ماجراهای بامزه مدیریت و عشقهای زنانه
بیشتر خانمها انگیزه و اراده قدرتمندی برای بهثمر رساندن کارها دارند. اضطراب بیشتر خانمها در انجام امور، نقطه مقابل بیخیالی برخی آقایان است و برای همین جدیت بیشتری برای برنامهریزی و عمل به آن دارند. اما گاهی برخی خانمها جدیت بیش از اندازهای در کارها بهخرج میدهند، درست مثل شخصیت اصلی فیلم «کوچک». فیلم داستان یک خانم موفق در عرصه آیتی است که شرکت پولسازی دارد. اما برخلاف موفقیت شغلی، در روابط عاشقانه و کاری ضعیف عمل میکند. برای همین همهجوره تنهاست. خب در بیشتر چنین فیلمهایی آقایان را در مرکز چنین موقعیتی دیدهایم.
داستان از چه قراره؟
جوردن ساندرز بعد از آنکه تحقیرهای زیادی را در دوران کودکی تجربه کرده در 38 سالگی تبدیل به یک مدیر موفق و پولدار در یک شرکت فناوری شده است. او با مرد مورد علاقهاش تحقیرآمیز رفتار میکند. همسایهها را آزار میدهد و بدتر از همه در محیط کار رفتار ناخوشایندی با کارمندها دارد تا اینکه سرمایهگذار اصلی شرکت او را در منگنه میگذارد که اگر تا 48 ساعت دیگر ایده تازهای برای تولید یک نرمافزار جذاب رو نکند، تمام سرمایهاش را از شرکت ساندرز بیرون میکشد. ساندرز که اهل مشورت با دیگران نیست عصبانی میشود و این آغاز دردسرهای اوست. چون تا به خودش میآید میفهمد دوباره 13 ساله شده. حالا شرکتش در آستانه انحلال است و بدتر اینکه هیچکس او را نمیشناسد. موقعیت فانتزی و تناقض خندهدار داستان بهواسطه این است که ما یک زن 38 ساله از خودراضی را در بدن یک دختر 13 ساله میبینیم. ساندرز در موقعیت جدید نوعی بلوغ عاطفی و اجتماعی را تجربه میکند چون باید از زاویه دید یک کودک به مسائل نگاه کند. این درام کمدی و فانتزی جالب، دنیای زنانه شیرینی دارد؛ بهشرط اینکه منطق داستان و فانتزی موجود در آن را بپذیرید تا از تماشایش لذت ببرید.
منبع : آخرین خبر