صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۰

جامانده‌ها از «شاد» چه می‌کنند؟

گفتگو با مادر ۵ دانش‌آموز حاشیه‌نشین که به‌دلیل دسترسی نداشتن به تلفن‌همراه ترک‌تحصیل‌کرده یا در آستانه ترک تحصیل‌اند.
کد خبر: ۵۱۶۹۴

در دو، سه سالی که کرونا روی سخت زندگی را به همه ما نشان داد، ساکنان مناطق کم‌برخوردار و محله‌های حاشیه‌ای شهر‌ها با دشواری‌های بیشتر و پیچیده‌تری دست‌وپنجه نرم کردند. اگر شغل‌شان را ازدست دادند، پشت‌شان به سرمایه و پس‌اندازی گرم نبود تا مدتی با آن روزگار بگذرانند. اگر مجبور به خانه‌نشینی شدند، اسباب سرگرمی و تفریحی در کار نبود که از طاقت‌فرسایی قرنطینه کم کنند و وقتی مدارس بسته شد، از تلفن‌همراه هوشمند و اینترنت پرسرعت خبری نبود که بچه‌ها درس‌ومشق‌شان را در «شاد» پی بگیرند. مدرسه، مجازی شد و گروهی از تحصیل جا ماندند که تعدادشان هم کم نبود. معاون وزیر و رئیس سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی کشور، دی‌ماه سال گذشته اعلام کرد: «دست‌کم ۳۰درصد دانش‌آموزان از وسایل هوشمند برای اتصال به فضای مجازی و شبکه شاد بی‌بهره‌اند که نزدیک به ۵میلیون دانش‌آموز را شامل می‌شوند. / ایسنا»
وزیر آموزش‌وپرورش هم گفت: «در سال تحصیلی گذشته پس از شیوع کرونا از بیش از ۱۴میلیون دانش‌آموز سراسر کشور حدود ۱۰میلیون نفر در سامانه شاد عضو شدند و بیش از ۳ میلیون دانش‌آموز به‌دلایلی همچون نداشتن گوشی هوشمند یا تبلت یا دسترسی نداشتن به اینترنت، امکان استفاده از این سامانه را پیدا نکردند و در خطر ترک‌تحصیل قرار گرفتند. / ایلنا» در پرونده امروز با مادران دانش‌آموزان ساکن حاشیه شهر که ترک‌تحصیل‌کرده یا درآستانه ترک‌تحصیل‌اند، گفتگو کرده‌ایم؛ مادر‌ها به نمایندگی از فرزندان‌شان حرف زدند، چون فکر کردیم حرف زدن درباره شرایط نابسامان زندگی ممکن است فشار مضاعفی روی بچه‌ها بیاورد. هویت مصاحبه‌شونده‌ها نزد ما محفوظ است.
توضیح: گفتگو‌ها مربوط به پیش از شیوع امیکرون و نیمه حضوری بودن مدارس است
یک گوشی قراضه داریم و ۲ دانش آموز
حرف‌های مادری که ۲ پسر محصل دارد و یک تلفن همراه
خانم «ک» دو پسر دارد؛ «ع»، کلاس چهارم است و «ق» که سال گذشته مجبور به ترک تحصیل شد، اما امسال با بازگشایی مدارس به کلاس درس برگشته و در هنرستان درس می‌خواند. وقتی با خانم «ک» تماس می‌گیرم، از کلافگی توی صدایش و سروصدای محیط حدس می‌زنم که اوضاع روبه‌راه نیست. خانم «ک» می‌گوید: «با چندتا از مادر‌ها آمدیم مدرسه که ببینیم چه کار می‌شود کرد. مدرسه حضوری شده، اما چه حضوری شدنی؟ بچه‌ها فقط دو روز سر کلاس می‌روند و سه روز دیگر را معلم‌ها توی شاد تدریس می‌کنند و تکلیف می‌دهند. ما یک گوشی قراضه داریم که دایم هنگ می‌کند و دوتا دانش‌آموز. گوشی را یکی از این‌طرف می‌کشد و آن یکی از طرف دیگر. ماندیم چندروز دیگر که امتحان‌ها شروع می‌شود، چه کار باید بکنیم. حالا هم که به بچه‌ها گفته‌اند باید نفری ۵۰ هزار تومان برای کاربرگ‌ها پول بدهند. از کجا بیاوریم؟» خانم «ک» توضیح می‌دهد که همسرش در مدت شیوع کرونا یک‌سال‌ونیم بیکار بوده و حالا مدتی است که در