معنی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه + انشا
عکس ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه گاهی به شکل ضرب المثل فلفل و چاقو می آید. بیان ضرب المثل ها ما را با مفهوم عمقی آن آشنا می کند که می توانیم در شرایط مشابه آن را به کار ببریم. در ادامه معنی ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه را به صورت معنی، گسترش ضرب المثل، انشا، مثل نویسی و خلاصه آورده ایم.
معنی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
یعنی از روی ظاهر کسی نمیتوان قضاوت کرد و ممکن است تواناییهای یک فرد یا چیزی فراتر از جثه کوچکش باشد. مثلا وقتی فلفل ریز را مبیبنیم اگر آن را نشناسیم شاید باور نکنیم که با خوردنش دهانمان آتش میگیرد.
خلاصه داستان ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
تصور کنید شخصی یک کیلو فلفل خریده و برای اولین باز می خواهد آن را مصرف کند. به نظرش می آید فلفل ها خیلی کوچک اند و طعم خاصی نداشته باشند. شما که قبلا طعم فلفل را چشیده اید به او هشدار میدهید که حتی خوردن نصف این فلفل های تند هم دهان را آتش میزند. طرف مقابل با شنیدن این حرف خنده اش میگیرد که چطور این فلفل ریز چنین قدرتی دارد؟ با مصرف فلفل ها متوجه می شود که بله دهانش آتش گرفت و به دنبال رفع آن می رود. اینجاست که میگویند فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه...
کاربرد ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
هر زمان که فردی یک توانایی بالاتر از تصورات دیگران از خود نشان دهد معمولا میگویند: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه ریزه. علاوه بر انسانها گاه در بین مواد غذایی هم یک ماده کوچک مثل کنجد خواص فراوانی برای بدن دارد که باعث تعجب میشود که چیز به این کوچکی چگونه این همه خاصیت دارد؟ اینجاست که میگوییم فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه؛ پس هرگز از روی ظاهر و تصوراتمان درباره دیگران قضاوت نکنیم.
ممکن است یک انسان کم حرف سرشار از علم و توانایی باشد که در نگاه اول به آن پی نبریم. زمانی از این ضرب المثل استفاده میشود که کسی جثه و اندام کوچک داشته و در عوض بسیار زبر و زرنگ و باهوش باشد.
مثل نویسی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
گسترش فلفل نبین چه تیزه بشکن ببین چه تیزه، به قدری کاربرد دارد که با دقت در زندگی روزانه میتوانیم مثالهای آن را پیدا کنیم. در یکی از مقالات مربوط به سلامتی و تغذیه درباره خواص فراوان تخم مرغ آورده شده بود. اینکه تخم مرغ انواع ویتامین و مواد مغذی را درون خود دارد. یعنی اگر روزانه یک عدد تخم مرغ بخورید، کلی مواد مفید به بدن خود وارد میکنید، در حالی که شاید غذاهای فراوان و متنوع آن همه برای بدن مفید نباشند. تخم مرغ کوچک چند برابر مواد غذایی دیگر برای بدن مان خیر دارد. اینجاست که یاد این ضرب المثل افتادم که فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه!
انشا در مورد فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
به گزارش تابناک جوان:
مقدمه انشا: شاید در نگاه اول در ذهن تان قضاوتی درباره افراد کنید، اما ممکن است حقیقت چیز دیگری باشد.
بدنه: تا با دیگران معاشرت نداشته باشید نمیتوانید بفهمید که چگونه شخصی است. شخصی تعریف میکرد دانش آموزی با جثه کوچک در کلاس ورزش که تازه آمده بود و فکر میکردیم احتمالا توانایی بدنی خوبی نداشته باشد و در کارش موفق نشود. او با اینکه کوچکتر از بقیه بود، اما بعدها فهمیدیم که استعداد خوبی در ورزش دارد و سالهای بعد با تلاش هایش در مسابقات بین المللی هم شرکت کرد. ما که از او بزرگتر بودیم و فکر میکردیم از او قوی تریم از این اتفاق متعجب شدیم. اینجاست که میگویند فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه.
نتیجه: قضاوت کردن درباره ظاهر دیگران اشتباه است و استعدادهای درونی اشخاص با همدیگر متفاوت هستند.
انشا ۲
به نقل از گام با گام:
مقدمه: از قدیم گفته اند و در ضرب المثلها شنیده ایم که میگویند فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه در این ضرب المثلها حرفهای زیادی نهفته است و ما از ان درسهای زیادی یاد میگیریم مثل اینکه دست کم نگیریم کسی را زندگی صحنه مقابله باهمین صحنه هااست.
متن انشا: روزگاری از زبان چوپانی چیزهایی شنیدم که شاید خیلی برای من ان زمان جالب بود چوپان همیشه میگفت مراقبت از گوسفندان کار سختی نیست و من به راحتی کاری میکنم که انها به حرفهای من گوش بدهند و تحت فرمان من باشند هرروز و هرشب گوسفندان را به بالای یک کوه بلندی میبرد و انها غذایشان را میخوردند و به خانه بر میگشتند و چاق و چله شده بودند.
