حال و هوای عید نوروز در تهران قدیم/از شلیک توپ تا رقص عمو فیروز
در ادامه مطلب نوستالژی و آداب عید نوروز در تهران قدیم را برای شما همراهان تابناک جوان ارائه کرده ایم. با ما همراه باشید.
در تهران قدیم، عید نوروز با رسم و رسوم بیشتری برگزار میشد. روزهایی که عمو نوروز نزد مردم احترام داشت و عزیز شمرده میشد. شادی و خنده در واپسین روزهای اسفند در چهره همه مردم دیده میشد. در زمانهی محبوبیت نوستالژی، فکر کردیم شاید به اشتراک گذاشتن خاطرات عید نوروز در ۵۰ سال قبل طهران برای شما مخاطبان عزیز تابناک جوان خالی از لطف نباشد.
آداب عید نوروز در تهران قدیم
در آن زمان تقریبا تمام کارهای مربوط به عید نوروز، توسط اعضای خانواده انجام میشد که در بیشتر مواقع، همه در یک خانه زندگی میکردند و دست به دست هم داده به خیاطی و خانه تکانی، خرید و پخت و پز میپرداختند، باغچه را صفا داده و گلکاری میکردند و خلاصه با آغاز سال نو، همه با احساس رضایت از نتیجه کوششهای خود، پذیرای مهمانان شده و خود به دیدار فامیل میرفتند و روزهای خوشی را در کنار یکدیگر میگذراندند.
شوق خرید رخت و لباس نو
از آغاز ماه اسفند کم کم اندیشه عید نوروز موجب شادی اغنیا و نگرانی فقرا میشد و در این میان اوضاع کسبه بازار از همه بهتر بود و فصل رونق بازار فرا رسیده بود. اولین کار، که زمان و دقت بیشتری لازم داشت تهیه رخت و لباس نو بود. البسه کودکان معمولا از رنگهای شاد و زنده تهیه میشد که معمولا توسط خانمهای خانه دوخته میشد و کفش و کلاه تنها مواردی بودند که از بازار خریداری میشدند.
عید نوروز برای کودکان از حال و هوایی استثنایی برخوردار بود و اکثر آنان تنها در همین زمان صاحب یک دست لباس نو میشدند و شاید یکی دو اسکناس تا نخورده در روز عید، عیدی میگرفتند و برای آن هزارتا نقشه میکشیدند.
خانم و آقا هم (در خانوادههای متوسط) معمولا به نو کردن چند تکه اصلی لباس خود که شامل چادر مشکی و چادر نماز، کفش و عبا بود میپرداختند و در صورت امکان البسه دیگر را شسته و رفو میکردن، یقهها را آهار میزدند و خلاصه برای سال نو، نو نوار میشدند.
خانه تکانی رسمی برای فقیر و غنی
هر چند که تهیه لباس نو در بعضی از خانوادههای بی بضاعت انجام نمیشد، ولی رسم خانه تکانی، فقیر و غنی نمیشناخت و برای انجام شدن آن، تمام وسایل خانه باید بیرون ریخته شده و تمام خانه شسته، جارو و گردگیری میشد و بعد تمام اسباب پس از تمیز شدن به داخل برده شده و چیده میشد.
در همین خانه تکانیها، دو کار مهم انجام میگرفت، یکی دل کندن از لوازم و اسباب کهنه و شکسته بود که پس از یک یا چند سال کار کردن و تعمیر شدن، دیگر نفسهای آخر را کشیده و تنها به درد دور انداختن میخورد و همچنین تغییر و تحول شکل چیدن اثاث منزل که با بیرون ریختن و دوباره چیدن، شکل تازهای به خانه داده و موجب تنوع میشد.
خانه تکانی قبل از عید نوروز در آن روزها وقت بسیاری میگرفت، زیرا از تکاندن فرش و گلیم و قالی شروع میشد و با صیقل دادن لوازم فلزی، شستن پارچهها (ملافه و پرده، روتشکی و پشتیها و...)، سشتن در و پنجرهها و ظرف و ظروف و دوده گیری از اتاقها به پایان میرسید و بعد همه چیز باید دوباره چیده میشد تا سال بعد که روز از نو، روزی از نو.
