تقوای ذهنی چیست و قدرت کنترل ذهن چگونه است؟
تقوای ذهنی چیست؟ آیا می دانید کنترل ذهنی چه آثاری دارد و چگونه انجام می گیرد؟ در ادامه بخشهایی از سخنرانی علیرضا پناهیان در حسینیه آیت الله حقشناس (ره) با موضوع «کنترل ذهن در مسیر تقرّب» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
علیرضا پناهیان:
تقوای ذهنی یعنی مراقبت کنی که ذهنت هرجایی نرود
گاهی اوقات بهجای «قدرت کنترل ذهن» از کلمۀ «مدیتیشن» استفاده میشود. روانشناسها میگویند: «مدیتیشن برای رفع افسردگی از قویترین داروها مؤثرتر است!» ما به این توانایی، میگوییم «تقوای درونی، تقوای ذهنی یا تقوای روحی»؛ یعنی اینکه مراقبت کنی ذهنت هر جایی نرود. دانیل گُلمن-در کتاب صفات دگرگونشده- میگوید: «علم آشکار میکند که چگونه مدیتیشن، ذهن و مغز و بدن شما را تغییر میدهد.»
خدا در نماز میخواهد ببیند: قسمت ناخودآگاه مغزت کجا میرود؟
آقای گُلمن میگوید: «وقتی فرد هیچ فعالیتی که نیازمند تلاش ذهنی باشد انجام نمیدهد، حالت پیشفرض مغز فعال میشود.» بخشی از مغزِ انسان، مسئول انجام فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه است. در مواقعی که لازم نباشد مغز کار بکند یا دقّت بکند، این قسمت مغز فعال میشود. یکی از کارهایی که نیاز به فعالیت ذهنی ندارد «نماز» است؛ چون نماز را از حفظ میخوانی و برایت تکراری است، لذا ذهنت رها میشود (خصوصاً در نماز جماعت، ذهن انسان بیشتر رها میشود)
خدا موقع نمازخواندنِ تو، میخواهد ببیند «قسمت ناخودآگاه مغز تو کجا میرود؟ و اصلاً میتوانی ذهنت را کنترل کنی یا نه؟» نماز که رکن دین ماست یکی از فلسفههای مهمّش این است که قدرت کنترل ذهنِ آدم، معلوم شود.
چون نماز، یک عملیاتِ بهشدّت تکراری است، لذا موقع نمازخواندن، قسمتی از مغز که مسئول انجام فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه است، بهکار میافتد؛ اینجاست که میتوانی ارزشهای وجودیات را درک کنی. شما که اهل نماز هستی، باید در تکراریترین وضعیت، توجّهت به خدا جلب شود.
وقتی آدم کارهایی که نیازمند فعالیت ذهنی نیست انجام میدهد، حالت پیشفرض مغزش فعال میشود؛ آقای گلمن میگوید: «در این حالت، افکار و احساسات مختلفی به ذهن خطور میکنند، که غالباً ناخوشایند هستند.» وقتی که آن قسمت خودکار مغزت فعال میشود-که غالباً هم منفی هست- معمولاً خطوراتی که به ذهنت میآید از نوعِ «سوءظنّ به خدا» است.
آقای گلمن میگوید: «حالت پیشفرض مغز در هنگام انجام تمرینات خودآگاهی متوقف میشود... با ادامۀ این تمرینات، توقف حالت پیشفرض مغز تبدیل به یک ویژگیِ ماندگار شده و حتی در حالت پیشفرض هم مغز، فعالیت کمتری انجام میدهد.» یعنی باید تمریناتی انجام بدهی که ذهنت را کنترل کنی تا در مواقعی که با مغزت کاری نداری، ذهنت سراغ حرفهای منفی نرود، بلکه سراغ حرفهای مثبت برود.
لزوم کنترل ذهن در تقوای ذهنی
حضرت امام (ره) به فرزندش میفرمود: «من هر لحظه اراده کنم که به چیزی فکر نکنم، فکر نمیکنم» روانشناسها هم میگویند که مغز ما نباید بدون ارادۀ ما کار کند؛ این یعنی نجات انسان، عرفان هم همین را میگوید. دانش بشر در هر زمینهای جلو برود به دین میرسد!
امامصادق (ع) میفرماید: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ رِزْقَهُ» (محاسن/۱/۱۱۶) بندۀ مؤمن، اگر یک گناهی به ذهنش برسد، از روزیِ او میگیرند. چرا؟ او که هنوز کاری نکرده است! خُب فعالیت ذهنی هم در واقع یکنوع کار است -همانطور که قبلاً بیان شد- بعضی از کارها و فعالیتهای انسان، باطنی است و بعضی ظاهری.
ذهنِ انسان پیش خدا خیلی محترم است. هروقت فکر گناه یا هر فکر منفی و باطلی خواست به ذهنت بیاید، سریع جلوی آن را بگیر و بگو: «ذهن من! کجا داری میروی؟!»
آیتالله حقشناس (ره) میفرماید: «اولیاء خدا از این خطورات ذهنیه خائف هستند، باید در اثر توجه به پروردگار این خطورات ذهنیه و قلبیه از ذهن و قلب انسان پاک بشود. باید آنقدر در مقام مراقبه باشی تا خطورات قلبی به کلّی نابود شود و صفحۀ دل نورانی شده، جای پروردگار شود.»
ایشان میفرماید: «پروردگار عالم فرموده است اگر خودت را برای عبادت من فارغ نکنی، ذهن و قلبت را شلوغ میکنم» (إِنْ لَا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ شُغُلًا بِالدُّنْیَا؛ کافی/۲/۸۳)
استغفار برای ذهن و قلب شلوغ
هرکسی که ذهن و قلبش زیاد درگیر شد، برود مفصّل استغفار کند؛ این عذاب الهی است. باید ذهنت آزاد باشد. خدا کسانی را بهشت میبرد که سعی کردهاند دنیا را بهشت کنند و در دنیا مثل بهشت زندگی کنند. بعد میفرماید: «هر قدر شما اقبال به پروردگار بکنید آن خاطرات ذهنی و قلبی کم میشود و همین دلیلی بر وجود خداست.»
به سمت کارهای خوب رو
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: خودت را به کارهای خوب و کسب فضیلتها وادار کن و الّا به طور طبیعی دچار رذائل خواهی شد. «أَکْرِهْ نَفْسَکَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیْهَا» (غررالحکم/۲۴۷۷)
اگر خودت را بهسمت کارها و حالات خوب نبری، هم حالِ روحیات بد میشود، هم کارهایت بد خواهد شد.
چرا اگر خودمان را رها کنیم، خراب میشویم؟ مگر فطرت ما الهی نیست؟ (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها؛ روم/۳۰) مگر ما اساساً آدمهای بدی هستیم؟ خدا به نفسِ انسان و کسی که این نفس را بهزیبایی آفریده، قسم میخورد (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها؛ شمس/۷)
از طرفی «ما اساساً آدمهای خوبی هستیم» و از طرف دیگر «اگر خودمان را رها کنیم خراب میشویم» چرا اینگونه است؟ بهعنوان مثال؛ غذا هرچقدر هم خوب و مفید باشد، اگر آن را در یخچال نگذاری، خراب میشود. باید غذا را در جای مناسبی نگهداری کنی و الا میکروبها و موجوداتی که به این غذا علاقهمند هستند، نابودش میکنند. دربارۀ انسان هم این خطر وجود دارد؛ میکروبی که قبل از انسان آفریده شده و دشمن انسان هم هست «ابلیس» است.
اگر انسان تربیت نشود خراب می شود
غیر از وجود ابلیس (دشمن بیرونی) ساز و کارِ درونی انسان هم بهگونهای است که اگر انسان تربیت نشود، خراب میشود؛ انسان بهشدّت عاشق رشد است و بهخاطر همین علاقهاش به رشد، برای رسیدن به رشد و تعالی، عجله میکند و همهچیز را خراب میکند؛ مگر اینکه صبر را به او یاد بدهید. مثل انرژی هستهای که اگر رها شود و کنترل نشود، همهچیز را خراب میکند، ولی اگر کنترل شود و در نیروگاه، از آن بهصورت حسابشده استفاده شود، خیلی میتواند مفید باشد.
تمرین و ممارست برای کنترل ذهن و تقوای ذهنی
اگر انسان برای «کنترل ذهن» تمرین و ممارست نکند، کنترل ذهن را بهدست نخواهد آورد و ذهنش خودبهخود، بیمار میشود. ذهن انسان توانمندیهایی دارد که باید آنها را کنترل کنیم و درست از آنها استفاده کنیم نه اینکه آنها را رها کنیم؛ یکی از این ویژگیها «نگرانشدن و ترسیدن» است. اینکه آدم نگرانِ خطر یا ضرر باشد، چیز بدی نیست، ولی اگر شما این نگرانی را رها کنید و آن را کنترل نکنید، کمکم از شما یک موجود ترسو و ضعیف، تحویل جامعه خواهد داد!
یک ویژگی دیگر «حسرتخوردن» است. اگر آدم این حسّ سرزنشگری را نداشته باشد، هیچوقت توبه نمیکند. با قدرت نفسِ لوّامه (سرزنشگر) است که انسان از نفس امّاره نجات پیدا میکند. اما همین نیروی سرزنشگر را اگر رها کنی (مثل انرژی هستهایِ رهاشده) ذهن و روح تو را متلاشی میکند. شما حق نداری هرطوری خودت را سرزنش کنی؛ حتی برای گناهان! بعضیها یکجوری دربارۀ گناه، خودشان را سرزنش میکنند که به خودشان یأس تزریق میکنند؛ این غلط است!
در ذهن انسان یک بخشی هست که بسیار فعال است و بهصورت خودکار و خودبهخود فعالیت میکند؛ این بخش معمولاً «افکار نگرانکننده» به ذهن میآورد. این بخشِ فعال ذهن را باید کنترل کنیم.
روانشناسها میگویند که اگر این بخش را کنترل نکنیم دائماً ما را بهسمت نگرانیها سوق خواهد داد. البته این بخش فعال ذهن، در اصل برای حفاظت ما این کار را میکند (مثلاً میگوید: مبادا اینطوری شود، مبادا آنطور بشود...) شما باید بتوانید این را کنترل کنید. حالا ممکن است به این کار، مدیتِیشن بگویند یا قدرت تمرکز یا همان قدرت کنترل ذهن.
کنترل ذهن یا مراقبت ذهنی
بهجای «کنترل» - که یک کلمۀ خارجی است- میتوانیم از کلمۀ «مراقبت» استفاده کنیم و بگوییم: قدرت کنترل ذهن، یعنی قدرت مراقبتکردن و مواظبکردن از اینکه ذهنت، هر جایی نرود.
آیتالله حقشناس (ره) میفرماید: مقام مراقبه این است که بدانیم در حضور و محضر کسی هستیم که حتی نسبت به خطورات و تصوّرات ذهنی ما هم آگاه است. شخصی سؤال کرد که یابن رسول الله! معنای آیۀ «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» چیست؟ حضرت فرمود: یعنی آن تصوّراتی که در ذهن شما پیدا میشود؛ خدا از خطورات ذهنی ما آگاه است.
