زن زبالهگرد چگونه به شهرت رسید؟
از ثروتی که میشد از سطلهای زباله به دست آورد، شگفتزده شده بودم. امتحان کنید، بروید و اکتشاف کنید. از کثیف شدن نترسید. کثیفی، فقط در ذهنِ ماست.
یک زن اهل نیویورک میگوید ۱۰ سال است عادت زبالهگردی به او اجازه داده تا انواعی از خوراک، از فراوردههای تازه تا استیک، را از درون سطلهای بزرگ زباله به دست آورد و طی این مدت فقط ۲۵ دلار در هفته صرف خرید غذا از فروشگاهها کرده است. ترزا کادیش، ۳۱ ساله، سالهاست که غذای خود را از داخل سطلهای زباله تهیه میکند و میگوید غذایی که از این طریق به دست میآورد یکسومِ خوراک مورد نیاز او را تأمین میکند.
او غذاهای فاسدشدنی مثل انواع میوه، سبزیجات، تخممرغ و گوشت را هم از داخل سطلهای بزرگ آشغال به دست میآورد و حتی مهمانیهایش را هم با کمک غذاهایی که از داخل سطلهای زباله به دست آورده برگزار میکند.
او میگوید: «جدی میگویم، بین غذای دورریختنی و غذای فروشگاهی هیچ فرقی وجود ندارد و من هیچ ارزشِ اخلاقی یا فرهنگیای برای هیچکدام قائل نیستم.»
ترزا زبالهگردی را از سن ۱۹ سالگی و بعد از آنکه به یک خانه جمعی نقل مکان کرد، آغاز کرد. او به همراه همخانههایش به یک کارخانه نوشیدنی رفت و آبمیوههای تازه به ارزش هزاران دلار را که از رده خارج شده بودند، با خود به خانه آورد.
او میگوید: «از ثروتی که میشد از سطلهای زباله به دست آورد، شگفتزده شده بودم.» اگرچه سطلهای زباله بوی الکل و پوسیدگی میدادند و ته سطلهای زباله حوضی از آبمیوههای تخمیرشده جمع شده بود؛ ترزا، نخستینبار، با خوشحالی ماشینش را با کارتنهای تاریخمصرفگذشته پر کرد و درحالیکه آبانبه مینوشید، با این فکر که دیگر لازم نیست برای این مواد غذایی پولی پرداخت کند، به طرف خانه رانندگی کرد.
کمکم، این کار تبدیل به عادت شد و ترزا دیگر به ندرت برای خرید غذا از فروشگاه پول خرج میکرد. ترزا میگوید: «تمام روزهای بعد به آن ۱۰۰ها گالن آبمیوهای فکر میکردم که دور ریخته شده بودند. به دوستانم درباره آن آبمیوهها گفتم.»
«کمکم جمعآوری غذا از سطلهای زباله تبدیل به یک کار روزمره شد. خیلی زود دیگر غذای همه همخانههایم را از طریق گشتوگذار در بین سطلهای زباله تأمین میکردم و حتی با این غذاها مهمانی میدادیم.» ترزا که خودش را متخصص قارچ معرفی میکند، هیچ ناراحتی و آزاری از بوی تند سطلهای زباله و کپک و غذاهای تخمیرشدهای که در آنها وجود دارد، احساس نمیکند و حتی به مهمانانش هم از غذای سطلزبالهای میدهد.
او میگوید: «من غذایم را از سطلهای زباله همانطوری انتخاب میکنم که انسانها همواره غذایشان را انتخاب و گزینش کردهاند؛ یعنی از طریق حواس.» «به دنبال غذاهایی با رنگ تازه هستم و کیفیت یا پوسیدگی غذا را از طریق حسِ بویایی متوجه میشوم و چیزها را میچشم تا مطمئن شوم که خوب هستند. نه خودم تاکنون با خوردن این غذاها بیمار شدهام و نه مهمانهایم طوریشان شده است.
من زبالهگردی میکنم، چون گرسنه هستم و این راهی کارامد برای به دست آوردن غذایی است که برای بقا و سلامتم به آن نیاز دارم.»
او اکنون دو بار در هفته به همراه همخانههایش زبالهگردی میکند، اما این کار بستگی به فصل و تعداد نفراتی دارد که باید تغذیه شوند.