سبزه سبز کردن به تعداد نفرات خانواده
سبزه عید از بیست روز تا ده روز مانده به عید باید سبز میشد. به این ترتیب که خانم خانه به تعداد جمعیت خانواده مشت مشت گندم یا عدس یا هر دانه سبز کردنی دیگر را برداشته و در ظرفی سفالی میریخت، این کار باید طوری با دقت انجام میشد که از دستشان دانهای به زمین نیافتد و در ضمن با هر مشت دانه باید برای سلامتی، خوشی، سعادت و گشایش بخت و مال آن شخص دعا میکردند، سپس روی دانهها را با آب نیم گرم پوشانده و در جایی نه گرم و نه سرد قرار میدادند و هر روز آب تازه بر ریش میریختند تا جوانه بزنند.
این دانههای جوانه زده را در دستمال مرطوبی نگه میداشتند نا برگهای آن نیش بزند و بالا بیاید، سپس سبزه را در یک سینی یا بشقاب زیبا قرارداده، و هر روز آب میدادند تا سبز شده و برای هفت سین آماده شود، سپس آنرا با روبانی قرمز و گلهای پارچهای تزیین کرده و سر سفره میگذاشتند.
خانمهای باسلیقه با تخم تره تیزک (شاهی) سبزه سبز میکردند، و با دانههای شاهی که پس از خیس شدن لعاب پیدا میکند، روی پارچهای جملاتی، چون "سال نو مبارک" یا "یا مقلب الالقلوب و الابصار" را مینوشتند و سبزه خود را به این شکل سبز میکردند.
چراغانی شب عید
از اعتقادات دیگر شب سال نو این بود که باید شعله و نور در خانه زیاد باشد که این شامل اجاق یا منقل و چراغها بود که باید تا صبح روز دوم سال روشن نگه داشته میشد به طوریکه باید با کمال دقت نفت گیری میشد تا دود نزده و خاموش نشود. از طرفی، شیوه سوختن این چراغها، خود تعبیر و تفسیری داشت که شنیدن آن خالی از لطف نیست.
اگر چراغها از ابتدا تا انتها روشن و سالم باقی مانده بود، سالی پربرکت با دلخوشی و تندرستی در انتظار اهل خانه بود، اگر لوله چراغها دود زده میشد یا شمع درون آنها به یکسو میافتاد، تاریکی و کدورت در زندگی رخنه میکرد، اگر خاموش میشد، مالی از دستشان میرفت یا امیدی به نا امیدی مبدل میشد و بدتر از همه اینکه اگر لوله چراغ میشکست یا چراغ واژگون میشد، به معنای درگذشت کسی از نزدیکان یا زیر و رو شدن زندگی اهل خانه بود.
از چهارشنبه سوری تا رفتن به مزار درگذشتگان
مراسم نوروز از مجموعهای از جشنها و مناسبها تشکیل شده است. جشن نوروز ابتدا با چهارشبنه سوری شروع میشود. سپس نوبت به آخرین پنجشنبه سال و رفتن به مزار درگذشتگان میرسد.
سومین برنامه که بیشتر در خراسان برگزار میشود مراسم الفه است. این مراسم که در آرامگاهها، قبرستانها و مساجد بر پا میشود برای تکریم و احترام به گذشتگان است. طی این مراسم، شیرینی و کیک محلی (نان شیری، قطاب، گمک) در کنار سبزه بر سر سفره گذارده میشود.
فال گوش ایستادن :
از دیگر رسم های جالب چهارشنبه سوری فال گوش ایستادنه. برای این کار فقط کافیه نیت کنی و بعد بری تو خیابون به حرف عابرها گوش بدی و بر اساس حرفی که می زنن نتیجه گیری کنی که آیا به حاجتت میرسی یا نه.
افروختن آتش
از دورن کهن، در برخی مناطق رسم آتش افروختن هم متداول بوده. این رسم در ایران، آذربایجان و بخشهایی از افغانستان در قالب روشن کردن آتش در آخرین چهارشنبه سال (همان چهارشنبه سوری) مرسوم بوده است.
