به یاد رفیق ۲۰ ساله طیب
«طیب حاج رضایی» را بیشتر مردم ایران میشناسند اما دوست و رفیق متدین او «محمد اسمعیل رضایی» را چطور؟ مردی از مبارزان ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ که همراه طیب حاج رضایی دستگیر شد و هر دو در یکزمان به جوخه اعدام سپرده شدند.
به گزارش تابناک جوان، فارس پلاس نوشت: حاج محمد اسمعیل رضایی جوانتر از طیب حاج رضایی بود. اهل نزاع و نوچه پروری نبود. حاج اسمعیل رضایی و طیب حاج رضایی هر دو در میدان بارفروشها کار میکردند و هر دو با روحانیان زمانه خود ارتباط داشتند، هر دو آنها هیئتی و خیر بودند. در دوران خفقان شاهنشاهی وقتی علامتها و هیئتهای دست زنی و سینهزنی را با پایبرهنه در کوچهبازار به راه میانداختند عکس آیتالله خمینی را بالای علامت آویزان میکردند بدون اینکه خوفی داشته باشند. وقتی آنها را تهدید کردند فقط یک پاسخ دادند که او مرجع تقلید است و ما به مراجع تقلیدمان احترام میگذاریم و پیشازاین هم عکس آیتالله بروجردی را بر علامتها میزدیم. هر دو این شهیدان با استناد به حرف مبارزان آن دوران مثل «محمدباقر صنوبری» و همچنین برادرزاده طیب «امیر حاج رضایی» هیچ نسبتی با یکدیگر نداشته و تنها دوستان ۲۰ ساله یکدیگر بودند.
رواق حاج محمد اسمعیل رضایی
سنگقبر «محمد اسمعیل رضایی» در بینالحرمین حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و امامزاده طاهر (ع) قرارگرفته است و به همین دلیل رواقی به نام «حاج محمد اسمعیل رضایی» در صحن و سرای حضرت عبدالعظیم نامگذاری شده است. رواق حاج محمد اسمعیل رضایی، شهید ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، این روزها محل گذر عبادت خانمهای زائر حضرت عبدالعظیم (ع) است، حاج اسمعیل رضایی به گفته شاهدان حیاتش حساسیت زیادی در حفظ شئون اسلامی داشت و برای حمایت از خانمهای آسیبدیده و بیسرپرست تلاش میکرد.
لوطی زمانه
او از همان جوانی با روحانیون جنوب شهر رفتوآمد داشت. هرچند کمتر کسی از فعالیتهایش با خبر بود و بیشتر کارهایش پنهانی و بهدوراز چشم دیگران انجام میشد. سعی میکرد مالش را صرف سروسامان دادن به آسیبهای اجتماعی آن روزگار کند. از دغدغههای او حمایت از زنان بیسرپرست بود، زنانی که وارد محلههای فاسد میشدند محلههایی به نام «شهر نو». تلاش میکرد این زنان را با کمک گروههایی که تشکیل داده بودند هدایت و حمایت کنند. اما قصه کینه دستگاه شاهنشاهی از او زمانی آغاز شد که در مقابل بهاییها ایستاد. محمد اسمعیل رضایی در قضیه بستن شرکت پپسی کولا متعلق به بهاییها و تأسیس مسجد صاحبالزمان (عج) نقش اول را داشت. او را در وقایع ۱۵ خرداد دستگیر کردند و همراه با طیب حاج رضایی به جوخه اعدام سپردند درحالیکه او در روز ۱۵ خرداد اصلاً تهران نبود.
اسمعیل رضایی ۱۵ خرداد در تهران نبود
محمدباقر صنوبری از خادمان حضرت عبدالعظیم (ع) و یکی از مبارزان ۱۵ خرداد درباره شهید حاج محمد اسمعیل رضایی میگوید: «محمد اسمعیل رضایی از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت بهخصوص حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود و تا آخر عمر پای اعتقادات دینی و مذهبی خود ایستادگی کرد. او در محافل و مجالس مذهبی شرکت میکرد و با برخی از روحانیون ارتباط داشت و با راهنمایی آنها به ارائه خدمات به مردم فقیر و تهیدست اقدام میکرد؛ اما ۱۵ خرداد در تهران نبود.»
