صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۲
دکتر عقیل منصوری

جامعه ایران و دردهای درمان نشده تجربه مشروطه

کد خبر: ۵۹۲۷۳
تعداد نظرات: ۲ نظر

چهاردهم مرداد هر سال برای ملت ایران و مردمان غرب آسیا یک روز ماندگار است. روزی که نهضت آزادیخواهی و عدالت طلبی مردم ایران توانست با هدف تحقق عدالت و کرامت خود ، برای اولین بار در این منطقه پایه ریزی بنایی را انجام دهد که بر پایه دادگستری و تضمین حریت و حق بشر به معماری سرنوشت خود، دنیای فکری و اجتماعی جامعه ایران را دچار تحولی بزرگ و ماندگار کند.

مشروطیت ایرانی به عنوان یکی از نخستین انقلاب‌های نوین ملت‌های آسیا که به پیروزی سیاسی نیز منجر شد، گرچه به اهداف خود نرسید، اما یک نشانه بزرگ تاریخی برای ارزیابی ملت ایران ، خواسته ها و البته آسیب‌های حرکت‌های اجتماعی در این کشور است.
اینکه ملت کهن ایرانی چه می‌خواهد و البته این سوال مهم و بی‌پاسخ ۱۱۶ ساله که در مقابل خواسته های به حق خود، این جامعه چه نمی‌خواهد و باید مراقب کدامیک از عوامل فساد زا در جریان حرکت تاریخی باشد تا تلاشها و آرمان‌هایش قربانی توطئه های بیرونی و غفلت های درونی نشود؟
اهمیت این نکته آنجاست که تقریبا همه گروه‌ها و نحله های فکری کشور در طول یک قرن و نیم اخیر درباره آنچه مردم طلب کرده‌اند توافق دارند اما درباره حدود آنچه نمی‌خواهند ، مباحثات و اختلافات همچنان برجاست.
به عنوان نمونه از بعد نهضت تنباکو میرزای شیرازی و به دنبال آن فتوای مرحوم حاج ملا علی کنی درباره قرارداد استعماری دیگری در عصر ناصری ، آگاهی مردم از معایب حکومت پادشاهی باعث شد تمایلات عمومی به جریان های حریت خواه و استقلال طلب زیاد شود و همین نهضت در نهایت به ورود مکرر علما به صحنه و انقلاب مشروطه منجر شد اما با این حال فرق بسیاری بود بود بین مشروطه‌ی شرعی میرزای نائینی و آخوند خراسانی و آنچه مشروطه خواهان فرنگ رفته برای آینده ایران به خواب دیده بودند.
بسیاری از علما و روشنفکران تهران و بلاد از روی دلسوزی از طریق مشروطه به فکر اصلاح رفتار قاجارها و بهبود زندگی مردم ایران بودند اما با این حال برخی از شخصیت‌هایی که به جای مطالبات عمومی در روزنامه های عصر مشروطه به شاهان قاجار فحاشی می‌کردند؛ بهائیانی بودند که به کینه اعدام باب و اخراج هم محفلی های بهایی خود از ایران در عصر ناصری، کینه های شخصی‌شان از حکومت را دنبال می‌کردند و حتی پس از انحلال رسمی حکومت در ۱۳۰۴ هم این هدف (تاریخ سازی و آبروریزی علیه قاجاریه به خاطر کینه مذهبی) را رها نکردند.
اینها و مثالهای دیگر به خوبی نشان می‌دهد که چرا نهضت مردمی مشروطه به نتیجه نرسید چرا جریان نفوذ در کل این صد سال تلاش کرده و گاه توانسته مطالبات مردمی را به ضد خود تبدیل کند؟
مشروطه به عنوان پلی از جامعه سنتی به جامعه جدید، یادآور خواست جامعه برای حکومت قانون، مشارکت ملت در سرنوشت خود، ایجاد عرصه‌ای برای آزادی و در نهایت استقلال کشور در همه عرصه‌ها بود اما به واسطه عدم تعیین حدود جدی چه از نظر شرع و چه از منظر رویکردها به زمینه‌ای برای تنازع، هرج و مرج، ولنگاری اخلاق عمومی، نفوذ بیگانگان، تسویه حساب شخصی و در نهایت فرو غلتیدن کشور به ناامنی داخلی و ظهور و بروز دیکتاوری مطلقه پهلوی که از حیث وابستگی و مردم ستیزی و وادادگی در مقابل استعمارگران روی قاجار و همه حکومت های ضعیف تاریخ ایران را سفید کرده، تبدیل گردید.
این تجربه بارها باید بازخوانی شود ، زیرا متاسفانه همچنان در مقیاس های کوچک و بزرگ ، نشانه هایی اجتماعی و دیوانی این آسیب ها در جامعه و سپهر عمومی ما دیده می‌شود و همچنان دردهای درمان نشده مشروطه جامعه ما را می آزارد‌.

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
|
۱۳:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۵
نوشته ضعف تاریخی دارد و گویی بیانیه ای ایدئولوژیک است.
هومن
|
|
۱۴:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۴
ضمن تشکر از یادآوری روز مشروطه و اینکه دیکتاتورها و عوامل خارجی این جنبش رو به بیراهه کشاندند و خون جوانان وطن را پایمال نمودند .