مردم آن روستا هم از چوپان خیلی راضی بودند، اما از زندگی سختی که چوپان ما داشت هیچ خبری نداشتند، اما سختی کار چوپان نه رفتن به کوه و خستگی ناشی از کار بود نه چیزی شبیه این بلکه چوپان لذت میبرد از این زندگی و چوپان بودنش و همیشه میگفت دوست حیوانات بودن لذت بخش است، اما نه هر حیوانی و این جمله رو همیشه با تاکید میگفت برای من هم جالب شده بود بفهمم چه حیوانی دوستی اش لذت بخش است و چه حیوانی نه.
تااینکه یک روز رفتم پیش چوپان تااز احوالش باخبر شوم و ببینم چه میکند وقتی رفتم و از چوپان پرسیدم که چه حیوانی خوب است دوستی باان و چه حیوانی نه یک اهی کشید و گفت گفتنش هم یک عمر خستگی را به سمت من میاورد بیشتر برای من جالب شد شروع کرد به تعریف کردن که من هرروز گوسفندان و چندگاوی را که میاورم برای چرا، موشی روز خوش برای من نگذاشته که بماند گاو و گوسفندان را اذیت میکند.
انقدر خندیدم چوپان هم با تعجب به خندههای من نگاه میکرد و میگفت این خنده دار است که موش گاو و گوسفندان مرا اذیت میکند نتوانستم حرفی بزنم از خنده وقتی خنده ام تمام شد گفتم اخه مگر میشود که موش به ان ریزی گاو به ان بزرگی را اذیت کند یا گوسفند به ان بزرگی این بار گوسفند خنده اش شروع شد و گفت به ریزی این موش نگاه نکن گاوها دیگر زندگی برایشان تلخ شده است از دست این موش ها.
نتیجه گیری: زندگی یعنی همین، اما تفاوتهایی وجود دارد که ما انسانیم و گاه در زندگی کسانی را توانایی و استعدادشان را نادیده میگیریم و زمانی پی میبریم که میفهمیم قضیه فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه اتفاق افتاده است.
ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه به انگلیسی
ماگرتا نوشت: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه در زبان انگلیسی از اصطلاح «Still waters run deep» برای بیان این ضرب المثل استفاده میشود.
بیشتر بخوانید:
داستان ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه (کودکانه)
روزی روزگاری موشی به نام فلفلی در دشت برای خود لانهای ساخت و از اینکه زمستان خوبی را سپری میکند خیالش راحت شد. روزی گاوی برای خوردن علف به دشت آمد و روی لانه آقا موشه نشست و استراحت کرد. موش آمد و از آقای گاو خواست که از لانه اش بلند شود تا آسیبی به آن وارد نشود. اما گاو هیچ توجهی به موش نکرد و گفت: تو به من دستور میدهی که از اینجا بلند شوم. میدونی من کی هستم؟ میدونی من چقدر قوی هستم؟ حالا برو سراغ کارت و بذار استراحت کنم.
موش دوباره التماس کرد، اما فایدهای نداشت و گوش آقای گاوه شنوای این حرفها نبود. موش با خودش فکر کرد حالا که مشکلش با حرف زدن حل نشد باید کار دیگری بکند. بعد یکباره پرید روی آقای گاوه. گاو از خواب بیدار شد و خود را تکان داد. موش روی گوش گاو پرید و گاز محکمی از گوشش آقا گاوه گرفت. گاو بلند شد و شروع کرد به تکان دادن سرش. اما موش روی زمین پرید و در سوراخی پنهان شد و گاو نتوانست کاری انجام دهد.
وقتی گاو دوباره به خواب رفت، موش دم گاو را گاز گرفت و روی درخت پرید. گاو از درد بیدار شد. او بسیار عصبانی بود، سعی کرد از جا بپرد و موش را بگیرد تا او را تربیت کند، اما نتوانست به او برسد. موش گفت: اگر دوباره روی لانه من بخوابی، گازت میگیرم. گاو دید چارهای ندارد جز اینکه از آنجا برود و جای دیگری بخوابد. پس پیش خودش گفت: فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه. با این قد و قواره فسقلی اش چه جوری حریف من شد. گاو چارهای جز رفتن و خوابیدن در جای دیگری ندارد. پس با خود گفت: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه، چگونه با این قامت و اندامش حریف من شد.
ضرب المثلها درسهایی به همراه دارند
ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفتهاست. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست، با این حال، در سخن بهکار میرود. در ادبیات از ضرب المثلها برای انتقال معنا استفاده میشود. معمولا در سایر فرهنگ ها هم می توان ضرب المثل های مشابهی یافت. مانند همین ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه. در زبان انگلیسی معادل آن را بالا آوردیم که می شود آب ها هنوز عمق دارند.
گردآوری: تابناک جوان