آیا داستان بانوی عمارت واقعی است؟ + تعداد قسمتها در آی فیلم
این روزها سریال بانوی عمارت از شبکه آی فیلم پخش می شود و در همین بازپخش هم استقبال خوبی داشته است. برخی از مخاطبان میپرسند آیا داستان بانوی عمارت واقعی است؟ در این مطلب به پاسخ این سوال میپردازیم و در انتها بخش هایی از گفتگو با کاگردان سریال را بخوانید.
بانوی عمارت یک مجموعه تلویزیونی ایرانی به تهیهکنندگی مجید مولایی، کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد و به قلم احسان جوانمرد؛ محصول سال ۹۷–۱۳۹۶ صدا و سیما است.
بانوی عمارت آی فیلم چند قسمت است؟
به گزارش تابناک جوان، طبق اعلام آی فیلم، تعداد قسمتهای بانوی عمارت در شبکه آی فیلم ۱۸ قسمت است که بیش از نیمی از آن تاکنون پخش شده است.
آیا داستان بانوی عمارت واقعیت دارد؟
سلام سینما نوشت: سریال «بانوی عمارت» عاشقانهای را در مقطعی از تاریخ قاجار روایت میکند، به همین دلیل، این سوال برای مردم پیش آمده که آیا شخصیتهای داستان مانند شازده ارسلان، فخرالزمان، افسرالملوک و .. واقعی هستند یا خیر؟
احسان جوانمرد در پاسخ به این سوال گفت: "ظاهرا عدهای از مخاطبان سریال به قصد آشنایی بیشتر با شازده ارسلان میرزای قاجار به سراغ کتب تاریخی و اینترنت رفتهاند. ضمن ابراز خوشحالی از علاقه این دوستان به تاریخ باید عرض کنم که قصه سریال بانوی عمارت و شخصیتهایش یکسره مبتنی بر خیال بنده است و ارسلان، فخری، افسر و اسد و بقیه همگی آدمهای خیالی هستند که در بستر تاریخ واقعی زندگی میکنند.
در سالی که ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی کشته شد، شازده ارسلان و بقیه، درگیر این ماجرای واقعی شدند، اما فقط سه شخصیت میرزا رضا کرمانی، کلنل کاساکوفسکی و ابوتراب نظمالدوله از دل تاریخ وارد قصه میشوند و حضور کوتاهی دارند.
سایر شخصیتها و وقایع سریال همگی خیالی هستند و قصه حاصل برخورد خیال نویسنده با واقعیت تاریخ است. شاهزاده یا شازده لزوما لقب مستقیم شاه نبوده است. در زمان قاجار شازدههای زیادی در دولت و دربار وجود داشتند که نسبتشان به محمدشاه و فتحعلی شاه میرسیده است. احترام و منزلت اجتماعی آنها همانطور که در مورد شازده ارسلان میبینید به اندازه پسران شاه نبوده است، اما به هر حال شازده محسوب میشدند و به همخونی با پادشاه افتخار میکردند. به همین واسطه لقب و منصب میگرفتند. "
شازده ارسلان خیالی است، اما معادلهایی دارد
احسان جوانمرد، نویسنده سریال «بانوی عمارت» در باره شخصیت شازده ارسلان توضیح داد: "شازده ارسلان شخصیت خیالی است که صدها معادل در سلسله قاجار داشته است. کسانی که پدربزرگ یا پدر پدربزرگشان شاه بوده است. البته ارسلان یک شازده بداقبال است که دوست دارد با تلاش خودش به جایی برسد، اما. باقی قصه را خودتان ببینید. "
بیشتر بخوانید:
گفتگو با کارگردان فیلم بانوی عمارت
مصاحبه زیر را به نقل از ایسنا می خوانید:
چه شد که عزیزالله حمیدنژاد تصمیم گرفت «بانوی عمارت» را برای تلویزیون بسازد؟ آن هم سریالی تاریخی در فضای این روزهای تلویزیون خصوصا به لحاظ مالی.