کار نصب و مونتاژ لوستر مشغول شده‌است، اما درآمدش آن‌قدری نیست که کفاف اجاره خانه و خریدن گوشی هوشمند و اینترنت کلاس‌های مجازی را بدهد: «شوهرم ماهی ۳ میلیون تومان درآمد دارد که یک میلیون تومانش را اجاره می‌دهیم. من هم خیاطی می‌کنم، اما باز هم زندگی سخت می‌گذرد. پسر بزرگم به‌دلیل شرایط مالی‌مان پارسال مجبور شد ترک‌تحصیل کند و چندوقتی پیش دایی‌اش توی کار ام‌دی‌اف بود. یک مدت هم در گلخانه کار کرد و خیلی از این شغل خوشش آمد. برای همین امسال که مدرسه‌ها باز شد، دوباره برگشت مدرسه و حالا در رشته طراحی فضای سبز درس می‌خواند. رشته‌اش را خیلی دوست دارد و معلم‌ها از درسش راضی‌اند، اما همیشه می‌گوید اگر سخت‌تان است، من مدرسه نمی‌روم.» مدارس چقدر با دانش‌آموزان همراهی می‌کنند؟ خانم «ک» می‌گوید: «معلم پسر کوچکم همیشه می‌گوید این بچه هیچی یاد ندارد. خب ما پارسال گوشی نداشتیم و پسرم با تلویزیون درس خواند. چطوری باید یاد می‌گرفت؟ مدرسه پسر بزرگم هم گفته باید ۲۰۰ هزار تومان برای لباس کار بدهید. اصلا شرایط را درک نمی‌کنند. پسر من روزی سه ساعت رفت و برگشتش به مدرسه طول می‌کشد، چون مجبور است پیاده برود، دیگر پول لباس کار برای ما زیادی است.»
پسرم باید درس بخواند که در آینده سرافکنده نشود
حرف‌های مادری که یکی از پسرانش ترک‌تحصیل کرده و نگران است فرزند دیگرش هم سرنوشت مشابهی داشته‌باشد
«امروز رفتم مدرسه پسرم، معلمش شاکی بود که چرا بچه شما تکلیفش را ننوشته. خب وقتی شاد نداریم، چطور بنویسد؟» خانم «ش»، مادر دو پسر است؛ پسر بزرگ‌تر ترک‌تحصیل کرده و پسر دوم کلاس‌چهارم است. خانم «ش» می‌ترسد پسر کوچکش، «الف» هم مجبور به ترک تحصیل شود: «پسر بزرگم تا کلاس هفتم درس خواند. یک‌روز گفت در این وضعیت زندگی دیگر مغزم نمی‌کشد درس بخوانم و شاگردمکانیکی شد. دلش می‌خواهد هر کاری را که پدرش نتوانست برای ما انجام بدهد، جبران کند. شوهرم کارگر است. آن وقت‌ها کسی به فکرش نبوده که درس بخواند و کار خوبی پیدا کند، ولی من خودم را به آب‌وآتش می‌زنم که پسرم فردا سرافکنده نشود.» خانم «ش» تلاش می‌کند پسر کوچکش را در مدرسه نگه دارد: «به مدیرش گفتم اگر می‌شود بچه‌ها روز‌های بیشتری بیایند سر کلاس که اقلا چیزی یادبگیرند، ولی قبول نکردند، چون جمعیت مدرسه زیاد است و برای سلامتی‌شان خطر دارد. این بچه‌ها هم زیر ۱۲ سال‌اند و هنوز واکسن نزدند. ولی خب با این شش ساعت در هفته مدرسه رفتن که بچه چیزی یادنمی‌گیرد. من هم که پنج کلاس بیشتر سواد ندارم و از درس‌هایش سردرنمی‌آورم، اما از دختر همسایه‌مان که کلاس‌ششمی است خواهش کرده‌ام با پسرم درس کار کند. البته همسایه‌مان هم آخر سال باید خانه را خالی کند و نمی‌دانم وقتی بروند، درس و مشق پسرم را به کی بسپارم! صاحبخانه بهشان فشار آورده که از این‌جا بروند. کرایه ما هم عقب افتاده و دیشب صاحبخانه آمد در خانه. کلی حرف زدم تا ازش وقت بگیرم.» درباره وضعیت درسی «الف» می‌پرسم: «درسش نه خیلی خوب است و نه خیلی بد. سر کلاس خیلی حرف نمی‌زند، انگار می‌ترسد. چون از کلاس دوم به‌بعد خیلی کم مدرسه رفته، دست‌وپایش را گم می‌کند. راستی شما قرار است به ما کمک کنید؟ یعنی مثلا ازنظر خوردوخوراک؟»

