نشانه های تنفر مردان از همسرشان!
نفرت مردان از همسر به دلایل مختلفی از جمله عدم تفاهم با همسر، ویژگی های آزاردهنده همسر و در آخر نگاه حقارت بار جنسیتی به او به عنوان یک زن که تحت عنوان میساژنی شناخته می شود روی می دهد.
ازدواج قرار است برای همیشه دوام بیاورد. به هر حال طبق وعدههای عروسی، آهنگهای عاشقانه و متون مذهبی مختلف و با توجه به میانگین امید به زندگی که همیشه در حال افزایش است ازدواج قرار است برای همیشه و زمان طولانی ادامه داشته باشد و وعده عشق ابدی را بدهد. حتی شادترین و سالمترین ازدواجها به مقدار مشخصی از تلاش کردن نیاز دارند تا به همان شکل دلربای اولیه باقی بمانند.اما چه اتفاقی میافتد وقتی اوضاع رابطه به شما میگوید فکر میکنم از همسرم متنفرم؟ نه از آن نوع نفرت جوشان و سمی که گاهی منجر به جنایات زشت میشود، اما یک نفرت شدید روزمره که مانع از برقرار ارتباط سالم و سازنده میشود. از نوعی که شما را مجبور میکند آخرین باری که از همراهی همسر لذت برده اید را به خاطر نیاورید و حتی افکار سرگرم کنندهای در مورد خیانت یا طلاق در شما ایجاد کند. به گفته کارشناسان در این وضع ترکیب پیچیدهای از احساسات وجود دارد.
در واقع زمانی که مرد احساس میکند از همسر خود متنفر است همزمان احساسات متناقضی وجود دارد که میخواهد رابطه خود را نجات دهد. برای این کار باید بدانید با احساسات خود چه کاری باید انجام دهید. حقیقت قابل پذیرش این است که احساس نفرت از همسر چه برای مرد و چه برای زن گاهی اوقات تحت شرایطی طبیعی است.اگر در رابطه خود با مردی شاهد چنین رفتارهایی بودید یا مردی را از اطرافیان میشناسید که دارای چنین ویژگیهایی بود عمر خود را صرف اثبات نفرت جنسیتی او نسبت به زنان نکنید. شما هرگز برای او به قدر کافی همسر خوب نخواهید بود و او مطمئن است که این را به نحوی به شما فهمانده است. زندگی خود را برای تربیت فرزندان چنین آدمی سپری نکنید.بهتر است هرچه سریعتر شما و کودکان از این رابطه خارج شوید. بچهها چه پسر و چه دختر نیازی به یک الگوی تمام عیار از یک زن ستیز که ازهمسر خود به عنوان یک زن نفرت دارد، ندارند. پروش یافتن کودک در چنین فضایی باعث میشود وجود فرزند نیز سرشار از نفرت نسبت به همسر به عنوان یک زن باشد. در ادامه به برخی از نشانهها اشاره شده است.
تمایل دارند درباره همسر با تفاسیری حقارت بار مانند ناتوان و احمق یا ضعیف و سطحی اظهار نظر کنند.
از کار کردن یا کسب درآمد مناسب همسران خود حمایت نمیکنند و اساسا دوست ندارند که او شغل بهتری داشته باشد.
از اظهار نفرت کلامی نسبت به همسر در جمع خانوادهها و دوستان ابایی ندارد و از اینکه کسی از همسر او تمجید کند برآشفته میشود.
