استاندار ایرانی که رانندهی پیرمرد تخم مرغ فروش شد
علی انصاری استاندار وقت گیلان ۱۵ تیر ۱۳۶۰ به همراه معاون عمرانی خود علیرضا نورانی هنگام رفتن به محل کار ترور شدند و به شهادت رسیدند.
علی انصاری استاندار وقت گیلان ۱۵ تیر ۱۳۶۰ به همراه معاون عمرانی خود علیرضا نورانی هنگام رفتن به محل کار ترور شدند و به شهادت رسیدند. حمید کامرانزاده در کتاب «استاندار آسمانی» درباره او نوشته است: در کنارهم بودیم که برایم تعریف میکرد: روزی به شهر شما فومن رفته بودم و از من خواسته بودند که در آنجا برایشان سخنرانی کنم، در بین راه که میرفتم در انتهای بازار روز، مرد دستفروشی را دیدم که منتظر خودروهای عبوری بود. او فروشنده مرغ و جوجه و تخممرغ بود. دیدم این مرد کنار جاده به انتظار ایستاده است. ترمز کردم تا ایشان را سوار کنم. مقدار زیادی گونی، مرغ و تخممرغ خریداری کرده بود تا آنها را به فومن ببرد. کمک کردم و آنها را گذاشتیم توی خودرو و حرکت کردیم.
در بین راه او گفت: اگر ممکن است کمی تندتر بروید.
پرسیدم: چرا؟
در بین راه او گفت: اگر ممکن است کمی تندتر بروید.
پرسیدم: چرا؟
جواب داد: میگویند امروز قرار است آقای استاندار به فومن بیاید و در مسجد بالامحله، صحبت کند. میخواهم به سخنرانی او برسم.
وقتی به فومن رسیدیم پرسیدم: شما را کجا پیاده کنم؟
گفت: جلوی مغازهام. میخواهم وسایلم را توی مغازه بگذارم. شما تشریف ببرید.
او را پیاده کردم و رفتم مسجد وضویی گرفتم، دیدم مسجد آماده و مردم منتظر هستند. یک راست رفتم پشت تریبون. گرم سخنرانی بودم که همان مرد را دیدم که وارد مسجد شد. او وقتی مرا دید تعجب کرد، همانجا وسط مجلس ایستاد و نمینشست. شنیدم که از یک نفر پرسید؛ آقای استاندار کی میآید؟ کسی به او گفت: استاندار همانی است که دارد صحبت میکند.
او خندهای کرد و گفت: نه، اینکه راننده من بود. نیم ساعت پیش او مرا از رشت به فومن آورد.
وقتی نشست، من به سخنرانی خود ادامه دادم. مجلس که تمام شد، آمد جلو با من روبوسی کرد و گفت: مرا ببخشید که شما را نشناختم و معطلتان کردم، ما استاندار این شکلی ندیده بودیم. به او گفتم: همان که گفتی درست بود، من راننده شما هستم.
وقتی به فومن رسیدیم پرسیدم: شما را کجا پیاده کنم؟
گفت: جلوی مغازهام. میخواهم وسایلم را توی مغازه بگذارم. شما تشریف ببرید.
او را پیاده کردم و رفتم مسجد وضویی گرفتم، دیدم مسجد آماده و مردم منتظر هستند. یک راست رفتم پشت تریبون. گرم سخنرانی بودم که همان مرد را دیدم که وارد مسجد شد. او وقتی مرا دید تعجب کرد، همانجا وسط مجلس ایستاد و نمینشست. شنیدم که از یک نفر پرسید؛ آقای استاندار کی میآید؟ کسی به او گفت: استاندار همانی است که دارد صحبت میکند.
او خندهای کرد و گفت: نه، اینکه راننده من بود. نیم ساعت پیش او مرا از رشت به فومن آورد.
وقتی نشست، من به سخنرانی خود ادامه دادم. مجلس که تمام شد، آمد جلو با من روبوسی کرد و گفت: مرا ببخشید که شما را نشناختم و معطلتان کردم، ما استاندار این شکلی ندیده بودیم. به او گفتم: همان که گفتی درست بود، من راننده شما هستم.
بیشتر بخوانید:
تنها استاندار شهید کشور کیست؟
شهید علی انصاری تنها استاندار شهید کشور در ۲۹ خرداد سال ۱۳۲۳ در رودسر به دنیا آمد؛ وی سال ۱۳۴۰ وارد دبیرستان نظام و در سال ۱۳۴۲ وارد دانشگاه افسری شد.