۳۰۰ خانه برای تشکیل خانواده
صنوبری با اینکه در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ جوان بوده، اما آن روزها را خوب به خاطر دارد و به دلیل همراهی با پدرش بسیاری از اسناد را بهصورت تاریخ شفاهی به خاطرش سپرده است: «از بزرگترها شنیده بودیم که حاج اسمعیل همراه با دوستان خود در میدان ترهبار شوش که آن روزها پاتوقی برای لوطیها و با مرامهای شهر بود همداستان شدند و زمینی را در محلهای از تهران خریداری کردند و حدود ۳۰۰ خانه دو اتاقه را در آن ساختند و زنهایی را که به دلیل مشکلات اقتصادی، آلودهشده بودند را شناسایی کرده و به ارشاد و هدایت آنها پرداختند. به این منوال که گروهی میرفتند زنهایی را که به دلیل فقر یا نداشتن همسر دچار بحران مالی شده و تدریجاً به فساد کشیده شده بودند، شناسایی میکردند و به دست چند خانم متدین میسپردند تا آنها را نصیحت و ارشاد کنند و از آلودگی توبه دهند و بعد از گذشت مدتزمانی و اطمینان از صحت و سلامت زنان تلاش میکردند که آنها ازدواجهای سالمی داشته و تشکیل خانواده دهند و سپس در همان ۳۰۰ خانه ساختهشده اسکان داده میشدند.»
مبارزه با بهاییت
اسمعیل رضایی همه سرمایهای که با کمک همپیمانهایش اندوخته بود را برای ساخت یک مسجد کنار میگذارد، اما احداث این مسجد خودش قصهای دارد شنیدنی. او پس از صدور فتوای علما در منع و تحریم خریدوفروش و مصرف پپسی کولا که کارخانهداران بهایی آن را اداره میکردند تصمیم جدی میگیرند روبهروی شرکت پپسی کولا معروف به زمزم که محل تجمع و تبلیغ بهاییان بود مسجدی به نام مسجد صاحبالزمان (ع) بسازد تا از تبلیغ این فرقه جلوگیری کنند. حاج اسمعیل رضایی در سازماندهی هیئتهای مذهبی و دستههای عزاداری در ماه محرم و صفر تلاش زیادی میکرد و در راستای مبارزه با نفوذ عناصر بیگانه در حاکمیت ایران نقش داشت و همینها بهانهای شد که حکومت او را در گروه تظاهرکنندگان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قرار دهد و برای او حکم اعدام صادر کنند. از حاج اسمعیل در روزهای آخر حیات نقل کردهاند که: «گیرم که سی سال دیگر هم در این جهان زیستم، دیگر از کجا چنین مرگ پرافتخاری را پیدا کنم؟»
کوچه خالی از جمعیت بود
یکی از خادمان قدیمی حضرت عبدالعظیم (ع) به نام حاجآقا «امینی مقدم» خاطره روزی که طیب حاج رضایی و حاج محمد اسمعیل رضایی را برای خاکسپاری به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) آوردند را خوب به خاطر دارد و میگوید: «از مدرسه که برمیگشتم حال و هوای کوچه و خیابان عوضشده بود. کوچه خالی از جمعیت بود. ابتدای بازار نو بودم که منزلمان هم همانجا بود. بهسرعت به سمت حرم حضرت عبدالعظیم (ع) رفتم. پدرم خادم حرم بود، چشمم که به او افتاد با نگاهش به من گفت: آرام باشم و در چند جمله برایم توضیح داد که طیب حاج رضایی و حاج اسمعیل را اعدام کردند و به کمک خانوادهها و برخی از بارفروشها قرار است در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) به خاک سپرده شوند. سرتاسر حیاط و صحن را نیروهای نظامی پرکرده بودند. آن موقع من ۱۷ ساله بودم و اختناق و سکوت آن روزها را خوب به خاطر میآورم. بارفروشها و بازاریها هم بودند، اما کمتر کنار یکدیگر قرار میگرفتند و بهصورت پراکنده حضور داشتند.»
حاج رضایی در جایگاه علما
امینی مقدم که خاطرات آن روزها جلوی چشمش مجسم میشود برایمان تعریف میکند که حاج اسمعیل رضایی را با کمک فرد روحانی به نام «حاجآقا علایی» در مقبرهای که جایگاه دانشمندان بود به خاک سپردند. این مقبره در صحن اصلی قرار داشت و همین امروز هم این محدوده با ستونهای قدیمی در قسمت شرقی صحن مشخص میشود، اما دیگر مقبره خصوصی نیست و بعد از مرمت، به یکی از درهای ورودی برای زیارت امامزاده طاهر تبدیل شده است. محل قبر شهید اسمعیل رضایی به نام رواق «حاج محمد اسمعیل رضایی» نامگذاری شده است.
روسفیدی به ما میماند
حاج اسمعیل در سن ۳۸ سالگی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و ایجاد بلوا و تحریک اهالی به جنگ و قتال علیه سلطنت مشروطه اعدام شد. وقتی عکاس میرود که از طیب و اسمعیل رضایی عکس بگیرد حاج اسمعیل رضایی رو به آنها میگوید: «ای عکاسها، عکس ما را بگیرید، اینها سند روسفیدی ما در روز قیامت خواهد بود.»