در واقع زمانی که مرد احساس میکند از همسر خود متنفر است همزمان احساسات متناقضی وجود دارد که میخواهد رابطه خود را نجات دهد. برای این کار باید بدانید با احساسات خود چه کاری باید انجام دهید. حقیقت قابل پذیرش این است که احساس نفرت از همسر چه برای مرد و چه برای زن گاهی اوقات تحت شرایطی طبیعی است.اگر در رابطه خود با مردی شاهد چنین رفتارهایی بودید یا مردی را از اطرافیان میشناسید که دارای چنین ویژگیهایی بود عمر خود را صرف اثبات نفرت جنسیتی او نسبت به زنان نکنید. شما هرگز برای او به قدر کافی همسر خوب نخواهید بود و او مطمئن است که این را به نحوی به شما فهمانده است. زندگی خود را برای تربیت فرزندان چنین آدمی سپری نکنید.بهتر است هرچه سریعتر شما و کودکان از این رابطه خارج شوید. بچهها چه پسر و چه دختر نیازی به یک الگوی تمام عیار از یک زن ستیز که ازهمسر خود به عنوان یک زن نفرت دارد، ندارند. پروش یافتن کودک در چنین فضایی باعث میشود وجود فرزند نیز سرشار از نفرت نسبت به همسر به عنوان یک زن باشد. در ادامه به برخی از نشانهها اشاره شده است.
تمایل دارند درباره همسر با تفاسیری حقارت بار مانند ناتوان و احمق یا ضعیف و سطحی اظهار نظر کنند.
از کار کردن یا کسب درآمد مناسب همسران خود حمایت نمیکنند و اساسا دوست ندارند که او شغل بهتری داشته باشد.
از اظهار نفرت کلامی نسبت به همسر در جمع خانوادهها و دوستان ابایی ندارد و از اینکه کسی از همسر او تمجید کند برآشفته میشود.
برخی دیگر از نشانهها
انتظار دارند که همسر در نفش مادر و خانه دار او ظاهر شود و دخالتی در باقی امور همسرداری نداشته باشد.
میخواهند رابطه جنسی را هر زمان که اراده کردند با شرط و شروط خود داشته باشند و کمترین اهمیتی به نیاز جنسی همسر نمیدهد.
اعمال خشونت خانگی اعم از کتک کاری و ضرب وجرح عمدی، حبس کردن در خانه یا پرخاشگری کلامی به همسر چه فیزیکی چه روانی با استفاده از باج گیری توسط فرزندان زورگویی کند و از همسر به انحا مختلف سوء استفاده کند.
او درگیر تبعیض جنسیتی خیرخواهانه میشود، اما در ظاهر لباس احترام به همسر را به تن میکند.
فاصله یا خشم واقعی را نسبت به سیاستمداران و رهبران زن با الفاظ رکیک جنسی که نمایانگر تجاوز است ابراز میکند.
میخواهند رابطه جنسی را هر زمان که اراده کردند با شرط و شروط خود داشته باشند و کمترین اهمیتی به نیاز جنسی همسر نمیدهد.
اعمال خشونت خانگی اعم از کتک کاری و ضرب وجرح عمدی، حبس کردن در خانه یا پرخاشگری کلامی به همسر چه فیزیکی چه روانی با استفاده از باج گیری توسط فرزندان زورگویی کند و از همسر به انحا مختلف سوء استفاده کند.
او درگیر تبعیض جنسیتی خیرخواهانه میشود، اما در ظاهر لباس احترام به همسر را به تن میکند.
فاصله یا خشم واقعی را نسبت به سیاستمداران و رهبران زن با الفاظ رکیک جنسی که نمایانگر تجاوز است ابراز میکند.
چند دلیل برای تنفر از همسر
دکتر لیزا ماری بابی مشاور ازدواج معتقد است هر رابطه طولانی مدتی این پتانسیل را دارد که به بستری برای ایجاد رنجش، احساسات جریحه دار شده، خشم و ناامیدی تبدیل شود. این امر به ویژه برای زوجهای میانسالی که برای دستیابی به نشانههای توافقشده بزرگسالی موفق هم تلاش کردهاند صادق است. بچهها، مشاغل پردردسر و خانههایی که نیاز به نگهداری منظم دارند همگی عاملی برای خستگی هستند.
