خرید عید و اضطراب جدید برای وسواسی ها! /از بیماری جنون خرید چه میدانید؟
وقتي ميگم بريم خريد، کسايي که منو ميشناسن طفره ميرن. يکي ميگه امروز سرم شلوغه، يکي ميگه قرار کاري دارم، يکي هم مستقيم ميگه خريد اومدن با تو کلافهکننده است! اما مسئله اينجاست خودمم تنها نميتونم خريد کنم. حالا چه خريد لباس باشه، چه يه وسيله براي خونه! حتماً يکي بايد همراهم باشه، نظر بده و تأييد کنه. باز با اين حال وقتي ميام خونه از وسيلهاي که گرفتم راضي نيستم. خيلي وقتا پيش مياد که جنس رو پس ميدم يا عوض ميکنم، اما باز باب ميلم نيست. فروشنده خسته ميشه اينقدر جنسها رو زيرو رو ميکنم و آخرش باز نميتونم چيزي انتخاب کنم. راستش موضوع به همين جا هم ختم نميشه! يادمه براي انتخاب اسم فرزندم هم همين مشکلو داشتم، اينقدر اسم انتخاب کردم و پشيمون شدم که همسرم خودش رفت با سليقه خودش يه اسم براي دخترم انتخاب کرد. الان دخترم سه سالشه، اما هنوز از خيليا ميپرسم اين اسم قشنگه؟! باز شک دارم. راستش وقتي خوب فکر ميکنم، تمام زندگي من براي هر انتخابي با ترس و ترديد همراه بوده.
آيا با اين افراد روبهرو شدهايد؟ يا خود چنين حالي را تجربه کردهايد؟ تحقيقات در اين زمينه نشاندهنده اين است برخي افراد که بيشتر در قشر زنان است، داراي چنين رفتاري هستند. آنها با سختي خريد ميکنند و معمولاً از خريد و انتخابهاي خود پشيمان هستند و گاه مسئله کمي آزاردهندهتر است؛ يعني آنها ترس از تصميمگيري دارند هم براي خريد و هم جنبههاي ديگر. به راستي چه عواملي باعث به وجود آمدن اين رفتار ميشود؟
کمالطلبها در خريد هم وسواس دارند
عوامل شخصيتي متعددي ميتواند روي اين نوع ترديدها تأثيرگذار باشد. مثلاً افراد کمالطلب اينگونهاند؛ اين افراد هميشه به دنبال بهترين، عالي و بينقصبودن هستند. اين اشخاص براي مسائل مطلوب خود، معيارهاي خاص که معمولاً بيايراد بودن است، دارند. حال آنکه فاکتور «خوب» در بسياري از موارد واقعاً کافي است. «بهترين» گزينه نسبي است که بنا به تفاوتهاي فردي و موقعيتها ميتواند مفهومي کاملاً متفاوت داشته باشد. اين افراد مدام از يک مغازه به مغازه ديگر رفته و به اميد پيداکردن «عاليترين» و در قالب تصور خود از اين مفهوم که البته غيرواقعبينانه است، با توجه به اينکه به اصطلاح دست بالاي دست بسيار است، اکثراً از خريد خود رضايت ندارند و زود دلشان را ميزند.
من به اندازه کافي خوب نيستم
مورد ديگر، مربوط به کساني است که نظر ديگران برايشان بسيار اهميت دارد. معمولاً با کمي بررسي مشخص ميشود اين نوع تفکر از دوران کودکي در وجود ما نهادينه ميشود؛ يعني زماني که يکسره کودک براي انجام کارها با ديگران مقايسه ميشود. بهتر است والدين بپذيرند که کودکان ما، هرکدام با ويژگيهاي منحصر به فرد و متفاوت هستند. مقايسه آنها اساساً کار اشتباهي است. اشتباهي که پيامد آن حتي در بزرگسالي نيز ادامه دارد. پيام ضمني مقايسه اين است که «من به اندازه کافي خوب نيستم» بنابراين انتخابهاي من، انتخاب خوبي نيست! خود کمبيني و ترديد، معمولاً در اين افراد ديده ميشود که نمود رفتاري آن، هنگام خريد و انتخاب هم بسيار مشاهده ميشود. براي اين منظور بهتر است به خودمان کمي اعتماد کنيم! به هر حال اين چرخه «به اندازه کافي خوب نيستم» جايي بايد قطع شود! و حالا ميتواند نقطه شروع اين کار باشد.
