دلیل اصلی اکثر دعواهای زن و شوهری چیست؟
مشکل اصلی ما در تمام ارتباطها، ناتوانی در دیدن تفاوت نگاه دیگری با ما در مورد یک اتفاق یا مسئله مشترک است، مثلاً یکی از جالبترین جلسههای زوجدرمانی من، شروع جنگ جهانی و دعوای یک زوج جوان بر سر گرم یا سرد بودن آب کتری بود...!
به عنوان یک رواندرمانگر که سالها در اتاق درمان، زوجهای جوان، میانسال و حتی سالمند را میبینم، علت اصلی اکثر اختلافهای زناشویی را در این یک کلمه خلاصه میکنم: سوءتفاهم. مشکل اصلی ما در تمام ارتباطها، ناتوانی در دیدن تفاوت نگاه دیگری با ما در مورد یک اتفاق یا مسئله مشترک است، مثلاً یکی از جالبترین جلسههای زوجدرمانی من، شروع جنگ جهانی و دعوای یک زوج جوان بر سر گرم یا سرد بودن آب کتری بود...!
آبی که هم گرم بود هم سرد!
ماجرا از این قرار بود که خانم میخواست چای دم کند، آب باقی مانده در کتری را به جای اینکه دور بریزد، ریخته بود پای گلدان! آقا معترض بود که این آب گرم بوده و به گیاه آسیب میزند و خانم معتقد بود که آب سرد بوده، حتی روی دست یکدیگر درجه آب را امتحان میکنند و از نظر خانم آب سرد و از نظر آقا گرم است! هر دو فکر کردند که آن یکی دارد واقعیت را مخفی میکند تا کار خودش را توجیه کند.
خانم فکر میکرد همسرش دنبال دعوای الکی است و دارد یک موضوع پیدا میکند تا با او دعوا کند. آقا هم فکر میکرد خانم از سر بیدقتی آب گرم ریخته پای گلدان و حالا نمیخواهد اشتباهش را قبول کند. وقتی این موضوع را بیان کردند، متوجه شدم که چقدر میتوانند بر سر مسائل مختلف دیگر هم باهم جر و بحث داشته باشند و حدسم هم درست بود. کمی که جلسه درمان جلوتر رفت، باهم متوجه شدیم که شخصیت خانم یک شخصیت کلینگر است و عموماً این تیپ شخصیتها به جزئیات اهمیت نمیدهند، مثلاً هر زمان وارد اتاق درمان میشدند، اگر من تغییری هر چند کوچک در دکوراسیون اتاق میدادم، آقا زود متوجه میشد، اما خانم نه. وقتی این تفاوت شخصیتیشان را به آنها توضیح دادم به مثابه آبی روی آتش بود و ناگهان جفتشان آرام شدند و فهمیدند هیچ کدام دروغگو نیستند و واقعاً از نظر خانم در آن لحظه آب سرد بود و از نظر آقا آب گرم و بعد از چند جلسه کلاً رابطهشان ۱۸۰ درجه فرق کرد و هر دو متوجه شدند طرف مقابل قصد آسیب زدن ندارد و فقط شخصیت و نوع نگاهشان باهم فرق دارد و خانم یاد گرفت کمی از کلینگری به جزئینگری حرکت کند و آقا هم بالعکس و تمام شد و شدند دو رفیق که گاهی وقتها هم به سوءتفاهمهای هم میخندند.
خانم فکر میکرد همسرش دنبال دعوای الکی است و دارد یک موضوع پیدا میکند تا با او دعوا کند. آقا هم فکر میکرد خانم از سر بیدقتی آب گرم ریخته پای گلدان و حالا نمیخواهد اشتباهش را قبول کند. وقتی این موضوع را بیان کردند، متوجه شدم که چقدر میتوانند بر سر مسائل مختلف دیگر هم باهم جر و بحث داشته باشند و حدسم هم درست بود. کمی که جلسه درمان جلوتر رفت، باهم متوجه شدیم که شخصیت خانم یک شخصیت کلینگر است و عموماً این تیپ شخصیتها به جزئیات اهمیت نمیدهند، مثلاً هر زمان وارد اتاق درمان میشدند، اگر من تغییری هر چند کوچک در دکوراسیون اتاق میدادم، آقا زود متوجه میشد، اما خانم نه. وقتی این تفاوت شخصیتیشان را به آنها توضیح دادم به مثابه آبی روی آتش بود و ناگهان جفتشان آرام شدند و فهمیدند هیچ کدام دروغگو نیستند و واقعاً از نظر خانم در آن لحظه آب سرد بود و از نظر آقا آب گرم و بعد از چند جلسه کلاً رابطهشان ۱۸۰ درجه فرق کرد و هر دو متوجه شدند طرف مقابل قصد آسیب زدن ندارد و فقط شخصیت و نوع نگاهشان باهم فرق دارد و خانم یاد گرفت کمی از کلینگری به جزئینگری حرکت کند و آقا هم بالعکس و تمام شد و شدند دو رفیق که گاهی وقتها هم به سوءتفاهمهای هم میخندند.