ذهنت را به سمت گناه نبر
ایشان در ادامه میفرماید: «خیال معصیت که میکنید در حضور و محضر پروردگار است.» یعنی ذهنت را به سمت معصیت نبر! اگر به ذهنمان، معصیت یا فکر منفی خطور کند، باید استغفار کنیم.
اگر میخواهی از زندگیات لذّت کافی ببری، راهش کنترل ذهن است
اگر دین فقط برنامهای برای کنترل رفتار بود و صرفاً رفتارهای ما را درست میکرد، خیلی امرِ عمیق و ارزشمندی محسوب نمیشد، چون به بُعد اندیشۀ انسان نپرداخته بود، درحالیکه اکثر وجود انسان در بخش اندیشه و خیال و احوال درونیِ او متجلّی است. یکی از برنامههای مهمّی که دین به آن اهتمام دارد، این است که بتوانیم رفتارهای درونی و ذهنیمان را کنترل کنیم؛ آنجا از حرام جلوگیری کنیم و آنجا از خوبیها استقبال کنیم.
انسان باید خود را کنترل کند
خیلی بد است که انسان کنترل رفتار خودش را نداشته باشد، مثلاً کنترل چشم یا کنترل دست و پایش را نداشته باشد؛ چنین کسی در واقع مریض است! کنترل ذهن هم همینمقدار اهمیت دارد؛ بلکه بیشتر! قدرتی که کنترل ذهن میآورد، قدرت بسیار بالایی است. اگر بتوانیم قدرتی داشته باشیم که ذهنمان هر جایی نرود، این یک حالت برجسته در انسان است. دین اسلام نه تنها نسبت به این مطلب بیتوجه نیست، بلکه اصلیترین هدف برنامه تربیتیاش یعنی «نماز» را برای کنترل ذهن گذاشته است.
توجه در نماز برای کنترل ذهن
فلسفۀ تربیت روحی نماز، کنترل ذهن است؛ چون «توجه» اصل حقیقت نماز است. دین به توجهِ ما کار دارد، لذا برایش روزی پنج مرتبه برنامه داده است درحالیکه برای خیلی از واجبات دیگر-مثل خمس و زکات- برنامۀ روزانه نداریم. خداوند میفرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری» (طه/۱۴) نماز را بهخاطر ذکر من، بخوان! امام باقر (ع) میفرماید: هر مقدار در نماز توجه داری، همان مقدارش را از تو میپذیرند. «فَعَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِکَ...» (کافی/۳/۲۹۹) اقبال یعنی همان «کنترل ذهن»
آثار کنترل ذهن و تقوای ذهنی در زندگی
آثار کنترل ذهن در همۀ زندگی انسان جاری است: از یکطرف اگر بخواهی لذّت کافی از زندگیات ببری، راهش کنترل ذهن است. اگر فقط فکرهای خوب به ذهنت برسد، اولین اثرش اشتیاق است. کسی که فکرش در زیباییهای معنوی غرق باشد، سرشار از شور و شوق خواهد شد! از طرف دیگر، بسیاری از مریضیهای ما هم ناشی از فکر منفی و انواع استرسهای ذهنی است. وسوسۀ ابلیس هم بیشتر در ذهن انسان است؛ دینداری و معنویتِ ما همینجاست!
سوءظنّ به خداوند یکی از گناهان
یکی از بدترین گناهان «سوءظنّ به خداوند» است. میدانید روزانه چندبار مرتکب این معصیت (سوءظن به خدا) میشویم! استرسها و نگرانیهای ما بهخاطر همین ذهنی است که سراغ سوءظن به خدا رفته است. شیرینترین میوۀ عالم هستی، این است که «سوءظن به خدا یک لحظه هم به ذهنمان نیاید، یک لحظه هم فکر نکنیم که تنها هستیم و خدا ما را رها کرده یا اینکه ما را کم دوست دارد!»
توجه به خداوند
آیتالله حقشناس میفرمود: خداوند همیشه خودش را به شما نشان میدهد. اگر به خدا توجه کنید، سایر خطورات ذهنی شما را محو میکند. البته فقط دربارۀ شخص امام (ع) است که تمام خطورات ذهنی محو میشود و تمام وجودش در حضور و محضر پروردگار است. ولی در باقیِ مردم، خطورات ذهنی و قلبی ضعیف میشود (به کلّی از بین نمیرود)
در روایت هست: وقتی بندهای به نماز میایستد و میگوید «الله اکبر»، اما توجه به خدا ندارد، خدا به او خطاب میکند:ای دروغگو، مرا فریب میدهی؟! «یَا کَاذِبُ أَ تَخْدَعُنِی» (مستدرکالوسایل/۴/۹۶) چرا توجّهِ ذهنی نداری؟! امام باقر (ع) میفرماید: از نماز همانقدر بهره میبری که توجّه داری. کسی که در کلّ نمازش توجه نداشته باشد، نماز را میپیچانند به صورت صاحبش میزنند. «فَإِنْ أَوْهَمَهَا کُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا» (کافی/۳/۳۶۳)
خدا نسبت به کنترل ذهنِ ما حسّاس است! اگر کنترل ذهن نکنی و چیزهای بدی به ذهنت بیاید خدا همانها را بر سرت میآورد. پیامبر (ص) فرمود: خدا به سرّ بندۀ خودش نگاه میکند و هرچه در دلِ او باشد بیرون میآورد و لباس تنش میکند؛ چه خوب باشد چه بد «مَنْ أَسَرَّ سَرِیرَةً أَلْبَسَهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ» (کافی/۲/۲۹۶)
خدایا خطورات ذهنیِ بد ما را از بین ببر و قدرت کنترل ذهن به ما بده. تا هم از مواهب زندگی و بندگی برخوردار بشویم، هم دچار ضررهای معنوی و مادی نشویم.
بیشتر بخوانید:
بهترین جای استفاده از قدرت کنترل ذهن «نماز» است
این خیلی مهم است که انسان بتواند عمیقاً دربارۀ یک موضوع فکر کند؛ مثلاً دربارۀ مرگ و لحظۀ جاندادن، عمیقاً فکر کند. اگر عمیق نگاه کنی؛ میبینی که شیرینیِ تمام لذتهای دنیا، در آن لحظه برایت از بین میرود! آنوقت هرچیزی در دنیا داشته باشی، هیچ ارزشی برایت نخواهد داشت. ببین آنجا برایت چه چیزی میماند؛ از همین الآن به همان چیزها مشغول باش!
تقوای ذهنی و کنرل ذهن یک قدرت برای انسان
امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ متقین میفرماید: «قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُول» (نهجالبلاغه/خطبه ۱۹۳) نور چشمش در چیزی است که زائلشدنی نیست.
معمولاً آدمها اینگونهاند که اگر یک لحظه بتوانند به یک موضوعِ خوب، توجّه کنند، خیلی زود حواسشان پرت میشود و توجهشان به سمت دیگری میرود؛ یعنی زورشان نمیرسد توجهِ خود را سرِ آن موضوع، نگه دارند. اما کنترل ذهن، این قدرت را به آدم میدهد که مدّتی بتواند به یک موضوعِ خوب، عمیقاً توجّه کند.
بی ارزش ها را رها کنید
اگر قدرت کنترل ذهن داشته باشی، به چیزهای بیارزش توجه نمیکنی. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «عَظِّمُوا أَقْدَارَکُمْ بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِیِّ مِنَ الْأُمُور» (تحفالعقول/۲۲۴) ذهنتان را به امور پست و بیارزش متوجه نکنید، تا قیمت و ارزش خودتان را زیاد کنید.
خیلیها پای فیلم و سریال مینشینند؛ اما وقتی میپرسید «این فیلم چه اثری بر شما دارد؟ این چیزی که وارد ذهنت میشود، میخواهد با تو چهکار کند؟» میگویند «نمیدانم!» قرآن میفرماید: آدم باید به غذای خودش نگاه کند «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/۲۴) این نگاه، صرفاً مربوط به غذای جسم نیست، بلکه انسان باید به هرچیزی که میخواهد بشنود و ببیند، و هرچیزی که ذهن او را تحت تأثیر قرار میدهد، دقت کند.
قدرت کنترل ذهن موجب میشود که انسان بتواند نگاه خودش را تغییر بدهد، و بتواند یک چیزی را از ذهن خودش بیرون ببرد و به آن فکر نکند. بهترین جای استفاده از قدرت کنترل ذهن در نماز است.
کنترل ذهن در نماز
رسولخدا (ص) میفرماید: اگر انسان هوا و قلبش در طول نماز، متوجّه خدا باشد (و بتواند ذهنش را کنترل کند) وقتی نمازش را تمام کرد، مانند روزی است که از مادرش بهدنیا آمده است «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ إِلَى الصَّلَاةِ فَکَانَ هَوَاهُ وَ قَلْبُهُ إِلَى اللَّهِ...» (مستدرکالوسایل/۴/۱۰۲) آدم با دو رکعت نماز میتواند به خدا توجّه پیدا کند و اینهمه نورانیت پیدا کند. ولی متأسفانه ما در نماز، معمولاً توجّه به خدا نداریم؛ چون زورمان نمیرسد و مرغِ خیال و توجّهِ ما به اینطرف و آنطرف میپرد.
معنی توجه در نماز
حالا اگر کسی، مشکلی داشت، سرِ نماز، به آن فکر نکند؟ آقای بهجت (ره) میفرماید که اگر سرِ نماز به مشکل خودت فکر نکنی، نماز که تمام شد یکدفعه میبینی مشکلت بهتر حل میشود. گریهکردن برای امور دنیوی، نماز را باطل میکند، اما میگویند: سعی کن به اندازۀ یک بال مگس هم شده، در نماز شب اشک بریزی؛ این یعنی کنترل ذهن! چرا فرمودهاند: در دعا تضرّع کن؟ این یعنی کنترل ذهن! اگر کسی توجّه پیدا کند، اشک او هم جاری میشود.
در نماز «توجه به خدا با تمامِ قلب» کار امیرالمومنین (ع) است؛ ما اگر با یک گوشۀ قلبمان هم به خدا توجه کنیم؛ کلّی حال میکنیم و جواب میگیریم.
چگونه در نماز توجه داشته باشیم؟
از آقای بهجت (ره) پرسیدند: چهکار کنیم که سرِ نماز به خدا توجه پیدا کنیم؟ ایشان فرمودند: هروقت حواست پرت شد، توجهت را دوباره به نماز برگردان! (بهسوی محبوب/ص ۶۳)
امامصادق (ع) میفرماید: هیچ مؤمنی نیست که در نماز، با قلبش به خدا توجه پیدا کند، مگر اینکه خدا به او توجه میکند و دوستش میدارد و کاری میکند که دیگران هم دوستش بدارند. (مُؤْمِنٍ یُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِی صَلَاتِه...؛ ثوابالاعمال/۱۳۵) اگر در نماز به خدا توجه کنی، خدا هم به تو توجه میکند و محبوبت میکند.
سعی کنیم در نمازمان، سورۀ حمد را «با توجّه» بخوانیم. «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بعد دوباره میگویی «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». خدایا! چقدر اصرار داری که تو را مهربان و رحیم بدانم! «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ» مرا به راه علی (ع) ببر که اینهمه نعمت به او دادهای. «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» سورۀ حمد، روضه هم دارد! خدایا مرا به راه کسانی نبر که به آنان غضب کردی؛ مثل قاتلان امامحسین (ع) و... من از آنها متنفّر هستم.