بیشتر بخوانید:
 
معلم فقط در شاد درس می‌دهد
روایت مادر ۳ پسر که هم کار می‌کنند و هم درس می‌خوانند
خانم «خ» سه پسر دارد؛ «م»، «الف» و «د» که به‌ترتیب کلاس نهم، هشتم و هفتم‌اند. پسر‌ها در تمام مدت آموزش مجازی، از درس و مدرسه محروم بوده‌اند. سال اول از روی درس‌های نخوانده امتحان دادند و هرطوری که بود، قبول شدند. حالا هم دو روز در هفته می‌روند مدرسه و بقیه روز‌ها را اگرکار پاره‌وقتی گیر بیاورند، مشغول می‌شوند: «بچه‌ها می‌گویند در آن دو روز حضوری معلم اصلا درس نمی‌دهد. یک رفت‌وآمد الکی است که فقط حضوری می‌زنند، چون همه درس‌ها و تکلیف‌ها را توی شاد می‌گویند. پسر بزرگم دیگر نمی‌خواهد مدرسه برود، چون چیزی یاد نمی‌گیرد و به‌نظرش این‌طوری درس خواندن فایده‌ای ندارد.» خانم «خ» درباره وضعیت زندگی شان می‌گوید: «شوهرم کار ثابت ندارد، سر گذر می‌ایستد. یک روز کار هست و یک روز نیست. هر کاری هم نمی‌تواند انجام بدهد، چون اعتیاد داشته و کمپ بوده، بدنش ضعیف است. تازه یک سال است که ترک کرده و ازپس کار سنگین برنمی‌آید.» از خانم «خ» می‌پرسم چیزی از وعده آموزش‌وپرورش درباره گوشی همراه دادن به دانش‌آموز‌ها شنیده‌است: «شنیدم که مدتی پیش به چند نفری گوشی دادند. ما آن موقع کرونا داشتیم، بچه‌ها مدرسه نرفتند و گوشی به آن‌ها نرسید. البته مثل این‌که گوشی‌ها امانتی بوده، خیلی‌ها گفتند کیفیت نداشته و زود خراب شده‌است. اصلا همان بهتر که به ما نرسید، آدم می‌ترسد گوشی امانتی را بدهد دست بچه که مبادا فردا خراب بشود.» بچه‌ها چطور در شرایط موجود درس می‌خوانند؟ خانم «خ» توضیح می‌دهد که یکی از پسر‌ها خیلی مشتاق تحصیل است: «کرونا که آمد، بچه‌ها از درس و مدرسه دلزده شدند، ولی یکی‌شان خیلی درس خواندن را دوست دارد. وقتی معلم تکلیفی تعیین می‌کند، دلش می‌خواهد خیلی خوب انجامش بدهد، اما من فقط سواد قرآنی دارم و نمی‌توانم کمکش کنم. گوشی هم که نداریم تا درس و مشقش را خودش بنویسد. چندباری رفتم مدرسه و با معلم‌شان حرف زدم. گفتم ما که پول گوشی خریدن نداریم، اقلا برای این بچه‌ها بیشتر وقت بگذارید، اما می‌گویند از این بیشتر وقت نداریم.» از آن طرف خط سروصدا می‌آید. کنجکاوم که بفهمم چه خبر است. خانم «خ» می‌گوید: «صدای پسرهاست. یکی‌شان دارد ظرف‌ها را می‌شوید، چون من دست‌درد دارم و آن دوتا هم دارند برای مدرسه آماده می‌شوند.»
شنیدیم آموزش‌وپرورش گوشی می‌دهد، ولی ندیدیم!
درددل مادری که چندروز پیش گوشی پسرش را در خیابان دزدیده‌اند
«ب» کلاس ششم است، چندروز پیش گوشی‌اش را در خیابان دزدیده‌اند و حالا مانده بلاتکلیف. مادر «ب» در یک موسسه خیریه کار می‌کند و پدرش جوشکار است. خانم «ه»، نگران از آینده تحصیل فرزندش می‌گوید: «مدرسه حضوری شده، ولی بیشتر درس و مشق را توی شاد می‌گویند. حالا باید بروم مدرسه و بهشان بگویم گوشی پسرم را دزدیدند. شاید هم بتوانم یک گوشی قسطی جور کنم. خیلی نگرانم. شنیدم دوروبر خودمان چند نفر به‌خاطر گوشی ترک‌تحصیل کردند و حالا می‌روند سر کار. درس بچه‌های من خوب است، دوست دارم ادامه بدهند.