رواق حاج محمد اسمعیل رضایی
سنگقبر «محمد اسمعیل رضایی» در بینالحرمین حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و امامزاده طاهر (ع) قرارگرفته است و به همین دلیل رواقی به نام «حاج محمد اسمعیل رضایی» در صحن و سرای حضرت عبدالعظیم نامگذاری شده است. رواق حاج محمد اسمعیل رضایی، شهید ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، این روزها محل گذر عبادت خانمهای زائر حضرت عبدالعظیم (ع) است، حاج اسمعیل رضایی به گفته شاهدان حیاتش حساسیت زیادی در حفظ شئون اسلامی داشت و برای حمایت از خانمهای آسیبدیده و بیسرپرست تلاش میکرد.
لوطی زمانه
او از همان جوانی با روحانیون جنوب شهر رفتوآمد داشت. هرچند کمتر کسی از فعالیتهایش با خبر بود و بیشتر کارهایش پنهانی و بهدوراز چشم دیگران انجام میشد. سعی میکرد مالش را صرف سروسامان دادن به آسیبهای اجتماعی آن روزگار کند. از دغدغههای او حمایت از زنان بیسرپرست بود، زنانی که وارد محلههای فاسد میشدند محلههایی به نام «شهر نو». تلاش میکرد این زنان را با کمک گروههایی که تشکیل داده بودند هدایت و حمایت کنند. اما قصه کینه دستگاه شاهنشاهی از او زمانی آغاز شد که در مقابل بهاییها ایستاد. محمد اسمعیل رضایی در قضیه بستن شرکت پپسی کولا متعلق به بهاییها و تأسیس مسجد صاحبالزمان (عج) نقش اول را داشت. او را در وقایع ۱۵ خرداد دستگیر کردند و همراه با طیب حاج رضایی به جوخه اعدام سپردند درحالیکه او در روز ۱۵ خرداد اصلاً تهران نبود.
اسمعیل رضایی ۱۵ خرداد در تهران نبود
محمدباقر صنوبری از خادمان حضرت عبدالعظیم (ع) و یکی از مبارزان ۱۵ خرداد درباره شهید حاج محمد اسمعیل رضایی میگوید: «محمد اسمعیل رضایی از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت بهخصوص حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود و تا آخر عمر پای اعتقادات دینی و مذهبی خود ایستادگی کرد. او در محافل و مجالس مذهبی شرکت میکرد و با برخی از روحانیون ارتباط داشت و با راهنمایی آنها به ارائه خدمات به مردم فقیر و تهیدست اقدام میکرد؛ اما ۱۵ خرداد در تهران نبود.»
۳۰۰ خانه برای تشکیل خانواده
صنوبری با اینکه در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ جوان بوده، اما آن روزها را خوب به خاطر دارد و به دلیل همراهی با پدرش بسیاری از اسناد را بهصورت تاریخ شفاهی به خاطرش سپرده است: «از بزرگترها شنیده بودیم که حاج اسمعیل همراه با دوستان خود در میدان ترهبار شوش که آن روزها پاتوقی برای لوطیها و با مرامهای شهر بود همداستان شدند و زمینی را در محلهای از تهران خریداری کردند و حدود ۳۰۰ خانه دو اتاقه را در آن ساختند و زنهایی را که به دلیل مشکلات اقتصادی، آلودهشده بودند را شناسایی کرده و به ارشاد و هدایت آنها پرداختند. به این منوال که گروهی میرفتند زنهایی را که به دلیل فقر یا نداشتن همسر دچار بحران مالی شده و تدریجاً به فساد کشیده شده بودند، شناسایی میکردند و به دست چند خانم متدین میسپردند تا آنها را نصیحت و ارشاد کنند و از آلودگی توبه دهند و بعد از گذشت مدتزمانی و اطمینان از صحت و سلامت زنان تلاش میکردند که آنها ازدواجهای سالمی داشته و تشکیل خانواده دهند و سپس در همان ۳۰۰ خانه ساختهشده اسکان داده میشدند.»
