صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۸ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۹

خانم معلمی که راننده تاکسی شد !

تاکسی‌اش در خط پایانه پونک با بقیه فرق دارد. روی در و شیشه‌هایش برچسب‌هایی ذکر و اسامی ائمه(ع) چسبانده شده و صدای ملایم دعای عهد و فرج هم از داخل خودرو شنیده می‌شود. اما دیدن این راننده، مسافران را متعجب می‌کند.
کد خبر: ۵۹۴۹۳
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاکسی‌اش در خط پایانه پونک با بقیه فرق دارد. روی در و شیشه‌هایش برچسب‌هایی ذکر و اسامی ائمه (ع) چسبانده شده و صدای ملایم دعای عهد و فرج هم از داخل خودرو شنیده می‌شود. اما دیدن این راننده، مسافران را متعجب می‌کند. یک بانوی کاملاً محجبه و خوش‌برخورد که خوب رانندگی می‌کند و از زدن بوق‌های ریز برای خودرو‌های قانون‌شکن اطرافش ابایی ندارد.

راننده تاکسی زن

«فرزانه کاظمی» از معدود تاکسیرانان ون شهر تهران است که در مسیر پایانه پونک ـ تجریش جابه‌جایی مسافران را به عهده دارد. او ۶۱ بهار پشت سر گذاشته و در حرف‌هایش مدام از کلمات و عبارات مرتبط با ائمه (ع) استفاده می‌کند، آن هم بدون اینکه برای شنونده تکراری و خسته‌کننده باشد. البته دلیلش را حرفه اولیه‌اش یعنی معلمی می‌داند. او سال‌ها معلم بوده و در مدارس مختلف شهر تهران و منطقه ۲ مانند شهرک غرب فعالیت داشته و چند بار هم به‌عنوان معلم نمونه انتخاب شده است.
البته شیوه تدریش هم تفاوت داشته و در کنار کار‌های کلاسی و ارائه کتاب‌های درسی، در زمینه رفتار‌های عقیدتی دانش‌آموزان هم کار کرده است. او می‌گوید: «اول فقط کتاب‌های درسی آموزش می‌دادم، اما کم‌کم تدریس کمک‌درسی و سی‌دی‌های آموزشی هم اضافه شد.»
با اینکه جمعیت کلاس‌های کاظمی به اصرار والدین و دانش‌آموزان بیشتر از کلاس معلم‌های دیگر بود، اما او از چیزی کم نمی‌گذاشت. کاظمی می‌گوید: «بعضی از دانش‌آموزانم عاشق اهل‌بیت (ع) شدند. خیلی از پدر و مادرها، با دیدن تغییر رفتاری بچه‌شان به مدرسه می‌آمدند و تشکر می‌کردند. اما گویا قرار نبود معلم بمانم، تقدیرم چیز دیگری بود.»

هم معلم شدم و هم راننده

ماجرای راننده شدن کاظمی به وضعیت همسرش برمی‌گردد. او می‌گوید: «همسرم جانباز شیمیایی است، اما هیچ‌وقت از شرایط جانبازی‌اش استفاده نکرد. آن موقع که معلم بودم چهارشنبه‌ها با آلودگی شدید هوا سریع به خانه می‌آمدم و راهی سفر می‌شدیم. وسایل سفرمان همیشه جمع بود. چون عضو شورای مرکزی انجمن اولیا و مربیان منطقه هم بودم، بیشتر معلمان و مدیران من را می‌شناختند. وقتی به مدرسه دخترم زنگ می‌زدم آن‌ها سریع صدایش می‌کردند تا به خانه بیاید و از شهر خارج شویم. تا اینکه سال ۱۳۸۵ در رسانه‌ها و تلویزیون، ماشینی را تبلیغ کردند که می‌توانست شرایط زندگی ما را آسان کند. ماشینی که هم برای گذاشتن کپسول هوای همسرم جا داشت و هم بچه‌ها می‌توانستند در یک ردیف راحت درس بخوانند و مشق بنویسند. به همراه پسرم برای ثبت‌نام رفتم. قرار بود پلاک ماشین عمومی باشد، اما بعد برای آن پلاک تاکسی زدند و گفتند باید مسافران خانم را در جا‌هایی که ما مشخص کرده‌ایم به‌عنوان مسافر جابه‌جا کنید. به دلیل تعهدی که داده بودیم ماشین را نمی‌توانستیم بفروشیم. وقتی گفتند بروید حکم خط تاکسیرانی را بگیرید خیلی ناراحت بودم و گفتم من معلمم، نه راننده. ۲ روز تمام گریه کردم. بعد از کلی شکایت و اعتراض گفتند فقط ۶ ماه کار کنم تا شرایط را برایم تغییر دهند. در نهایت گفتند راننده سرویس مدرسه شوم.»

