سریال «مرد علیه زنبور»؛ خاطرهای بیرمق از «مستربین»
سریال «مرد علیه زنبور» تقریبا هیچ چیز جز یک اسم بزرگ و معروف در خودش ندارد. موقعیتهای طنز سریال بسیار کهنه و قابلپیشبینی هستند و هیچ غافلگیری و فراز و نشیبی در داستان سریال وجود ندارد. نه «مرد» خلاقیت تازهای ارائه داده و نه «زنبور» شخصیتپردازی درستی دارد.
«مرد علیه زنبور» سریال تازهای است با حضور روآن اتکینسون که برای بیشتر ما با شخصیت «مستر بین» شناخته شده است. خاطرۀ خوبی که از سریال «مستر بین» داریم انتظار زیادی را برای ما ایجاد کرده بود و امیدوار بودیم «مرد علیه زنبور» بتواند همان جاذبه و تفنن را در خودش داشته باشد، به اضافۀ حال و هوایی مدرنتر. اما این سریال واقعا هیچ انتظاری را برآورده نمیکند و به طرز تعجبآوری فاقد خلاقیت است.
اتکینسون در این سریال نقش یک سرایدار تازهکار به اسم آقای تِرِوِر را بازی میکند که به یک خانۀ مجلل و اعیانی فرستاده میشود تا در غیبت زن و شوهری که مالک خانه هستند، از آنجا مراقبت کند. در ابتدای سریال، صاحبخانهها نکات خیلی زیادی را در مورد نگهداری از خانه به آقای ترور گوشزد میکنند و کتابچۀ راهنمایی به او میدهند که پر از قواعد مربوط به نگهداری وسایل مختلف است. وسایل خانه بسیار گرانقیمت هستند و آسیب رساندن به هرکدام از آنها میتواند کلی هزینه داشته باشد.
اما از همان ابتدا یک زنبور سمج (که انگار یک جورهایی از عمد لجبازی میکند) وارد خانه میشود و آقای ترور برای گیر انداختن و بیرون کردن او در نهایت هیچ وسیلهای را در خانه سالم باقی نمیگذارد. این تقریبا کل ماجرای سریال است. سریال در مجموع نه قسمت دارد و هر قسمت (به جز قسمت اول) حدود ده دقیقه است، اما با اینحال همین مقدار زمان هم به نظر زیاد میرسد و بخش زیادی از آن بدون اتفاقات خندهدار پیش میرود.
شاید در هر قسمت فقط یک صحنه باشد که بتواند لبخند روی لب مخاطب بیاورد؛ آن هم فقط لبخند و نه قهقهۀ از ته دل! شاید اگر کل سریال در دو قسمت ۱۵ دقیقهای خلاصه میشد، نتیجۀ قابلقبولتری را شاهد بودیم؛ هر چند که باز هم نمیشد گفت اثر درخشان و خاصی را داریم میبینیم.
شخصیت اتکینسون در این سریال تقریبا همان «مستربین» است با این تفاوت که میتواند حرف بزند؛ تفاوتی که هیچ بار طنزآمیزی هم به سریال اضافه نکرده و میشود گفت هیچ دیالوگ درخشان و بامزهای از او نمیشنویم. مضمون سریال هم دقیقا همان چیزی است که بارها و بارها در «تام و جری»، «کایوت و رودرانر» و بعضی از قسمتهای کارتون «پلنگ صورتی» دیدهایم؛ هرچند که این سریال به جذابیت هیچکدام از آنها نیست.
اتکینسون در این سریال نقش یک سرایدار تازهکار به اسم آقای تِرِوِر را بازی میکند که به یک خانۀ مجلل و اعیانی فرستاده میشود تا در غیبت زن و شوهری که مالک خانه هستند، از آنجا مراقبت کند. در ابتدای سریال، صاحبخانهها نکات خیلی زیادی را در مورد نگهداری از خانه به آقای ترور گوشزد میکنند و کتابچۀ راهنمایی به او میدهند که پر از قواعد مربوط به نگهداری وسایل مختلف است. وسایل خانه بسیار گرانقیمت هستند و آسیب رساندن به هرکدام از آنها میتواند کلی هزینه داشته باشد.
اما از همان ابتدا یک زنبور سمج (که انگار یک جورهایی از عمد لجبازی میکند) وارد خانه میشود و آقای ترور برای گیر انداختن و بیرون کردن او در نهایت هیچ وسیلهای را در خانه سالم باقی نمیگذارد. این تقریبا کل ماجرای سریال است. سریال در مجموع نه قسمت دارد و هر قسمت (به جز قسمت اول) حدود ده دقیقه است، اما با اینحال همین مقدار زمان هم به نظر زیاد میرسد و بخش زیادی از آن بدون اتفاقات خندهدار پیش میرود.
شاید در هر قسمت فقط یک صحنه باشد که بتواند لبخند روی لب مخاطب بیاورد؛ آن هم فقط لبخند و نه قهقهۀ از ته دل! شاید اگر کل سریال در دو قسمت ۱۵ دقیقهای خلاصه میشد، نتیجۀ قابلقبولتری را شاهد بودیم؛ هر چند که باز هم نمیشد گفت اثر درخشان و خاصی را داریم میبینیم.
شخصیت اتکینسون در این سریال تقریبا همان «مستربین» است با این تفاوت که میتواند حرف بزند؛ تفاوتی که هیچ بار طنزآمیزی هم به سریال اضافه نکرده و میشود گفت هیچ دیالوگ درخشان و بامزهای از او نمیشنویم. مضمون سریال هم دقیقا همان چیزی است که بارها و بارها در «تام و جری»، «کایوت و رودرانر» و بعضی از قسمتهای کارتون «پلنگ صورتی» دیدهایم؛ هرچند که این سریال به جذابیت هیچکدام از آنها نیست.
شخصیت دختر نوجوان آقای ترور ظاهرا به قصه اضافه شده تا یک جور بار عاطفی به سریال ببخشد و همدلی ما را با ترور بیشتر کند؛ اما در عمل، رابطۀ ترور و دخترش یک مضمون کاملا فرعی و اضافی جلوه میکند و تاثیر خاصی در افزایش جاذبۀ سریال ندارد. حتی شخصیت خود زنبور هم خوب از کار درنیامده! ما اصلا نمیفهمیم که قصد زنبور از این آزار و اذیتها چیست؛ ظاهرا نوعی هوشمندی در این حشره هست، اما با اینحال هیچ انگیزۀ خاصی را نمیتوانیم به او نسبت بدهیم.
از اول تا آخر سریال و تک تک اتفاقاتی که میافتد به نوعی قابل پیشبینی هستند و این باعث میشود که چندان چیزی برای غافلگیر شدن و خندیدن باقی نماند. حتی فرار زنبور از موقعیتهای مختلف هم باورپذیر و قابل درک نیست؛ انگار این جانور علاوه بر هوشمندی، یک رگههایی از شعبدهبازی را هم در خودش دارد. این فرارهای بیمنطق (حتی از انفجار) گاهی نه تنها بامزه نیست بلکه آزاردهنده هم میشود. در مجموع این آن چیزی نیست که بشود دیدنش را به بزرگترها توصیه کرد، اما شاید کودکان خردسال بتوانند ارتباط بهتری با سریال برقرار کنند.
منبع: فرارو
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
کی این تحلیل مسخره رو کرده خیلی هم خوب بود