شهید انصاری به دلیل تبلیغات مذهبی از آنجا اخراج شد و در همان سال به شغل معلمی روی آورد و در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیلات تکمیلی به آمریکا رفت و در آنجا به ادامه فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود پرداخت.
وی در آن مدت بهعنوان دبیر و سخنران اتحادیه دانشجویان مسلمان آمریکا و کانادا برگزیده شد همچنین در سفرهایی که به لبنان داشت با امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران آشنا شد و در آنجا آموزش جنگهای پارتیزانی را فرا گرفت.
وی در آن مدت بهعنوان دبیر و سخنران اتحادیه دانشجویان مسلمان آمریکا و کانادا برگزیده شد همچنین در سفرهایی که به لبنان داشت با امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران آشنا شد و در آنجا آموزش جنگهای پارتیزانی را فرا گرفت.
شهید انصاری پس از پیروزی انقلاب به ایران آمد و بهعنوان معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری خراسان و پس از آن بهعنوان استاندار گیلان آن منصوب شد.
حمیده دانش کاظمی همسر شهید علی انصاری در آستانه سالگرد تنها استاندار شهید کشور در جمع خبرنگاران اظهار داشت: شهید انصاری از بدو تولد کودکی بسیار فعال و متفاوت بود؛ وی پس از اتمام پایه نهم در شهرستان رودسر به تهران مهاجرت میکند.
همسر استاندار اسبق گیلان عنوان داشت: وی پس از آن در دانشگاه افسری تحصیل میکند و در آن روزها شهید علی انصاری با روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی مواجه بود.
وی افزود: به شهید علی انصاری دستور داده میشود که به بازار تهران برود و در صورت تجمع بازاریان به آنها تیراندازی کند که شهید انصاری به بازار رفت و با تجمع مردم روبهرو شد که به سمت جایی که او بود میآمدند.
دانش کاظمی گفت: شهید انصاری با اسلحه به کرکره مغازهها کشید و مردم به واسطه صدایی که مانند رگبار بود از محل دور شدند و بعد از برگشت به پایگاه نظامی اعلام کرد که در آن منطقه خبری از خیل مردم نبود.
همسر تنها استاندار شهید کشور تصریح کرد: در یکی از روزها فردی که برای فروختن سیگار در چهارراه مستقر بود زمانی که به فرمان امام خمینی (ع) عزای عمومی اعلام شد پرچم سیاهی را در کنار بساط خود داشت.
وی افزود: افسری که با شهید انصاری همراه بود به فرد دستور داد تا پرچم سیاه را بردارد و زمانی که با سرپیچی او مواجه شد به او شلیک کرد و شهید انصاری با دیدن این صحنه از نظام بیرون میآید و در رشته ریاضی مشغول به تحصیل شد.
دانش کاظمی گفت: شهید انصاری از نادر کسانی بود که با داشتن فوق لیسانس در زمان استقرار در آمریکا به او کلاس برای تدریس داده بودند و یک دفتر خاص داشت، اما چون در طول کلاسها به تبلیغ میپرداخت بیش از دو ترم به او کلاس ندادند.
وی بیان کرد: در همین زمان شهید علی انصاری در حال تحصیل بود و حتی بر روی فرمولهایی کار میکرد که به گفته دوستش مناسب ناسا بود؛ پس از گذراندن مراحل تحصیلی دانشگاه آمریکا از شهید انصاری برای دفاع از رسالهاش دعوت به عمل آورد.
همسر استاندار اسبق گیلان با بیان اینکه شهید انصاری هیچ گونه وابستگی مادی به دنیا نداشت گفت: بنده در خانوادهای مرفه و دارای موقعیت اجتماعی خوب در تهران به دنیا آمدم.
دانش کاظمی ابراز داشت: با این وجود پس از شهادت شهید انصاری و با گذشت ۹ سال از زندگی مشترکمان جهیزیهام را به خانه آوردم چرا که شهید انصاری چشم داشت مادی نداشت و راضی به تهیه اسباب زندگی از سوی خانواده همسر نبود.
وی افزود: در یکی از عکسهای شهید انصاری او در حین سخنرانی کت بسیار بزرگی را به تن دارد که مال خودشان نیست؛ یکی از دوستانش گفت شهید انصاری زمانی که برای سخنرانی به شهر ما آمد قبل از سخنرانی پیرمردی نزد او آمد و گفت که شرایط مالی بسیار بدی دارد.