من استقلالي در انتخاب ندارم
مورد ديگر عدم استقلال فکري است که اين مسئله هم باز ريشه در دوران کودکي دارد. صرفنظر از مسائل تربيتي و آنچه انجام و عمل به آنها لازم است، وقتي کودک با حجم بالايي از بايد و نبايدها و امر و نهيهاي گسترده روبهرو شود و مدام ديگران بدون در نظرگرفتن خواست وي برايش تصميم بگيرند، اعتماد به نفسش کاهش يافته و نميتواند به شکل مستقل فکر و عمل کند و مدام وابسته به مهر تأييد ديگران ميشود. (در نظر داشته باشيم اين دلايل ميتواند منشأهاي متفاوت و پيامدهاي گوناگون داشته باشد، يعني ممکن است کودکي در چنين شرايطي باشد، اما بنا به ويژگيهاي فردي و عوامل محيطي ديگر، در بزرگسالي از اعتماد به نفس خوبي نيز برخوردار باشد، يعني اين مسئله ميتواند يکي از دلايل باشد.) يا در سنين نوجواني، وقتي هنوز به نوجوان به چشم کودک نگاه ميکنيم، نه نگاه مناسب سنش، در بسياري از موارد نظراتش را ناديده گرفته و راه را براي تصميمگيريها، هر چند تصميمات ساده ميبنديم، در اصل اجازه رشد به اين بخش از شخصيت را از او سلب ميکنيم. رفتار ما در بسياري از موارد تحت تأثير تجربههاي گذشته ماست، در نهايت معمولاً اين افراد چه هنگام تصميميگيري براي خريد لباس يا هرانتخابي، دائم ترديد دارند. اين دسته از اشخاص گاه با دقت بسيار در نظر دارند که حتي اگر اين رنگ را انتخاب کنم، مردم چه فکري ميکنند؟ حال آنکه بسياري اصلاً به آنچه ما انتخاب کردهايم، توجهي ندارند. پس ضمن در نظرداشتن هنجارها، کمي راحت و به دور از صرفاً در نظرگرفتن نظر ديگران، مستقلانه دست به انتخاب بزنيم. قرار است ما انتخابي داشته باشيم که خود با آن راحت باشيم نه ديگران.
نيازهايمان را بشناسيم و طبقهبندي کنيم
عامل ديگر ترديد در خريد، عدم اطلاع از نيازهاي شخصي است. به جنبههاي مختلف وجود و زندگي خود توجه کنيم. ضرورت دارد نيارها و خواستههاي خود را طبقهبندي کنيم و با آگاهي از نيازهاي شخصي خود، اعم از اينکه چه چيز برايم «مناسب» است، چه چيز برايم «ضرورت» دارد، خريد چه اقلامي در حال حاضر و در بلندمدت، برطرفکننده نيازهاي مهم من است، داشته باشيم. شناخت اين موارد کمککننده به برطرفشدن بسياري از ترديدهاست. براي اين کار ميتوانيم نيازهاي خود را نوشته و با توجه به ضرورتها، اولويتبندي کنيم.
شايد در نگاه اول اين نوع ترديدها مخصوصاً براي خريد، به نظر چندان ايرادي نداشته باشد، اما وقتي سستبودن در تصميمگيري ردپايي در جاي جاي زندگي داشته باشد، قطعاً با مسئلهاي روبهرو هستيم. زيرا در زندگي، ما مدام با انتخابي در بين انتخابهاي ديگر روبهرو هستيم. خوب است ما بتوانيم به دور از دغدغهها و ترديدها از آنچه ميخواهيم داشته باشيم، آگاه باشيم و انتخاب کنيم. سپس بدون پشيماني از انتخابي که داشتهايم، لذت ببريم.
درباره بیماری «جنون خرید» چه میدانید؟
کافی است عید و سال نو بیاید، آن وقت ذهن کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان به سمت خرید و نونوار کردن سوق پیدا میکند. اصلاً به قول برخیها مزه عید و سال نو به خرید کردن آن است؛ حال بماند بینصیب بودن بسیاری از کودکان و خانوادهها از خرید حتی یک جفت جوراب و بحث خانوادههای بیشماری که زیر خط فقر در حال له شدن هستند، اما دیدن آدمهایی که بیش از دو هفته نمانده به عید با ذوق و شوق بسیار زیر و بم بازار را درمیآورند و سیل آدمهای هجوم آورده به مراکز خرید حال آدم را خوش میکند و امیدوار میشوی که هنوز هم با وجود شرایط اقتصادی نابسامان و حقوقهای سنار سه شاهی، خرید کردن در سبد خانوادهها خط قرمز نخورده است اما در این میان ولع و حرص و به عبارت بهتر اشتیاق دیوانهوار به خرید کردن در برخی افراد جای تأمل و تعجب بسیار دارد؛ عدهای که برایشان فرقی نمیکند عید باشد یا روزی عادی، تابستان باشد یا زمستان، فقط در پی این هستند که هر هفته و هر ماه نه تنها سرتاپای خودشان که حتی لوازم خانهشان را نیز نونوار کنند.