با «کنترل ذهن» میتوان علاقهها را تغییر داد
اگر انسان از همان سنین کودکی، یاد بگیرد که علاقههای خودش را تغییر بدهد، موجود قدرتمند و سعادتمندی خواهد شد. خیلیها از اینکه میبینند دین گفته است «دنبال علاقههای بد نروید» احساس ناراحتی میکنند، چون قدرت مخالفت با علاقههای خود را ندارند. خیلیها ناراحت میشوند از اینکه دین به آنها دستور داده است، کارهای خوب انجام بدهید؛ چون به این کارها علاقه ندارد.
حرف دین مهمتر از این است که به آدم بگوید: «دنبال علاقههای بد نرو! یا علیرغم نداشتن علاقه به خوبیها، این کارهای خوب را انجام بده!» بلکه دین به آدم میگوید: «علاقههایت را تغییر بده!»
قدرت تغییر علاقه
در انسانها برخلاف حیوانات «قدرت و توانمندیِ تغییر علاقه» قرار داده شده است؛ انسان میتواند تمام علاقههایش را تغییر بدهد. اگر آدم بتواند علاقههایش را تغییر بدهد، میتواند به مرگ علاقهمند شود، میتواند از دنیا دل ببُرد، میتواند حسادت و تکبّرش را از بین ببرد. خدا به آدم زور نمیگوید؛ میگوید: «کمکم علاقههایت را تغییر بده، اول طرّاحی کن، مدیریت کن و بعد حرکت کن!»، اما در فرهنگ غربی، که برای به بردگیکشیدن بشر توسّط صهیونیستها طرّاحی شده این است، به آدم میگویند: «برو دنبال علاقههایت!»
عملیات تغییر علاقه، خیلی جذّاب، سرگرمکننده، نشاطآور و قدرتآفرین است. هرکسی-بدون تغییر و مدیریت علاقهها- صرفاً دنبال تأمین علاقههایش برود، ضعیف میشود؛ امّا هر کسی دنبال تغییر علاقههایش برود، قوی میشود. همانطور که اگر کسی ورزش کند، عضلات بدنش قوی میشود، کسی که تغییر علاقه بدهد، یعنی عضلات روحش را قوی کرده است.
راهکار تغییر علاقه
دو راه برای تغییر علاقهها وجود دارد. یکی «عمل و رفتار انسان» مخصوصاً اگر مداوم باشد، دوم «کنترل ذهن». آدم به هر موضوعی بیاندیشد و توجّه کند، علاقۀ آن را در وجود خودش تقویت کرده است. همانطور که وقتی نور خورشید بر روی یک گیاه، بتابد؛ آن گیاه رشد کند. آدم به هر چیزی نگاه نکند و توجه نکند، علاقۀ آن در وجودش ضعیف میشود. به علاقۀ بد فکر نکن، ضعیف میشود؛ به علاقۀ خوب فکر کن، قوی میشود. علی (ع) میفرماید: کسی که زیاد به لذّتها فکر کند، مغلوب میشود. «مَنْ کَثُرَ فِکْرُهُ فِی اللَّذَّاتِ غَلَبَتْ عَلَیْهِ» (غررالحکم/۸۵۶۴) بعضیها این هنر را نیاموختهاند که «به بعضی چیزها نباید فکر کرد!»
حتی توجه هم نکن!
چرا بهجای «کنترل اندیشه» میگوییم «کنترل ذهن»؟ چون به بعضی چیزها، حتی یک لحظه هم نباید توجّه کنی، چه برسد به اینکه تفکّر بکنی. توجّه هم نکن! چرا میگوییم «مدیریت ذهن» و نمیگوییم مدیریت توجّه؟ برای اینکه سعی کن از آن، آگاهی هم پیدا نکنی. مدیریت ذهن، کنترل برخی از آگاهیهاست. بعضی از آگاهیها اصلاً حرام است؛ مثل شنیدن غیبت. «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» (نهجالبلاغه/خطبه ۱۹۳) مؤمن گوش خود را برای علم نافع، وقف میکند؛ به خودش حرام میکند که چیز دیگری بشنود. این یعنی کنترل ذهن!
بدترین گناه و ثواب در ذهن
بدترین گناهها در ذهن انجام میگیرد؛ مثل ریا. در ذهنت میگویی: «فلانی از من خوشش آمد!» همینکه به ذهنت خطور کرد، آن کارِ خیر هدر رفت! بدتر از این گناه، عُجب و خودپسندی است. رسول خدا (ص) میفرماید: گناه بهتر است از این است که گناه نکنی و عُجب پیدا بکنی (کافی/۲/۳۱۳) عُجب در واقع یک اتفاق ذهنی است؛ اینکه نیمۀ پر لیوان خودت را در ارتباط با خدا نگاه کنی و نیمۀ پر لیوان خدا دربارۀ خودت را نگاه نکن و نبینی که خدا چقدر به تو نعمت داده، چقدر شایسته است که برایش تلاش بکنی.
همانطور که بزرگترین گناهان در ذهن است؛ بزرگترین ثوابها هم در ذهن است. «توبه» هم در واقع یک لحظه توجهِ خوب است. سعادتی که «حرّ» در کربلا پیدا کرد بهخاطر آن لحظهای بود که یک توجهِ خوب برایش حاصل شد. امامحسین (ع) به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، وقتی حرّ میخواست جواب بدهد، یک لحظه به فاطمۀ زهرا (س) مادر حسین (ع) توجه پیدا کرد...
دو مهارت کلیدی برای کنترل ذهن: «ذکر» و «فکر»
انسان معمولاً اینگونه است که وقتی یکچیزی را نداشته باشد، خیلی بیشتر میخواهدش؛ گاهی تا آنجا پیش میرود که به چیز دیگری غیر از آن، فکر نمیکند، لذا کمکم عقدهای میشود. کسی که زیاد به فکر نداشتنیهای خودش باشد و ذهنش زیاد روی نداشتنیهایش متمرکز بشود، عقدهای میشود.
امام حسن مجتبی (ع) میفرماید: اگر چیزی از دنیا را خواستی و به آن نرسیدی، اینطور در نظر بگیر که انگار اصلاً این خواسته، به ذهنت خطور نکرده بود؛ یعنی مسئله را در ذهنت حل کن «اجْعَلْ مَا طَلَبْتَ مِنَ الدُّنْیَا فَلَمْ تَظْفَرْ بِهِ بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ یَخْطُرْ بِبَالِک» (کشفالغمه/۱/۵۷۲) شما اگر این کلامِ عمیق و انسانشناسانه را جلوی روانشناسها بگذارید، مست میشوند!
مهم این است که بتوانیم کنترل ذهنمان را بهدست بگیریم، اگر آدم به فکر و ذکر آخرت باشد، بیشتر لذّت میبرد نسبت به اینکه در دنیا لذّت ببرد. امّا کو فکر؟! کو ذکر؟! برای اینکه فکر و ذکرِ خوب داشته باشیم، باید قدرت کنترل ذهن و فکر پیدا کنیم. خوبیهای زیادی در درونمان هست؛ باید با فکر و ذکر خوب آنها را جلا بدهیم و بیدار کنیم.
امام حسن مجتبی (ع) میفرماید: «أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِدَامَةِ التَّفَکُّرِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ أَبُو کُلِّ خَیْرٍ وَ أُمُّه» (مجموعه ورام/۱/۵۲) شما را به تفکرِ مستمر و عمیق، توصیه میکنم؛ تفکّر پدر و مادر هر خوبیای هست (إدامَةِ التَّفَکُُر؛ یعنی تفکّر طولانی، مستمر و عمیق)
امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ مؤمنین میفرماید: «یُصْبِحُ وَ شُغُلُهُ الذِّکْرُ وَ یُمْسِی وَ هَمُّهُ الْفِکْر» (اعلامالدین/۱۴۰) روز را در حالی آغاز میکند که مشغول ذکر است و شب را در حالِ فکرکردن میگذراند؛ یعنی توجّهش یا از جنس ذکر است، یا از جنس فکر است. اینها (فکر و ذکر) دو مهارت برای کنترل ذهن هستند.
فکر را نباید رها کرد
«المؤمنُ... مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ» (نهجالبلاغه/حکمت ۳۳۳) مؤمن غرق فکر است، همانطوری که «توجّه» نیاز به تمرین دارد، تفکّرِ خوب هم نیاز به تمرین دارد، البته هیچکسی بیفکر نیست؛ ولی اگر فکر خودت را رها کنی، هرزگی میکند. بعضیها تا فکر میکنند، به حسرتها، حسادتها، یا به حرصها فکر میکنند، فکرشان میرود سراغ نقشههایی که نابودترشان میکند. هیچوقت فکر و ذکر را به چیزهایی را که نداری، مشغول نکن!
خدایا بلاهایی که فکر و ذکر ما را به خودشان مشغول و از تو غافل میکنند، از ما بگیر! نعماتی که فکر و ذکر ما را مشغول میکنند، خدایا اینقدر زیادشان کن که دیگر برایمان تازگی نداشته باشد و فکر و ذکر ما را مشغول نکنند! خدا نمیخواهد تو از دنیا لذّت نبری، میخواهد بیشتر لذّت ببری. لذّتِ بیشتر هم توی دنیا نیست؛ بیشترین لذت این است که از خود خدا لذّت ببری. باید فرهنگ و روحیهات طوری بشود که اگر کسی خواست فکر تو را از خدا مشغول کند احساس توهین بکنی.
برای تقوای ذهنی و کنترل ذهن چه کار کنیم؟
کنترل ذهن لااقل پنج وجه دارد؛ یعنی باید پنج کار را بتوانی انجام بدهی:
- ۱. بتوانی به هر موضوعی که اراده کردی و خواستی، بیاندیشی یا توجّه کنی؛ نه هر موضوعی که توجّه تو را جلب کرد.
- ۲. بتوانی هر مدّتی که اراده داری، سر هر موضوعی که تعیین کردی بیاندیشی یا به آن توجّه کنی.
- ۳. بتوانی عمیقاً دربارۀ یک موضوع توجّه کنی؛ توجّه عمیق کار خیلی دشواری است.
- ۴. بتوانی ذهنت را از فکر و توجه به هر موضوعی که اراده کردی، منصرف کنی. مثلاً اگر دیگران توجّه تو را به چیزی جلب میکنند، بتوانی ذهنت را منصرف کنی و به آن چیز فکر نکنی.
- ۵. اجازه ندهی که امور باطل و هرزه، توجّه و تفکّرت را جلب کند تا لازم شود فکرت را از آن منصرف کنی! اصلاً بدون اجازۀ تو، توجّهت به چیزی جلب نشود! بتوانی به اموری که معمولاً بداندیشی میآورد و توجّهِ خراب ایجاد میکند، خوب بیاندیشی و از زاویۀ خوبی نگاه کنی، این مهارتی بود که پیغمبرها داشتند!