کلاس تربیتی در ون

بعد از آن کاظمی هم معلم شد و هم راننده سرویس مدرسه. صبح‌ها ابتدا دانش‌آموزان را به مدرسه‌شان در شهرک ژاندارمری می‌رساند و سپس خود به مدرسه‌اش در شهرک قدس (غرب) می‌رفت. با تعطیلی مدرسه هم با ون به سمت شهرک ژاندارمری حرکت می‌کرد تا بچه‌ها را به خانه‌هایشان برساند. البته او همچنان کلاس تربیتی اش را برگزار می‌کند با این تفاوت که سیار و داخل ون. این رفتار چنان افراد را مجذوب خود کرده‌است که برای گرفتن سرویس با او، کودکان گریه و خانواده‌ها حتی خانه‌شان را جابه‌جا می‌کردند. در این میان گاهی هم شرکت تاکسیرانی، او را برای سرویس‌دهی به بانوان برای سفر به قم، جمکران و... اعزام می‌کند. سال ۱۳۸۷ این بانوی فعال مجبور می‌شود شغل معلمی را کنار بگذارد. چون به دلیل بی‌احتیاطی پزشکی در ناحیه پا دچار مشکل می‌شود و تا حد مرگ پیش می‌رود. از آن زمان هم دیگر نمی‌تواند به راحتی روی صندلی بنشیند. به همین دلیل کم‌کم معلمی را کنار می‌گذارد و با ماشین کار می‌کند.

درآمد تاکسی وقف اهل‌بیت (ع)

زمانی که کاظمی تصمیم می‌گیرد برای همیشه معلمی را کنار بگذارد نخستین نفری که همراهی‌اش می‌کند همسرش است. او می‌گوید: «بچه‌هایم نظرشان کاملاً منفی بود. فامیل هم همین‌طور. تا اینکه کم‌کم نظرشان عوض شد. البته اوایل فقط راننده سرویس بودم و حتی عنوان راننده نمونه سرویس مدارس را به من دادند.»
در گذر زمان، کاظمی همزمان با سرویس مدرسه، در خط پونک ـ تجریش هم مشغول کار می‌شود و همچنان به این فعالیتش ادامه می‌دهد. گرچه با شیوع ویروس کرونا و ابتلای شدید تا مدت‌ها نتوانسته رانندگی کند، اما با بازگشت به کار همچنان برنامه‌های گذشته‌اش را دنبال می‌کند. چون این بانوی تاکسیران، از درآمد تاکسیرانی برای خود هزینه نمی‌کند. در واقع درآمد تاکسی او وقف ۵ تن آل‌عبا (ع) می‌شود. او می‌گوید: «درآمد تاکسی را وارد زندگی‌ام نمی‌کنم و حتی بیشتر از آن هم خرج می‌کنم. چون از حقوق همسرم ارتزاق می‌کنیم. همسرم هم هدیه تولد یا روز زن وسیله‌ای برای ماشین می‌خرد تا چرخش برای اهل‌بیت (ع) و شیعیان‌شان بچرخد.»