حمیدنژاد: پیش از این راجع به موضوع تاریخی دغدغه داشتم و حدود هشت سال پیش یک موضوع تاریخی را به دست گرفتم، تحقیقات تاریخی را هم انجام دادم سیناپسهای آن را نیز نوشتم و تا حدودی پیش رفت، اما به نتیجه دلخواهم نرسید و آن را کنار گذاشتم و اینطور نبود که ناگهانی به سراغ کار تاریخی بروم و در این راستا علاوه بر کتب مختلف یک بار تاریخ ایران از بدو پیدایش تا دوران قاجار٬ تالیف حسن پیرنیا را مطالعه کردهام؛ چرا که معتقدم ایران با این پیشینه تاریخی و فرهنگی که دارد موضوعات جذابی از دل این تاریخ و فرهنگ آن میتوان بیرون کشید، به تصویر درآورد و به مخاطب نشان داد. پیشنهادات دیگری در زمینه کارهای تاریخی داشتم که جذابیتهای چندانی نداشت و شروع نکردم، منتها وقتی این موضوع پیشنهاد شد، در چند مرحله به مدت یک سال طول کشید که برای ساخت آن موافقت کنم، برایم جذابیتهایی داشت که پیگیری کنم و به نتیجه برسیم.
چرا نام «آهو» به «بانوی عمارت» تغییر کرد؛ آیا در سر و شکل قصه تغییراتی اعمال و مسیر قصه عوض شد؟ آیا شخصیت محوری قصه در ابتدا آهو بود که این وظیفه را به فخری محول کردید؟
حمیدنژاد: عنوان این سریال در ابتدا «آهو» بود، اما به دلیل تغییر اسم، محور آن عوض نشد، بلکه محور همان قصهای بود که ابتدا نگارش شده بود، منتها عنوان آهو برایم رضایتبخش نبود و به این نتیجه رسیدیم که نام بانوی عمارت برای این سریال مناسبتر است. آهو یکی از شخصیتهای مهم این سریال است که قرار بود در فاز دوم بیشتر به آن پرداخته شود، اما در فاز اول به یکی از شخصیتهای مکمل تبدیل شد؛ بنابراین اگر عنوان سریال از آهو به بانوی عمارت تبدیل شد به این دلیل است که بانوی عمارت فخری بود بنابراین بهتر دانستیم که عنوان «بانوی عمارت» را جایگزین آن کنیم.
چند درصد از قصه بانوی عمارت به رویداد سیاسی دوران قاجار برمیگردد و چقدر تمایل داشتید این دوران را دقیق به تصویر بکشید و برایتان اولویت بود؟
حمیدنژاد: برای من روابط انسانی در قصه و عشقی که در این ماجرا شکل میگیرد، مهمتر بود و از این طریق میتوانستم با مخاطب ارتباط برقرار کنم. موضوعات سیاسی بسیار کمرنگ و در حاشیه بود. در واقع موضوعات سیاسی در رنگ و لعاب سریال بود نه محور. ارتباط بین شازده و فخری بود که ماجرا را شکل میداد؛ بنابراین اصلا دغدغه سیاسی نداشته و ندارم، چرا که معتقدم فیلم سیاسی ساختن کار سادهای نیست و پارامترهایی را لازم دارد که در ایران با شرایطی که داریم نمیشود فیلم سیاسی ساخت. اما شاید بشود فیلم اجتماعی و عاشقانه خوبی ساخت و یا فیلمهایی در قالب ژانرهای دیگر.
به هر حال کمی رنگ و بوی سیاسی در این سریال دیده میشود، اما محوریت پیدا نمیکند بنابراین اگر که میرزا اسد زندانی میشود، به این دلیل است که شخصیت فخری و شازده شکوفا شود و به آنها پرداخته شود و مخاطبان بیشتر با این شخصیتها آشنا شوند؛ بنابراین حاشیههای سیاسی به این دلیل است که ما پرداخت بهتری نسبت به شخصیتها داشته باشیم و شخصیتهای ما پر رنگتر شوند و به خوبی محک بخورند و مخاطبان بتوانند ارتباط بهتری با این شخصیتها برقرار کنند.
در سریال «چرخ فلک» با موضوعات اجتماعی که داشت و کار کردم، اعتماد از سوی تلویزیون نسبت به آن کار جلب شد. با پخش (چرخ فلک) بعضی مدیران اعتماد کردند من هم تلاش کردم در کار جدید (بانوی عمارت) یک کار متفاوت ارائه بدهم و اگر متفاوت نمیشد طبیعتاً کار نمیکردم.
معتقدم فیلمساز نباید خودش را تکرار کند. الان اگر به من بگویند کاری شبیه به چرخ فلک بساز، قطعا این کار را نخواهم کرد. معتقدم این یک گذار بوده و باید به مرحله بعدی بروم، کاری که جذابتر و اورجینالتر باشد و از طرفی برای مخاطب تازگی داشته باشد. برای همین این موضوع برای تلویزیون کمی ریسک بود برای خود من هم ریسک بالایی داشت، این سریال با بودجهای که مرسوم کارهای شهری بوده است برآورد شده بود و بودجه اندکی داشت و من برای این که از حیثیت حرفهایام دفاع کنم و شأن مخاطب را در نظر بگیرم سعی کردم با یک برنامهریزی منسجم سطح کار را بالا ببرم حال اینکه چطور آن را بالا بردیم ماجرای مفصلی دارد. بخش عظیمی از این ماجرا به نیروهایی برمیگردد که انتخاب کردم.
عوامل بسیار خوش ذوق و باانگیزهای در این کار جمع شدند و این سریال ساخته شد. ردیف بودجهای هم که برای این سریال در نظر گرفته شد الف بود. الف ویژه نبود که دستمان باز باشد.
چه میزان از طراحی صحنه و لباس از مستندات تاریخی دوران قاجار بوده و در عین حال از خلاقیتهای امروزی هم به کار گرفته شده است؟
حمیدنژاد: مهمترین وجه مستند بودن فضا لوکیشنی است که انتخاب کردم؛ یعنی با توجه به بودجه سریال، اگر چنین لوکیشنی را پیدا نمیکردیم، ساخت این سریال بسیار سختتر میشد. لوکیشنی که انتخاب کردیم حدود ۴۰ تا ۵۰، درصد از کار در آنجا ساخته شد و آن هم خانه طباطباییها در کاشان بود که لوکیشن اصلی قرار داده شد.
عمارتی که از زمان قاجار باقی مانده و در آن زمان ساخته شده و محل زندگی اشراف شهر بوده است. این عمارت به خودی خود مستند است. تمام زوایای که استفاده میکنیم از درها و شیشههای رنگی گرفته تا حوض و حیاط همه را به کار گرفتم که مخاطب احساس کند در یک فضای واقعی قرار گرفته است. در ارتباط با پوشش و مراسم آیینی هم همین رویه ادامه داشته است.
با توجه به اسنادی که از عکسهای زمان قاجار مانده بود، بسیار مورد استفاده قرار گرفته شد. منتها نکتهای که وجود داشت این بود که ما تصمیم گرفتیم آن جنبههای سینمایی لباسها را تقویت کنیم، به جهت اینکه مخاطبان بیشتری را بتوانیم جذب کنیم. لباسها مانند لباسهای زمان قاجار است، اما با طراحی و رنگآمیزی جدیدتری؛ بنابراین لباسها هم دور از مستندات تاریخی نیست. این کاری است که سینماگران دنیا انجام میدهند.
عمارت و مکانهایی که در فیلمنامه آقای جوانمرد است اینگونه نیست و من ناگزیر خیلی از سکانسهای فیلمنامه را جابهجا کردم تا بتوانم اجرا کنم.
با توجه به اینکه این سریال در خانهای تاریخی ساخته شده است، تا چه میزان آزادی عمل برای فیلمبرداری داشتید؛ از این جهت که آسیبی به این بناهای تاریخی وارد نشود و آیا از سوی سازمان میراث مجوز داشتید؟
حمیدنژاد: اوایل با توجه به اینکه توریستهای زیادی برای بازدید میآمدند، کار برای ما بسیار دشوار بود؛ به طوری که سر و صدا مانع پیشروی کار میشد و به کندی پیش میرفتیم. یک مقدار که جلو رفتیم با صحبتهایی که با مدیر تولید و آقای مولایی (تهیهکننده) انجام شد، تلاش شد آنجا برای مدتی در ساعاتی که ما کار میکنیم، تعطیل شود تا زودتر به سرانجام برسد.
در واقع اگر این اتفاق نمیافتاد سکانسهایی که مربوط به حیاط این خانه بود غیرقابل اجرا میشد. یکی از ویژگیهای آن لوکیشن این بود که توانستیم آن را در اختیار بگیریم و برای مدتی در آنجا کار کنیم. حدود چهار ماه در آن لوکیشن کارمان را ادامه دادیم. در واقع برای حفاظت و آسیب ندیدن این مجموعه تمام تلاشمان را کردیم؛ به عنوان مثال در طاقچههای این خانه پوشش کاذب استفاده کردیم تا دیوار اصلی آسیب نبیند و یا برای نورپردازی، قسمتهای بالای پنجدریها را بدون اینکه میخ کوبیده شود، تختهها و چارچوبهایی را قرار دادیم و آن طور که میخواستیم توانستیم نورپردازی کنیم تا سکانسهایی که مدنظرمان بود جذاب شوند. باید بگویم تمام این زحمات را گروه طراحی صحنه و گروه فیلمبرداری انجام دادند و بنده از آقای داریوش پیرو و آقای رنجبران تشکر میکنم.
ما در لوکیشنهای زیادی «بانوی عمارت» را کار کردیم و خانه طباطباییهای کاشان یکی از این لوکیشنها بود. بخشی از کار در شهرک غزالی انجام شد. بخشهای مربوط به بازار در «بازار صدرالسلطنه قزوین» انجام شد. اصولا ما برای ساختن لوکیشن بودجهای نداشتیم یا باید از لوکیشنهای واقعی استفاده میکردیم یا از لوکیشنهایی که قبلا در شهرک غزالی ساخته شده بود. بسیاری از سکانسهایی که در سریال میبینید لوکیشن آن متعلق به سریالهای تاریخی دیگر است که ما با تغییر، رنگآمیزی و تغییرات جزئیتر، آنها را تبدیل به لوکیشنهای «بانوی عمارت» کردیم.
ما محدودیت لوکیشن داشتیم و به همین جهت به عنوان مثال تاکید داشتیم که ثبت صحنههای مربوط به بازار در این سریال در «صدرالسلطنه قزوین» انجام شود؛ چراکه آن بازار مربوط به زمان قاجار است که مرمت شده و تا حدودی میتوان کنترلشده در آن کار کرد. بازاری که نئوپان در آن نیست، تیر چراغ برق هم وجود ندارد و همچنین درهای آن شبیه به درهای زمان قاجار است و ما توانستیم حجره «میرزا اسد» و همچنین حجره «حاج فتاح» را در آنجا تصویربرداری کنیم.
به نظر میرسد در انتخاب بازیگران «بانوی عمارت» ریسک کردید و از بازیگران کمتر دیده شده و بعضا نابازیگر استفاده کردید آیا این اتفاق به نبود بودجه برمیگشت یا تصمیم خودتان بود؟
حمیدنژاد: من در اکثر کارهایم از بازیگران جدید استفاده کردهام. یعنی تلاش کردهام تلفیقی از بازیگران حرفهای سینما، تلویزیون و نابازیگر را همیشه در کارهایم داشته باشم و این کار را دوست دارم. معتقدم اگر من موفق شوم بازیگر و نابازیگر را از نظر جنس بازیگری به هم نزدیک کنم، آن موقع میتوانم بگویم تا حدودی موفق شدهام؛ چرا که باید سطح بازی یک بازیگر حرفهای را از کلیشههای قبلی دور کنم و سطح بازی یک نابازیگر را به بازی حرفهای نزدیک کنم تا قابل باور باشد.
