیر شد.
در زیر گفت و گوی فارس با امیرحسین آهی و پدر و مادرش را می خوانید:
* به عنوان اولین سؤال میخواهم بپرسم چه زمان شما متوجه استعداد خاص امیرحسین شدید؟
پدر امیرحسین: در سن ۴-۵ سالگی متوجه شدیم امیرحسین در خلوت با خودش حرفهایی میزند؛ ما آن حرفها را نوشتیم و به آقای «حساس» در روزنامه باختر نشان دادیم که موجب شگفتی ایشان شد و گفتتند، این شعرها سبک دارد و محال است یک بچه این اشعار را گفته باشد. ایشان بعداً اشعار امیر را در روزنامه به چاپ رساند.
بعد از آن امیرحسین شروع به داستاننویسی کرد. داستانهایی که به طرز باورنکردنی دارای ادبیاتی خاص و پخته بود. برای ما همیشه جای سؤال بود که او چطور میتواند اینقدر خوب با کلمات بازی کند.
* داستانهایش چاپ شده؟
پدر امیرحسین: نه، او داستانها و شعرهای بسیار زیادی گفته که من و مادرش همه آنها را تایپ کردهایم، ولی هنوز به غیر از چند مورد که در روزنامههای محلی چاپ شده در جای دیگری کار نشدهاند.
چطور امیر حسین وارد کارهای علمی شد؟
پدر امیرحسین: در واقع نقطه عطف و تولد امیرحسین زمانی بود که یکی از آشنایان یک کیت ربات به او هدیه داد و بعد از ساخت آن ربات، امیرحسین به طرز عجیبی متحول شد و شروع کرد به ساخت ربات و ارائه طرح و ایده در این مورد. ما ساختههای امیرحسین را به آموزش و پرورش بردیم آنها خوششان آمد و برایش نمایشگاهی برگزار کردند که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد.
امیر حسین در یک نمایشگاه، دستگاه لیزری را دید و تصمیم گرفت مشابه آن را بسازد و ساخت؛ آن دستگاه یک کاربرد داشت، ولی دستگاه لیزر ساخت امیرحسین دو کاربرد دارد.
امیر حسین در مورد این دستگاه لیزر برایمان بگو!
امیرحسین: شما با دستگاه من میتوانید شکست نور را ببینید و میتوانید ببیند برای هر طیف رنگی که در مقابل نور این لیزر قرار میگیرد چه اتفاقی میافتد؛ چون به خاطر طول موج و امواج مختلف تغییرات طیفهای رنگ مختلف هم متفاوت خواهد بود. کارکرد دیگر این دستگاه بیوشیمی بود که میتوان بوسیله لیزر میکروبها را ضعیف کرد و یا کشت؛ این دستگاه در تولید سرم نیز کاربرد دارد.
این دستگاه، ثبت اختراع شد؟
پدر امیر حسین: متأسفانه هیچکدام از اختراعات امیرحسین ثبت نشده و این کار هزینههای زیادی در بر دارد. ما هر جا میرویم فقط یک حرف میشنویم «ولش کنید، بگذارید بچگی کند».
سؤال من این است مگر ما چند نفر مثل امیرحسین در این شهر داریم؟ یعنی ما با دست خودمان فرصتها و استعدادها را نابود کنیم؟
اینکه دستاوردی اختراع محسوب شود (یعنی از قبل نبوده باشد) یک بحث است و ثبت آن بحثی دیگر؛ آیا کارشناس یا مرجعی آمده که بگوید این ساخته امیرحسین یک اختراع محسوب میشود؟
پدر امیرحسین: بله، بعضی از افراد دانشگاهی اصرار دارند که باید دستاوردهای امیرحسین را به عنوان اختراع ثبت کرد. امیرحسین امسال در جشنواره جابر بن حیان برگزیده کشوری شد و تاکنون بارها در جشنوارههای استانی مقام کسب کرده است.
پدر امیرحسین: چیزهای بسیار زیادی ساخته است مثل: دستگاه شبیهساز زلزله، دستگاه تشخیص انحراف نور، پرتونگار لیزری، دستگاه ترکیب نور، رباتهای مسیریاب و آتشنشان و....
امیرحسین چه طرحها و ایدههای دیگری دارد؟
پدر امیرحسین: طرحها و ایدههای زیادی دارد و مدام در حال ایدهپردازی است. امیرحسین یک ایده بسیار خوب دارد که دارد روی آن کار میکند، ولی به توصیه بعضی از افراد در حال حاضر نمیتوانم در بارهاش توضیح دهم و قرار شده این موضوع را با افراد متخصص از کشور «کره جنوبی» مطرح کنیم.
مادر امیرحسین: امیر حسین از کلاس اول معادلات و فرمولهای طولانی را حل میکرد و تنها پیشنهاد معلمان این بود که او را در مدرسه تیزهوشان بگذاریم و درسش را از کلاس ششم شروع کند؛ متأسفانه آنها هیچ پیشنهاد بهتری برای استفاده از استعداد امیرحسین نداشتند.
امیرحسین تو در مدرسه چالش خاصی نداری؟
امیرحسین: متأسفانه من مقداری از مدرسه زده شدهام، چون من تقریبا تمام مطالبی که در سر کلاسها مطرح میشود را بلدم و این حوصله ام را سر میبرد؛ گاهی اوقات برای اینکه به من خوش بگذرد، مطالبی را که بلدم در کلاس برای بچهها توضیح میدهم؛ ولی متأسفانه فقط تعداد کمی از دانشآموزان به حرفهایم گوش میدهند و متوجه صحبتهای من نمیشوند. من این کار را میکنم، چون حضرت علی (ع) میفرماید: زکات علم، یاد دادن آن است.
