صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۵ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۴

پروفایل ماه صفر و اربعین + پیام تسلیت و اشعار

اگر به دنبال پروفایل ماه صفر و اربعین و یا پیام تسلیت و اشعار مناسبتی این ماه هستید، این مطلب را از دست ندهید.
کد خبر: ۷۱۰۸۴

 اربعین به معنای چهلمین بوده و به روز ۲۰ ام از ماه صفر اطلاق می‌شود که در واقع چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام و یاران باوفای آن حضرت در صحرای کربلای معلی که در سال ۶۱ قمری بوده است. به مناسبت آغاز ماه صفر و نزدیک شدن به اربعین حسینی در این مطلب مجموعه‌ای تصویری از تصاویر مناسبتی مذهبی ( شامل پروفایل اربعین دخترانه، پروفایل اربعینی خاص، پروفایل صفر، عکس اربعین بدون نوشته، عکس اربعین حرم امام حسین علیه السلام) آورده ایم تا اگر به دنبال عکی پروفایل مناسبتی هستید در این مطلب بیابید. در انتها اشعار، دلنوشته و پیام تسلیت اربعین حسینی و ماه صفر را نیز می‌خوانید.

پروفایل ماه صفر و اربعین

سعی شده است، تنوع تصاویر زیاد باشد تا اگر به دنبال پروفایل اربعین خاص هستید آن را پیدا کنید.

 

پیام تسلیت ماه صفر‌

در ادامه پیام تسلیت ماه صفر و پیام های تسلیت اربعینی را به نقل از بیتوته آورده ایم.

 

ای داغدار اصلی این روضه‌ها بیا

صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه‌ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد
.....

اس ام اس ماه صفر


مهرت به کائنات برابر نمی‌شود

داغی ز ماتم تو فزونتر نمی‌شود

از داغ جانگداز تو‌ای گوهر وجود

سنگ است هر دلی که مکدر نمی‌شود

ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل ظلم

بر صفحه خیال مصور نمی‌شود

تنها جنازه تو شد آماج تیر کین

یک ره شد این جنایت و دیگر نمی‌شود

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد
.....

پیامک ماه صفر‌ای خدا خیلی وقته از خونه ام دورم

میسوزم میسازم مجبورم

بی هوا دور شیش گوشه پر می‌گیرم

روضه‌ها رو از سر می‌گیرم‌ای بی سر حسین واسه داغ تو گریونم

بین الحرمین شبای جمعه مهمونم

کربلا اللهم الرزقنا

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد
.....

نه به دیده نور و نه به تن توانم

بنشینم خون جگر فشانم

شده پاره پاره بدن جوانم

به کجا بگردم گل خود بجویم

که ز خون فرقش رخ خود بشویم

بنشینم و یا ولدی بگویم

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد
 
.....

اس ام اس ماه صفر



هردم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله

این قافله‌ی کربلاست؛ دیگر ندارد فاصله

یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است

این زن صدایش آشناست‌ای وای من این زینب است

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شما دوستان و شیعیان تسلیت باد
.....

اس ام اس ماه صفر


مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب

فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب

مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین

چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد
.....

اس ام اس مخصوص شروع ماه صفر



بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست

یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست

بر گریه‌ی زهرا قسم مدیون زهراست

چشمی که گریان عزای مجتبی نیست

فرا رسیدن ایام ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد


پیام تسلیت اربعین

به یاد کربلا دل‌ها غمگین است
دلا خون گریه کن، چون اربعین است
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
.....

السلام‌ای وادی کربلا
السلام‌ای سرزمین پر بلا
السلام‌ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام‌ای کشته‌های بی کفن
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
.....
درسی که اربعین به ما می‌دهد
زنده نگهداشتن یادِ حقیقت و خاطره‌ی شهادت
در مقابل طوفان تبلیغات دشمن است
.....
اس ام اس اربعین حسینی

امام صادق (علیه السلام):
آسمان چهل روز در عزای حسین (علیه السلام) گریست
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
.....
 
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
.....

بسوز‌ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد
.....

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی، چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می‌گوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد

اشعار اربعینی

چند بیت شعر زیر را به نقل از وبسایت حوزه می خوانید.

اربعین آمد

اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب (سلام الله علیها) عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید به گوش
ناله‌ی صاحب زمان آید به گوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آن‌ها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند
مست مست از جام باقی آمدند

سینه‌ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دست‌ها

هوش از سر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمین انداخته

هر یکی در جستجوی تربتی
بر لب هر یک کلامی، صحبتی

قلب‌ها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر‌ها سجاد (علیه السلام) بود

رهبر زینب (سلام الله علیها) امام راستین
حجت حق بود زین العابدین (علیه السلام)

با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد

آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب

زخم‌های این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد

زینب از م‍‍ژگان خود یاقوت ساخت
داستان این سفر را باز گفت

گفت‌ای سالار زینب السلام
ماه شام تار زینب السلام

بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام

کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی

معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید

گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود

ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجرا‌های سقیفه تازه شد

ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود

دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود

یاس‌ها را جوهر نیلی زدند
کودکان را یک به یک سیلی زدند

از شماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس

شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او

مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه (سلام الله علیها) آمدم شرمنده ام

بار‌ها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم

گر تو‌ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت
...