دانش کاظمی گفت: شهید انصاری زمانی که دید پول نقدی در جیب کتش ندارد آن کت گرانقیمت را به پیرمرد داد و دوست شهید انصاری که این صحنه را میبیند کت خود را به وی میدهد که پس از سخنرانی انصاری کت را به او برمیگرداند.
همسر استاندار اسبق گیلان افزود: این افراد تافته جدا بافته نبودند تنها به دنیا وابستگی نداشتند؛ شهید انصاری در زمان شهادتش ماشین شخصی نداشت و تنها پدر بنده برای من یک خودرو پیکان تهیه کرده بود.
وی با بیان اینکه شهید انصاری بیان و معلومات بسیار خوبی داشت گفت: در زمان استقرار ما در آمریکا هر هفته جلساتی در منزل ما برگزار میشد و به گفته دوستان شهید انصاری تا پیش از آن نفرات این سخنرانیها به ۱۰ نفر میرسید که پس از ورود شهید انصاری به هزار نفر رسید.
همسر تنها استاندار شهید کشور خاطرنشان کرد: در زمانی که در آمریکا مستقر بودیم شهید انصاری دبیر انجمن اسلامی آمریکا بود و بنی صدر نیز دبیری انجمن اسلامی اروپا را برعهده داشت.
دانش کاظمی عنوان داشت: تنها استانداری که در مقابل بنی صدر ایستاد شهید انصاری بود به گونهای که در جلسه مجمع استانداران کشور بنی صدر خطاب به جمع گفت اینجا یا جای من و یا جای انصاری است.
همسر استاندار اسبق گیلان ابراز داشت: در این زمان شهید انصاری در جواب گفت این جا جلسه استانداران بوده و جلسه ریاست جمهوری نیز نیست و شما باید تشریف ببرید که بنی صدر برخاست و با هواپیما تهران برگشت.
وی با اشاره به حمله منافقان در رشت گفت: در زمان استانداری شهید انصاری بنده معاون دبیرستان فروغ رشت بودم و در آن زمان که منافقان به خیابانها حمله کردند در مدرسه را فرو ریختند و من به راه همکاران یک روز در مدرسه حبس بودیم.
همسر تنها استاندار شهید کشور خاطرنشان کرد: در این حمله قرار بر این بود که در رشت کشتار و خون و خونریزی به راه بیفتد و شعار منافقان این بود که «پرچم سرخ شوروی در میدان شهرداری رشت» و با این تفکر به میدان آمده بودند.
دانش کاظمی عنوان کرد: آقای انصاری جوبنی مسئول دفتر شهید انصاری نقل میکند که در آن روز شهید انصاری به اتاق خود رفته و به حضرت، ولی عصر (عج) متوسل میشود و پس از آن مناجاتها راهکار مناسبی را برای دفع این حمله منافقان ارائه میدهد.
یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۱۵ تیر سال ۱۳۶۰ شهید علی انصاری استاندار وقت گیلان به همراه معاون عمرانی وی شهید علیرضا نورانی هنگام رفتن به محل کارشان در خیابان لاکانی رشت ترور شدند و به شهادت رسیدند.
شهید علی انصاری تنها استاندار شهید کشور است؛ وی تا پیش از شهادتش ۸ بار هدف ترور منافقان کوردل قرار گرفت و هر بار به کار خود ادامه داد.
منبع: اعتماد / تسنیم
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
کلا همینه... سه حالت داره مسئول ممکلت ایران... یا آنقدر بیسواد هست که اصلا ارزش نگاه نداره یا با پول یا سوتی دادنش خریده شده و یا ترور میشه. حالا شما ببینید مسئولان فعلی مملکت تو کدام دسته اند
همین آدمای خوب کشته شدند که وضعیتمون اینه. والا ما که ندیدیم ولی اینایی که تعریف میکنید و ازشون برامون مینویسین زمین تا آسمون با مسئولین الان فرق دارن
باعذر خواهی فراوان دیگه نه همچین شخصی پیدا میشه و نه داستان مشابهی هست که برای شما نقل کنیم هرچه ایثار و از خودگذشتگی بود با شهدا دفن شد یادشان گرامی باد
خدا لعنت کند منافقان رو که چنین عزیزانی رو از ملت ما گرفتند. نثار روح این عزیز فاتحه و صلوات
شهید حمید سلیمی از ناب ترین شهدای دفاع مقدس که از استانداری ایلام به جبهه آمد وشهید گردید
مسخره
بیاییم از او بیاموزیم.