صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۲۶ مهر ۱۳۹۷ - ۰۷:۰۰
آشپزی ملل، تمدن های باستان 2

تریت گول ماست در جوار پیتکانتروپوس های عزیز

واقعیت این است که خیلی نامهربان بودیم با طبیعتی که دار و ندارش را در طبق اخلاص گذاشته و به ما تقدیم کرده. خوب عمل نکردیم تا اینجا ... درست .. اما شاید هنوز هم دیر نباشد ...
کد خبر: ۴۸۲
تعداد نظرات: ۵ نظر

تابناک جوان:

شما هم حتماً دیده اید!

ویدئویی برای مدتها در شبکه­ های مجازی دست به دست می گشت که نمای اول آن یک سلول گیاهی را نشان می داد. دوربین با سرعت از سلول بیرون می رفت، برگ گیاه، بعد کل گیاه، بعد محیط اطرافش، جنگل، .... و خلاصه آنقدر به همین شکل بیرون و بالا می رفت که از کره زمین هم بیرون می زد و می رسید به کهکشان و نهایتاً حتی راه شیری هم در فضایی که لایتناهی به نظر می آمد گم می شد.

شوک آور است چنین حجمی از عظمت، که ما در آن نقطه هم نیستیم.

- فقط ما؟

نه. سرزمین ما، زمین ما، و حتی منظومه شمسی ما هم در آن محلی از اعراب ندارد.

این ویدئو صرفاً به «مکان» میپردازد. خبر بد اینکه در خصوص زمان هم عین همین داستان برقرار است. یعنی اگر ما یک محور افقی رسم کنیم که طول آن برابر درازای زمان حضور انسان روی زمین باشد، چیزی کمتر از یک سانت آخرِ محور تعلق می گیرد به دوره ای که انسانها از زیر بار زندگی، قد راست کردند و کمی تا قسمتی شبیه ما امروزی ها (حالا گیرم نه با سینه ی ستبر) راه رفتند. که ما الان به آنها می گوییم «انسان واره ها».

اگر ذره بین بگذاریم روی آن کمتر از یک سانت و آن را به اندازه ی نمودار قبلی بزرگ کنیم، آن وقت ابتدای محور، چهار میلیون سال پیش و انتهای آن، زمان حال خواهد بود. که در این صورت باز چیزی در حدود یک سانت آخر متعلق می شود به دوره ای که انسانها اندیشه ورز شدند (همان هوموساپینس ها) ... مجددا ذره بین ... مجدداً بزرگ نمایی ... محور جدید از بیست و پنج هزار سال پیش تا امروز را در بر گرفته و باز هم یک سانت آخر می شود چیزی در حدود پنج هزار سال، که عمر متمدن شدن انسانهاست. ازین محور، نقطه ای در حدود یک سوم انتهایی، میلاد مسیح را داریم که در حال حاضر مهم ترین مبدأ تاریخی بین المللی است اما حتی در این محور هم اگر بخواهیم دوره مدرن را نشان بدهیم، چیزی بیشتر از همان یک سانت دستمان را نمی گیرد.

با علم به این نمودار دوم، می توانیم تصاویری مثل آن ویدئو را در ذهنمان بازسازی می کنیم. از همین لحظه ای که در آن واقع شده ایم، یعنی یکی از ثانیه ها، در یکی از دقایق، در یکی از ساعات، در یکی از روزهای ماه مهر، پله پله برویم بیرون تا برسیم به سال 2018 و بعد، قرن بیست و یک و بعد هزاره ی سوم بعد از میلاد. تمدن را پشت سر بگذاریم، برسیم به انسان اندیشه ورز در 25.000 سال پیش و بعد 4.000.000 سال قبل میان انسان واره ها و ....... اگر داروین و نظریه اش را قبول نداریم همینجا دکمه ی پاز پخش فیلم را می زنیم.

خیلی سفر کردیم نه؟ خسته شدیم. هم اکنون رسیده ایم به دوره ای که هنوز خبری از کشاورزی در آن نیست، آتش کشف نشده، و انسان هنوز به مرتبه ی "انسانِ ابزار ساز" نائل نیامده. من چیزی در کوله گذاشتم و با خودم آوردم تا مجبور نشویم گوشت خام ماموت بخوریم! اما از آنجا که سفر بس طولانی بود و حمل مواد اولیه ی متعدد سنگینی می کرد، لاجرم یک تکه نان با خودم برداشتم و یه بطری شیر (تصور دهشتناکی است، دوره ای که حتی نان برای خوردن نبوده؟ فی الواقع کاشت گندم هنوز باب نشده، چه برسد به اختراع دستاسی برای تهیه آرد. بدون آتش هم که نمی شود تنور داشت. جای شکرش باقیست که آب بوده روی زمین! و تحت این شرایط، دیگر عجیب نیست اگر این «آب» بشود عزیزدردانه ی همه دوران ها!)

اما با شیر خالی چه می شود درست کرد؟

حالا که ما میلیونها سال سفر کردیم تا رسیدیم اینجا (یا آنجا !؟)، دو روز صرف وقت برای تهیه ی ماست از شیر، جایی از تاریخ را اشغال نخواهد کرد (اگر همین الان، هم شیر و هم ماست در یخچال دارید، بدانید و آگاه باشید که بسیار خوشبخت تر از انسان واره های پیتکانتروپوس هستید!)

پس با نیمی از شیر ماست مایه می کنیم و ظرف مدتی که آماده بشود می رویم دنبال خدایان بگردیم تا در جوارشان ناهار بخوریم!

 

می گردیم و می گردیم و می گردیم... حین گشت و گذار پیتکانتروپوس ها ما را می بینند و تحویلمان هم میخواهند که بگیرند ... اما به نظر شما زبانی برای گفتگو وجود دارد؟

ای داد بی داد ... کمبود امکانات غوغا می کند. طفلکی ها نهایتاً با دو سه بار بالا و پایین بردن تیرکِ نیزه مانندشان عرض ارادت می کنند و رد می شوند. ما می مانیم و جست و جوی بی حاصلمان. نه خبری از معبد هست و نه ردّپایی از خدایان. برمی گردیم ببینیم ماست آماده شده یا نه.

جانم برایتان بگوید، تا همین یکی دو دهه پیش در روستاهای ایران خودمان غذای خوشمزه ای رایج بوده (و احتمالا هنوز هم باشد) که ورژنی که من سراغ دارم، «گول ماست» نام دارد. و بله! درست حدس زدید. فقط و فقط تشکیل می شود از ماست و شیر! به شخصه اولین باری که با این به اصلاح غذا(!) مواجه شدم، کلی حالم گرفته شد.

 همین ؟ دو تا ماده ی اولیه آنهم از یک خانواده!

ولی بشارت باد بر شما که بعد از تناول، شگفت زده شدم و خواهید شد که این دو عزیز که فامیل نسبی و نزدیک هم هستند، در معیت یکدیگر، مزّه ای بدیع و بسیار جدید و صد البته لذیذ خلق میکنند.

نان تیری محلّی (که سبک ترین نان موجود بوده و در نتیجه مناسب ترین، برای سفر، هم همراهم هست) شما می توانید از هر نان دیگری استفاده کنید. اما من، در غیر ایام سفر هم نان تیری را برای تریت کردن به همه ی انواع نان ترجیح میدهم.

بسم الله.

اول ماست می ریزیم توی پیاله مان، کمی هم می زنیم که روان بشود. شیر را اضافه می کنیم و مجددا هم می زنیم. و بعد نان را تریت میکنیم. هنوز پیاله و قاشق هم اختراع نشده البته. اما من چندتایی آوردم با خودم.