به راحتی میتوان فراموش کرد که عشق عاشقانه نیاز به نگهداری دارد. در غیر اینصورت پژمرده میشود. درست مانند یک گاراژ نادیده گرفته شده که میتواند به یک آشفتگی عنکبوتی و کثیف تبدیل شود ازدواجی که شفقت عمدی و آگاهانه نداشته باشد، به طور منظم از آن مراقبت نشود، میتواند به یک سیستم بیمار با جنبههای تاریک تبدیل شود.
۱-دریافت نکردن موارد مورد نیاز
ممکن است برای همسر خوشگذرانی که قبلا میشناختید دلتنگ شوید. همیشه قرارهای آخر هفته و ماجراجوییهای شخصی نبض رابطه شما دو نفر بوده است. اما این روزها سرگرمی دورترین و آخرین چیزی است که در ذهن شما به نظر میرسد و شما را برای همیشه خسته و ناامید میکند.بسیاری از زنان از همسران خود رنجیده میشوند، زیرا آنها اغلب نسبت به سطح بالاتر انرژی ذهنی و مادی که انتظار میرود به خانواده، شغل و خانواده خود اختصاص دهند احساس گیجی، سرخوردگی و رنجش میکنند. از آنطرف مردان اغلب دارای سطح خشم و عصبانیت برابر و یا حتی گاهی بالاتر از همسر خود هستند. خشم مردانه گاهی ریشه در ناامیدی از وظایف و مسئولیتها ندارد. بلکه در اشتیاق به عشق، سرگرمی، معنا و تمایل به ارتباط عمیقتر با شریک زندگی استوار است.
۲-احساس غفلت در مرد
برای آنهایی که فرزندان هنوز در خانه زندگی میکنند والد بودن مسئولیتی شبانهروزی است و مطالعات همچنان نشان میدهد که مادران هنوز هم به طور متوسط زمان بیشتری نسبت به پدران برای فرزند وقت میگذارند؛ بنابراین غیرمعمول نیست که شوهر احساس کند آخرین اولویت همسر خود شده و مورد غفلت واقع میشود.برخی درمانگران معتقدند مردان بیشتر از زنان احساس میکنند از نظر عاطفی توسط شریک زندگی خود نادیده گرفته شدهاند. آنها اغلب مشتاق سطح علاقه، توجه و محبتی هستند که میبینند همسران فقط برای فرزندان خرج میکنند. آنها شور و اشتیاق ساده و سرگرم کنندهای را که زمانی در رابطه خود با همسر داشتند را از دست میدهند.
۳- وجود اختلالات روحی
افسردگی یا اضطراب نادیده گرفته شده میتواند باعث خطای شناختی از اتفاقات محیطی باشد که شخص جنبههایی از زندگی از جمله روابط خود را به گونهای که لزوماً منعکس کننده واقعیت نباشد ببیند. کاری مشابه با آنچه سوء مصرف مواد نیز انجام میدهد. شکستهای شغلی و مالی همراه با استرس قابل درک ناشی از عامل دوم، میتواند درک مردان از سلامت زناشویی را نیز تحت شعاع قرار داده و مه آلود کند.
انتظارات فرهنگی مبتنی بر مفهوم مرد بودن به عنوان «شکارچی-گردآورنده» ایدهای را تقویت کرده است که توانایی ارائه ارزش را برای یک شراکت یا خانواده برابر میداند. وقتی توانایی مرد برای موفقیت در چیزی که عمیقاً برایش ارزش قائل است مانند تامینکننده خانواده بودن، شوهر مورد اعتماد یا کارمند سازنده بودن در معرض تهدید قرار میگیرد همه چیز در زندگی از دریچهای از ناامیدی دیده میشود.
