۵ نکته درباره سکوت ترجیحی و مدیریت کلام
اگر جوابش را ندهم آتش میگیرم!
تا زمانی که واژهها و کلمات از دهان شما خارج نشدهاند، متعلق به شما هستند، ولی وقتی کلام منعقد شد دیگر آن واژهها و جملات بین تمام کسانی که حول و حوش شما هستند، به اشتراک گذاشته میشود. فکر کنید زمانی که از انتقاد یا موضوعی خشمگین هستید الفاظی که به زبان میآورید، آخرین کلمات و جملاتی هستند که توان گفتن آنها را خواهید داشت. در این صورت چه کلمات و جملاتی را خواهید گفت؟
به گزارش تابناک جوان به نقل از روزنامه جوان، به نظر شما آیا لازم است همیشه در واکنش به صحبت افراد بلافاصله موضعگیری کنیم و درصدد پاسخگویی یا به اصطلاح تلافی برآییم؟ متأسفانه برخی افراد آستانه تحمل و تحریکشان بسیار پایین بوده و با اولین انتقاد یا گلایه از کوره در میروند و نمیتوانند خشم و کلام خود را مدیریت کنند و تا جواب دندان شکنی به طرف ندهند آتش خشمشان فروکش نمیکند. جالب آن که بعضی از همین افراد در شرایط عادی به اطرافیان خود توصیه به آرامش و کوتاه آمدن میکنند!
چرا تلاش و تمرین نمیکنیم تا در زمانهای پیچیده یا دشوار پاسخ متقابل به کسی ندهیم به ویژه در زمانهایی که علنی به ما حمله میشود؟ البته غریزه ذاتی ما تمایل دارد در برابر هرگونه تهاجم یا نقد از خود واکنش تدافعی نشان دهد. اگر تمرین کنیم در چنین شرایطی کمی خونسردی خود را حفظ کنیم و با درنگ و تأمل پاسخ یا توضیح مقتضی را بدهیم مطمئناً کسی ما را ضعیف یا بازنده این میدان «تعامل انسانی» نمیپندارد. در بسیاری موارد برخورد متقابل و بدون تفکر ما منجر به تشنج یا اصطکاک بیشتر فضای موجود یا اوضاع خواهد شد. مدتی پیش یکی از مراجعان من که در شغل پیمانکاری پروژههای راهسازی مشغول کار بود شرح میداد که بهدلیل گرفتاریهای خاص پروژههای عمرانی مانند پرداخت نکردن مطالبات شرکتش توسط کارفرما و اعتراضات کارگرانش و پیگیریهای مداوم پیمانکاران فرعی که به شرکت او خدمات میدهند بابت دریافت حقوق و دستمزدشان، مدتهاست بهشدت آستانه تحریکش پایین آمده و تحمل کوچکترین انتقاد یا کلام مخالفی را ندارد و نحوه برخوردش با کارکنان زیردست و حتی در محیط خانواده اطرافیان و خود وی را آزار میدهد تا حدی که ناچار شده است بهدنبال کسی باشد که بتواند دانش «مدیریت تکلم در شرایط انتقادی» یا «سخنگویی در شرایط عصبانیت» را به او بیاموزد. من در این مقاله ترجیح میدهم دامنه بحث را وسیعتر کنم و به فواید «سکوت ترجیحی» بهصورت اعم بپردازم.
تکلم خود را مدیریت کنید
چنانچه بدون اندیشه سخن بگویید به طرف مقابل این فرصت را میدهید تا تصور کند فردی قوی نیستید. در چنین فضایی با واکنش تدافعی و آنی نشان میدهید که فردی زودرنج، با اعتمادبهنفس کم و نیز نامطمئن بهنظر میرسید.
تسلط بر خودمان نیاز به بالغ شدن احساسات و مدیریت تکلم دارد. چنانچه همواره در محیطهایی که شما را دچار تنش میکند قرار بگیرید تبدیل به وضعیتی نگرانکننده و چالش برانگیز خواهد شد و با کوچکترین اصطکاک یا انتقادی کنترل خود را از دست خواهید داد. یا در مواقعی که نتوانید خشم خود را بروز دهید، خشم نهفته را در جاهای دیگری بروز خواهید داد. در مواجهه با افرادی که برخورد و سخنشان موافق انتظارات ما نیست، گاهی بهترین جواب، سکوت یا خودداری از واکنش سریع است.
«مدیریت تکلم» و سکوت بجا نه تنها موجب ضعیف نشان دادن ما نخواهد شد بلکه اعتمادبهنفس و قدرت ما را نمایان میکند و مانع از این میشود کلامی را بگوییم که بعداً از بیانش پشیمان شویم. مزیت دیگر آن این است که به ما اجازه خواهد داد تا در زمان مناسب برخورد شایستهتری که مسلماً به نفع ماست، بروز دهیم و مواضع خود را بهدور از احساسات هیجانی مطرح کنیم. سکوت و خودداری از گفتوگو الزاماً رویکردی منفعلانه در تقابل با افراد و در ارتباطات کلامی تلقی نمیشود. در واقع میتواند حاکی از داشتن ارتباطاتی سالم و نه بیمارگونه و روابط قوی باشد. توصیه میکنم وقتی در شرایط آرامش قرار دارید کمی درون خود فرو بروید و اندیشه کنید و در عین حال به خواستههای سایر افراد هم فکر کنید و بیندیشید که چه چیزی برای آنها حائز اهمیت است؟ وقتی شما در پی ساختن و ایجاد یک ارتباط کاری یا فردی باشید، از آنجایی که ارتباطگیری شما هدفمند است، در آن صورت سکوت مدیریت شده و خوب شنیدن فضای مناسبتری را بابت پاسخدهی همراه با تعقل در اختیار شما میگذارد و تجربه نشان داده است هدف پس ذهن شما بسیار بهتر حاصل میشود بهخصوص شأنیت و احترام شما حتی اگر به کلام اظهار نشود، بالاتر خواهد رفت، چون فردی عاقل و با متانت تلقی میشوید.