زمانی که این اتفاق درست تلفیق شود، من یک نفس راحتی میکشم و این یک محک و آزمایش برای خود من به عنوان کارگردان است. به دو دلیل این اتفاق افتاد؛ یکی اینکه دغدغه ام بود که چهرههای جدیدتری را کشف کنم و دیگر اینکه برایم خیلی مهم بود مخاطب تلویزیون چهرههای جدید هم ببینند و به چهرههای تکراری بسنده نکنند؛ بنابراین هم از بازیگران حرفهای استفاده کردیم و هم نابازیگران.
شما بازی آقای رامتین خداپناهی را در مقابل خانم مریم مومن در نظر بگیرید که در حجره میرزا اسد در ارتباط با مسالهای که پیش آمده دیالوگ میگویند، ما تضاد شدیدی بین این دو بازیگر نمیبینیم و نسبت این کاراکترها کاملا باورپذیر است و یا بازی خانم مومن در مقابل خانم پانتهآ پناهیها و یا آقای حسام منظور و یا به عکس بازیگران دیگر، با وجود اینکه کار اولشان بود، اما در نسبت با این بازیگران درست انتخاب شدهاند و این برای من جذاب است؛ چرا که چهرهها جدید هستند و مخاطب بهتر با این شخصیتها ارتباط برقرار میکنند.
مخاطب با چهرهی مریم مومن و حسام منظور راحتتر ارتباط برقرار میکند؛ چراکه پس زمینه قبلی نداشته است به همین دلیل برای مخاطب جذاب است و کنجکاو میشود که بداند این بازیگر چه کسی است و چگونه ایفای نقش میکند؛ البته شاید ابتدا نسبت به انتخاب این کاراکتر واکنش نشان دهد و خرده بگیرد، اما زمانی که میبیند حساب شده بازی میکند و همه چیز سر جایش است بازی را میپسندد و برایش تازگی دارد. البته این بدین معنی نیست که با بازیگر حرفهای ارتباط بر قرار نمیکند بلکه از باریگر شناخته شده انتظار بیشتری دارد.
البته در کار سینمایی همسطح کردن بازیگر و نابازیگر راحتتر انجام میشود، به جهت اینکه قصه محدود است و زمان بیشتری برای تمرین وجود دارد. از طرفی تعداد بازیگران محدودتر است. اما در ارتباط با سریال ریسک و دشواری بیشتری وجود دارد.
اگر اشتباهی صورت بگیرد به کل سریال آسیب میزند؛ بنابراین مهمترین نقش نابازیگری که داشتیم خانم مریم مومن بود که خیلی باید حسابشده انتخاب میشد و حساب شده بازی میکرد، به همین جهت پیش از تولید به مدت ۵۰ روز برای او آموزش بازیگری گذاشتیم، سکانسهای مهم را تمرین کردیم و در واقع از صفر شروع کردیم. اینکه ایشان چگونه جلوی دوربین حرکت کند، کجا بایستند و چه کند. تمام اینها انجام شد به جهت اینکه سر صحنه کمتر زمان صرف این مسائل شود.
چراکه درست نیست که یک بازیگر را به راحتی جلوی دوربین ببری و بگویی همان لحظه چه کند. باید آمادهسازی صورت میگرفت تا گروه ۳۰ تا ۱۰۰ نفره معطل یک نفر نشوند. همه این موارد در ارتباط با نابازیگران انجام میشود. پس از مدتی خود به خود نابازیگران قالب میگیرند و هدایت آنها کمی آسانتر میشود بدون اینکه آسیبی ببینند و وقت تلف شود. نابازیگران دیگری در این کار حضور دارند که نقشهای مهمی را ایفا کردهاند.