توپ در کردن یا شلیک توپ
تحویل سال با شلیک توپ به دوره قاجارها بهویژه عهد ناصری برمیگردد. یک توپ مفرغی جنگی که در سال ۱۲۳۳ قمری به سفارش فتحعلی شاه قاجار ساخته شد و ریختهگری آن را استاد اسماعیل اصفهانی انجام داده بود و احتمالا به خاطر تزئیناتی که داشت به آن «توپ مروارید» میگفتند، در آن دوره نوید فرارسیدن سال نو را به اهالی تهران میداد.
این توپ نظامی در میدان ارگ تهران قدیم، روبهروی نقارهخانه قدیم جای گرفته بود که در عیدهای مختلف، مثل نوروز آن را شلیک میکردند. در برخی منابع تاریخی آمده که امیرکبیر مأموریت تحویل سال را به توپ مروارید داده بود.
این توپ نظامی در باقی اوقات سال مثل چهارشنبهسوری، کاربردهای دیگری داشت. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» نوشته که «دخترها و بیوه زنها به طرف توپ مروارید که توپی مفرغیِ بزرگ روی دو چرخ و بر بالای سکویی بود و در جای پیکره فعلی میدان ارک، مقابل وزارت اطلاعات، قرار داشت، رو میآوردند و جهت بختگشایی از زیر آن رد شده، بر لوله سوار میشدند و سر میخوردند و این کار را مجربترین عملی میدانستند که با آن تا سال دیگر به خانه شوهر میروند...»
بستنشینی در کنار توپ مروارید نیز در دوران قاجار رایج بوده است، مثلا مجرمان و محکومان در کنار آن مینشستند تا از گناهشان درگذرند. این مطلب در خاطرات گردشگران اروپایی هم آمده که توپ مروارید مکانی مقدس برای تهرانیها و پناهگاهی برای مجرمان بوده است.
فریدون مجلسی، دیپلمات سابق و نویسنده نقل کرده توپ مروارید که نویددهنده نوروز بود، در دوران بازسازی شهر تهران زینت ورودیِ حیاط ساختمان باشگاه افسران شد. این باشگاه در دوره رضاشاه پهلوی در خیابان قوامالسلطنه ساخته شد و بعدها (به تاریخ حدودی ۱۳۱۶) توپ مروارید که دیگر خاموش شده بود، به آنجا منتقل شد، جایی که اکنون ساختمان شماره ۷ وزارت امور خارجه نامیده میشود و از سال ۱۳۸۲ تا حالا قرار است به موزه تبدیل شود که البته نشده است. آن سال هیأت وزیران تصویب کرد برای حفظ و احیای بناهای تاریخی و موزهها، ساماندهی میدان مشق و تبدیل آن به قطب فرهنگی ـ تاریخی شهر تهران، باشگاه سابق افسران یا ساختمان شماره ۷ وزارت امور خارجه به موزه تبدیل شود.
رقص حاجی فیروز یا عمو نوروز
دکتر مزداپور در توضیح این پیشینه مینویسد:
زمانی که الهه «تموز» که «ایشتر» نام دارد، برای ازدواج «شاه دوموزی» را در نظر میگیرد، روزی ایشتر به دلایلی نامعلوم به زیر زمین سفر میکند. با ورود او به زیر زمین، جریان باروری و حیات در زمین متوقف میشود. خدایان برای رفع این مشکل تصمیم میگیرند، دوموزی را به زیر زمین بفرستند. وقتی دوموزی به زمین بازمیگردد، فصل بهار آغاز میشود. او هنگام بیرون آمدن از زیر زمین، تنبک و دایره زنگی در دست داشته و صورتش کاملا سیاه بوده است. بهاین ترتیب حاجی فیروز در پیشینه اساطیری ما شکل گرفته است.