مبارزه با بهاییت
اسمعیل رضایی همه سرمایهای که با کمک همپیمانهایش اندوخته بود را برای ساخت یک مسجد کنار میگذارد، اما احداث این مسجد خودش قصهای دارد شنیدنی. او پس از صدور فتوای علما در منع و تحریم خریدوفروش و مصرف پپسی کولا که کارخانهداران بهایی آن را اداره میکردند تصمیم جدی میگیرند روبهروی شرکت پپسی کولا معروف به زمزم که محل تجمع و تبلیغ بهاییان بود مسجدی به نام مسجد صاحبالزمان (ع) بسازد تا از تبلیغ این فرقه جلوگیری کنند. حاج اسمعیل رضایی در سازماندهی هیئتهای مذهبی و دستههای عزاداری در ماه محرم و صفر تلاش زیادی میکرد و در راستای مبارزه با نفوذ عناصر بیگانه در حاکمیت ایران نقش داشت و همینها بهانهای شد که حکومت او را در گروه تظاهرکنندگان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قرار دهد و برای او حکم اعدام صادر کنند. از حاج اسمعیل در روزهای آخر حیات نقل کردهاند که: «گیرم که سی سال دیگر هم در این جهان زیستم، دیگر از کجا چنین مرگ پرافتخاری را پیدا کنم؟»
کوچه خالی از جمعیت بود
یکی از خادمان قدیمی حضرت عبدالعظیم (ع) به نام حاجآقا «امینی مقدم» خاطره روزی که طیب حاج رضایی و حاج محمد اسمعیل رضایی را برای خاکسپاری به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) آوردند را خوب به خاطر دارد و میگوید: «از مدرسه که برمیگشتم حال و هوای کوچه و خیابان عوضشده بود. کوچه خالی از جمعیت بود. ابتدای بازار نو بودم که منزلمان هم همانجا بود. بهسرعت به سمت حرم حضرت عبدالعظیم (ع) رفتم. پدرم خادم حرم بود، چشمم که به او افتاد با نگاهش به من گفت: آرام باشم و در چند جمله برایم توضیح داد که طیب حاج رضایی و حاج اسمعیل را اعدام کردند و به کمک خانوادهها و برخی از بارفروشها قرار است در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) به خاک سپرده شوند. سرتاسر حیاط و صحن را نیروهای نظامی پرکرده بودند. آن موقع من ۱۷ ساله بودم و اختناق و سکوت آن روزها را خوب به خاطر میآورم. بارفروشها و بازاریها هم بودند، اما کمتر کنار یکدیگر قرار میگرفتند و بهصورت پراکنده حضور داشتند.»
حاج رضایی در جایگاه علما
امینی مقدم که خاطرات آن روزها جلوی چشمش مجسم میشود برایمان تعریف میکند که حاج اسمعیل رضایی را با کمک فرد روحانی به نام «حاجآقا علایی» در مقبرهای که جایگاه دانشمندان بود به خاک سپردند. این مقبره در صحن اصلی قرار داشت و همین امروز هم این محدوده با ستونهای قدیمی در قسمت شرقی صحن مشخص میشود، اما دیگر مقبره خصوصی نیست و بعد از مرمت، به یکی از درهای ورودی برای زیارت امامزاده طاهر تبدیل شده است. محل قبر شهید اسمعیل رضایی به نام رواق «حاج محمد اسمعیل رضایی» نامگذاری شده است.
روسفیدی به ما میماند
حاج اسمعیل در سن ۳۸ سالگی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و ایجاد بلوا و تحریک اهالی به جنگ و قتال علیه سلطنت مشروطه اعدام شد. وقتی عکاس میرود که از طیب و اسمعیل رضایی عکس بگیرد حاج اسمعیل رضایی رو به آنها میگوید: «ای عکاسها، عکس ما را بگیرید، اینها سند روسفیدی ما در روز قیامت خواهد بود.»
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
خدا رحمتشان کند از حرهای نهضت امام خمینی صلوات علیه بودند
از تمام مزه ی خوب و خوش آب و رنگ غذایی که زحمت چندین ساعت برای اون کشیده شده و چندین نفر دخیل در این دل انگیزی بوی مطبوع و خوش مزگی غدا شده اند، یکی برمیگردد بوی پیاز را ایراد می گیرد!!! این چه روحیه ای است؟!؟!؟!
مهدی ثانی
۱۸:۴۰ - ۱۳۹۸/۰۳/۲۲
روحیه حساسیت به پیاز!! یا به قول امروزیها فوبیای پیاز!!
طیب خطا هم داشت. در میدان میوه ماشین شورلت بزرگ خودش را جلوی باسکول تازه تاسیس پارک میکرد تا اینکه صاحب باسکول بناچار ایشان را در کارش شریک کرد. ولی همچون حر زمان آزاده رفت.
هرگزگمان مبریدآنان که درراه خداکشته شده اندمرده اند، بلکه زنده اندونزدپروردگارشان روزی میخورند.(قرآن کریم).
روحش شاد و یادش گرامی باد