با این وضعیت احساس میشود فرزند شما باید تحصیلاتش را به طریق دیگری ادامه بدهد!
پدر امیرحسین: در کرمانشاه این مسیر بسته است؛ ما هر جا رفتیم به بن بست رسیدیم و به بهانههای مختلف ما را رد کردند. نهایت حمایتشان در حد یک «ماشاءالله» و «آفرین» گفتن بوده؛ ما به این چیزها احتیاج نداریم. حتی کمک مالی هم نمیخواهیم.
توقع اصلی شما چیست؟
پدر امیرحسین: من نمیتوانم امیرحسین را آموزش دهم، توانش را ندارم؛ او سؤالاتی میپرسد که من به سختی میتوانم پاسخ آن را بیابم و این یعنی امیرحسین بیش از هر چیز به یک استاد نیاز دارد.
شما در این خصوص با دانشگاهها ارتباط برقرار کردهاید؟
پدر امیرحسین: ما با دانشگاه رازی، دانشگاه صنعتی و جهاد دانشگاهی ارتباط برقرار کردیم؛ در یکی از این دانشگاهها گفتند که او بیشتر از یک دانشجوی فوقلیسانس بلد است و ما چیزی نداریم که به او یاد بدهیم.
مادر امیرحسین: امیرحسین در جشنواره استانی سال قبل «جابربنحیان» استان کرمانشاه و جشنواره هویت کودکان ایرانی در یزد مقام کسب کرد؛ سال قبل نگذاشتند امیرحسین به علت سن کماش در جشنواره جابر بن حیان کشوری شرکت کند، ولی امسال با پیگیریها و رایزنیهای آقای یزدانپناه (مدیرکل آموزش و پرورش استان کرمانشاه) توانست در این جشنواره کشوری شرکت کند و به خاطر ساخت ربات کاوشگر برگزیده جشنواره شد.
امیرحسین در مورد این ربات کاوشگر برایمان توضیح بده.
امیر حسین: این ربات میتواند در زیر آوار حرکت کند و به مصدومان کمکهای اولیه برساند. این ربات مجهز به یک سنسور است که در تاریکی تمام چراغهایش روشن میشود و دوربین و سنسور صوتی دوطرفه دارد و در حال اضافه کردن امکان برقراری ارتباط بین مصدوم و امدادگران، به این ربات هستم.
امیرحسین میخواهی چکاره شوی؟
امیرحسین: برایم فرقی ندارد؛ نه پول برایم مهم است و نه شهرت، فقط دوست دارم کاری بکنم که به درد مردم بخورد.
به نظر تو بهترین کاری که میتوانی انجام دهی که به درد مردم بخورد، چیست؟
امیرحسین: میخواهم یک فیزیکدان شوم که بتوانم دستگاههای مختلف پزشکی بسازم و فنآوریهایی مثل ساخت ماهوارهها را کسب کنم که بتوانم با توجه به زیاد شدن جمعیت و افزایش جنگها، یک سیاره دیگری برای زندگی کردن انسانها پیدا کنم.
تو پهپاد هم ساختهای؟
امیرحسین: بله یک پهپاد ساختهام که سرعتی است و جزو پهپادهای تیغهای است. پهپاد دیگری در دست ساخت دارم که در نوع خود در جهان کمیاب است و از سفرهماهی الگو گرفتهام؛ این پهپاد قدرتی است و دو موتور دارد و برای فیلمبرداری از محل اتفاقات و حوادث مناسب است.
امیرحسین چه چیزهایی دیگری ساخته است؟
پدر امیرحسین: چیزهای بسیار زیادی ساخته است مثل: دستگاه شبیهساز زلزله، دستگاه تشخیص انحراف نور، پرتونگار لیزری، دستگاه ترکیب نور، رباتهای مسیریاب و آتشنشان و....
پدر امیرحسین: ما با دانشگاه رازی، دانشگاه صنعتی و جهاد دانشگاهی ارتباط برقرار کردیم؛ در یکی از این دانشگاهها گفتند که او بیشتر از یک دانشجوی فوقلیسانس بلد است و ما چیزی نداریم که به او یاد بدهیم.
شما (پدر امیرحسین) چقدر به او در ساخت این دستگاهها کمک میکنید؟
پدر امیر حسین: امیر حسن ایده میدهد و من مجبورم بروم هزینه و تحقیق کنم و جواب سؤالاتش را پیدا کنم؛ من ابتدا کمکی به او نمیکنم، ولی در ادامه کارها برای حفظ سلامتیاش کارهای سخت و خطرناک مثل دریلکاری یا کارهایی که با برق مستقیم سروکار دارد را خودم انجام میدهم.
نهادهایی مثل بنیاد نخبگان و کانون پرورش فکری با شما همکاری میکنند؟
مادر امیر حسین: در گذشته با کانون پرورش فکری در زمینه شعر و داستان ارتباط داشتیم، ولی در حال حاضر با عوض شدن کارمند مربوطه، هیچ ارتباطی نداریم! امیر حسین را بنیاد نخبگان هم بردیم، ولی آنها هم با ما همکاری نکردند.
به عنوان سؤال پایانی، راهکار و توقع اصلی شما در رابطه با استعدادهایی مثل امیرحسین چیست؟
پدر امیرحسین: من توقع دارم در کرمانشاه جایی باشد که بچههای با استعداد را پرورش دهد و افکارشان را پردازش کند و از آنها حمایت و به درستی هدایتشان کند؛ در مورد امیرحسین تنها توقعم این است که یک کسی باشد که به خوبی او را آموزش دهد.