چرا مردها موقع عصبانیت به دیوار مشت میزنند؟
آیا تا به حال شاهد عصبانیت مردی بودهاید؟ حتماً خیلی از شما با این صحنه مواجه شدید که مردان هنگام عصبانیت به دیوار مشت میزنند و این اتفاق در بین آنها رایج است. در واقع آنها با این روش عصبانیت خود را تخلیه میکنند تا به دیگران آسیبی وارد نکنند.جالب است بدانید که مردان از سنین پایین بین دو احساس شادی و خشم درگیر هستند. در واقع پرخاشگری مردانه یک اتفاق طبیعی و یک پاسخ ساده بیولوژیکی است که در بین همه آنها وجود دارد.در سن و سال پایین به برخی از پسر بچهها، به اشتباه آموزش داده میشود که احساساتی مانند نگرانی یا ناراحتی رفتارهای زنانهای هستند و خیلی در مردان پذیرفته نیست؛ اما باز هم همه مردان این احساسات را درون خودشان دارند اما یاد گرفتهاند که این احساسات را به حالت مردانهای مثل خشم یا پرخاشگری تبدیل کنند.یعنی هنگامی که عمیقاً احساساتی میشوند، برای فرار از آن حس ناراحتی ترجیح میدهند که بجنگند و برای این که به دیگران آسیبی وارد نکنند، هیچ راهی بهتر از مشت زدن به دیوار پیدا نمیکنند.پس در واقع آنها تصمیم میگیرند بدون آسیب زدن به شخص یا چیزی، به این شکل خشم خود را تخلیه کنند. هنگام برخورد مشت به مانع سفتی مثل دیوار، این حس در آنها ایجاد میشود که به یک سطح محکم ضربه وارد کردهاند و آسیب به شخص یا شی ضعیفی وارد نشده است بنابراین پس از این کار احساس ناراحتی و عذاب وجدان را تجربه نمیکنند.
از مشت زدن به دیوار تا خوابیدن
انسانها برای مقابله با هیجانات منفی، معمولا راهکارهای شبیه هم را امتحان میکنند. البته هستند افرادی که از نظر خودشان خلاقیت به خرج میدهند و مسیر دیگری را برای خوب شدن حال شان انتخاب میکنند. در ادامه چند مورد از پاسخها به سوال مطرح شده را خواهید خواند: قدم میزنم، در سکوت گریه میکنم، با یک دوست درد دل میکنم، سیگار میکشم.
عصبانیت ام را بر سر یک نفر تخلیه میکنم، کتاب میخوانم، فیلم میبینم، به موسیقی گوش میکنم، میخوابم، آشپزی میکنم، برای دور دور بیرون میروم و رانندگی میکنم، پرخوری میکنم، دعوا راه میاندازم، فحاشی میکنم تا تخلیه شوم، به دیوار مشت میزنم و ....
در روانشناسی جدید، هیجان منفی نداریم!
در رویکردهای جدید روان شناسی، هیجانی به نام هیجانمنفی نامگذاری نمیشود؛ هیجاناتی مانند خشم، اضطراب، افسردگی، ترس و ... به خودی خود منفی نیستند بلکه کارکرد آنهاست که آنها را کارآمد یا ناکارآمد میکند. مثلا اگر در خیابان به شما حمله شود یا کسی حق شما را بخورد و شما خشمگین نشوید، نمیتوانید از خودتان دفاع کنید بنابراین خشم موجب صیانت از ذات میشود یا اگر شما از خودرویی که با سرعت به سمت شما حرکت میکند، نترسید و فرار نکنید، تصادف خواهید کرد؛ بنابراین ترس برای بقای ما ضروری است. همچنین مقداری اضطراب برای بهبود عملکرد ما در کارها لازم است که اضطراب بهینه نام دارد و باعث میشود که ما بیشتر تلاش کنیم.
هیجانات چه زمانی دردسرساز میشوند؟
زمانی که یک هیجان بیش از حد معمول تکرار میشود، مثلا شما مدام احساس اضطراب یا خشم دارید یا زمانی که شدت هیجان با موقعیت متناسب نیست، مثلا شما با کوچکترین مسئلهای به شدت خشمگین میشوید یا زمانی که برای مدتی طولانی در یک حالت هیجانی ناخوشایند باقی میمانید، همچنین زمانی که به نحو آسیب زنندهای هیجان را ابراز و تخلیه میکنید، مثلا هنگام خشمگین شدن به خودتان و دیگران آسیب میزنید.
با هیجانات ناکارآمد چه کار کنیم؟
مدیریت و تنظیم هیجانات یکی از اساسیترین مهارتهای زندگی است که هر فرد باید یاد بگیرد. مهارت تنظیم هیجان فرایندی شناختی-رفتاری-هیجانی است که بر وقوع، شدت، مدت و سبک ابراز هیجانات اثر میگذارد و باعث میشود ما به شیوهای سالم و رضایتبخش تمام هیجانات متنوع انسانیمان را تجربه کنیم.
بیشتر بخوانید
منبع : تابناک جوان