۴-از دست دادن حس ارزشمندی
وقتی مردان هر گونه احساس ارزشمندی خود را از دست میدهند احساس شکست یا عدم کفایت میتواند در همه چیز از جمله رابطه با همسر رخنه کند. روحیه آنها ممکن است افت کند و خلق آنها تحریک پذیر شود. آنها درخواستهای شریک خود را چیزی میشنوند که نوعی انتقاد از این است که آنها بد هستند یا کافی نیستند. سپس متوجه چیزهایی میشوند که تا دیروز بسیار به آنها نزدیک بوده اند و اکنون کمبود آنها را احساس میکنند یعنی انرژی، تعامل و بهره وری.در این موارد شخص وقتی واقعاً نیاز دارد به درون خود نگاه کند کاستیهای درک شده را به شریک زندگی خود فرافکنی میکند و نفرت از همسر زبانه میکشد.
۵- زن ستیزی
زن ستیزی به طور رسمی در فرهنگ لغت به این صورت تعریف شده است: نفرت از زنان از جمله تعصب و تأمل نسبت به تمام امورات مربوط به زنان. زن ستیزی همچنین میتواند شامل این باور باشد که زنان انسانهای پستتری نسبت به مردان هستند؛ بنابراین زدن برچسبهای گوناگون جنسیتی مجاز شمرده میشود. تلاشی هماهنگ برای به حداقل رساندن و مشروعیت زدایی از مفهوم و زبان «زن ستیزی» صورت گرفته است.
وقتی در مورد واقعیت و تأثیر زن ستیزی بحث میشود فعالین با اتهاماتی روبرو میشوند که زن ستیزی افسانهای است که توسط فمینیستها و جنگجویان عدالت اجتماعی بافته شده است. در حالی که کلمه زن ستیزی از دو کلمه میآید. Misos به معنی نفرت و gune معنی زن که در اواسط قرن هفدهم به عنوان «زن ستیزی» به معنای نفرت از زنان استفاده شد. ۴۰۰ سال بعد این تعریف هنوز تغییر نکرده است و همچنان به بحث درباره این پدیده جهانی مرتبط با تبعیض جنسیتی نفرت از زنان میپردازد.
برای افرادی که قبلاً هرگز به این موضوع فکر نکرده اند مفهوم نفرت مردم از ۵۱ درصد جمعیت جهان احتمالاً بعید یا دور از ذهن به نظر میرسد. با این حال بسیاری از کتابهای دیگر درباره خشونت خانگی علیه زنان و دختران نشان دادهاند که هزاران نمونه از روشهای ثابت و پایداری که انسان عاقل و سالم از آنها دوری میکند، توسط مردان زن ستیز به زنها آسیب میزند، کنترل میکند، بدرفتاری میکند و زنان و دختران را در سراسر جهان میکشد.
به راحتی میتوان فراموش کرد که عشق عاشقانه نیاز به نگهداری دارد. در غیر اینصورت پژمرده میشود. درست مانند یک گاراژ نادیده گرفته شده که میتواند به یک آشفتگی عنکبوتی و کثیف تبدیل شود ازدواجی که شفقت عمدی و آگاهانه نداشته باشد، به طور منظم از آن مراقبت نشود، میتواند به یک سیستم بیمار با جنبههای تاریک تبدیل شود.
۱-دریافت نکردن موارد مورد نیاز
ممکن است برای همسر خوشگذرانی که قبلا میشناختید دلتنگ شوید. همیشه قرارهای آخر هفته و ماجراجوییهای شخصی نبض رابطه شما دو نفر بوده است. اما این روزها سرگرمی دورترین و آخرین چیزی است که در ذهن شما به نظر میرسد و شما را برای همیشه خسته و ناامید میکند.بسیاری از زنان از همسران خود رنجیده میشوند، زیرا آنها اغلب نسبت به سطح بالاتر انرژی ذهنی و مادی که انتظار میرود به خانواده، شغل و خانواده خود اختصاص دهند احساس گیجی، سرخوردگی و رنجش میکنند. از آنطرف مردان اغلب دارای سطح خشم و عصبانیت برابر و یا حتی گاهی بالاتر از همسر خود هستند. خشم مردانه گاهی ریشه در ناامیدی از وظایف و مسئولیتها ندارد. بلکه در اشتیاق به عشق، سرگرمی، معنا و تمایل به ارتباط عمیقتر با شریک زندگی استوار است.
