برادر جان! این سبک سریالسازی از یادها رفته
تابناک جوان : فرهیختگان نوشت: سالهای قبل ماه مبارک رمضان، بعد از تعطیلات عید بهترین زمان برای پخش سریالهای تلویزیونی بود اما در سالهای اخیر و طبق آماری که سازمان صداوسیما منتشر کرده است درصد مخاطبان سریالهای ماه رمضان بیشتر از تعطیلات عید شده است. فرصتی که تلویزیون به دست آورده بود ولی امسال به راحتی آن را از دست داد.
اینکه در بین سریالهای امسال هماهنگی وجود نداشت و جای خالی یک مجموعه طنز در میانشان بهشدت حس میشد. هیچکدام از مدیران سازمان دلیل موجهی برای نبود یک سریال طنز نیاوردند و سه سریال با محتوای خشونت، خیانت، عشق، انتقام و مرگ همزمان از شبکههای تلویزیون پخش شد.
براساس مشاهدات و واکنشهای مجازی و درصد گفتوگوی رسانهها با عوامل، «برادر جان» ظاهرا بیشترین مخاطب را در میان این سه سریال داشته است. فیلمنامه خاص سعید نعمتالله و کارگردانی محمدرضا آهنج و شخصیتهای غریب و قریب به زندگی روزمره مردم ترکیبی را ساخته بود که برخی آن را دوست داشتند و برخی دیگر منتقدش بودند اما وجه مشترک هر دو گروه، تایید بازی درخشان علی نصیریان در نقش کریم بوستان بود. دیالوگها از نظر ادبی قوی و دور از زبان مردم امروز نکته دیگری بود که بسیاری بر آن نقد داشتند.
وجود صحنههای مکرر خشن و دعواهای فیزیکی ویژگی منفی دیگر این سریال بود اما شاید میخ آخر تابوت این سریال، قسمت آخرش بود؛ جایی که تمام تلاش یکماهه عوامل به راحتی نادیده گرفته شد و دچار خودزنی شدند. مرگ قابل پیشبینی و اغراقآمیز «کریم بوستان» و وضعیت نامشخص رابطه برادران و تکیه بر دیالوگهای شعاری «دایی توکل» و «ستار» برای چسباندن بیست و خردهای قسمت بههم از ضعفهای دیگر این سریال بود.
«برادر جان» شاید بتواند به استناد سازمان صداوسیما در آیندهای نزدیک عنوان پرمخاطبترین سریال ماه رمضان را کسب کند اما مطلعان حوزه رسانه میدانند که این آمارها بیشتر برای پوشش ضعفها در حوزههای دیگر است و نمیتوان با استناد به این آمارها نظر کارشناسان را نادیده گرفت. «برادر جان» در کارنامه کاری آهنج شاید یک پیشرفت نسبی باشد اما در کارنامه سعید نعمتالله حتما یک برگشت به عقب است.
استفاده از اصطلاحات عجیب و غریب و موزون شاید اوایل سریال دلچسب میکرد اما تکرار بیمعنی آن، مخاطب را حتی عصبی هم میکرد. پرویز پرستویی با انتشار دو پست اینستاگرامی در فضای مجازی از بازی علی نصیریان در این سریال و حال و هوای آن تقدیر کرد. اما نکته مهم برای مدیران سازمان اینجاست، البته اگر گوش شنوایی باشد که اکثریت مردم زیر این دو پست اعتراضات و نقدهایشان را به این سریال با شدیدترین لحنها عنوان کردند. قطعا هیچ عقل سلیمی این بخش از مردم را برای ارزیابی عملکرد فعلی و ساخت سریالهای بعدی نادیده نمیگیرد.
«از یادها رفته» سریال دیگر این ماه بود که از شبکه اول سیما پخش شد. سریالی که حتی در اسم و محتوا هم کپی سریالهای دیگر بود. سال 90 سریالی با عنوان «از یاد رفته» ساخته فریدون حسنپور از شبکه اول پخش شد و مورد توجه گسترده مخاطبان قرار گرفت. محتوای سریال امسال ماه رمضان هم انگار نعلبهنعل از سریال «شهرزاد» گرفته شده بود. یک مثلث عشقی در بستری تاریخی که با وجود خرده روایتها و کاراکترهای تکراری و البته اینجا ساختگی سعی داشت که موفقیت «شهرزاد» در سری اول را تکرار کند. انتخاب نادرست بازیگران و عدم وجود خلاقیت در ایجاد شخصیتها و همچنین نبود تسلط نویسنده و کارگردان به مقطع تاریخیای که آن را روایت میکنند از ضعفهای دیگر این سریال بود.
حضور رضا یزدانی در این سریال و بازی غلوآمیز و متاثر از سینمای دهه 50 و فیلمفارسیاش، سوال برانگیز بود. درباره کارنامه بهرام بهرامیان، کارگردان این سریال پیش از این در همین روزنامه نوشتهایم. «از یادها رفته» در کارنامه کوچک بهرامیان، یک پسرفت محسوب میشود. سرمایهگذاری کلان برای این سریال و صرف نزدیک به دو سال زمان برای ساختش، باید خروجی بهتر و اثر قابل دفاعتری میداشت. صحنههای خشن و درگیریهای فیزیکی در این سریال هم به وفور دیده میشد.
«دل دار» از شبکه دوم پخش میشد و با وجود اتمام ماه مبارک رمضان اما ظاهرا قصد اتمام ندارد. مجموعهای تازه از برادران محمودی که پیش از این «سایهبان» را ساخته بودند و از نگاه منتقدان و مخاطبان نسبتا موفق بود. این بار اما کفه تلخی سریال سنگینی میکرد و انگار آمده بود تا پازل دو سریال دیگر را تکمیل کند. جمعی از بازیگران جوان و قدیمی سینما، تلویزیون و تئاتر دورهم گرد آمده بودند تا موفقیت «سایهبان» را تکرار کنند. کند بودن سریال و تلخی و غم بسیار در آن برای مخاطب سوال ایجاد کرده بود که به چه دلیلی باید یک شب در میان اشکهایش را برای شخصیتهای این سریال سرازیر کند؟ اصلا چرا باید این حجم از خشونت و غم و دعوا را در این سریالها نظارهگر باشد.
اینکه از حالا باید به فکر سال آینده باشند و به هر حال گروهی زحمت کشیدهاند و مخاطب هم داشته است؛ جوابهای دمدستی است که به انتقادها داده میشود. اما مساله مهم این است که رسانه ملی هنوز شناخت درستی از مردم و وضعیت جامعهاش ندارد. در میان سه سریال تلویزیونی حتما باید یک مجموعه طنز قرار بگیرد و سلیقههای مختلف را تامین کند. اندازه شادی و غم در سریالها باید متناسب باشد. از اینها میگذریم و همچنان امیدواریم که این تغییرات ایجاد شود.