نکته:

اگر شیر و ماست اصیل و روستایی دم دستتان هست، که زهی سعادت؛ اما اگر مجبور به استفاده از شیر و ماست کارخانه ای بودید، توصیه میکنم یک قاشق خامه هم به گول ماست اضافه کنید.

غذای لذیذمان را می توانیم در جنگل، در غار یا کنار رودخانه صرف کنیم. انتخاب با شما. فقط فراموش نکنید که چندتایی از دوستان پیتکانتروپوس را هم دعوت کنید تا برای یک وعده هم شده از رنج شکار آسوده شوند. حتماً بابت این محبت به جان شما دعا خواهند کرد (اما به درگاه کدام خدایشان؟) ... بهرحال خوش بگذرد.

پ.ن:

حالا که سیر شدیم، برگردیم روی محورهای تاریخی.

دکتر فلاحی ما، معتقدند انسان مدرن که در محور اولی چیزی کوچکتر از یک نقطه است، به مثابه یه لکه ی جوهر خیس، بقیه ی محور طبیعت که در تمام طولِ تاریخِ بلندش، بکر و دست نخورده مانده بوده را به سیاهی و تباهی کشیده است.

انسان مدرن، ذخایر زیرزمینی را استخراج، منابع آب را مصرف(بخوانید اسراف)، لایه ازن را سوراخ و گُله به گُله ی طبیعت را تبدیل کرده به محل دپوی زباله های پلاستیکی که قرار نیست حالا حالاها تجزیه شوند.

یک لحظه فکر کنیم اگر قرار باشد محوری هم داشته باشیم که تاریخ شکل گیری زمین و طبیعت را نشان بدهد. ما و هفت جدّ ما که هیچ، دوره مدرن و پسا مدرن هم هیچ، میلادی و پیش از میلاد هم هیچ، حتی انسان اندیشه ورز تبدیل به نقطه شده و روی آن محور ناپیدا می شود و شاید فقط چند میلیمتری تعلق بگیرد به انسان واره ها.

واقعیت این است که خیلی نامهربان بودیم با طبیعتی که دار و ندارش را در طبق اخلاص گذاشته و به ما تقدیم کرده. خوب عمل نکردیم تا اینجا ... درست .. اما شاید هنوز هم دیر نباشد ...

حتما می توانیم از همین امروز کمی بیشتر دوست باشیم با طبیعت.

 

مهری خوئینی

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
|
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
سلام. اين شير و ماست رو قاطي كردن رو در گويش كرماني ما بهش مي‌گيم " گورماس" كه البته اگر با شيرو ماست گوسفند باشه و نان محلي كورنون يا كماچ كه ديگه محشره.
ناشناس
|
|
۰۹:۴۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
نظریه داروین غیر قابل انکار است
تکامل همین الان هم ادامه دارد و ما انسانها داریم شاخه شاخه شده و از هم دور میشویم. برخی شاخه ها حذف خواهند شد. علمگراها، عملگراها، مذهبیون، مادیگراها، .....
ناشناس
|
|
۱۸:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۸/۰۳
سلام .
خیلی جالب بود در ضمن نام اصلیش گورماست است و از مخلوط شیر و ماست که درون پوست یا همان خیک ریخته میشود درست میشود مممنون از نوشته زیباتون
رسول زاده دیزج
|
|
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۶
تیترش بهتر از خودشه
منبع این حرف ها که در باستان این چیز خورده می شده کجاست؟
مهری خوئینی
۰۰:۴۸ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۸
سلام
شاید اگر متن رو با دقتِ تیتر میخوندین از اونم خوشتون میومد :)
من کجای مطلب گفتم در باستان این چیز خورده میشده؟ میشه پاراگرافشو برام کپی کنید لطفا.

استفاده از خیالپردازی برای آموزش، تکنیک جالبیه ... که متاسفانه قضاوت زودهنگام شما نذاشته ازش لذت کافی رو ببرید :)