عدهای از حواریون، لاشۀ سگی را دیدند، اوّلین چیزی که توجّهشان را جلب کرد، بوی تعفّنِ آن بود. اما حضرت عیسی (ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد (فَقَالَ عِیسَى ع مَا أَشَدَّ بَیَاضَ أَسْنَانِهِ؛ مجموعۀ ورام/۱/۱۱۷) نگاه امامزمان (ع) هم به ما اینگونه است که قسمتهای بد و متلاشیِ روح ما را نگاه نمیکند؛ بلکه تا ما را میبیند، میگوید: «گریهکن حسینم آمد...»
دین میگوید: کنترل ذهنت را خودت بهدست بگیر!
کسی که غذای زیادی در اختیارش باشد و مدام پُرخوری کند، هم به خودش ضرر زده و هم در نظر دیگران، آدم «شکمبارهای» تلقی میشود. اما دربارۀ کسی که مدام از وسایل جلبکنندۀ توجه (مثل تلویزیون، اینترنت و...) استفاده میکند، تعابیر بدی بهکار نمیرود؛ چون این کار هنوز در جامعۀ ما یک رفتار بد، تلقی نمیشود، درحالیکه ضرر و بدیِ این کار، خیلی بیشتر از پُرخوری است!
روانشناسها میگویند «اگر کسی زیاد تلویزیون نگاه کند، خرفت میشود» اگر از رادیو داستان گوش بدهی بهتر از این است که از تلویزیون، سریال نگاه کنی؛ چون یکمقدار فعالیت ذهنیات بیشتر است و ذهنت آنقدر تنبل نمیشود! کسی هم که زیاد به اینترنت مراجعه میکند، بیماریاش شبیه اعتیاد است!
عوامل زیادی برای جلب توجه وجود دارد
امروزه وسائل و عوامل مختلفی برای جلبِ توجه مردم ایجاد شده است و این درواقع توهین به شخصیت انسانهاست! چون دارد میگوید «بگذار من برایت تعیین کنم که الان به چه چیزی توجه کنی!» اصلاً چرا یک عامل بیرونی باید توجّه تو را جلب کند؟! انسان باید سعی کند کنترلِ توجهاش دستِ خودش باشد و زیاد نباید در فضایی قرار بگیرد که دیگران توجّه او را جلب کنند؛ حتی سخنرانیهایِ خوب مذهبی! یعنی اگر همیشه بخواهی یک کسی توجّه تو را به امور معنوی جلب کند تا حالت خوب بشود، این هم بد است.
وقت سحر را دریابید
بهترین لحظات عبادت، سحر است که نه نماز جماعت هست، نه موعظهکنندهای، نه روضهخوانی، نه دعاخوانی، فقط خودت هستی و خودت! آن لحظهها تعیینکننده است؛ سعی کن خودت توجّه خودت را به یک چیزی جلب کنی. حالا اگر توانستی به چیزی فکر کنی درست است! این یکی از مهمترین وجوه قدرت آدمی است و خدا قدرتمندان را دوست دارد.
دین از ما میخواهد کنترل ذهنمان را به دست خودمان بگیریم. در دین، تعابیر متعددی وجود دارد که به «کنترل ذهن» اشاره دارد؛ یکی از آن کلمات «ذکر» است. ذکر، یعنی کنترل ذهن، در مقابل «غفلت» که به معنای عدم کنترل ذهن است؛ یعنی عدم توانایی در توجه پیداکردن.
ریشه یابی بدبختی و سعادت
امام صادق (ع) میفرماید: ریشۀ همۀ بدبختیها غفلت است و ریشۀ همۀ سعادتها ذکر (.. وَ أصْلُهُمَا مِنَ الذِّکْرِ وَ الْغَفْلَة؛ مصباحالشریعه/۵۵) گرایشهای خوب در ما زیاد هست و گرایشهای بدمان هم ضعیف است. گرایشهای خوبمان اگر ارضاء بشوند لذّتبخشتر است و گرایشهای بدمان اگر ارضاء بشوند ناراحتکننده است (هرچند ممکن است یکذرّه لذّت هم ایجاد بشود) پس چرا معمولاً بد میشویم و خوب نمیشویم؟ بهخاطر ذکر!
خیلیها فکر میکنند که دنیا بهخاطر اینکه نقد و شیرین است، دلِ آدم را برده است و آخرت هم، چون نسیه است و شیرینیهایش را نچشیدهایم، دل ما را نبرده است. این افراد بهشدّت اشتباه میکنند! چرا؟ چون نقدبودنِ شیرینی دنیا به تو اثبات میکند که دنیا شیرین نیست! تو خودت سرِ خودت کلاه گذاشتهای. آخرت هم، چون نسیه است، شیرینتر است؛ چون خیالِ شیرینی از خود آن شیرینی بالاتر است!
دنیا در کنار هر لذّتش، زجری به تو میدهد که باعث میشود حالت از دنیا بههم بخورد! دنیا، چون ذکرش بیشتر در ذهن ما هست و بیشتر به یادش هستیم، دلمان را برده است؛ دربارۀ آخرت هم همینطور است؛ یعنی، چون کمتر ذکر آخرت را کردهایم، کمتر دل به آن دادهایم. البته این وضعیتِ آدمهای معمولی است.
اما آدمهای خوب اینگونه هستند که آخرت برایشان نقد است: «هم وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ...» (نهجالبلاغه/خطبه ۱۹۳) خوبها باطن دنیا و خباثت بدیها را میبینند. آنها مثل کسی که مواد متعفن را میبینند، به دنیا بیمیل هستند. خیالپردازی بلایی سر آدم آورده که دنیا به او میچسبد، از بس فکرش را کرده است؛ از بس به خودش تلقین کرده است.
ذکر دنیا و غفلت از آخرت، آدم را خراب میکند؛ پس ماجرا سر ذکر و غفلت است. امامصادق (ع) میفرماید «إِذَا أَحْبَبْتَ شَیْئاً فَلَا تُکْثِرْ مِنْ ذِکْرِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یَهُدُّک» (کافی/۶/۴۵۹) وقتی چیزی را دوست داری، زیاد به فکرش نباش، زیرا این کار خُردت میکند! دنیا با نقد بودنش آدم را خراب نمیکند؛ بلکه این فکر و ذکر دنیاست که آدم را خراب میکند! پس چطور انتظار داری، آخرتی که نسیه است، بدون فکر و ذکرش، تو را آباد کند؟!
قدرت روحی را چگونه باید تمرین کنیم؟ / با ورزش ذهنی و تمرین «کنترل ذهن»
یکی از ضعفهای فرهنگ دینی جامعۀ ما این است که معمولاً برترین شاخص دینداری و معنویت را برخورداری از قوت و قدرت روحی نمیدانیم. وقتی از ما بپرسند: آدم خوب و دیندار چه آدمی است؟ معمولاً میگوییم: کسی که مهربان و باگذشت باشد و... یعنی یکسری صفاتی را بیان میکنیم که دلالت بر نرمی، انعطافپذیری و فهم و بصیرت دارد. البته اینها خوب است، اما مهمترین ویژگیِ یک آدم خوبِ دیندار که اول باید به ذهن بیاید این است که «قدرتمند و برخوردار از قوت روحی باشد»
البته معنای قدرت و قوت روحی این نیست که آدم، خشن باشد و انعطاف نداشته باشد! اتفاقاً کسی که قدرت روحی داشت، مهربانتر هم خواهد شد. قوت روحی، منشأ بسیاری از خوبیهاست، امامزمان (ع) هم وقتی تشریف بیاورد، اصحاب خود را مهربانتر یا سخاوتمندتر نمیکند، بلکه اصحاب خود را ۴۰ برابر قویتر میکند (وَ أُعْطِیَ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا؛ غیبتنعمانی/۳۱۰)
اهمیت قدرت روحی
قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهاست و داشتنِ ضعف هم یکی از بدیهای آدم نیست، بلکه آورندۀ همۀ بدیهاست. معمولاً همۀ بدیهای آدم از سرِ ضعف است؛ حتی رفتن سراغ شهوات هم برای این است که انسان از قوت روحی برخوردار نیست و لذت قدرتمندبودن را نمیچشد. قدرت فقط بهدرد میدان جنگ با مستکبران و ظالمان نمیخورد؛ بلکه بهدردِ جنگ با شیطان و نفسِ اماره هم میخورد.
شاخص تقوا چیست؟
اولین یا برترین شاخص تقوا، ایمان و معنویت، این است که تو قوی باشی! این فرق بین دینداری درست و نادرست، و فرق بین دینداری حقیقی و قلابی است. قدرت روحی، برترین شاخص دیانت و آدمیت است؛ آدم باید قوی باشد! البته قدرت و قوت، اصلش درونی است، قدرت بیرونی فرع ماجراست. اگر ما از قدرت بیرونی هم خوشمان میآید، بهخاطر این است که کلاً از قدرت خوشمان میآید. منتها اگر کسی قدرت روحی داشته باشد، شایستهتر است.
مهمترین «فضیلتِ انسانی» که بچهها به آن توجه دارند، قویشدن است. بچهها در سنین کودکی، دوست دارند قوی بشوند و این یکی از اولین درخواستهای کودک است. در دوران دبستان هم، مهمترین شاخص-در تربیت- این است که بچهها قوی بار بیایند.
چگونه تمرین کنیم؟
حالا این قدرت روحی را چگونه باید تمرین کنیم؟ همانطور که برای تقویت عضلات بدن، باید ورزش و تمرین کنیم، قدرت روحی را هم باید با «ورزش ذهنی» تمرین کنیم، ورزش ذهنی هم با کنترل ذهن است، یعنی «ذهن من هرجایی نباید برود، آنجایی باید برود که من به او دستور میدهم»، چون قدرت روحی به قدرت ذهنی خیلی وابسته است و تمرین ذهنی، راه رسیدن به قدرت روحی است.
امام خمینی (ره) میفرماید: «بدان که اوّل شرط از براى مجاهد در این مقام (مقام تهذیب نفس) و مقامات دیگر، که میتواند منشأ غلبه بر شیطان و جنودش شود، حفظ طائر خیال است. چون که این خیال مرغى است بس پرواز کن که در هر آنى به شاخى خود را میآویزد، و این موجب بسى از بدبختیهاست؛ و خیال، یکى از دستاویزهاى شیطان است که انسان را به واسطه آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت میکند... و ملتفت باش که خیالات فاسده قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است که میخواهد جنود خود را در مملکت باطن تو برقرار کند» (شرح چهلحدیث/ص ۱۷ و ۱۸)
برای تقوای ذهنی چه کنیم؟ توصیه علامه طباطبایی برای کنترل ذهن
علامه طباطبایی (ره) برای کنترل ذهن، یک ورزشی را توصیه کرده است. همانطور که ورزش میکنی و بازوی خودت را قوی میکنی میتوانی برای رسیدن به قدرت روحی، این تمرین را انجام دهی. ایشان در «رسالة الولایة» میفرماید: «مکان خلوتی را انتخاب کن که هیچ مشغولکنندهای از قبیل نور و صدا و ... در آنجا نباشد. سپس طوری بنشین که مشغول به کاری نشوی و حواست پرت نشود و چشمانت را بسته نگه دار. آنگاه صورتی را-مثلاً صورت الف- یا یکی از اسماء الله را در خیال خود مجسّم کن که کاملاً توجّهات به آن معطوف شود و هشیار باش که هیچ صورت خیالیای وارد محوّطۀ صورتِ الف نشود. در این هنگام که ابتدای کار است در مییابی که صورتهای خیالی دیگر مزاحم تو شده و میخواهند ذهن تو را تاریک و مشوّش نمایند...