توجه به تفاوتهای نگرشی
اگر متأهل هستید و دارید این مطلب را میخوانید، میدانم قشنگ درک کردهاید که منظور و مقصودم چیست. خیلی از دعواهای بزرگ در ازدواج و خانواده بر سر مسائلی به همین کوچکی رخ میدهند. قصدم از بیان این تجربه این بود که برای داشتن یک ارتباط سالم و خوشحالکننده با همسرت و حتی دیگران باید متوجه تفاوتهای نگرشی و شخصیتی آدمها با خودت بشوی، این جوری دنیا خیلی جای امنتری میشود و متوجه میشوی که واقعاً خیلی وقتها آدمها قصد آسیب به تو را ندارند. فقط همان طور که اثر انگشت هیچ کسی شبیه دیگری نیست، شخصیت و نوع نگاه آدمها به زندگی و مسائل زندگی هم مانند ما نیست، پس پیشنهاد من این است که کتاب بخوانید!
کتاب؛ نسخه شفابخش
اما این ماجرا چه ربطی به کتاب خواندن دارد؟ هر کتابی، چه علمی، چه زندگینامه و حتی رمان توسط یک نویسنده و با نگاه خاصش به زندگی نوشته میشود و هر چه کتابهای بیشتری بخوانی، دنیاهای درونی آدمهای متفاوتتری را تجربه میکنی و بیشتر متوجه فرق آدمها با خودت شده و راحتتر از کنار اختلاف نظرها رد میشوی. مولای متقیان، حضرت علی (ع) میفرمایند: «هر کسی با کتاب آرامش یابد، راحتی و آسایش از او سلب نمیشود.»
شاید برای همه ما مقدور نباشد برای دیدن درست واقعیتها و آرامش درونی، جلسات روانکاوی یا مشاوره را تجربه کنیم. شاید خیلی از زوجها بنا به دلایلی نتوانند وارد این جلسات شوند، اما ارزانترین و در دسترسترین راه، مطالعه کتاب است. هیچ وقت شده یک آهنگ بیکلام بگذاری و هندزفری توی گوشت و یک فنجان چای تازه دم دستت و حین مزهمزه کردن چای در دنیای یک کتاب غرق شوی؟ اگر انجامش ندادهای، حتماً امروز نیم ساعت را برایش وقت بگذار. قطعاً میفهمی گاهی آرامش بدون هیچ خرجی همین بغل دستت بوده و تو خبر نداشتی. برای خود من که آرامبخشترین قسمت خانهام و اتاق کارم در محل کارم، کتابخانه من است. کاش همه ما به جای اینکه ساعتها در فضای مجازی چرخ بزنیم و خشمگین شویم که بقیه این طوری هستند و من نیستم یا دنیا پر از اتفاقهای بد است و... به خودمان احترام بگذاریم و نیم ساعتی روحمان را پرورش دهیم و کتاب بخوانیم، حتی شده روزی چند صفحه. این جوری بعد از چند ماه آرامش را در خودت و روابطت از نزدیک لمس میکنی. به امید آرامش تو، دوست من!
شاید برای همه ما مقدور نباشد برای دیدن درست واقعیتها و آرامش درونی، جلسات روانکاوی یا مشاوره را تجربه کنیم. شاید خیلی از زوجها بنا به دلایلی نتوانند وارد این جلسات شوند، اما ارزانترین و در دسترسترین راه، مطالعه کتاب است. هیچ وقت شده یک آهنگ بیکلام بگذاری و هندزفری توی گوشت و یک فنجان چای تازه دم دستت و حین مزهمزه کردن چای در دنیای یک کتاب غرق شوی؟ اگر انجامش ندادهای، حتماً امروز نیم ساعت را برایش وقت بگذار. قطعاً میفهمی گاهی آرامش بدون هیچ خرجی همین بغل دستت بوده و تو خبر نداشتی. برای خود من که آرامبخشترین قسمت خانهام و اتاق کارم در محل کارم، کتابخانه من است. کاش همه ما به جای اینکه ساعتها در فضای مجازی چرخ بزنیم و خشمگین شویم که بقیه این طوری هستند و من نیستم یا دنیا پر از اتفاقهای بد است و... به خودمان احترام بگذاریم و نیم ساعتی روحمان را پرورش دهیم و کتاب بخوانیم، حتی شده روزی چند صفحه. این جوری بعد از چند ماه آرامش را در خودت و روابطت از نزدیک لمس میکنی. به امید آرامش تو، دوست من!
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات