اغلب تصاویر مات، رنگهای مُرده بر تصویر پاشیده شده است، میمیک صورتها خنثی یا عبوس، و نگاهها صرفا مستقیم و روابط بین افراد سرد است. سیاه نمایی در سینما بیشتر در ژانر اجتماعی و گاهی در درام عاشقانه جای میگیرد. برخی از آثار، داستانی یک خطی دارند و برخی دیگر آنقدر پیچیده هستند که مخاطب در قصه گم میشود.
فیلم «آنور» یا همان «سیاه» واژهای است که از سال ۱۹۴۰ وارد فرهنگ لغت ادبیات سینمای جهان شد، سینمایی که پس از گذشت قرنها بیش از آنکه در دنیا نگرش فرهنگی یا هنری داشته باشد، صنعتی برای انتقال پیام سیاست، جنگ، خشنونت و ... است، اما همین روایت سیاه از جوامع مختلف، از سالها پیش تاکنون مخاطبان بسیاری را به گیشه سینماها کشانده است و توانسته جای خود را در جشنوارههای بزرگ جهانی حفظ کند.
البته از این ساختار فیلمهای سینمایی به عنوان حربهای برای نشان دادن کشور موافق یا مخالف نیز بکار میرود. ابزاری که در چند دهه اخیر، سینمای هالیوود یا کشورهای غربی با نگاه ویژهتری به آثار ایران در پیش گرفتهاند و کارگردانان ما هم ترجیح میدهند با نگرش سیاه و بازگو کردن دغدغه مردم فیلمی پرفروش داشته باشند و نظر داوران و جشنوارههای خارجی را جلب کنند. البته بدست آوردن گیشه در سینمای امروز ایران که تماما کمدی شونه تخم مرغی است، راحتتر از آن شده که بخواهند مشکلات مردم را نشان دهند از این رو سینمای موزیکال را جایگزین سینمای فرهنگ و هنری کردهاند.
انسیه شاه حسینی فیلمنامه نویس و کارگردان سینما دراین باره به خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: «ما مهندسی کلان فرهنگی در کشورمان نداریم. مدتی است وزارت ارشاد که مسئولیت این کار را به عهده دارد، توزیع و اکران صحیح فیلمها را رها کرده است و هیچ کس احساس مسئولیت ندارد؛ در نتیجه از فیلمها هیچ حمایتی نمیشود».
وی ادامه داد: «در دنیا فیلمهای جنگی تحت حمایت دولت است. مستقیم هر دولتی در زمینه تولید و پخش آن دخالت میکند و در تمام جشنوارهها برای آنها تبلیغات کلانی دارد. وقتی یک فیلم در جشنوارههای خارجی به نمایش درمیآید، دولت فیلمش را بر در و دیوار آن شهر و کشور تبلیغ میکند.
این کارگردان در ادامه با بیان اینکه سینمای جهان مدیریت تبلیغات دارد، در پاسخ به این سوال که آیا سینمای جنگ ما با آثار حاتمیکیا شناخته شده است، اظهار کرد: اینطور نیست که بگوییم فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا در زمینه سینمای جنگ و مقاومت در کشورهای خارجی طرفدار دارد، مگر آثاری که در دیگر کشورها به نمایش گذاشته میشود. در واقع هیچ جشنوارهای نمیگوید که این فیلم را برای ما بفرست».
شاه حسینی با بیان اینکه در یک بازه زمانی ما خوب جلو رفتیم و ثابت کردیم که در دنیا حرفی برای گفتن داریم، گفت: «آنها تشنه حرفهای ما و تفکر ما بودند. ولی به دنبال تکنیک ما نبودند چراکه تکنیک ما به سینمای آنها نمیرسد. وقتی ما مهندسی فرهنگی خودمان را از دست دادیم دیگر در دنیا حرفی برای گفتن نداریم و طبیعی است که آنها ما را به بازی نگیرند».
وی ادامه داد: «بعضی از جشنوارهها به دنبال این هستند که نقطه ضعف ما را بگیرند و مسائل حقوق بشری را مطرح و سیاهیهای جامعه را نشان دهند. من پنج سال پیش منتظر چنین روزی بودم. وقتی وزیر فرهنگ ما خنثیترین وزیر در کابینه است، منتظر چنین اتفاقاتی بودم؛ در تمام دنیا دو وزیر اقتصاد و فرهنگ خیلی مهم است که متاسفانه ما هر دو را امسال از دست دادهایم. وزیر فرهنگ ما میتواند رئیس کمیته امداد شود و هیچ فرقی هم برایش ندارد کجا مدیریت دارد و نورچشمیهای خود را دارد».