اگر چند روزی به تخلیه و پاکسازی این خیالاتِ مزاحم اقدام نمایی (و آنها را کنار بزنی) بعد از مدتی مشاهده میکنی آن خیالات و خواطر رو به کاهش گذاشته و هر روز کم میشود تا اینکه هیچ صورتی با صورت الف باقی نمیماند.»
برای کنترل ذهن همین حالا شروع به تمرین کن!
برای کنترل ذهن، باید تمرین کنی؛ منتظر یک معجزه از آسمان نباش! از آیتالله بهجت (ره) پرسیدند: برای تمرکز فکر و حضور قلب در نماز، چهکار باید کنیم؟ ایشان فرمود: «در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید» (بهسوی محبوب/ص ۶۳)
شما اختیاراً به چیز دیگری فکر نکن و عمداً حواس خودت را پرت نکن. البته برخی افکار، بیاختیار وارد ذهن میشود، در این صورت هرلحظه متوجه شدی، برگرد و توجهت را به نماز برگردان. بعضیها هستند که سرِ نماز صد مرتبه برمیگردند؛ اینها خیلی کم گیر میآیند! چون اکثراً وقتی حواسشان پرت میشود، بعد از نماز متوجّه میشوند!
ما اگر تمرکز داشته باشیم میتوانیم نظر خدا را برگردانیم. خدا از ما همین قدرت را میخواهد. اصلاً خدا ما را ساخته که قوی بشویم و خدا به قویها احترام میگذارد. حالا ممکن است بپرسید: مگر بنا نیست ما پیش خدا ضعیف بشویم؟ بله؛ در ادعیه میخوانیم «إرحَم عَبدَکَ الضَّعیف»، اما اشتباه نشود که فکر کنی خدا از آدم ضعیف خوشش میآید! نه، خدا میگوید: پیشِ من باید ضعیف باشی و شاخ و شانه نکشی، اما خودت باید قوی باشی؛ آنقدر باید قوی باشی که عالَم نتوانند از پسِ تو بربیایند.
از امیرالمؤمنین (ع) پرسیدند: تو چگونه دشمنان قدرتمند خود را به خاک میکشی و مغلوب میکنی؟ روش تو چگونه است؟ میفرمود: من اول با ابهّت خودم آنها را میزدم، همینکه جا میخورد، با شمشیرم او را میزدم. (وَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِمَ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ قَالَ بِتَمَکُّنِ هَیْبَتِی فِی قُلُوبِهِمْ؛ مناقب آلأبیطالب/۲/ ۱۱۶) همچنین علی (ع) فرمود: من درِ خیبر را با قدرت روحی خودم بلند کردم نه با قدرت جسم (.. أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکُوتِیَّةٍ؛ امالیصدوق/۵۱۴)
با قدرت روحی برو در خانه خدا
قدرت روحی داشته باش، بعد برو درِ خانۀ خدا. پس اینکه میگویند «باید درِ خانۀ خدا ضعیف باشیم» منظور چیست؟ اشتباه نشود! نه اینکه تو کلاً ضعیف باشی و بروی درِ خانۀ خدا! خدا میگوید: این کیست که آمده درِ خانۀ من سجده کرده است؟ او که همهجا سجده میکند! اصلاً روحیهاش اینطوری است که پیش همه ضعیف و ذلیل است! درحالیکه اول باید «لاالهَ» بگوید بعد «الّاالله» اول به دیگران (غیرِخدا) نه بگوید بعد بیاید درِ خانۀ خدا!
اگر قدرت ذهنی داشته باشی و بعد درِ خانۀ خدا بروی، آنوقت میتوانی نظر خدا را برگردانی! شرطش همین قدرت ذهنی است. خداوند به حضرت عیسی (ع) میفرماید: «لَا تَدْعُنِی إِلَّا مُتَضَرِّعاً إِلَیَّ وَ هَمَّکَ هَمّاً وَاحِدا فَإنَّکَ مَتَی تُدعُنی کذلکَ اُجِبکَ» (کافی/۸/۱۳۳) من را صدا نزن و دعا نخوان، مگر در حالتی که متضرّع هستی و همِّ تو یک همّ واحد است. هرموقع اینطوری من را صدا بزنی، من جواب تو را میگویم.
اینکه «همّ خودت را همّ واحد قرار بده» یعنی تمرکز ذهنی داشته باش و فقط به یک موضوع توجّه کن، این یعنی «نهایت توجّه» یعنی حواست جایی پرت نشود، اگر اینطوری خدا را صدا بزنی، حتماً جوابت را میدهد. ولی متاسفانه ما معمولاً نمیتوانیم به یک نقطه توجه کنیم، جز در یک لحظه! خُب این فایده ندارد؛ لذا باید تمرین کنیم تا قدرت تمرکز ذهنی پیدا کنیم.
یکی از مصادیق مهم کنترل ذهن «نیّت» است
موضوع کنترل ذهن، به رفتار درونی انسان برمیگردد و نتیجهاش «قدرت روحی» است، اگر کسی قدرت روحی پیدا کند، در عرصۀ دانش، دانشمند خواهد شد، در عرصۀ عمل، خلاقیت پیدا خواهد کرد و لذتی مثل لذت خلاقیت برای انسان نیست!
خداوند برای قدرت کنترل ذهن ما خیلی ارزش قائل است. در عبادات ما هم زمینۀ کنترل ذهن فراهم شده است. مثلاً اینکه توصیه شده است سحر بیدار شوید، در موقع سحر طبیعتاً ذهن انسان خالی است و فرصت خوبی است برای اینکه خودش بیندیشد و ذهن خود را متمرکز کند.
نیت چیست؟
نیّت، ترکیبی از فکر و دل (ذهن و علاقه) است، اگر اصلِ نیّت هم در قلب باشد، لااقل میتوان گفت که دستگیرهاش ذهن است. گاهی اوقات برخی علاقههای انسان ضعیف هستند، اما این دستگیرۀ ذهن، میتواند آن علاقههای ضعیف را بگیرد و بیرون بکشد. یعنی میتوانی آن علاقۀ خوب را که در وجودت گُم شده بود، بهوسیلۀ ذهنت پیدا کنی و تقویت کنی.
حالا ببینید انسان چقدر در ذهن خودش میتواند روی نیّت و روی آن بخش قلبی نیّت، کار کند؛ واقعاً عجیب است! مثلاً بگویید: ثواب روضههای ما در این ماه محرم، به روح امام و شهدا و پدر و مادرمان برسد؛ آنها را یاد کنید. با همین نیّت خودت میتوانی در عالم تأثیر بگذاری. همین ذهن و نیّتِ تو، برایت عبادتگاه و زیارتگاه میشود و محل ثواب و عقاب میشود.
امام صادق (ع) -در باب اهمیت نیت- میفرماید: «إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أَنْ یَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً...» (کافی/۲/۸۵) چرا یکعدهای در جهنم، مخلّد در عذاب میشوند؟ چون نیتش این بود که اگر تا ابد در دنیا بماند، بد باشد! چرا اهل بهشت در بهشت مخلّد میشوند؟ چون نیتش این بود که اگر تا ابد در دنیا بماند، خوب باشد و این کارهای خوب را انجام دهد. به همین نیتهاست که اینها در بهشت و آنها در جهنم مخلّد میشوند. سپس حضرت این آیه را خواندند: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِه» یعنی هر کسی عمل میکند، بر اساس نیتش عمل میکند.
چرا باید بهطور خاص برای گناهان ذهنی استغفار کنیم؟
دنبال رقمزدن «اتفاقهای خوب» در ذهنت باش! برخی از معصیتهای بسیار نابودکننده مثل «ریا» و «عُجب» -که موجب حبط عمل میشود- در واقع یک اتفاق ذهنی است. اگر به ذهن کسی خطور کند که «من آدم خوبی هستم» همۀ اعمالش به فنا میرود؛ لذا باید به کنترل ذهن توجه کنیم تا بتوانیم از این معصیتهایی که در ذهن اتفاق میافتد اجتناب کنیم.
یک نمونۀ دیگر از این معصیتها سوءظنّ به خداست، یعنی انسان در ذهن خودش به خدا شکّ پیدا کند؛ البته نه شکّ اعتقادی، بلکه شکهای اخلاقی! مثلاً اینکه خدا را زیاد به «مهربانبودن» قبول نداشته باشد و با تردید بگوید: «یعنی خدا هوای من را دارد؟!» این سوءظنّ به خداست.
در ذهن انسان، اتفاقهای خوبی هم میافتد که موجب سعادت میشود؛ مثل یک آرزوی خوب که در ذهن مرور شود. اینها برای خدا ارزش دارد و گاهی مقدّرات ما را بر اساس همین خطورات مثبت ذهنی تنظیم میکند. مثلاً آدم پیش خودش میگوید «خدا هوای مرا دارد» قبلاً بنا بوده یک بلایی بر سرش بیاید، اما خدا بهخاطر همین حسنظنِ او، آن بلا را برمیدارد.
کنترل ذهن بر روابط اجتماعی و مسائل عادی زندگی ما هم تأثیر دارد
کسی که مدام به نعمتهای دیگران فکر کند، دچار حسادت و ناشکری میشود. رسول خدا (ص) میفرمود: فال بد نزنید، من دوست ندارم کسی از شما فال بد بزند. (کانَ یُحِبُّ الفَألَ الحَسَنَ و یَکرَهُ الطِّیَرَةَ...؛ مکارمالاخلاق/۳۵۰) فکر بد به ذهنتان خطور ندهید؛ نگویید نمیشود، بگویید انشاءالله میشود.
ذهن را مهم و مقدّس بدانیم؛ بخش عمدهای از عبادت، در اندیشه و ذهن انسان است. طبق روایات، اکثر عبادت حضرت ابوذر در فکرش بود. (التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَار؛ خصال/۱/۴۲) یکبار چشمهای ابوذر درد گرفته بود، گفتند چرا مداوا نمیکنی؟ گفت وقت ندارم؛ ذهنم به آخرت مشغول است. (حَتَّى اشْتَکَى بَصَرَهُ...؛ خصال/۱/۴۰) امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: ذکر و فکر درباره آخرت، چشم اینها را از دنیا میبندد «غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِع» (نهجالبلاغه/خطبه ۳۲)
کنترل ذهن علاوه بر مسائل معنوی، در مسائل عادی زندگی ما هم تأثیر دارد. خیلی وقتها اتفاقهای زندگی ما بهخاطر مشغلهها و خطورات ذهنی خودمان است.
