صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۳

پشت پرده ی شکست نهادهای فرهنگی

در مسائل جاری هر کشوری حوزه فرهنگ معبد و نیایشگاه جامعه است.
کد خبر: ۸۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تابناک جوان:
رضا رسولی ، مدرس دانشگاه و داستان نویس بیش از دو دهه در جایگاه های مدیریتی و اجرایی فعالیت داشته و به دلیل جایگاه اداری و سازمانی اش در سبد متنوعی از سازمان های فرهنگی دولتی ، انقلابی و عمومی مانند شهرداری تهران ، بسیج هنرمندان ، خبرگزاری ایرنا ، میراث فرهنگی و ... تجربیات متنوعی از کار فرهنگی دارد که باعث تبدیل او به یک منتقد مطلع شده است. وی که تاکنون 13 جلد کتاب داستان و پژوهش به بازار نشر ارائه کرده ، بعد از ارائه یک رمان انتقادی درباره ی ارتباط فساد اخلاقی و فساد اقتصادی و اداری با عنوان سه راه سرگردون(1395) و نگارش جلد دوم و سوم آن ، هم اکنون در حال نوشتن کتابی به عنوان «رئیس بزرگ» است که در آن خاطرات خود از شخصیت ها و نظام اداری را بدون ذکر نام و در قالب ارائه تجربه و درد و دل ارائه می کند. به همین بهانه با او گفتگو کردیم.
 
 
انحراف انقلاب از بخش فرهنگ شروع می شود
 
-    جناب رسولی ! شما حدود 2 سال پیش با سه راه سرگردون اولین رمان ضد فساد خودتان را نوشتید و حالا با نوشتن خاطرات تان از نظام اداری دومین گام خود را در مسیر آسیب شناسی بر می دارید.به نظرتان اگر به جای نقد بخش نحیف فرهنگ به سراغ تصویر سازی اختلاس ها و جرائم بزرگ می رفتید، برای مخاطب تان جذاب تر نبود؟
 
 
به نام خدا-من در کتاب سه راه سرگردون سعی کردم به مخاطب بگویم اگر نان جامعه حرام شد. اخلاق او هم خراب می گردد. می خواستم بگویم برای حل مشکل حجاب ، بروید بانک های ربوی و سازمان های رشوه گیر را پلمپ کنید ( این عین تفسیر قرآن است) . اما حالا در رئیس بزرگ می خواهم به مخاطبانم نشان دهم ، ما در فضای کلان حکومتی ، در جایگاه های فرهنگی و تبلیغی ، چه کار کرده ایم و می کنیم که جامعه از نظر فرهنگی به این روز رسیده است؟چرا ده ها نهاد فرهنگی شبانه روز ادعاهای کلان و گزاف و به عقیده من تا حد زیادی غلو آمیز دارند و باز هر معضلی که اتفاق می افتد، همه می گویند کار فرهنگی انجام نشده است؟ البته من داستان نویسم و دارم خاطره نگاری می کنم . مدل سازی اش با آقایان مهندس فرهنگی ! ولی به هر حال وقتی بدنی دارد کار می کند و باز بیماری در همه جا وجود دارد، معلوم است یک بخش عفونی دارد. این بخش عفونی که رهبر معظم انقلاب هم از آن به عنوان مظلومیت فرهنگ یاد کرده اند ، یک جای پنهانی است که از فضای فرهنگ ، مغزافزاری های نظام را هدف می گیرد و از کار می اندازد.
 
جمهوری اسلامی را با رودروایسی و سهل انگاری به خطر انداخته ایم
 
-    به نظرتان چرا این آسیب ها هست و جاهایی هم که مسئول ای آسیب زدایی هستند آن را شناسایی نمی کنند تا بر طرف شود؟
 
نظام برای برخی به جای آن که جمهوری اسلامی باشد ، یک جمهوری رودروایسی است. کشور در فضای رودروایسی های مضحک نابود می شود. گاهی با این سهل انگاری ها مثلا یک مختلس با فلان میلیارد تومان پول می گریزد. گاهی یک مدیر با فلان تعداد آدمی که سرنوشت شان به خاطر کم کاری یا بدکار کردن از بین رفته کنار می رود. در فضای فرهنگی ضررها وحشتناک تر و عمیق تر است.
 