راننده شناخته شده خط

کاظمی در پایانه تاکسیرانی پونک شناخته شده است و با وجود آنکه به دلیل مشکل پا رانندگی برایش چندان آسان نیست، اما با آرامش و اعتماد به‌نفس رانندگی می‌کند. او تأکید می‌کند: ««معتقدم رفتار دیگران با شما به رفتار شما با آن‌ها بستگی دارد. هنگام رانندگی اگر خطایی ببینیم بوق ریز می‌زنم و لجبازی نمی‌کنم. آقایان که از ماشین پیاده می‌شوند احسنت می‌گویند و تشکر می‌کنند. بیشتر اوقات وقتی هم به پایانه می‌رسم اگر آخرین ماشین باشم، مسافران دائمی می‌ایستند تا سوار ماشین من شوند. رئیس خط اوایل ناراحت می‌شد. تا اینکه یک روز جلو مسافر‌ها از من گله کرد. در این میان خانم مسافری که کنارم نشسته بود بلافاصله جواب داد که آقا من با او زودتر می‌رسم، با احتیاط و با آرامش رانندگی می‌کند و از طرفی با حضور در این مکان معنوی تا شب شارژ می‌شوم، برای همین منتظر این تاکسی می‌مانم.»

جمعه‌ها در خدمت مردم

برنامه جمعه هر هفته فرزانه کاظمی تا پیش از شیوع ویروس کرونا جابه‌جایی رایگان نمازگزاران به سمت نماز جمعه بود و حالا هم با فروکش کردن بیماری به دنبال شروع این قرار قدیمی‌اش است. او می‌گوید: «جمعه‌ها حتماً به نماز جمعه می‌روم. چون برایم دوست‌داشتنی است و از آن انرژی می‌گیرم. وقتی مادری با ۲ عصا برای خواندن نماز می‌آید حداقل کار من بردن او و کمک کردنش هنگام پیاده و سوار شدن است. یا وقتی می‌بینم خانم‌ها کیف‌شان سنگین است و جز چادر نماز و سجاده، صندلی هم می‌آورند، همراهی شان می‌کنم. دعای خیر آن‌ها که بیشترشان مادر یا همسر شهید هستند، برایم خیلی ارزش دارد. ارزشی که خریدنی نیست.»

فعالیت در خیریه‌ها به وقت فراغت

بانوی تاکسیران خط پونک به تجریش، به تازگی از بستر بیماری بلند شده، چون مدت‌ها به دلیل ابتلا به ویروس کرونا و نرسیدن خون به مغز دچار فراموشی بوده، اما این روز‌ها همچنان فعال است و حتی در برخی ایام پس از پایان ساعت‌کاری به خیریه‌ها می‌تواند تا در حد توانش کمک کند. او می‌گوید: «سال‌ها در کارگاه علی اصغر (ع) به همراه بانوان لباس‌های سبز با سربند سفید و سبز می‌دوختیم و در مراسم مذهبی میان خانواده‌هایی که فرزند کوچک داشتند توزیع می‌کردیم. حالا هم هر آنچه در توانم باشد را انجام می‌دهم و به دنبال این هستم که همراه موکب‌داران اربعین به کربلا بروم.»

بیشتر بخوانید
 
منبع : همشهری آنلاین
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
یک نفر
|
|
۱۰:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۰
خداوند سلامتی ، طول عمر ، عاقبت به خیری و هر آنچه خیر است نسیب ایشان و دیگر بندگانش کند و ما را هم در کنار بندگان صالح خود بی نسیب نگذاشته نگاهی هم به ما کند
ناشناس
|
|
۰۰:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۰
همین الانم بخاطر وضعیت بد مالی خیلی از معلم ها اکثرا شغل شریف رانندگی رو شغل دوم یا سوم خودشون کردند
ناشناس
|
|
۲۲:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۹
اکثر معلمان ادمای سالم وبانشاط هستند ولی توی جامعه جایگاهشان تضعیف شده همه چیز به پول نیست که!
ناشناس
|
|
۲۲:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۹
ان شاء الله سلامت و موفق باشند