رسانهها و مساله مجرم محترم و آسیبدیده غریب
ماجرای شهادت روح الله عجمیان و متعاقب آن فراز و فرودهای دستگیری و رسوایی و سپس محاکمه و احکام صادره دربارهی قاتلان و متهتکان بدن مطهر ایشان به قدری دارای پیچیدگی بود و رسانه های گروهی چنان بازیهای زشتی در این زمینه در آوردند که شاید خانواده شهید هم حق داشته باشد که فراتر از آراء دادگاهها که باید فصلالخطاب قرار گیرد، از آنچه شد و فرجام آن احساس خوبی نداشته باشد.اما مساله پزشک و همسر جنایتکارش (قرهحسنلوها) احتمالا اولین و آخرین موردی نیست که حتی اگر درباره آن عدالت هم رعایت شده باشد هیچکس از زوایای پنهان مانده محاکمهشان راضی نیست.
در ماجرای قتل همسر ناصر محمدخانی تا مرگ پدر خوانده حمید صفت و روند قضایی او تا پرونده قتل بانو میترا استاد توسط همسر معروفش محمد علی نجفی شهردار اسبق تهران نیز متاسفانه گاهی جامعه نتوانست روند قضایی طی شده را بفهمد و از همه مهمتر اجرای کامل عدالت باعث شفای دلهای جریحهدار شده باشد.مهمترین متهم اما در این زمینه خود رسانههای گروهی هستند.
رسانهها با هشتکهای احمقانه جای هنرمند زندان نیست، جای پزشک زندان نیست، و سیاستمداران بیوجدان با ایراد تهمتهایی که اصل ماجرا که میتواتد خیلی ساده و حتی ناشی از یک اشتباه فردی باشد، چنان یک پرونده را برای یک یقه سفید، پیچیده میکنند که حتی اگر قرار باشد کار درستی برای عفو او صورت بگیرد، حاشیه درست شود.
آبروریزی برخی از اصلاح طلبان برای مقتوله میترا استاد ، تا حدی که به وی انواع تهمتهای ناموسی نیز زده شد و دخالت میلیاردی وثیقههای آنان در فقره زندان نماندن فرد هم قبیله یکی از تلخ ترین و عبرت آموزترین ستیز نیروهای فاسد سیاسی با عدالت به نفع یقه سفیدها بود.
در قضیه جنایتکاران حسنلو اما شاید پر رنگترین ضلع ماجرا اشتباهات رسانههای گروهی داخلی در ایجاد جو اجتماعی در دوران دادگاه او و همسرش بود.تا جایی که قبل از بررسی نهایی دادگاه از حیث ابعاد ماجرا درباره این جنایتکاران هر گونه تخفیف و تقلیل مجازات آنها برای همه غیر قابل پذیرش به نظر برسد.
دخالت نابجای برخی هنرمندان ، سیاسیون و برخی از دروایش هم مسلک این دو جنایتکار و بالاخره رفتار بدوی بخشی از جامعه پزشکی که بجای بررسی ماجرا لباس و تحصیلات این افراد را ملاک دفاع از آنها قرار داده بود. نهایتا به ضرر این دو نفر نیز تمام شد.
رسانهها با دخالتهای مکرر این تلقی را ایجاد میکنند که افراد گمنامی مثل شهید عجمیان یا مقتولانی مثل خانم استاد، انگار به خاطر بیکسی و گمنامی خون و جانشان محترم نبوده است.
مساله بسیار مهم در این قضایا این است که فرصت طلبانی که سعی میکنند در همه قضایا با نزدیک شدن به هشتکهای داغ، چه بعنوان عفو، چه به عنوان کار چاق کن و پارتی و یا منجی و ... در ماجرا کسب آبرو و یا اعتباری کنند و یا روندهای رسانهای که قصد بهره برداری های سیاسی از ماجرا دارند قبل از هر اتفاقی در پرونده ها بایکوت و مورد برخورد قرار بگیرند.
همچنین باید دانست ماجراهای امنیتی دارای ابعاد مختلفی است و برانگیخته کردن و جریحه دار کردن مردم در امری ممکن است کل قضیه را تحت الشعاع قرار دهد.
بی شک همانطوری که امثال شهاب حسینی و رامبد جوان نفهمیدند که اتهام افساد فی الارض جانیان پرونده شهید عجمیان قابل گذشت از سوی والدین صاحب خون نیست؛ بسیاری از مردم هم نتوانند تفاوت های قضایی این فقرات را درک و هضم کنند و امروز اجرای عدالت را احساس نکنند.
به هر حال به نظر میرسد، باید رسانه را متهم چنین آشفتگی دانست. مساله ای که دوستان را ناامید و دشمنان را جری تر خواهد کرد.