این خصوصیت رفتاری که به اعتقاد یک جامعهشناس، «بیماری عصر جدید» قلمداد میشود، نه جنسیت میشناسد نه ملیت؛ چنانکه در جمعه معروف انگلیس که «جمعه سیاه» میخوانندش، اشتیاق دیوانهوار به خرید کردن حتی موجب تلفات جانی نیز میشود. روزی که بسیاری از مردم انگلیس برای خرید اجناس با تخفیف ویژه به سوی فروشگاههای این کشور هجوم میبرند، که در این میان بسیاری از خریداران با یکدیگر درگیر میشوند. هرچند در ایران چنین روزی وجود ندارد اما عدهای هستند که به این بیماری مبتلایند و شاید هم ندانند که بیمارند؛ مبتلا به بیماری «جنون خرید» (Oniomania)؛ بیماریای که دکتر محمد والیپور متخصص روانپزشکی از آن تحت عنوان «خرید وسواسی» یاد میکند.
نگاه روانپزشک به بیماری جنون خرید
این متخصص روانپزشکی درباره مبتلایان به این بیماری میگوید: «کسانی که خرید وسواسگونه دارند، هیچ نیازی به کالایی که میخرند ندارند. آنها به طور وسواسی به یک کالا مثل لباس یا اجناس تزئینی، وسایل آرایشی و... علاقه پیدا میکنند. در این ناراحتی، بیمار هیچ هدفی از خرید از جمله جلب توجه یا تنوعطلبی و برطرف کردن یک مشکل اساسی ندارد. بیمار با خرید، کاهش تنش و کاهش اضطراب پیدا میکند ولی پس از خرید از خریدش پشیمان میشود و احساس ندامت و پشیمانی میکند.
وی ادامه میدهد: «خرید وسواسی در حدود یک تا شش درصد جمعیت کلی را در بر میگیرد و بیشتر در زنان مشاهده میشود و از آنجا که بیشترین مبتلایان، زن هستند، به خرید لباس و وسایل تزئینی علاقه زیادی دارند. مثلاً ممکن است به علت علاقه به یک رنگ، دهها نوع لباس یا مثلاً کیف بخرند و هیچ کدام را هم استفاده نکنند. فرد مبتلا به وسواس خرید کردن نمیتواند در برابر اجبار پول خرج کردن مقاومت کند و در اغلب موارد، بسیاری از لوازمی را که به آنها نیاز ندارد خریداری میکند.
والیپور درباره علت این بیماری نیز چنین میگوید: مطالعات سایکودینامیک علت این موضوع را عزت نفس پایین، اضطراب و نیاز به کاهش استرس دانسته است. از نظر روانپزشکان این ناراحتی میتواند توأم با سایر اختلالات کنترل تکانه مثل جنون دزدی و اختلالات خلقی و وسواس باشد.
وی میافزاید: شروع این اختلال معمولاً از سن 18 سالگی است اما بیماران تا دهه سوم یا چهارم یعنی زمانی که دچار مشکلات مالی جدی میشوند در پی درمان بر نمیآیند.
والیپور با بیان اینکه "این بیماران معمولاً چندین کارت اعتباری دارند و با آنها خرید میکنند"، اظهار میکند: اکثر این افراد مشکلات مالی دارند و دچار ورشکستگی میشوند. این افراد هر از چندی تمایل زیاد به خرید پیدا میکنند، در حالی که سعی در جلوگیری ناموفق از آن دارند.
وی خاطرنشان میکند: باید دانست که این بیماری ممکن است ناشی از یک بیماری اعصاب و روان تشخیص داده نشده باشد؛ از جمله اختلال وسواسی یا اضطرابی یا اختلال دوقطبی یا حتی شدیدتر ... و باید از این لحاظ مورد بررسی دقیق روانپزشکی قرار گیرد.
نگاه جامعهشناس
یک پژوهشگر و کارشناس اجتماعی نیز در این باره معتقد است: «جنون خرید که به دیوانگی مصرف ختم میشود به علت سهولت خرید و کثرت کالا برای افزایش رفاه در بازار مکاره موجب بروز مشکلات فراوانی میشود.
جعفر بای در گفتوگو با آفتاب یزد با بیان اینکه بیش از 70 درصد از خانوادههای ما به هنگام خرید از اولویتبندی نیازهای خود اطلاعی ندارند و تحت تأثیر چشم و همچشمی، مدپرستی و تجملگرایی به خرید تن میدهند که اولویت اول آنان در خرید نیست، میگوید: «در واقع جنون خرید صرفاً هدر دادن پول را نشان میرود و بدون هیچ گونه رفع نیاز صورت میگیرد. در نهایت، جنون خرید کار خویش را آنگونه که میخواهد پیش میبرد بدون اینکه خود را با درآمد خانواده متناسب سازد.