۲-احساس غفلت در مرد
برای آنهایی که فرزندان هنوز در خانه زندگی میکنند والد بودن مسئولیتی شبانهروزی است و مطالعات همچنان نشان میدهد که مادران هنوز هم به طور متوسط زمان بیشتری نسبت به پدران برای فرزند وقت میگذارند؛ بنابراین غیرمعمول نیست که شوهر احساس کند آخرین اولویت همسر خود شده و مورد غفلت واقع میشود.برخی درمانگران معتقدند مردان بیشتر از زنان احساس میکنند از نظر عاطفی توسط شریک زندگی خود نادیده گرفته شدهاند. آنها اغلب مشتاق سطح علاقه، توجه و محبتی هستند که میبینند همسران فقط برای فرزندان خرج میکنند. آنها شور و اشتیاق ساده و سرگرم کنندهای را که زمانی در رابطه خود با همسر داشتند را از دست میدهند.
۳- وجود اختلالات روحی
افسردگی یا اضطراب نادیده گرفته شده میتواند باعث خطای شناختی از اتفاقات محیطی باشد که شخص جنبههایی از زندگی از جمله روابط خود را به گونهای که لزوماً منعکس کننده واقعیت نباشد ببیند. کاری مشابه با آنچه سوء مصرف مواد نیز انجام میدهد. شکستهای شغلی و مالی همراه با استرس قابل درک ناشی از عامل دوم، میتواند درک مردان از سلامت زناشویی را نیز تحت شعاع قرار داده و مه آلود کند.
انتظارات فرهنگی مبتنی بر مفهوم مرد بودن به عنوان «شکارچی-گردآورنده» ایدهای را تقویت کرده است که توانایی ارائه ارزش را برای یک شراکت یا خانواده برابر میداند. وقتی توانایی مرد برای موفقیت در چیزی که عمیقاً برایش ارزش قائل است مانند تامینکننده خانواده بودن، شوهر مورد اعتماد یا کارمند سازنده بودن در معرض تهدید قرار میگیرد همه چیز در زندگی از دریچهای از ناامیدی دیده میشود.
۴-از دست دادن حس ارزشمندی
وقتی مردان هر گونه احساس ارزشمندی خود را از دست میدهند احساس شکست یا عدم کفایت میتواند در همه چیز از جمله رابطه با همسر رخنه کند. روحیه آنها ممکن است افت کند و خلق آنها تحریک پذیر شود. آنها درخواستهای شریک خود را چیزی میشنوند که نوعی انتقاد از این است که آنها بد هستند یا کافی نیستند. سپس متوجه چیزهایی میشوند که تا دیروز بسیار به آنها نزدیک بوده اند و اکنون کمبود آنها را احساس میکنند یعنی انرژی، تعامل و بهره وری.در این موارد شخص وقتی واقعاً نیاز دارد به درون خود نگاه کند کاستیهای درک شده را به شریک زندگی خود فرافکنی میکند و نفرت از همسر زبانه میکشد.
۵- زن ستیزی
زن ستیزی به طور رسمی در فرهنگ لغت به این صورت تعریف شده است: نفرت از زنان از جمله تعصب و تأمل نسبت به تمام امورات مربوط به زنان. زن ستیزی همچنین میتواند شامل این باور باشد که زنان انسانهای پستتری نسبت به مردان هستند؛ بنابراین زدن برچسبهای گوناگون جنسیتی مجاز شمرده میشود. تلاشی هماهنگ برای به حداقل رساندن و مشروعیت زدایی از مفهوم و زبان «زن ستیزی» صورت گرفته است.