یکی از اصحاب امامصادق (ع) میگوید: میخواستم نزد امام (ع) بروم، یک لباس نو پوشیده بودم که خیلی از آن خوشم آمده بود. در راه، شتری که سوارش بودم، چموشی کرد و لباسم پاره پاره شد. پیش حضرت آمدم و داستان را تعریف کردم، حضرت فرمود: وقتی یک لباس جدید پوشیدی ذکر لااله الّا الله محمدٌ رسولالله (ص) بگو تا از آسیبها در امان بمانی. یعنی به ذهنت حرفهای خوب بیاور. (فَلَبِسْتُ ثِیَابِی وَ نَشَرْتُ طَیْلَسَاناً جَدِیداً کُنْتُ مُعْجَباً بِهِ...؛ کافی/۶/۴۵۹)
و بعد فرمود: وقتی یک چیزِ دنیایی را دوست داری، زیاد در ذهنت، از آن یاد نکن، داغونت میکند! «إِذَا أَحْبَبْتَ شَیْئاً فَلَا تُکْثِرْ مِنْ ذِکْرِهِ» (همان) کنترل ذهن برای این جاها لازم است. اصلاً زشت است که ذهن آدم، غرق این مسائل بشود.
توصیه قرآن کریم
قرآن میفرماید: برای چیزهایی که از دست دادهای، تأسف نخور، و برای چیزهایی که به تو رسیده، زیاد خوشحال و دلخوش نباش (لِّکَیْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئکُمْ؛ حدید/۲۳) وقتی چیزی بهدست آوردی، بلافاصله سعی کن یک فکرِ خوب به ذهنت بیاید، از خدا حرف بزن و مثلاً بگو «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل/۴۰) بعد با خدا مناجات کن. مثلاً بگو: «خدایا این را در راه تو مصرف کنم» مشغول خدا باش؛ نیا روی زمین!
امواج ذهنی انسان منتقل می شود!
کنترل ذهن در روابط اجتماعیِ ما هم مؤثر است. امامصادق (ع) میفرماید: وقتی انتظار داری کمکی از کسی به تو برسد، در ذهنت حرف منفی به او نزن، چون به او میرسد. (إِذَا کَانَتْ لَکَ إِلَى رَجُلٍ حَاجَة...؛ کافی/۶/۴۵۹) علم فیزیک ثابت کرده است، امواج ذهنی انسانها منتقل میشود؛ لذا به همدیگر سوءظن نداشته باشیم و منفی نیندیشیم، خیرخواهِ هم باشیم. یکی از عوامل عاقبت بهخیری، خیرخواهی برای دیگران است.
برای فاصلهگرفتن از دنیا از کنترل ذهن شروع کن! قرآن میفرماید: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» (طه/۱۳۱) چشمت را به دنیای دیگران ندوز! یعنی به آن فکر نکن. نمیفرماید «نگاه نکن» بلکه میفرماید «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ...» یعنی به نعمتهایی که به دیگران دادهام، فکر نکن. چرا ذهنت را درگیر میکنی؟! این اخلاق آدم را فاسد میکند. اگر آدم مدام دربارۀ نعمتهای دیگران فکر کند، دچار حسادت و ناسپاسی میشود.
حواست را از «اموری که نباید به آنها فکر کرد» پرت کن!
خداوند گاهی اوقات، نعمات مادی و معنوی به بندگان خودش نمیدهد، فقط بهدلیل اینکه آنها ظرفیت ندارند؛ یعنی آنها بهجای اینکه از این نعمات، برای ارتقاء روحی یا مادی خود استفاده کنند، موجبات انحطاط خودشان را فراهم میکنند. خیلی بد است که یک چیزهای خوبی در مقدّرات آدم باشد، اما بگویند: «چون ظرفیتش را نداشتی، این را به تو ندادیم، برای اینکه یکوقت خراب نشوی!»
اصلِ ظرفیتداشتن، مربوط به ذهن است؛ یعنی انسان وقتی به یک نعمتی رسید، فکر و ذهنش به خطا نرود. البته ذهن انسان، هم موقعِ بلا و هم موقعِ نعمت، نباید به خطا برود. قرآن میفرماید: انسان نه در نعمت بگوید «رَبىِّ أَکْرَمَن» (به این معنا که من شایستۀ تحویل گرفتن هستم!) نه در بلا بگوید «رَبىِّ أَهَانَن» (فجر/۱۶) یعنی خدا مرا خوار و زبون کرد!
روایتی از کنترل ذهن
احمد بزنطی میگوید: با جمعی از اصحاب، خدمت امامرضا (ع) بودیم. جلسه که تمام شد، حضرت به من فرمود: شما بنشین. مقداری از شب گذشت، گفتم: اگر اجازه بدهید من بروم. حضرت فرمود: بمان. من خیلی خوشحال شدم؛ چون حضرت از بین اصحابش، مرا انتخاب کرد و با من گفتگو کرد و شب هم در منزل خود، مرا نگه داشت. سر به سجده گذاشتم و گفتم خدایا ممنونت هستم. وقتی بلند شدم، حضرت دستم را گرفت و فرمود: صعصعة بن صوحان در شب ضربتخوردن علی (ع) با اصرار، اجازۀ ملاقات و عیادت گرفت، وقتی میخواست بیرون برود حضرت به او فرمود: به رفقایت فخر نفروشی که من تو را راه دادم «وَ اتَّقِ الله» یعنی این حرف در ذهنت هم نیاید. کنترل ذهن به این میگویند! (دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ ع... قَالَ یَا صَعْصَعَةُ لَا تَفْتَخِرَنَّ عَلَى إِخْوَانِکَ بِعِیَادَتِی إِیَّاکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ؛ مستدرکالوسایل/۱۲/۹۰)
بااینکه آقای بزنطی «الحمدلله» گفته بود، اما در ذهنش یک «منم» داشت؛ لذا امامرضا (ع) به او تذکر داد که تقوای ذهنی داشته باشد. در روایت هست: خدا گاهی توفیق عبادت به بندهاش نمیدهد برای اینکه دچار عُجب نشود. (وَ لَوْ أُخَلِّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَا یُرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ؛ کافی/۲/۶۰)
تقوای ذهنی هزینه ندارد
رسیدن به تقوای ذهنی، هزینهای ندارد؛ یعنی نه پول باید خرج کنی، نه جان باید بدهی؛ فقط ذهنت را کنترل کن! نماز هم بهترین فرصت، برای تمرین کنترل ذهن است. حضرت امام (ره) میفرمود: یکی از اصلیترین کارهایی که هر عارف صاحبدلی بلد است، این است که میتواند ذهن خودش را کنترل کند.
یکی از راههای کنترل ذهن، غفلت است؛ یعنی غفلت از دنیا! سعی کنیم خودمان را از دنیا غافل کنیم. عملیات غفلت میتواند ارادی باشد؛ شما که غیرِ ارادی از خدا غافل میشوید؛ سعی کنید ارادی از دنیا غافل بشوید!
آقای بهجت (ره) میفرمود: علاجِ ریا، ریا است؛ یعنی برای خدا ریا کن! (بهسوی محبوب/۷۰) بگو: خدایا چرا من خودم را به دیگران نشان بدهم؛ خُب به تو نشان میدهم! نفسِ تو میخواهد خودش را پیش یک کسی عزیز کند، خُب برو پیش خدا ریا کن و خودت را عزیز کن.
حواست را پرت کن
چارۀ غفلت هم غفلت است. هروقت دنیا به فکرت آمد، کنارش بزن. آقای بهجت (ره) میفرمود: «خواطر سوء را-که غیرِ ارادی به ذهنت میرسد- از ذهنت بیرون کن. اگر دوباره آمد، دوباره بیرون کن!» نمیخواهد خودت را اذیت کنی. هر موقع متوجه شدی که فکرت دارد به یک سمتی میرود، آن فکر را از ذهنت بیرون کن. غفلت یکی از بهترین راههای کنترل ذهن است.
تمرکز پیدا کردن-به چیزهایی که خصوصاً ماورایی و غیبی باشند- دشوار است؛ اما پرتکردنِ حواس خود، آسان است. یعنی آدم میتواند حواس خودش را-از اموری که نباید به آنها فکر کرد- پرت کند. این یکی از مهمترین تمرینها برای کنترل ذهن است. «من به چه چیزهایی نباید فکر کنم؟»
در یک آزمایش مشهور روانشناسی، در مقابل هربچهای یک شیرینی گذاشتند و گفتند: هر کسی شیرینی خودش را نخورد به او جایزه میدهیم. بچهها را ۲۰دقیقه با شیرینی تنها گذاشتند و از رفتارهایشان فیلم گرفتند. دیدند هر بچهای که به شیرینی نگاه میکند-حتی اگر بر کلنجارِ درونی با خودش تمرکز کند- بالاخره نمیتواند تحمل کند و شیرینی را میخورد. امّا هر بچهای که صورتش را آنطرف میکند و خودش را به حواسپرتی میزند، شیرینی را نمیخورد. یعنی اینجا مبارزه فایده ندارد؛ فرار کن و از فکرش برو بیرون!
هنرِ «فکرنکردن» داشته باش! / افکار منفی را به ذهنت راه نده!
پیامبر اکرم (ص) به اباذر میفرماید: صبح دربارۀ شب فکر نکن، شب دربارۀ فردا فکر نکن! (إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاء...؛ امالی طوسی/۵۲۶) امشب دربارۀ فردا فکر نکن؛ دربارۀ همین امشب فکر کن! مثلاً فکر کن که امشب میخواهی به محضر پروردگار برسی (مثل روز قیامت) غصّۀ فردا را نخور؛ «هنرِ فکرنکردن داشتهباش»!
بعضیها مجسّمۀ غفلت هستند و ذهن شما را به سمت افکار منفی و بیهوده میبرند. شما سعی میکنی به برخی امور بیارزش فکر نکنی، ولی آنها فکر شما را به آن سمت میبرند. اصلاً با این افراد مصاحبت و همنشینی نکن! در روایت هست: با کسی همنشینی کن که تو را به یاد خدا و خوبیها بیندازد. (مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ...؛ کافی/۱/۳۹)
از افکار منفی دور شو
خیلی مهم است که آدم بتواند از افکار منفی فاصله بگیرد. مثلاً امامصادق (ع) میفرماید: دربارۀ فقر، فکر نکن «لَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر» (تحفالعقول/۲۱۱) قرآن میفرماید: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْر» (بقره/۲۶۸) شیطان به شما وعدۀ فقر میدهد. البته فقر، فقط فقرِ مالی نیست، شیطان در هر عرصهای ما را میترساند و میگوید «یکوقت، کم نیاوری!» در مقابل این وسوسۀ شیطان، نترس و بگو: من خدا را دارم! «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ» (فاطر/۱۵) خدا غنیّ است و داراییهای خدا هم مال من است!
میفرماید: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْر وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ» (بقره/۲۶۸) اگر انسان این وعدۀ دروغِ شیطان را بپذیرد، برای اینکه کم نیاورد، خطا میکند و به فحشا و کارهای بد دچار میشود. البته فحشا هم انواع و اقسامی دارد و همهاش از یک جنس نیست.
شیطان دشمن تو است
حسابت را از شیطان جدا کن؛ او دشمن توست! او را دشمن خودت بدان. قرآن میفرماید: از شیطان، به خدا پناه ببر «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (اعراف/۲۰۰) ببینید یک کودک، وقتی احساس خطر میکند، چطوری به پدر و مادر خود پناه میبرد! این احساس قشنگ را از بچهها یاد بگیریم و به خدا پناه ببریم.
