حبیب دهقاننسب از کمکاری و تغییر ذائقه مخاطب در
سینما، تئاتر و سریالهای با اصالتی که
تلویزیون از آنها دور شده، گلایه میکند.
بخشهایی از گفتگو با این بازیگر را مرور میکنیم.
*فضای تلویزیون تغییر کرده است و امروز به تهیهکنندهاش میگویند اسپانسر بیاورد؛ عمدتاً هم تهیهکنندگان سریالی و یا برنامهایاش این قد و قواره را به خود گرفتهاند؛ تهیهکننده اسپانسریاند! همان نابازیگرانی که شما اشاره میکنید از دل آن پسرخالهها و فامیلها و آشنایان بیرون میآیند از همین تهیهکنندگانی است که عمدتاً سرمایهای و منفعتطلبند و تجاری میاندیشند تا اینکه هنرمند باشند؟
این اشکالات موجود و وارد است. کاری را با تلویزیون صحبت میکنم آنقدر مدیرتولید و تهیهکننده چانهزنی میکنند که دستمزد کمتری دریافت کنیم؛ فرض کنید آن نقش را دوست داشتیم با دستمزد کم قرارداد ببندیم، اما پرداختها واقعاً مشکل دارد یا نمیدهند و یا تأخیر میکنند و چانهزنی دارند که کمتر به ما پول برسد. در هر شرایطی ما متعهدانه کار میکنیم و کار را نصفه و نیمه به حال خودش واگذار کنیم ممنوعالکار میشویم. میبینیم فلان تهیهکننده که مثلاً دفتر کوچکی داشته است بعد از دو سه کار صاحب ساختمانی چند طبقه و ماشین آنچنانی و خارجی میشود، اما عواملش هنوز طلبکارند! این نوع مسائل لطمه میزنند و بازیگران حرفهای زیربار این کارها نمیروند. به همینخاطر آنها مجبور میشوند سراغ دخترخاله و پسرخاله و نهایتاً نابازیگر بروند؛ در این صورت هم بازیگران حرفهای و پیشکسوتمان کمکار میشوند و هم کیفیت پایین میآید.
آنقدر خطوط قرمز پررنگند و زیاد که دست و بال نویسنده و کارگردان کاربلد را بستهاند؛ باید اجازه دهند قصههای متنوع و موضوعات جذاب ساخته شوند؛ مخاطب کارهای دارای کیفیت نازل را پس میزند و به سراغ کانالهای آنچنانی و خوراکهای نامطلوب میرود؛ باید کارهایی بسازیم که خیابانها خلوت شوند، اما با این سریالها این اتفاق نمیافتد! در دهههای گذشته سریالهایی ساخته میشد که خیابانها خلوت میشد و امروز هم هر بار پخش میشوند مخاطب خودشان را دارند و جذابند.
تلویزیون به سراغ کارهای پلیسی و اکشن با اصالتی مثل "خواب و بیدار" برود که آگاهی میدادند و نه نمایشدهنده خشونت عریان باشند؛ باید جنبههای محتوایی و آموزش را بالا ببریم نه بدآموزی! وقتی بازنگریها، تحقیقها و پژوهشها درست پیش بروند، مردم با تلویزیون زندگی خواهند کرد. مقداری خطوط قرمز را کمرنگ کنیم و هزینهها را درست انجام بدهیم؛ کار را از تهیهکنندگان نابلد کار بگیریم به اهلش بسپاریم که سرد و گرم کار را چشیدهاند.
*از ساخت کارهای مذهبی و دینی فاصله گرفتیم؛ آیا کمتر ساخته شدن هم به همان خطوط قرمز پررنگ برمیگردد که گریبان کارهای دینی را هم گرفته است؛ چرا سریالهای مذهبی نمیتوانیم بسازیم یا نمیسازیم؟
سریالهایی مثل "امام علی (ع) "، "
مختارنامه" و "ولایت عشق" کارهای دینی و مذهبی تلویزیونیاند که بسیار موفق بودند؛ چون کارها را بهدست کاردان و حرفهایهایش سپردند و البته برخی از کارها هم ساخته شدند، اما کیفیت نداشتند؛ در این نوع کارها که پسرعمهها و دخترعمهها دخالت میکنند کار خوبی از آب درنمیآید؛ باید کارهای دینی و مذهبی را به کاردانها سپرد تا بیتالمال هدر نرود. وقتی قصهها درست پیش میرود و عوامل درست انتخاب میشوند؛ پرداختها هنرمندانه است و کارها ماندگار میشوند.
*ایام شهادت امام رضا (ع) است؛ در نقشهای تاریخی زیادی بازی کردید از جمله حضور در "ولایت عشق"؛ اگر کار جدیدی ساخته شود دوست دارید کدام کاراکتر را بازی کنید؟
یک زمانی قرار بود سریال "امامحسین (ع) " ساخته شود و برای آن کار قرارداد بستم؛ حتی تمرین اسبسواری و شمشیربازی هم رفتیم؛ یک بخشهایی تصویربرداری شد، اما به نوشتهاش ایراد گرفتند و کار متوقف شد. قرار بود سریال "امامحسین (ع) " را رسول ملاقلیپور بسازد و به من گفت نقش حر بن یزید ریاحی را برای تو مینویسم. چند قسمت از سریال را نیز نوشته بود، اما تلویزیون همراهی نکرد. یکی از سریالهایی که دوست دارم در آن بازی کنم سریالی در رابطه با امام حسین (ع) است و جای کار دارد و همیشه این سریال مخاطب خودش را خواهد داشت. تا به حال هم چندباری قدم برداشته شده، اما متأسفانه به جایی نرسیده است.
*در طول این بازیهای تاریخی که داشتید در "ولایت عشق"، "مختارنامه"، "تنهاترین سردار" یا "امام علی (ع) " چه اتفاق جالبی برایتان افتاد.
من در سریال "امام علی (ع) " نقش هرس برادر قطام را بازی میکردم؛ در جریان سریال دیدید که هرس به جمع خوارج میپیوندد و به وسیله کاراکتری که چنگیز وثوقی آن را بازی میکرد، کشته میشود. در صحنهای که سیروس گرجستانی اباقطام یا پدر من در فیلم، پیکر هرس را بر روی اسب میاندازد تا دفن کند؛ به جایی رسیدیم که زمینی کنده بودند تا بر روی آن خاک بریزند. از داود میرباقری خواستم تا صحنه خاک ریختن را به جدّیت بگیرند و باورپذیرتر باشد. قرار شد که من پلک هم نزنم و در گوش و بینیام پنبه گذاشتند تا خاک به درونش نرود. مرا در گودال خواباندند و فیلمبرداری شروع شد. نفس خودم را حبس کردم تا سینه بالا و پایین هم نرود. سیروس گرجستانی شروع کرد به خاک ریختن و تمام سطح جسمم را خاک گرفت؛ یک مدتی گذشت و من به طبیعت همان سکانس فرو رفته بودم و ناگهان از زیر خاک شنیدم داود میرباقری فریاد میزند که حبیب را بیرون بیاورید و مرا از خاک بیرون کشیدند.
*از سریال سلمان پیشنهادی نداشتید و الان به چه کاری مشغولید؟
من پیشنهادی از سریال "سلمان" نداشتم و الان هم مشغول تصویربرداری فصل سوم سریال "از سرنوشت"ام که بهزودی از شبکه دو سیما پخش خواهد شد؛ این سریال در سه فصل ساخته میشود. فیلم سینمایی امپراطور جهنم را کار کردهام که هنوز اکران نشده و دو سریال "بانوی سردار" و "از یادها رفته" هم به تازگی پخش شدند.