وی ادامه داد: «از زمان ریاست آقای ایوبی به این سمت اتاق او پر از آدمهایی بود که نورچشمیهای وزیر بودند و بچههای سینمای ارزشی ساعتها پشت در اتاق ایوبی مینشستند، اما آنها در اتاق درباره سفر به پاریس حرف میزدند و با فرمان آرا از فیلمهای زمان شاه صحبت میکردند. پس از آن هم آقای حیدریان فردی بازنشسته بود و الان هم کسی بر مسند مدیریت سینمایی آمده که خودش به زبان آورده مرد این کار نیست، ولی گویا قحط الرجال شده است».
نه قحط الرجال است و نه فیلمسازان ما کار نابلد هستند، اما این موضوع که باعث شده بازیگران و کارگردانهای ما برای فیلمهای سیاهشان در آن سوی آبها جایزه بگیرند، بقیه اهالی سینما را هم ترغیب کرده که با این مضمون آثار خود را تولید کنند و با حضور در فستیوالهای جهانی کارنامه حرفهای خود را پر کنند.
شاید صرفا دغدغه آنها ساخت فیلم است و توجهی به بیان درست جامعه ندارند، هر کشوری در هر برهه زمانی مختلف با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند. اما ما هر چه بیشتر درباره این موضوع میسازیم، خارجنشینها بیشتر میپسندند.
آلن میس کارگردان و مستندساز فیلمهای خارجی اظهار داشت: «برگزاری جشنوارههای بین المللی ایرانی خوب است، اما بزرگترین نقص، توزیع فیلمهای ایرانی در خارج از کشور و دیگر جشنوارههای جهانی است که میتوان با توزیعی عادلانهتر تمامی آثار ایرانی را در همه کشورها به نمایش گذاشت».
وی افزود: «من به عنوان کارگردانی که در خارج از ایران مشغول به کار هستم، به دلیل عدم اطلاع از فیلمهای ایرانی و بخش توزیع ضعیفی که در دیگر کشورها انجام میشود، آگاهی زیادی در شناخت کارگردانها و فیلمها ندارم، اما باید همه آثار سینمایی ایران در دنیا شناخته شود؛ نه یک کارگردان و یک فیلم».
پروانه مرزبان تهیه کننده و کارگردان سینما با اشاره به اکران و استقبال خوب جشنوارههای خارجی از آثار سینمایی گفت: «اکثر فیلمهای من با موضوع دفاع مقدس بوده است و خوشبختانه شاید فقط این استقبال خوب از فیلمهای من شده که در جشنوارههای خارجی حضور داشتند و حائز رتبه شدند».
وی در ادامه با تاکید بر اینکه سینما از هنرهای گران است، بیان کرد: «هزینه ساخت مجموعههای ارزشی همیشه زیاد بوده و هست و حمایت مالی دولت یا ارشاد از آثار به آرزو تبدیل شده است. شاید برخی از آثار فارابی حمایت مالی داشته باشد، اما آن هم چنان بودجهای نیست که بخواهیم یک فیلم سینمایی را با آن برآورد کنیم».
مرزبان با اشاره به اکران فیلمهای بر پرده سینما و بیمحتوایی آنها تصریح کرد: «همیشه فیلمسازان ارزشی معطل یک امضا و تایید هستند، و همواره پشت درب معاون سازمان سینمایی منتظر میمانند. ما برای فیلمهای ملی و ارزشی خود تبلیغ درستی نداریم و شاید برای این است که میگوییم توزیع و پخش درست در دیگر کشورها نداریم».
با تمام این اوصاف و حضور آثاری، چون «بچههای آسمان»، «نفس»، «هامون»، «دوئل»، «آژانس شیشهای» و ...، اما هنوز ما در عرصه توزیع و اکران فیلم در کشورهای خارجی نقص داریم و اگر بخواهیم اثری را معرفی کنیم باید گذری در تاریخ سینمای ایران داشته باشیم که همین موضوع نشاندهنده کمکاری کارگردانهای امروزی ما است. البته که نباید نام جوانهای این عرصه را فراموش کرد، اما باز کم است.
گزارش از محدثه نعمتی/ خبرنگاران جوان