یک تکنیک خوب برای مقابله با افکار منفی این است که امام حسن مجتبی (ع) فرمود: اگر چیزی از دنیا را میخواستی و به آن نرسیدی، فکر کن اصلاً به ذهنت نرسیده که آن را بخواهی! «اجْعَلْ مَا طَلَبْتَ مِنَ الدُّنْیَا فَلَمْ تَظْفَرْ بِهِ بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ یَخْطُرْ بِبَالِک» (کشفالغمه/۱/۵۷۲) مثلاً اگر میخواستی فلان ماشین یا فلان خانه را بخری و نشد؛ دیگر فکر آن را از ذهنت خارج کن، فقط همینقدر به ذهنت بیاید که «میخواستم، ولی نشد» و الا فکرکردن دربارۀ آن، به تو صدمه میزند. این یعنی خودت را از آن موضوع، به غفلت بزنی، خدایا از آنچه که نمیخواهی و نمیپسندی ما را غافل بگردان.
خداوند میفرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ... لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ» (طه/۱۳۱) چشمت را به دنیای دیگران ندوز و به آن فکر نکن. به هرکسی هرچیزی دادم، برای امتحان اوست! پیغمبر اکرم (ص) دربارۀ این آیه فرمود: «مَنْ لَمْ یَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفَسُهُ عَلَى الدُّنْیَا حَسَرَاتٍ» (تفسیر قمی/۲/۶۶) هر کسی به این روش تربیتی خدا عمل نکند، از شدّت حسرت نابود میشود.
در نماز، خودت را به غفلت بزن. در روایت هست: «إِذَا دَخَلْتُمْ فِی الصَّلَاةِ فَاصْرِفُوا لَهَا خَوَاطِرَکُمْ وَ أَفْکَارَکُمْ» (سعدالسعود/۴۰) در نماز هرچیزی به ذهنت آمد باید کنار بگذاری. بهترین مکان برای تمرین این کار، نماز است. بعد میفرماید: «فَأَبْعِدُوا عَنْ نُفُوسِکُمْ أَفْکَارَ الدُّنْیَا وَ هَوَاجِسَ السُّوءِ» (همان) افکار دنیا و خطورات ذهنی بد را از خودتان دور کنید. وقتی چنین دستوری میدهند، یعنی تو میتوانی اینها را از خودت دور کنی.
سعی کنیم افکار منفی از انواع و اقسامش به ذهنمان نیاید. اگر موفق بشوی هر سطحی از افکار منفی را به ذهنت راه ندهی، یک سطح دیگری از افکار به ذهنت میآید. آن را هم دوباره به ذهنت راه ندهی، یک سطح دیگر میآید و همینطوری ادامه دارد. اولیاء خدا هم در مرتبه خودشان درگیر این مسئله هستند.
خدا به ابراهیم (ع) فرمود: «پسرت را در راه من، ذبح کن» اگر به ذهن ابراهیم (ع) خطور میکرد که «آخر چرا؟!» آن ارزشهای بالای خود را از دست میداد. ایشان امتحانش را خوب پس داد، اما دلش گرفت از اینکه اسماعیلش را برای خدا قربانی نکرده است. مگر میشود عاشق در راه معشوقش قربانی ندهد...
برای کنترل ذهن، به چه چیزهایی بیندیشیم؟
برای تربیت ذهن، دو نوع عملیات باید انجام شود: یکی منصرفکردن ذهن از امور بد، و دیگری، متوجّهکردن ذهن به امور خوب. در رأس امور خوب هم خود خداوند است! خدا با آن عظمت، خودش را وسیلۀ تربیت ما قرار میدهد؛ از بس که ما را دوست دارد. میخواهد به ما قوّت ذهن و فکر بدهد، میگوید: «به من فکر کن؛ به قدرت من، به علم من! به مهربانی من، به اینکه همهچیز دست من است...»
آنچه موجب میشود آدم بتواند به خدا فکر کند عظمت خداست. اذکار مهم نماز را ببینید: «اللهُ أکبر» «سُبحانَ ربّی العَظیمِ و بِحَمدِه»، «سُبحانَ ربّی الأعلی وَ بِحَمدِه» همه اینها به عظمت و بزرگیِ خدا اشاره دارد.
در نماز جایی که باید بیشترین توجه انسان در آن لحظه باشد، همان موقعِ «الله اکبرِ» اول نماز است. طبق روایات اگر کسی در اول نماز توجّه کند، در طول نماز هم خدا به او کمک میکند که یکمقدار توجّه پیدا کند. اما کسی که اول نماز بیاعتنا باشد، خدا میفرماید: «یَا کَاذِبُ أَ تَخْدَعُنِی» (مستدرکالوسایل/۴/۹۶) دروغگو داری مرا گول میزنی؟ لااقل یک لحظه در اول نماز که میتوانی به خدا توجّه کنی!
اگر انسان نمیتوانست به امور خوب و مثبت، مخصوصاً ذات پروردگار توجّه کند و نمیتوانست ذهنش را کنترل کند، خدا دستور نمیداد که او را زیاد یاد کنیم «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا» (احزاب/۴۱) حتی نمیفرمود: کسی که از یاد خدا خودداری کند مجازات میشود! «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا» (طه،۱۲۴) پس ما حتماً میتوانیم.
برای تقوای ذهنی از کم شروع کن
از کم شروع کن؛ یعنی سعی کن یکلحظه به یاد خدا بیفتی، وقتی ذهنت منصرف شد، دوباره آن را برگردان و بعد، این را ادامه بده و تعدادش را زیاد کن. یعنی تعدادِ «بهیاد خدا افتادن» را در زندگیات زیاد کن، تا مقدارِ یاد خدا افزایش پیدا کند. متمرکزشدن روی یاد خدا، بسیار دشوار است. ولی مکرّر به یاد خدا افتادن بسیار آسان است؛ لذا فرمودهاند تسبیح بهدست بگیرید. همینطور که نخ تسبیح نمیگذارد دانهها پراکنده بشوند، خود تسبیح و ذکر هم نمیگذارد ذهن تو پراکنده بشود. ده تا را بدون توجه میگردانی، یک دفعهای در یازدهمی یادت میافتد.
قرآن بخوان
پیامبر (ص) به ابوذر میفرماید: «عَلَیکَ بِتَلاوَةِ القُرآن» (خصال/۲/۵۲۵) قرآن بخوان؛ قرآن توجّه تو را به مفاهیم خوب، جلب میکند، گاهی ذهنت را میبرد به آن نقطۀ بهشت، گاهی به آن گوشۀ جهنّم و گاهی به سوی یک مفهوم دیگر.
فکرکردن بدون قرآن، مثل ورزشکردن بدون مربّی است! چون از نظر معنوی و روحی، دل ما دست خداست و خدا با قرآن دارد با ما صحبت میکند. اول شیطان را-که ذهن آدم را خراب میکند- کنار بزن. بعد بنشین پای قرآن، یک معجزهای برایت اتفاق میافتد. وقتی قرآن میخوانی، در واقع خدا دارد با تو حرف میزند و ذهن تو هم که در اختیار خداست؛ آنچه هنگام خواندن قرآن به ذهنت خطور میکند، دستِ خداست و خدا میگوید: تو قرآن بخوان، من با قرآن-همین الآن- با تو حرف میزنم.
علی (ع) میفرماید: «الذِّکرُ مِفتاحُ الأُنس» (غرر الحکم/۳۷) ذکر کلید اُنس است و اُنس شدیدترین محبّتها را بهدنبال میآورد. علی (ع) میفرماید: اگر مدام خودت را به یاد خدا بیاندازی از غفلت نجات پیدا میکنی «بِدَوامِ ذِکرِ الله تَنجابُ الغَفلَة» (غرر الحکم/۳۰۰) با خدا ورزش و تمرین کن! بوعلی سینا وقتی میدید زور ذهنش نمیرسد یک مسئلۀ علمی را حل کند، دو رکعت نماز میخواند و حل میکرد. (و کان إذا أشکلت علیه مسألة...؛ شذراتالذهب/۵/۱۳۳) یعنی میرفت با خدا ورزش میکرد، تا زورش زیاد شود و بتواند عالم را زیر و رو کند.
در فکر خدا باش
خداوند در حدیث قدسی میفرماید: هر بندهای را ببینم که قلبش غالباً بهیاد من است، ارادۀ زندگیاش را بهعهده میگیرم، مونس و همنشین و همصحبت او میشوم، (أَیُّمَا عَبْدٍ اطَّلَعْتُ عَلَى قَلْبِهِ...؛ عدهالداعی/۲۴۹) بعضیها اینقدر در فکر خدا هستند که خدا به آن فکر و ذهن علاقه پیدا میکند، بهحدّی که اگر چیزی بخواهد حواسش را پرت کند خود خدا نمیگذارد. یکمقدار ذهنت را برای ادارۀ زندگی بگذار، اما بخش جدّی ذهنت را برای خدا و اولیاء خدا بگذار، برای نعمات خدا و برای بهشت و قیامتِ خدا بگذارد، ذهنت را به امور معنوی مشغول کن.
خدا چه ابزارهایی برای کنترل ذهن به ما داده است؟
متخصّصین در کتابهای روانشناسی سعی میکنند با برخی ابزار و تکنیکها، قدرتی در انسان ایجاد کنند تا بتواند ذهن خود را کنترل کند، اما ابزار حقیقی کنترل ذهن و چیزی که آنقدر باعظمت و باشکوه باشد که توجه انسان را متمرکز کند، سراغ ندارند!
ولی ما-در قرآن و فرهنگ دینیمان- موضوعاتی داریم که میتوانیم به آنها عمیقاً توجّه کنیم تا قدرت کنترل ذهن ما افزایش پیدا کند؛ موضوعاتی مثل خداوند، قیامت، بهشت و... ما برای فهم این موضوعات نیاز به تمرکز ذهن داریم. یکی از این موضوعات، جهنّم است. دوزخ، این قدرت را دارد که توجّه ما را عمیقاً جلب کند و ارادهای برای کنترل ذهن در انسان پدید آورد. درباره مؤمن، فرمودهاند: «لایُصلِحُهُ الا الخوف» (کافی/۲/۷۱) مؤمن جز با خوف اصلاح نمیشود، چون یکی از خاصیتهای خوف، ایجاد تمرکز است.
غضب نکن
رسولخدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: غضب نکن (منظور، عصبانیت بیجاست)، ولی اگر غضب کردی بنشین (نشستن به انسان کمک میکند تا بتواند ذهنش را کنترل کند) بعد به «قدرت پروردگار بر بندگان» فکر کن! «یَا عَلِیُّ لَا تَغْضَبْ فَإِذَا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ وَ تَفَکَّرْ فِی قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبَادِ» (تحفالعقول/ص ۱۴) یعنی با یک عملیات سادۀ کنترل ذهن، غضب-که نابودکنندۀ انسان است- از بین میرود.
محبت ائمه اطهار به انسان ها
موضوع دیگری که فهم آن نیاز به تمرکز ذهن و تفکر عمیق دارد، محبتی است که ائمۀ هدی (ع) نسبت به ما دارند. امامزمان (ع) چقدر ما را دوست دارد؟ خیلی زیاد؛ از پدر و مادرمان هم به ما بیشتر علاقه دارد. چرا حضرت، هر هفته دوبار پروندۀ اعمال ما را نگاه میکند؟ (کافی/۱/۲۱۹) (وسائلالشیعه/۱۶/۱۱۴)، چون واقعاً نگران ما است و اگر گناهی در پروندۀ ما ببیند، برای ما طلب مغفرت میکند. اگر عمیقاً به این موضوع فکر کنیم، محبت ما به امامزمان (ع) بیشتر خواهد شد.