در همین دیدار اخیر رهبر عزیزمان با دانشجویان در ماه رمضان ، آقا حجت را بر همه تمام کردند. فرمودند: اگر جایی بر اساس قانون رئیسش توسط رهبری انتخاب می شود ، تحت مدیریت رهبری نیست. یعنی منتقد نگوید اینجا زیر نظر رهبری است پس انتقاد نکنیم یا آنجا دست فلان نهاد است این کار را انجام بدهیم.ما در کلان حاکمیت نیاز به سیستم انتقاد و البته پیشنهاد داریم . این ها چیزی است که با فضای قبیله گرایی کنونی پیش می رود.
 
برخی سازمان های ما تا دم در ساختمان خودشان تاثیر ندارند
 
-    از نظر شما مظلومیت فرهنگی از کجا آمده است؟ برخی معتقدند که کار اثر گذار سرمایه گذاری بهتری می خواهد و برخی دیگر مطرح می کنند که همین بودجه هم از سر فرهنگ زیادی است. شما از کدام جنبه به این مظلومیت نگاه می کنید؟
 
ببنید مساله ما یک نهاد و صد نهاد نیست.بودجه هم نیست.من چون معذوریت دارم برای نام بردن ، سعی می کنم مسائل را کلی عرض کنم. از نظر من همین بودجه ای هم که در فضای فرهنگی هزینه می شود ، کم فایده و بدون بهره وری است.
بخش فرهنگ قبل از این که بگوئیم بودجه اش زیاد یا کم است از مشکلات اخلاقی بزرگی رنج می برد. مشکلاتی که ابعادش از نظر معرفتی و تاثیر به دلیل این که فرهنگ متولی اعتقادات و افکار مردم است ، از تاثیرات یک فساد مالی و سیاسی خیلی بیشتر است. مثل این است که در محله ای قصابی کم فروشی کند یا یک آموزگار بد عمل کند.
شاید جامعه عدد و رقم جرم قصاب را ظاهرا بالا ببینید اما آن چرت زدن معلم سر کلاس ، روزگار یک قوم و قبیله را زیر و رو می کند. هرچند رقمش به چشم نیاید یا اصلا عدد و رقمی نتوانیم برای آن بنویسیم. بعد از حدود 25 سال کار کردن در این بخش به جرات می گویم ، بخش فرهنگ معلم بدی برای سایرین بوده است.
یعنی اگر ویروسی هم در بخش سیاست و اقتصاد ، همه چیز را فلج کرده است، خاستگاهش همین جاست.ما وقتی در شهرداری کار می کردیم - و شاید همین الان این طور باشد - کل کمکی که از سوی شورای شهر برای یک سازمان با 30 فرهنگ سرا و 150 مرکز دیگر تصویب می شد تا هم حقوق بدهد ، هم کار بکند و ... برابر با بودجه ساخت یک پل شهری بزرگ بود.
کل بودجه ای که در این 20 سال برای همین سازمان صرف شده ، به اندازه قیمت ساخت نصف اتوبان شهید صدر نیست اما ، مسئله این است که همین پول اندک هم صرف امامت فرهنگی شهر شد یا نشد؟وزارت ارشاد ، رهبری مناسبی در فضای فرهنگی خودش کرد یا نه؟ صدا و سیما در فضای خودش موفق هست ؟ سازمان تبلیغات با این گستردگی توانسته آرمان های انقلاب را در فضای هنری جلو ببرد؟آرمان های انقلاب پیشکش ، فضای عمومی به کنار ، ای آقایان مدیر توانسته اند حتی دانشگاه های تحت پوشش خودشان مثل سوره و علمی کاربردی های قارچ گونه شان را شکل فرهنگ انقلاب بکنند؟ این ها فرهنگ طراز انقلاب اسلامی را تا دم در ساختمان هایشان گسترش ندادند. اگر نمی توانند که عملا هم نتوانسته اند، صادقانه بگویند بودجه اضافی را دقیقا برای چه کاری می خواهند؟
 
-    به نظر شما مشکل مهم عرصه فرهنگ چیست؟

 مسئله ی مظلومیت فرهنگی بیش از هر چیزی مربوط به مدیریت و دانش افراد  است. سواد در هر کاری یک امر نسبی است و مسئله مهم این که با این تعریف بخش عمده ای از حوزه فرهنگ ما بی سواد است. شما رزومه ی عجیب و غیر مرتبط برخی از افراد صاحب تاثیر حوزه فرهنگ را بدون ذکر نام به هر کشوری ارائه کنید و بگوئید این آقا یا خانم دارد برای فکر و عقیده مردم تصمیم می گیرد و برنامه می نویسد ، قطعا به شما پناهندگی می دهند.
بخش فرهنگ تبدیل شده به حیاط خلوت مدیرانی که پست مناسبی در سایر بخش ها پیدا نمی کنند. جایی برای تجربه آموزی آقازاده هایی که در همان دوران دانشجویی و سربازی نرفته بر خلاف قانون ، سمت می گیرند و در همان میز مدیریت قرار است ، کار اداری یاد بگیرند.
حوزه فرهنگ یعنی جایی که بر خلاف نص صریح قانون کسی می تواند به عنوان سرباز بیاید و حکم مسئولیت بگیرد و حقوق مدیریتی هم دریافت کند. شما از کشف دولت و کابینه در تاریخ جهان سراغ ندارید کسی برای وزارت بهداشت  انتخاب شود که پزشک نباشد. اما فرهنگ همان بخش بی حرمت و بی در و پیکری است که صاحبان رانت و ارتباط همین که نتوانند یا نخواهند در رشته ی مهندسی و پزشکی و ریاضی و سایر بخش های علوم محض خودشان فعالیت کنند، می آیند و در عالی ترین سطوح آن جا خوش می کنند. فرهنگ همان جایی است که در آن تعداد روسای شبکه های تلویزیونی که ارتباطات و رسانه خوانده اند به مراتب از فارغ التحصیل حقوق و علوم سیاسی و مهندسی و... کمتر است.
فرهنگ همان جایی است که معاون سیاسی وزارت کشور در فلان دولت ناگهان می شود وزیر فرهنگ . رئیس فلان منطقه آزاد اقتصادی را بدون مقدمه بالای یک سازمان فرهنگی می گذارند.
 
من بارها از آقایان پرسیده ام ، فلان انتصاب شما بر چه اساسی صورت گرفته است؟ جناب مسئول در چهلمین سال انقلاب با پر رویی پاسخ می دهد:آدم نداریم. کار سختی نیست. می رود یاد می گیرد.اینها وهن انقلاب است. وهن این همه تلاش و ممارست است.وهن آموزش عالی است. توهین به این همه آدم تحصیل کرده و با تجربه است که در سازمان های فرهنگی از استخدام تا بازنشستگی کارشناس باقی ماندند و ارتقا نیافتند تا آدم های سیاسی با مشاغل ارشد ادارات آن ها داد و ستد کنند.
 
خب واقعا اگر نظام آموزشی علوم انسانی ما اینقدر خراب و ناکارآمد است که حتی توانایی تامین نیمی از مدیران تخصصی فرهنگی را ندارد، چرا آن را تعطیل نمی کنیم که از اتلاف سرمایه و انگیزه جوان تر ها جلوگیری شود؟
 
خروجی این همه آزمون و خطا و این همه کار روی هوا و فضا انجام دادن و به قول دوستان مهندس مهندس گفتن چه اتفاقی است؟ ما باید در همه عرصه ها به علم و دانش ایمان بیاوریم. کشور ما صاحب مدرک زیاد دارد اما به ویژه در عرصه ی فرهنگی ، مغبون بی سوادی است. تجربه هم روی ضمیر بی سواد جور دیگر عمل می کند. عدالت که نباشد، ظلم معنا پیدا می کند و در فضای ظالمانه ای که فرهنگ را معماری کردیم که هیچ چیز و هیچ کس سرجای خودش نیست؛ وضعیت بهتر از این نخواهد شد.
 
فرهنگ نیایشگاه جامعه است
 
-    به نظر شما اگر مسئولین فرهنگی مثلا تحصیلات مرتبطی داشتند، فضا خیلی از این جایی که هستیم مناسب تر بود؟ مشکل حوزه فرهنگ الان این مسئله است؟
ببینید این یک مثال بود.سواد شرط لازم است اما کافی نیست. من از مفهوم کلی تری به نام عدالت صحبت می کنم. شما وقتی به بازار یا تعمیرگاه اتومبیل می روید. به دنبال خرازی و یا مکانیکی عادل نمی گردید.اما وقتی به مسجد می روید ، دنبال امام جماعت عادل هستید. در مسائل جاری هر کشوری حوزه فرهنگ معبد و نیایشگاه جامعه است. اجتماع اگر از هر عرصه ای ناامید و افسرده شود چشم امیدش به فرهنگی هاست. به معلم هاست. به فرهنگسراها و مدرسه هاست. به مسجدها و امامزاده هاست.
 
شما نمی توانید به دست هر آقازاده ی نو کیسه ای یک مجوز مدرسه غیرانتفاعی بدهید. یک نیروی ستاد انتخاباتی ات را با انتصاب در یک بخش فرهنگی ، پاداش بدهید. یک نشریه ی وابسته به بودجه عموم مردم را به یک عده از رفقا برای تجربه اندوزی پیشنهاد بکنید.یک عده نوچه دور خودتان جمع کنید و در همه جشنواره ها به آن ها جایزه بدهید.بچه عزیزتان را در دوران دانشجویی یا سربازی بدون هیچ سابقه ای مدیر یک مرکز فرهنگی بکنید.فلان کتاب رفیق تان را برای کتابخانه های عمومی بخرید و به سایرین کاری نداشته باشید. از فدراسیون شیرجه مهندس صنایع برای وزارت ارشاد منصوب کنید. مساجدتان از فقر مالی بشوند پاساژ بوتیک و لوازم آرایشی و دندانپزشکی فلان پرستار بی حجاب! فلان فرد بازنشسته یا نماینده سابق مجلس را در یک بخش حساس به منظور استراحت پایان خدمت جانمایی کنید و باز ادعا داشته باشید این حوزه می تواند برای جامعه امامت کند.می تواند رهبر جامعه باشد. او را به سمت دانش و آگاهی و وقار ببرد.
 
تحصیلات یک نمونه کوچک از ده ها موضوعی است که نشانه ی نبود عدالت در این بخش حساس است.کار بخش فرهنگ تزکیه و طهارت جامعه است. با دست  آلوده نمی شود چیزی را پاک کرد.
 
 
 
-    به نظر شما در چنین وضعیت خاصی چه باید کرد؟

فرهنگ جایی است که جامعه از آن بینش می گیرد. نگاه کسب می کند. می آموزد. آرامش کسب می کند. ما نیاز به حکمرانی تقوا در این حوزه، پیش از اصلاحات در سایر حوزه ها داریم. این مهم با گردش هزاران میلیارد ریالی موسسه های کنکور که با همدستی سیستم آموزشی نفس جوانان را گرفته شدنی نیست. با تدابیر و جلسات کارگروه های بی حاصل مدیران ده شغله نشدنی است. با وجود این همه انسان غیر متخصص که سازمان ها را مهندسی بیلان محور می کنند، شدنی نیست. با مدیریت رحمی و قبیله ای آقایان و آقازاده ها که برای مقدمه کار اداری شان ، در فضای فرهنگ تمرین سازمان داری و مرکز داری می کنند ،نمی شود کاری کرد. با سازمان هایی که محور عملکردی شان تقلید  تقویم است، نمی شود. چاره ای نداریم جز این که همه تلاش کنیم که قدرت ، فرهنگ را به عنوان یک مبحث تخصصی و لازم به رسمیت بشناسد و افراد جرات کنند بدون دغدغه و در آزادی کامل و شفاف درباره ی  مباحث فرهنگی حرف بزنند و برابر سواد خود حق اظهار نظر داشته باشند.این به نظرم گام اول دور شدن از انحراف است.

گفتگو از علی ملوندی
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
رضا
|
|
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
بودجه های زیاد و بی حساب و کتاب و خود را برتر و انقلابی تر از مردم پنداشتن و دوری از مردم و درد و دغدغه آنهابه عبارتی کدام مسئول فرهنگی با آن جایگاه اقتصادی و اجتماعی میتواند درد اکثریت مردم حقوق بگیر و اجاره نشین و کارگر و بیکار و غیره را درک کند.