وقتی در مورد واقعیت و تأثیر زن ستیزی بحث میشود فعالین با اتهاماتی روبرو میشوند که زن ستیزی افسانهای است که توسط فمینیستها و جنگجویان عدالت اجتماعی بافته شده است. در حالی که کلمه زن ستیزی از دو کلمه میآید. Misos به معنی نفرت و gune معنی زن که در اواسط قرن هفدهم به عنوان «زن ستیزی» به معنای نفرت از زنان استفاده شد. ۴۰۰ سال بعد این تعریف هنوز تغییر نکرده است و همچنان به بحث درباره این پدیده جهانی مرتبط با تبعیض جنسیتی نفرت از زنان میپردازد.
برای افرادی که قبلاً هرگز به این موضوع فکر نکرده اند مفهوم نفرت مردم از ۵۱ درصد جمعیت جهان احتمالاً بعید یا دور از ذهن به نظر میرسد. با این حال بسیاری از کتابهای دیگر درباره خشونت خانگی علیه زنان و دختران نشان دادهاند که هزاران نمونه از روشهای ثابت و پایداری که انسان عاقل و سالم از آنها دوری میکند، توسط مردان زن ستیز به زنها آسیب میزند، کنترل میکند، بدرفتاری میکند و زنان و دختران را در سراسر جهان میکشد.
چند پیشنهاد برای مدیریت نفرت از همسر
مشاجره به شیوهای محترمانه و سازنده میتواند نشانه مثبتی باشد، زیرا به این معناست که هر دو همسر همچنان به رابطه اهمیت میدهند. زمانی که مردم ابراز نارضایتی میکنند، زمانی که خصومت میورزند و زمانی که ارتباط برقرار میکنند حتی اگر بد، اما همچنان ارتباط برقرار میکنند، یعنی در رابطه صدمه دیدهاند یا میترسند، اما هنوز فرصت ترمیم دارند. دفن کینهها به جای بیان آنها میتواند به فاصلهای جبران ناپذیر منجر شود. میتواند باعث شود دو همسر که زیر یک سقف زندگی میکنند زندگی جداگانهای را آغاز کنند.آنها در تختهای مختلف میخوابند. برنامههای متفاوتی دارند، درباره زندگی درونی و شخص خود بحثی مطرح نمیکنند. دوستان متفاوتی پیدا میکنند و دیگر به سادگی قبل به همدیگر نگاه نمیکنند؛ بنابراین بهتر است در مورد مسائل حتی اگر لازم شد با صدای بلند حرف بزنید.
۱-عقب نشینی انفرادی برای کنترل تنفر از همسر
قبل از اینکه حتی به طلاق اشاره شود یک زمان تنهایی را برای اندیشیدن به چند و، چون مسایل نیاز دارید. در صورت امکان یک سفر انفرادی را برای حداقل دو روز در طبیعت برنامهریزی کنید. تا جایی که هر تعهد حیاتی زندگی واقعی اجازه میدهد از دنیای دیجیتال فاصله بگیرید. تلفن و رایانه را کنار بگذارید. به کار، خانواده و دوستان خود اطلاع دهید که کجا خواهید بود و سپس از دسترس خارج شوید. تمام عوامل حواس پرتی را از بین ببرید. هنگامی که فضایی برای گوش دادن به شهود و نیازهای خود ایجاد کردید این سوالات را از خود بپرسید.
۲- ابراز ناراحتی به همسر
آیا آسان خواهد بود؟ قطعا نه و اگر همه چیز از نظر احساسی به هم ریخته شود ممکن است انچه حاصل میشود به معنای تفاوت بین طلاق و تغییر یک رابطه بزرگ خواهد بود. اگر هیچ چیز عمیقاً پشیمانکننده مانند یک رابطه عاشقانه دیگر این بحث را تسریع نکرده است در واقع فرصتی شگفتانگیزی برای گفتگوهای کاملاً صادقانه، معتبر و آسیبپذیر به وجود آمده است که میتواند زوجین را دوباره به هم نزدیک کند. به راحتی میتوان هنگام حرف زدن از هر دو طرف گرفتار حالت تدافعی، سرزنش و ترحم به خود شد.