بای با اشاره به اینکه "جنون خرید معمولاً از نوجوانی شروع میشود و تا میانسالی ادامه دارد"، میگوید: «این پدیده عمدتاً در خانمها رونق دارد که متأسفانه در جامعه امروزیها مرد به دنبال دخل است و زن به دنبال خرج، به عبارت دیگر زنان مسئول خریدن و مردان مسئولتی تأمین هزینههای خرید زنان را برعهده دارند.
وی در بیان عوامل مؤثر در این معضل خاطرنشان میکند: یکی از عوامل مؤثر در ایجاد عطش خرید تبلیغات بازرگانی کالاها از رسانههاست و این امر موجب ایجاد نیاز کاذب برای خرید را فراهم میکند و براساس جامعهشناسی، خرید این کنش اجتماعی باید علاوه بر رفع نیاز مادی به آن کالا ارضای روانی خریدار را نیز به همراه داشته باشد.
بای میافزاید: در خرید تحت تأثیر تبلیغات بازرگانی فقط ارضای روانی حاکم میشود شهوت مصرف در واقع یک پدیده ارضا نشدنی است خرید لوازمی که به آنها در منزل نیازی نیست در واقع یک نوع بیماری تلقی میشد افرادی هستند که فقط میخواهند حس خریدشان را ارضا کنند و از خرج کردن بشتر لذت میبرند تا از کسب درآمد بدون اینکه نیازی به وسیلهای داشته باشند.
این پژوهشگر تصریح میکند: این افراد بدون برنامه قبلی فقط با کیف پول خود به بازار میروند تا براساس آنچه میبینند خرید کنند چشم و همچشمی و مدپرستی از دیگر بیماری کسانی است که توان مدیریت مصرف را ندارند اصراف در مصر، زیادهروی در خوردن و پختن، دورریزی فراوان مواد غذایی از مصادیق هدر دادن این نعمت الهی است.
وی تأکید میکند: درست استفاده نکردن از یک وسیله در منزل برای ارضای حس تنوعطلبی، مدل یا رنگ لوازم منزل، بدون دلیل عوض کردن آنها، فخرفروشی و خودنمایی در مهمانیها، بیش از نیاز و عرف معمول ریخت و پاش کردن از دیگر نشانههای بیماری سوءمصرف است.
بای با اشاره به اینکه شکاف بین دخل و خرج و چند شغله بودن که به منظور ترمیم این پدیده صورت میگیرد، منجر به تخریب جدی روابط اعضای خانواده میشود و کارکردهای این نهاد مقدس را تحت تاثیر قرار میدهد، ادامه میدهد: «خرج بسیار بالای مصرفزدگی که از جنون خرید نشأت میگیرد در اقتصاد جامعه نیز تأثیر بسیار منفی خواهد گذاشت و مصرف بیش از نیاز که از خریدهای بدون برنامهریزی انجام میشود اقتصاد منزل را دستخوش تحولات عظیمی خواهد کرد.
این کارشناس اجتماعی با بیان اینکه "لذت مبتنی بر مصرف در واقع نوعی خریدسالاری را به زندگی تحمیل میکند و انسان را به یک موجود مصرفی تبدیل میکند"، میگوید: «امروزه مدپرستی به عنوان یک انحراف بزرگ جامعه بشری منجر به افراط کاریهای فراوانی میشود و نجات انسانها از بیماری و حشتناک رفاهزدگی، اشرافیت و تجملگرایی امری است بسیاری ضروری که خرید بیش از مایحتاج هزینه بیش از درآمد و مصرف غیر متعارف که ناشکری خدای رحمان را به اثبات میرساند منجر به بروز مشکلات و گرفتاریهای اجتماعی خواهد شد.
وی میافزاید: پذیرش فرهنگ وارداتی غربی، مقبولیت هنجارهای بیگانگان و تسلیم شدن به ارزشهای پوچ و مخرب ضدبشری، تبعیت بیچون و چرای عناصر حاکم بر نظام اجتماعی و حاکمیت اندیشههای دانشمندان غربی موجب وابستگیهای اقتصادی شدیدی به دشمنان را فراهم میسازد و همچنین بیامان برای خرید انواع کالاهای غربی، تسخیر توان خرید و میزان و نوع کالا توسط این تبلیغات اغواکننده اگرچه موجبات رونق فعالیتهای اقتصادی و کسب قدرت مالی را برای غربیها فراهم میسازد، موجب استیلای فرهنگی سیاسی و اجتماعی میشود.
این جامعهشناس در پایان اظهار میکند: جنون خرید به عنوان یکی از پدیدههایی که نظام خانواده را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد، باید جدی گرفته شود و از همان ابتدای ابتلا شناسایی و درمان شود و درمانی که به نظر میرسد از طریق روانشناسی یا روانپزشکی بهتر صورت میگیرد.