چندوقت پیش شنیدیم که آموزش‌وپرورش گفته‌بود به یک‌سری از دانش‌آموز‌ها گوشی می‌دهد، ولی در منطقه ما خبری نبود. نمی‌دانیم چه کنیم. شاید مدرسه قبول کند که پسر من به‌جای روزدرمیان، هر روز برود مدرسه تا از درس‌هایش عقب نماند. واکسن هم زده.» خانم «ه» از محل زندگی‌شان هم گلایه‌هایی دارد: «می‌دانی این منطقه ما خیلی کمبود دارد. نه یک زمین بازی برای بچه‌ها داریم و نه فضای سبز. قبلا فضای سبز با وسایل بازی داشتیم که معلوم نیست چرا خرابش کردند و فقط اسکلتش مانده. مدرسه امکانات درست‌وحسابی ندارد. امنیت منطقه هم خیلی پایین است. ما اصلا اجازه نمی‌دهیم بچه‌ها از خانه بیرون بروند، به خصوص حالا که دزد هم پیدا شده. در همین محل ما گوشی چندتا دیگر از بچه‌ها را هم دزدیدند. ببخشید شما گفتید کارتان چیست؟ قرار است برای بچه‌ها گوشی جور کنید؟»
بچه‌ام دیگر نمی‌خواهد درس بخواند
مادر یک پسر دبستانی از بی‌انگیزگی فرزندش برای ادامه تحصیل می‌گوید
خانم «س» مادر «واوِ» کلاس‌چهارمی است. او و شوهرش هر دو کارگرند، درآمدشان روی هم به‌زحمت کفاف خرج زندگی چهارنفره‌شان را می‌دهد و مثل خیلی‌ها دست‌وپاکردن تلفن همراه هوشمند برای‌شان سخت است: «برای پیگیری درس و مشق بچه‌ام باید بروم درِ خانه دوستانش که گوشی دارند و تکلیف‌ها و نمونه‌سوالات را از آن‌ها بگیرم. امتحان‌ها را هم توی گروه اعلام می‌کنند، همکلاسی‌های پسرم به ما خبر می‌دهند و می‌رویم مدرسه که حضوری امتحان بدهد. شرایط سختی است. من از یک بچه دبستانی حرف درشت شنیدم، چون کتابش را برای پسرم قرض گرفته‌بودم. توی خانه‌مان هم همیشه جنگ و دعواست؛ الکی به پسرم می‌گویم معلمت گفته فلان مطلب را بنویس. از خانه که برای کاری بیرون می‌روم، بهش می‌گویم رفته‌بودم مدرسه‌ات و معلم فلان تکلیف را برایت مشخص کرد. شده‌ام زبان مدیر و معلم که پسرم را مجبور کنم به درس‌هایش رسیدگی کند، چون ازطرف مدرسه هیچ نظارتی وجود ندارد. معلم فقط در شاد درس می‌دهد، همان‌جا هم درس می‌پرسد و تکلیف می‌دهد. در منطقه ما که حاشیه شهر است، بچه‌های زیادی ترک‌تحصیل کرده‌اند. خیلی‌های‌شان نان‌آور خانواده‌اند. پسر من هم از درس دلزده شده و ترجیح می‌دهد کار کند. چندبار برای کمک به پدرش بار خالی کرده و انعام گرفته‌است، می‌گوید چرا درس بخوانم؟ درحد جمع‌وتفریق برایم بس است درحالی‌که تا قبل از کرونا در درس ریاضی شاگرد اول مدرسه بود.» خانم «س» درباره واکنش مدرسه به شرایط دانش‌آموز‌ها توضیح می‌دهد: «مدرسه به ما می‌گوید در آن ساعتی که کلاس مجازی برگزار می‌شود، بروید خانه دوست و آشنایی که به شاد دسترسی دارند. در شرایط کرونا چقدر می‌شود رفت خانه این و آن؟ با حرف مردم چه کار کنیم که می‌گویند این خانم چرا هر روز سر از خانه یک نفر درمی‌آورد؟ در این یکی، دوسال به همه سخت گذشت، ولی مردم حاشیه‌نشین سختی بیشتری را تحمل کردند، به ویژه اجاره‌نشین‌ها. هر روز با صاحبخانه به مشکل می‌خوریم و هر روز تن‌وبدن‌مان می‌لرزد که معلم با بچه‌مان که نتوانسته درس بخواند، چطوری برخورد می‌کند. مدرسه هم که هر روز یک دستور تازه صادر می‌کند؛ ۲۰۰ هزار تومان پول لباس فرم، ۱۰۰ هزار تومان کمک به مدرسه، من و شوهرم در نهایت ماهی ۲ میلیون تومان درآمد داریم که ۸۰۰ هزار تومانش را اجاره می‌دهیم.»
 
منبع: خراسان
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.