صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۰۱ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۸

پاییز در راه است/ مجموعه شعر و عکس پروفایل پاییزی

به مناسبت فرا رسیدن پاییز به مجموعه متن های ادبی پاییزی به استقبال مرور خاطراتمان می رویم.شما هم جملات پاییزی خود را با ما به اشتراک بگذارید.
کد خبر: ۹۶۱۲
تعداد نظرات: ۲ نظر

مناسبت فرا رسیدن پاییز به مجموعه متن های ادبی پاییزی به استقبال مرور خاطراتمان می رویم.شما هم جملات پاییزی خود را با ما به اشتراک بگذارید.

مجموعه شعرها و پیامک های پاییزی

برگها رو کنار هم بذار و رو به درخت‌ها بگیر !

پاییز را خواهی دید .

زیبا و عجیب و باشکوه ....

تابستان به دیدنم نیامد !

 به دیدار پاییز خواهم رفت ...

***

باید به خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق  نشده اند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد

بگویم که پاییز در راه است...!

و من عاشقانه منتظرم...

***


پاییز نزدیک است

صدای خش خش برگها....

بوی مهر،عطرتلخ یار،،

نم نم باران به زیر چتر

با لبخند بی بهانه بر لبانت،

و بوی خوش مهربانی،

حس خوب پاییز

 نثارت ای دوست..

***

گوش کن

صدای نفس های

پاییز را میشنوی؟

و این زیباترین

فصل خدا می آید.

دوست من

غم و اندوهت را

به برگ درختان آویزان کن

چند روز دیگر می ریزند

***

باغ بی ‌برگی

خنده‌اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در ان

پادشاه فصل‌ها، پاییز
 
مهدی اخوان ثالث
***

در بهار ِ زندگی رفتی سفر تو بی خبر

اي مانده در کاشانه‌ام جای تو خالی

نازنین دردانه‌ام، نشکن دل ِ دیوانه‌ام

اي در خزان ِ خانه‌ام، جایِ تو خالی
 
حسین منزوی
 
***

تو هم همرنگ و همدرد منی، اي باغ پاییزی

چو می‌پیچد میان شاخه‌هایت هوی هوی باد

به گوشم از درختان هاي‌ هاي‌ گریه می آید

مرا هم گریه می‌باید؛مرا هم گریه می‌شاید

مهدی سهیلی

***

دلم خون شد از این افسرده پاییز

از این افسرده پاییز غم انگیز

غروبی سخت محنت بار دارد

همه ی درد است و با دل کار دارد

فریدون مشیری

**

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تـازه مــرا آشنا کند
پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند
او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز ِ درخت باغچـــه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌هــای تازه بیــارد، خـدا کند
او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قـول داده است بـه قــولش وفا کند
علیرضا بدیع
***
 

***

پاییز جان! چه شوم، چه ترسناک

اینک، بر این کناره دشت، اینک

این کوره راه ساکت بی رهرو

آنک، بر ان کمرکش کوه، آنک

ان کوچه باغ خلوت و خاموشت

از یاد روزگار فراموشت

پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود

چون من تو نیز تنها ماندستی

اي فصل فصل‌هاي‌ نگارینم

سرد سکوت خودرا بسراییم

پاییزم! اي قناری غمگینم

مهدی اخوان ثالث

***

باز پاییز برای تو نبارم سخت است

پای هر خاطره‌ات بغض نکارم سخت است

اي نفس‌گیرترین حادثه فصل خزان

من به اسمت برسم، سخت نبارم، سخت است

پویا جمشیدی

***

پاهایم بر مدار خورشید دوخته است
و چشم هایم
به راهی که تو از آن رفتی
 
ایمان دارم به سرما
و به حادثه ای که رخ می دهد
در پاییز
 
ایمان دارم
به هرآنچه بی اراده جریان دارد

حمیدرضا امیرافضلی 

***

آرام شده‌ام

مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ‌هایش را

باد برده باشد

رضا کاظمی

***

پاییز کوچک من

دنیای سازش همه ی رنگ‌هاست

با یک دیگر

تا من نگاه شیفته‌ام را

در خوش‌ترین زمینه به گردش برم

و از درخت‌هاي‌ باغ بپرسم

خواب کدام رنگ

یا بی‌رنگی را می بینند

در طیف عارفانه پاییز؟

حسین منزوی

***

پاییز را

به هیچ می‌انگارد

دستی که دست‌هاي‌ تو را دارد

سیدعلی میرافضلی

***

پاییز را میخوانم

تا شاید باران بیاید

تا باز برویَد، زنده شود

امان از این آفتاب بی دریغ

هیچ ابری در آسمان نیست

در زندان گریه اسیر مانده‌ام

***

نه بهار با هیچ اردیبهشتی

نه تابستان با هیچ شهریوری

و نه زمستان با هیچ اسفندی

اندازه پاییز به مذاق خیابان‌ها خوش نمی آید

پاییز مهری دارد که به دل هر خیابانی مینشیند

***

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با ان پوستین سردِ نمناکش

باغ بی‌برگی

روز و شب تنهاست

با سکوت پاکِ غمناکش
 

سازِ او باران، سرودش باد

جامه‌اش شولای عریانی‌ست
 

ور جز اینش جامه‌اي باید

بافته بس شعله زر تار، پودش باد
مجله اینترنتی تابناک جوان 
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ترنم
|
|
۰۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
عالی
سیدحسنی۳نیک
|
|
۰۰:۱۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۲
پاییزه پاییزه
تک برگ خزون تو دشت جنون میریزه میریزه
تو گلخونه چشمای سیات گلریزه گلریزه
هر شاخه بید مجنون حالا دست منه سرگردون
میریزه ز ابر دوری حالا دونه ریز بارون
سرمای چشات غمریزه تو چشم سیات پاییزه
فصل سرمای تنه مرگه واسه گلهامون روز مرگه......

مثل باد سرد پاییز،غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد
تو تنم جوونه خشکید،اما این دل صبورم به غم زمونه خندید
آسمون مست جنونی آسمون تشنه خونی
ای زمین مست گناهی تو زمین چه رو سیاهی
اگه زندگی عذابه یه حباب روی آبه
من به گریه ها می خندم میگم این همش یه خوابه....