مهرداد بهار، اسطوره شناس برجسته کشور، حاجی فیروز را با جشنهای باستانی سیاوش پیوند میدهد. سیاوش خود نیز نمادی از زنده شدن دوباره یا «نوزایی» است. آنگونه که در افسانهها آمده است، سیاوش با گذر از آتش دوباره متولد میشود. در داستانهای اسطورهای نیز روایتهایی مبنی بر روییدن گیاه از خون سیاوش وجود دارد که این گیاه به «پرسیاوشان» مشهور است. لباس قرمز حاجی فیروز، نماد روی آوردن به شادی است و تحولی عظیم در زندگی را نشان میدهد. حاجی فیروز به ما شادمانی در شروع سال جدید را یادآوری میکند.
برخی دیگر حاجی فیروز را همان «عمو نوروز» میدانند که در جاهای مختلف ایران، با نامهای متفاوتی شناخته میشود. پیر بابا، آروس، ننه مریم، بیبی نوروزک، تعدادی از این نامها هستند که همه آنها پیامآوران نوروز محسوب میشوند؛ اما باید توجه داشت نماد حاجی فیروز با تمام این شخصیتها فرق دارد و هر یک فلسفه وجودی خاص خود را دارند.
خوردنیهای شب عید
سبزی پلو:
یک شب مانده به تحویل سال، زمان خوردن سبزی پلو با کوکوی سبزی، سیر تازه و ماهی فرا میرسید. عقیده به پلوی سبزی دار این بود که میگفتند خوردن آن دل را زنده، احشا را تازه، بدن را رطوبت مفید میبخشید و روح تازه به تن میدمید. با توجه به اینکه در تهران سبزی تازه هنوز نرسیده بود و وسایل تندرو برای رساندن ماهی تازه به تهران موجود نبود، بیشتر تهرانیها از سبزی خشک و ماهی دودی استفاده میکردند. سبزی تازه در گلخانهها عمل میآمد و به قیمت گزافی فروخته میشد و تازه به دوران رسیدهها برای آنکه نشان بدهند سبزی و ماهی تازه استفاده کرده اند، آشغال سبزی و کله ماهی را کنار در خانه خود میگذاشتند.
از طرفی بسیاری از افراد خیر در این شب به یاری مستمندان شتافته و با بردن برنج، روغن، ماهی و تخم مرغ به در خانه آنها، دلشان را شاد میکردند.
رشته پلو
شب سال نو، یعنی شب تحویل سال، وقت خوردن رشته پلو بود که خوردن آن آدابی داشت. رشته پلو که با رشته پلویی و همراه با خرما و کشمش سرخ کرده آماده میشود، غذایی است که نه تنها پر قوت و گرم کننده مزاج به شمار میآمد، بلکه خوردن آن موجب میشد که "سر رشته کار" تا آخر سال در دستشان باشد.
آداب تهیه و خوردن رشته پلو از این قرار بود: اگر مرد و سرپرست خانه دچار مشکلی در کار و کسب شده بود، بشقاب اول برای او کشیده میشد، اگر در خانه دختر بخت بستهای بود، او باید زیر دیگ را روشن میکرد و موقع کشیدن در دیگ را باز میکرد. رشته خشک کرده این پلو، برای رفع بی پولی داخل کیف قرار میگرفت.
دختر یا پسر بخت بسته در هنگام کشیدن پلو باید از منزل خارج میشد و بعد مادر یا مادر بزرگ او بشقابی از برنج برایش میکشید و پشت در برده و میپرسید کی هستی؟ و او جواب میداد باز کن، مادر در را باز میکرد و بشقاب را به دستش میداد، آن شخص باید دو لقمه پلو را همان بیرون میخورد و بعد به داخل میآمد تا بختش گشوده شود.
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
چقدر اون زمان همه شاد بودن
کاش حداقل اون زمان بدنیا میومدیم
آخرین بار یادم نمیاد کی آجیل خریدم
یا برای بچه هام خرید عید کرده باشم
کاش حداقل اون زمان بدنیا میومدیم
آخرین بار یادم نمیاد کی آجیل خریدم
یا برای بچه هام خرید عید کرده باشم
ظ5, سال چله نشین بهارم ....هبچمگوبی
ناشناس
۱۵:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۲/۱۸
مگه امسال با این گرونیا نوروز هم داریم.مردم چه عادی ،چه کاسب خون گریه میکنن
زهرا
۰۷:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۴
وقعا اشک ادم درمیاد با این گرونیا