او میگوید: «هر بار زبالهگردی سه ساعت طول میکشد که شامل شیرجهزدن در داخل سطلها و تمیز کردنِ غذاها میشود.» «من گروه بزرگی از دانشجویان را سیر میکنم و تقریباً یکسوم از غذایی که میخوریم، شاملِ میوه و گوشت، از سطلهای زباله به دست میآید.» «یکسوم دیگر از غذایمان را از مزرعهمان به دست میآوریم و همه انواع سبزیجات و یکسوم از غذا شامل حبوبات، و روغن را خریداری میکنیم.»
او حدود یکدهه درباره چگونگی انتخاب سطلهای پربار تحقیق کرده است و میداند که سوپرمارکتها چطور زبالههایشان را دستهبندی میکنند و از آنهایی که زبالهها را فشردهسازی میکنند اجتناب میکند. لذیذترین خوراکی که او از سطلزباله به یغما برده، فیله مینیون به همراه سیبزمینی و پیاز بوده است. او میگوید: «مزه استیک میداد.»
ترزا میداند که گشتن در سطلزبالههای فروشگاهها برایش خطر دارد و پلیس قبلاً با او برخورد کرده است. او میگوید: «یکبار مدیر یک فروشگاه به پلیس زنگ زد و وقتی افسر پلیس آمد به توتفرنگیهای تازهای که دست من بود نگاهی انداخت، بعد یک نگاه به مدیر فروشگاه انداخت و بعد دوباره به توتفرنگیها نگاه کرد.» پلیس رو به مدیر فروشگاه کرد و گفت: «شما اینا رو دور میریزید؟» مدیر گفت: «بله» و آهی کشید و گفت: «هر روز.» آنها به من اجازه دادند که توتفرنگیها را ببرم.
ترزا که ویدیوهای زبالهگردیاش را در تیکتاک به اشتراک میگذارد میگوید که عادت او یک بیانیه سیاسی نیست.
«خودم را یک فعال سیاسی نمیدانم. فقط دوست دارم خوب غذا بخورم. قطعاً از این طریق پولم را هم پسازانداز میکنم، اما قابل اندازهگیری نیست. بنا بود پولی بدهم، بسیاری از خوراکی را که از سطلهای زباله به دست میآورم، هرگز نمیخریدم.» «سعی میکنم تا میتوانم از خریدن غذا پرهیز کنم. میتوانم کیفیت رژیم غذاییام را از طریق زبالهگردی و بدونِ اینکه در الگوی خرید غذایم تغییری ایجاد کنم، افزایش دهم.» او به مبتدیها توصیه میکند که این کار را امتحان کنند. «امتحان کنید، بروید و اکتشاف کنید. از کثیف شدن نترسید. کثیفی، فقط در ذهنِ ماست.»
او غذاهای فاسدشدنی مثل انواع میوه، سبزیجات، تخممرغ و گوشت را هم از داخل سطلهای بزرگ آشغال به دست میآورد و حتی مهمانیهایش را هم با کمک غذاهایی که از داخل سطلهای زباله به دست آورده برگزار میکند.
او میگوید: «جدی میگویم، بین غذای دورریختنی و غذای فروشگاهی هیچ فرقی وجود ندارد و من هیچ ارزشِ اخلاقی یا فرهنگیای برای هیچکدام قائل نیستم.»
ترزا زبالهگردی را از سن ۱۹ سالگی و بعد از آنکه به یک خانه جمعی نقل مکان کرد، آغاز کرد. او به همراه همخانههایش به یک کارخانه نوشیدنی رفت و آبمیوههای تازه به ارزش هزاران دلار را که از رده خارج شده بودند، با خود به خانه آورد.
او میگوید: «از ثروتی که میشد از سطلهای زباله به دست آورد، شگفتزده شده بودم.» اگرچه سطلهای زباله بوی الکل و پوسیدگی میدادند و ته سطلهای زباله حوضی از آبمیوههای تخمیرشده جمع شده بود؛ ترزا، نخستینبار، با خوشحالی ماشینش را با کارتنهای تاریخمصرفگذشته پر کرد و درحالیکه آبانبه مینوشید، با این فکر که دیگر لازم نیست برای این مواد غذایی پولی پرداخت کند، به طرف خانه رانندگی کرد.
کمکم، این کار تبدیل به عادت شد و ترزا دیگر به ندرت برای خرید غذا از فروشگاه پول خرج میکرد. ترزا میگوید: «تمام روزهای بعد به آن ۱۰۰ها گالن آبمیوهای فکر میکردم که دور ریخته شده بودند. به دوستانم درباره آن آبمیوهها گفتم.»