همانطور که قبلاً بیان شد، یکی از وجوه کنترل ذهن، این است که بتوانی ذهنت را از اموری که بهطور طبیعی به آنها توجّه میکنی منصرف کنی. در روانشناسی میگویند: مهمترین عاملی که انسان را به ابرقدرت تبدیل میکند، این است که بتوانی حواس خودت را-از یک موضوعی- پرت کنی و به آن توجه نکنی. البته اینکار خیلی سخت است؛ چون موضوعات زیادی وجود دارند که ذهن انسان را بهشدت درگیر میکنند.
انسان موجود خودخواهی است. وقتی پای درد و بلای خودش به میان بیاید به چیز دیگری فکر نمیکند! لذا بزرگان فرمودهاند که مواظب باشید موقع مرگ، شیطان ایمانتان را نگیرد؛ چون آن لحظه، اوجِ درد و رنج انسان است، ابلیس در آن لحظۀ حساس، وسوسه میکند و میگوید: «ببین خدا دارد جانت را میگیرد؛ این کار خداست!» یعنی ابلیس میخواهد آدم را در لحظۀ مرگ، بیدین کند، میخواهد در قلب انسان نسبت به خدا ناراحتی و دشمنی ایجاد کند. اگر ذهن آدم درگیر بشود، انصرافش کار سختی است!
ما موضوعات بسیار مهمی برای توجّه داریم؛ مثل خدا و قیامت و...، اما آسانترینش «حسین» است، چون خودش توجّه ما را به خود جلب میکند. اگر در روضۀ امامحسین (ع) به فکر مشکلات و گرفتاریهای خودت باشی، انگار حسین (ع) دارد میگوید: «آنها را حل میکنم، ولشان کن؛ به من نگاه کن!»، اما بدانید که امامحسین (ع) خیلی هزینه کرده تا برای ما توجّه عمیق ایجاد کند...
چگونه قدرت «توجهِ طولانی به خدا» را پیدا کنیم؟ با نگاه به مهربانی خدا!
قدرت کنترل ذهن در امور معنوی یکی از حیاتیترین نیازهای ما و به قول حضرت امام (ره) اوّلین شرط برای رشد معنوی است (چهل حدیث/ص ۱۶) خداوند در پشت پردۀ غیب حضور دارد و اگر بنا باشد فقط به امورِ ظاهری که توجّه ما را جلب میکنند نگاه کنیم، دیگر هیچوقت به یاد خدا نخواهیم افتاد. اگر هم به یاد خدا بیفتیم، مثل شهابی است که یکلحظه در آسمان دیده میشود، برقی میزند و عبور میکند.
تقوای ذهنی با توجه به خدا
توجّه به خدا برای ما که او را نمیبینیم کار خیلی دشواری است، چون عذابها و ثوابهایش فوری نیست، لذا غفلت از این خدا آسان است. بسیاری از کسانی که بزرگترین جنایتهای تاریخ بشریّت را در عاشورا مرتکب شدند، تا مدتی زنده ماندند، ولی شاید ما انتظار داشتیم آنها همان عصر عاشورا نابود شوند! پس میشود خدا را ندیده گرفت، چون خدا زود عکسالعمل نشان نمیدهد.
اگر کسی قدرت کنترل ذهن داشته باشد میتواند دائماً به خدا متوجّه باشد و دائماً به یاد او باشد. آدم باید عمیقاً فکر کند تا به پروردگار متوجّه بشود؛ یکی از راههای کنترل ذهن تفکر است. انسان باید بخشی از زندگیاش را به تفکر دربارۀ خدا اختصاص دهد (ساعَةٌ یَتَفَکَّرُ فی ما صَنِعَ الله عزّ و جل إلیه؛ خصال/ج۲/ص۵۲۵)
برای کسی که به خدا بیتوجّه است، غیببودنِ خدا بیشتر میشود. ما باید دنبال خدا بگردیم و به او توجّه پیدا کنیم. اگر مدّتی به او توجّه کنی، از پشت پرده بیرون میآید و اوضاع عالم را برایت رو میکند. در روایت هست: اگر کسی دلش را با توجهِ طولانی به خدا آباد کند در پنهان و آشکار، رفتارهایش خوب میشود. «مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّکر حَسُنَت أفعالُهُ فِی السِّرِّ وَ الجَهر» (غررالحکم/ص۶۴۴)
توجّه به قدرت خدا آدم را خائف میکند. اما برای ما انسانها فکرکردن به قدرت خدا کمی سخت است. اگر قدرت خدا دیده نشود، هم آدم پُررو میشود، هم احساس بیپناهی میکند. این دو تا ویژگی، ما را نابود میکند.
توجه به مهربانی خداوند
با نگاه به کدام یک از اسماء پروردگار، قدرت توجهِ طولانی به این غیبالغیوب (یعنی خداوند) را پیدا خواهیم کرد؟ «رحمانیّت خدا»، چون مهربانی برای آدم شیرین است و با طبع انسان سازگار است و از این لحاظ، خیلی با قدرتِ خدا، فرق میکند. ضمن اینکه خدا دوست دارد به مهربانیاش نگاه کنیم.
به ما فرمودهاند در آغاز کارها «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوییم. عجیبتر از تأکید بر تکرار «بسم الله الرحمن الرحیم» تاکید این آیه بر مهربانی خداست؛ چراکه در همین یک جمله، دوبار ما را به یاد مهربانی خدا میاندازد و میگوید «خدا هم رحمن است و هم رحیم» قرآن با این ذکر نورانی شروع میشود، در سورۀ حمد که باید در همۀ نمازهایت بخوانی، در آیۀ سوم، دوباره میفرماید: «الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» توجه به مهربانی خدا واقعاً مورد نیاز ماست!
باید متوجه یاد خدا شویم
اگر کسی بگوید «من نمیتوانم به خدا توجّه کنم، چون عوامل غفلت در دنیا زیاد است» میگوییم: به مهربانی خدا هم نمیتوانی توجّه کنی؟! تو که هر لحظه به مهربانی او احتیاج داری! توجه به مفهومی مثل «مرگ» دل را خیلی جلا میدهد، اما بیشتر تأکید بر این است که به مهربانی خدا نگاه کنیم. اگر کسی میخواهد برای قدرت کنترل ذهن تمرین کند و مدّت طولانی به خدا بیندیشد، به مهربانی خدا نگاه کند، چون این کار راحت است.
اگر متوجّه مهربانی خدا نشویم بدبختت میشویم: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/۳۶) هر کس در زندگی به یاد خدای رحمن (یعنی خدایی که به همه مهربان است) نباشد، شیطان را بر او مسلّط میکنیم (یک شیطان به او میچسبانیم) و این شیطان با او همنشین میشود.
اینکه مدت زیادی به یاد خدای «رحمن» نباشیم، برایمان خطرناک است. برای هر حرکتی که خواستی انجام بدهی، بگو: «بسمالله الرحمن الرحیم» این یک برنامۀ عمومی است که اهلبیت (ع) به ما دادهاند، هر حرکت و سکونی را با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع کن.
مرحوم قاضی طباطبایی (ره) میفرماید: در عالم مکاشفه دیدم «رَحمَةُ اللهِ الواسعة» اباعبداللهالحسین (ع) است. اگر به فکر رحمت خدا نبودی، به فکر امامحسین (ع) هم نمیتوانستی باشی؟ بدون حسین زندگی نکن. از حسین جدا نشو؛ حسین یعنی مهربانی خدا!
برای اینکه همیشه حالت خوب باشد؛ مدام به نعمتهایت نگاه کن!
امام باقر (ع) میفرماید: «لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَیْنِ أَنْ یُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَیَزِیدَهُمْ وَ بِالذُّنُوبِ فَیَغْفِرَهَا لَهُم» (کافی/۲/۴۲۶) به خدا قسم، خدا از مردم فقط دو چیز میخواهد، یکی اینکه اقرار کنند به نعمت تا خدا نعمتشان را زیاد کند، و دیگر اینکه اقرار کنند به گناه تا خدا آنها را ببخشد. خدا بیشتر از ایندو، انتظاری از بندهاش ندارد! اقرار به نعمت هم خیلی پیچیده نیست و احساس درونی نمیخواهد، همان نگاه و توجه به نعمت کافی است.
در روایات برای اینکه توجهِ انسان به نعمتها، عمیقتر شود، راهکارهایی یاد دادهاند که در واقع، تکنیکهای تقویت توجّه است. امروزه در دنیا اینطور حرفها بسیار خریدار دارد و اینها را به اسم تکنیک معرفی میکنند و مردم هم اجرا میکنند و نتیجه میگیرند؛ چقدر هم بازارش گرم است. یکی از این تکنیکها این است که میفرماید: وقتی انسان یاد نعمتی افتاد سر به سجده بگذار؛ بهخاطر شکرِ خدا. «إِذَا ذَکَرَ أَحَدُکُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکْراً لِلَّهِ» (کافی/۲/۹۸) اینکار در تقویت توجّه، مؤثر است.
حسنظنّ به خداوند چگونه است؟
یکی از مقولههای مهم، حسنظنّ به خداست؛ خداوند بر اساس حسنظنّ ما، نعمات و مقدّرات ما را تغییر میدهد. حالا چه کسی میتواند این حسنظن را به خدا پیدا کند؟ کسی که تجربۀ شکر دارد. کسی که همیشه بهخاطر نعمات، تشکّر میکند باورش نمیشود که خدا او را بزند و خدا هم او را نمیزند. خیلیها فکر میکنند رابطه با خدا مثل رابطه با پادشاهان و زورگویان است! درحالیکه رابطه با خدا، مثل رابطه فرزند با مادر است؛ البته خیلی بالاتر از آن!
اگر همیشه به نعمات نگاه کنیم، نعماتمان زیاد میشود و حالمان هم همیشه خوب خواهد بود. ولی آیا میشود آدم در این دنیا همهاش خوش بگذراند بعد هم به بهشت برود؟ بله؛ نکند فکر کردی خدا از ما توقّع دارد حتماً اذیت بشویم و بعد، ما را به بهشت ببرد؟ نه، اینطور نیست! سؤال: پس جهاد فیسبیلالله، عبادات، طاعات، انفاق در راه خدا و این سختیکشیدنها چه میشود؟ اگر این سختیها را با عشق انجام بدهی، سختیاش را حس نمیکنی و فکر نمیکنی که بهزحمت افتادهای.
اگر یک مهمان بسیار عزیز به خانۀ شما بیاید که دوست داشته باشی خودت را برایش بکُشی، ده برابرِ حالت عادی کار میکنی و خسته هم نمیشوی؛ چون از سرِ عشق و محبت، داری زحمت میکشی. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: متقین در دنیا همانند عیّاشها و خوشگذرانها لذت میبرند (فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ؛ نهجالبلاغه/۲۷) خدا خوشحال میشود بندهاش از نعمتها استفاده کند و لذّت ببرد و بعد، از او تشکر کند.
گردآوری: تابناک جوان