به همین دلیل است که حمایت یک متخصص عینی مانند یک مشاور ازدواج میتواند بسیار ارزشمند باشد و درمان موثر نخواهد بود مگر اینکه همسر شما مایل باشد ناراحتیهای خود را بیان کند و همچنین به شما گوش دهد. برای زنان اولین گام اغلب این است که برای اولین بار درک کنند که شوهران نیز به اندازه آنها به عشق، محبت و شفقت نیاز دارند.
بسیاری از افراد آگاهی کمی دارند که شوهران هوس آغوش و بوسیدن، وقت گذاشتن و توجه دیدن، همدلی کردن دارند و به سادگی احساس میکنند که باید از حضور یکدیگر لذت ببرند. اگر شما هم در راستای تنفر از همسر مسئلهای دارید میتوانید از مشاوران و روانشناسان در این مورد کمک بگیرید.
۱-عقب نشینی انفرادی برای کنترل تنفر از همسر
قبل از اینکه حتی به طلاق اشاره شود یک زمان تنهایی را برای اندیشیدن به چند و، چون مسایل نیاز دارید. در صورت امکان یک سفر انفرادی را برای حداقل دو روز در طبیعت برنامهریزی کنید. تا جایی که هر تعهد حیاتی زندگی واقعی اجازه میدهد از دنیای دیجیتال فاصله بگیرید. تلفن و رایانه را کنار بگذارید. به کار، خانواده و دوستان خود اطلاع دهید که کجا خواهید بود و سپس از دسترس خارج شوید. تمام عوامل حواس پرتی را از بین ببرید. هنگامی که فضایی برای گوش دادن به شهود و نیازهای خود ایجاد کردید این سوالات را از خود بپرسید.
۲- ابراز ناراحتی به همسر
آیا آسان خواهد بود؟ قطعا نه و اگر همه چیز از نظر احساسی به هم ریخته شود ممکن است انچه حاصل میشود به معنای تفاوت بین طلاق و تغییر یک رابطه بزرگ خواهد بود. اگر هیچ چیز عمیقاً پشیمانکننده مانند یک رابطه عاشقانه دیگر این بحث را تسریع نکرده است در واقع فرصتی شگفتانگیزی برای گفتگوهای کاملاً صادقانه، معتبر و آسیبپذیر به وجود آمده است که میتواند زوجین را دوباره به هم نزدیک کند. به راحتی میتوان هنگام حرف زدن از هر دو طرف گرفتار حالت تدافعی، سرزنش و ترحم به خود شد.
به همین دلیل است که حمایت یک متخصص عینی مانند یک مشاور ازدواج میتواند بسیار ارزشمند باشد و درمان موثر نخواهد بود مگر اینکه همسر شما مایل باشد ناراحتیهای خود را بیان کند و همچنین به شما گوش دهد. برای زنان اولین گام اغلب این است که برای اولین بار درک کنند که شوهران نیز به اندازه آنها به عشق، محبت و شفقت نیاز دارند.
بسیاری از افراد آگاهی کمی دارند که شوهران هوس آغوش و بوسیدن، وقت گذاشتن و توجه دیدن، همدلی کردن دارند و به سادگی احساس میکنند که باید از حضور یکدیگر لذت ببرند. اگر شما هم در راستای تنفر از همسر مسئلهای دارید میتوانید از مشاوران و روانشناسان در این مورد کمک بگیرید.
بیشتر بخوانید
منبع : هنر زندگی
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
لابد بهش میگه چرا دو قلو زایمان کردی