«کمکم جمعآوری غذا از سطلهای زباله تبدیل به یک کار روزمره شد. خیلی زود دیگر غذای همه همخانههایم را از طریق گشتوگذار در بین سطلهای زباله تأمین میکردم و حتی با این غذاها مهمانی میدادیم.» ترزا که خودش را متخصص قارچ معرفی میکند، هیچ ناراحتی و آزاری از بوی تند سطلهای زباله و کپک و غذاهای تخمیرشدهای که در آنها وجود دارد، احساس نمیکند و حتی به مهمانانش هم از غذای سطلزبالهای میدهد.
او میگوید: «من غذایم را از سطلهای زباله همانطوری انتخاب میکنم که انسانها همواره غذایشان را انتخاب و گزینش کردهاند؛ یعنی از طریق حواس.» «به دنبال غذاهایی با رنگ تازه هستم و کیفیت یا پوسیدگی غذا را از طریق حسِ بویایی متوجه میشوم و چیزها را میچشم تا مطمئن شوم که خوب هستند. نه خودم تاکنون با خوردن این غذاها بیمار شدهام و نه مهمانهایم طوریشان شده است.
من زبالهگردی میکنم، چون گرسنه هستم و این راهی کارامد برای به دست آوردن غذایی است که برای بقا و سلامتم به آن نیاز دارم.»
او اکنون دو بار در هفته به همراه همخانههایش زبالهگردی میکند، اما این کار بستگی به فصل و تعداد نفراتی دارد که باید تغذیه شوند.
او میگوید: «هر بار زبالهگردی سه ساعت طول میکشد که شامل شیرجهزدن در داخل سطلها و تمیز کردنِ غذاها میشود.» «من گروه بزرگی از دانشجویان را سیر میکنم و تقریباً یکسوم از غذایی که میخوریم، شاملِ میوه و گوشت، از سطلهای زباله به دست میآید.» «یکسوم دیگر از غذایمان را از مزرعهمان به دست میآوریم و همه انواع سبزیجات و یکسوم از غذا شامل حبوبات، و روغن را خریداری میکنیم.»
او حدود یکدهه درباره چگونگی انتخاب سطلهای پربار تحقیق کرده است و میداند که سوپرمارکتها چطور زبالههایشان را دستهبندی میکنند و از آنهایی که زبالهها را فشردهسازی میکنند اجتناب میکند. لذیذترین خوراکی که او از سطلزباله به یغما برده، فیله مینیون به همراه سیبزمینی و پیاز بوده است. او میگوید: «مزه استیک میداد.»
ترزا میداند که گشتن در سطلزبالههای فروشگاهها برایش خطر دارد و پلیس قبلاً با او برخورد کرده است. او میگوید: «یکبار مدیر یک فروشگاه به پلیس زنگ زد و وقتی افسر پلیس آمد به توتفرنگیهای تازهای که دست من بود نگاهی انداخت، بعد یک نگاه به مدیر فروشگاه انداخت و بعد دوباره به توتفرنگیها نگاه کرد.» پلیس رو به مدیر فروشگاه کرد و گفت: «شما اینا رو دور میریزید؟» مدیر گفت: «بله» و آهی کشید و گفت: «هر روز.» آنها به من اجازه دادند که توتفرنگیها را ببرم.
ترزا که ویدیوهای زبالهگردیاش را در تیکتاک به اشتراک میگذارد میگوید که عادت او یک بیانیه سیاسی نیست.
«خودم را یک فعال سیاسی نمیدانم. فقط دوست دارم خوب غذا بخورم. قطعاً از این طریق پولم را هم پسازانداز میکنم، اما قابل اندازهگیری نیست. بنا بود پولی بدهم، بسیاری از خوراکی را که از سطلهای زباله به دست میآورم، هرگز نمیخریدم.» «سعی میکنم تا میتوانم از خریدن غذا پرهیز کنم. میتوانم کیفیت رژیم غذاییام را از طریق زبالهگردی و بدونِ اینکه در الگوی خرید غذایم تغییری ایجاد کنم، افزایش دهم.» او به مبتدیها توصیه میکند که این کار را امتحان کنند. «امتحان کنید، بروید و اکتشاف کنید. از کثیف شدن نترسید. کثیفی، فقط در ذهنِ ماست.»
بیشتر بخوانید
منبع : فرادید
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
زباله های اونا با مال ما فرق داره.