خون جگر آورده ام


بی تو دلم، بسمل بی‌بال بود
داغ چهل روزه، چهل سال بود

طایر جان، دور سرت می‌پرید
مرغ دلم، گوشه گودال بود

سلسله، گردیده النگوی دست
خار، به پای همه خلخال بود

سینه ما، داغ روی داغ داشت
خال لب ما، همه تبخال بود

همره ما، تار و نی و چنگ بود
دسته گل محفل ما، سنگ بود

اگر چه، خون جگر آورده ام
پرچم فتح و ظفر آورده ام‌ای به فدای تن پاکت، سرم
بر تن پاک تو، سر آورده ام

بر لب خشک تو ز شام بلا
اشکْ فشان، چشم‌تر آورده ام

گرچه تو خود از همه داری خبر
من ز سه ساله، خبر آورده ام

داغ بزرگی است غم کودکت
فاطمه‌ی سه ساله‌ی کوچکت

خیز، زجا،‌ای پسر مادرم
من نه مگر این که تو را خواهرم

معجر نو، بر سر خود کرده ام
بس که به سر، ریخته خاکسترم

تو در مدینه، وسط آفتاب
عبا کشیدی به روی پیکرم

در پی این قصه، گمانم نبود
از سر نی، سایه کنی بر سرم

من نه فقط همسفرت گشته ام
سوخته ام و دور سرت گشته ام

کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟
مصحف صد پاره‌ی زهرا کجاست؟‌ای بدنت پاره‌تر از برگ یاس!
باغ گل و لاله‌ی لیلا کجاست؟

رباب با شاخه‌ی گل آمده
غنچه‌ی پرپر شده‌ی ما کجاست؟

رقیّه را، اگر نیاورده ام
سکینه ات آمده، سقّا کجاست؟

آن همه گل در چمنت کو حسین
لاله‌ی باغ حسَنَت کو حسین

شام و کف و خنده و دشنام بود
عترت تو، در ملاء عام بود

دسته گل سلسله دار همه
سلسله و سنگ لب بام بود

طفل تو، از بیم جنایت گران
اشک به رخ ریخت و آرام بود

شب همه، با گریه‌ی ما صبح شد
شام هم از غربت ما شام بود

رأس تو تا، زینتِ دروازه شد
داغ دل ما همگی تازه شد

پیش بلا، سینه سپر گشته ام
راهی طوفان خطر، گشته ام

چهره برافروز، عزیز دلم
من پی دیدار تو برگشته ام

گرچه رسیدم ز سفر، سرفراز
با غم تو، خمیده‌تر گشته ام

از اینکه تو رفتی و من مانده ام
خجل ز مادر و پدر گشته ام

داغ تو زخم جگرم شد حسین
قاتل تو هم سفرم شد حسین

کوه غمت به شانه آورده ام
قامت خم نشانه آورده ام

ناز مرا مکش که از بهر تو
قصه‌ی نازْدانه آورده ام

کبوتران بال و پرْبسته را
باز به آشیانه آورده ام

خیز و ببین شبیه زهرا شدم
نشان تازیانه آورده ام

همّت من، فاتح دینم شده
مدال من، زخم جبینم شده‌ای به ابی انت و امّی فداک
جانِ اخا! دست، برون کن ز خاک

سر، که نداری، ز لبت بشنوم
حرف بزن، از گلوی چاکْچاک

وای اگر رود، ربابت ز دست
آه اگر سکینه، گردد هلاک

قلب رباب را بده تسلیت
اشک سکینه را کن از چهره پاک

نظر، به زین العابدینت، فکن
زخم غل جامعه را بوسه زن

قسم! به خون دل و زخم سرم
قسم! به کام خشک و چشم ترم

قسم! به جان خاتم الانبیا
قسم! به جانِ پدر و مادرم

قسم! به دست‌های عبّاس تو
قسم! به آن دو کودک بی‌سرم

هزار بار اگر، به شامم برند
باز تو را، باز تو را، یاورم

سایه‌ی من فرش بیابان توست
لاله‌ی من، خار مغیلان توست

میثم اگر در غم ما، سوخته
از دل سوزان من آموخته

ظرف گناهش، پر و دستش تهی
از همه سو، چشم به ما دوخته

هر نفسش شعله‌ای از آه ماست
با نفس ما شرر افروخته

ناله‌ی ما، گریه‌ی ما، سوز ماست
هر چه که آورده و اندوخته

اوست که یک عمر، ثناگوی ماست
خاک قدم‌های سگ کوی ماست

حاج غلام رضا سازگار
...


دُرّ یتیمت، به ساحل آوردم


به کربلای تو، یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی، به منزل آوردم

هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرّ یتیمت، به ساحل آوردم

کبوتران حرم را ز چنگ صیادان
نجات داده و، چون مرغ بسمل آوردم

بجز رقیه که از پا فتاد پیش سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم

شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع
حدیث‌ها من از آن شمع و محفل آوردم

گواه عشق خودم با تو،‌ای حسین عزیز
نشانه‌ای به سر از چوب محمل آوردم

اگر به سلسله بستند بازوی مار را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم

نظر به جسم کبودم فکن که دریابی
تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم

سید رضا مؤید
 
گردآوری: تابناک جوان
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.