از قدیم گفتهاند «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» آیا میدانید زمان مناسب بیان کردن خواسته یا به اشتراک گذاشتن ذهنیتتان چه وقتی است و چه زمانی باید سکوت اختیار کنید؟ به زبان ساده، «چه زمانی حرف بجا و پخته را بزنیم؟» بسیاری از مردم ترجیح میدهند صحبتهای کسی را بشنوند که سخنان سنجیده و وزین میگوید و حرفهای ارزشمندی برای شنیدن دارد و نه به کسی که پر حرف یا در اصطلاح وراج است. در فیلمی دیدم که کاراکتر فیلم میگفت: «.. پس از آن اتفاق تصمیم گرفتم کمتر حرف بزنم و بیشتر بشنوم حتی به صداهایی که در اطرافم بود و تا آن زمان توجهی به آنها نمیکردم...» وقتی بیشتر بشنوید و به خودتان توجه کنید، بهتر میتوانید کلام خروجی از دهان خود را مدیریت کنید. این نوع شنیدن و تفکر میتواند منجر به پذیرفتن توصیه و نصیحت سایرین، پرسشهای هدفمندتر و بیان واضحتر و صریحتر دیدگاه شما شود. وقتی در پاسخگویی یا واکنش کلامی کمی درنگ کنید فرصت تشخیص و تصمیمگیری دارید تا به صحبت و گفتوگو ادامه دهید یا از ادامه بحث و گفتوگو دوری گزینید.
گاهی باید کمی سکوت کنید
هنگام خشم بهتر است سکوت کنید. تا زمانی که واژهها و کلمات از دهان شما خارج نشدهاند، متعلق به شما هستند ولی وقتی کلام منعقد شد دیگر آن واژهها و جملات بین تمام کسانی که حول و حوش شما هستند، به اشتراک گذاشته میشود. فکر کنید زمانی که از انتقاد یا موضوعی خشمگین هستید الفاظی که به زبان میآورید، آخرین کلمات و جملاتی هستند که توان گفتن آنها را خواهید داشت. در این صورت چه کلمات و جملاتی را خواهید گفت؟ آیا هر چه خواستید میگویید؟ پس اگر چنین تلقی را در خود تقویت کنید، به شما کمک میکند تا از بیان هر جملهای در زمان عصبانیت خودداری کنید.
زمانی که از شما یا عملکردتان گله یا شکایتی میشود، بلافاصله درصدد توجیه و پاسخگویی برنیایید و خاموش بمانید. سعی کنید به تمام چیزهایی که گفته میشود با دقت گوش کنید. به قول دوستی: «حرف نزده را میتوان همیشه گفت.» اگر خودتان مایل باشید حتی میتوانید برای تقویت مهارتهای رفتاری و ارتباطگیری خودتان از خانواده، همکاران یا حتی مشتریهایتان نظر بخواهید و اگر نظری خلاف میل شما داشتند که به مذاق شما خوش نیامد، از خود دفاع نکنید بلکه با حوصله به تمام صحبتهای آنها گوش دهید و به نکات و حقیقتی که در کلامشان نهفته است حتی اگر کمی بیرحمانه یا غیرمنصفانه بیان شود، توجه کنید و سپس تصمیم به رفع آن نقطه یا نقاط ضعف یا به عبارت بهتر «نقاط قابل بهبود» بگیرید. حتی پیشنهاد میکنم یک تا چند روز روی نظرات آنها اندیشه کنید. حداقل ۲۴ ساعت از پاسخگویی یا قضاوت خودداری و با خودتان تکرار کنید که میخواهید قبل از پاسخگویی به موارد گفته شده و جوانب آن فکر کنید. طبیعی است این مهارت ارتباطی نیاز به تمرین دارد و در شرایط دشوار کار آسانی نخواهد بود مخصوصاً وقتی یک عمر با ذهنیتی که دارید خو گرفتهاید. چنانچه خانوادهها هم نسبت به پرورش چنین مهارتهایی به فرزندان خود اقدام کنند- که تا حد زیادی نیاز به مطالعه دارد - و بستر آن از دوران کودکی یا نوجوانی در آنها بهوجود بیاید، در بزرگسالی مدیریت تکلم در برابر انتقاد یا شکایت در محیطهای مختلف عاطفی یا کاری یا اجتماعی بسیار عملیتر و دست یافتنیتر خواهد بود. مدیریت رفتاری و تسط بر خویشتن در وضعیتهای پرتنش و متشنج برای همه کار آسانی نیست ولی هر چه بیشتر تمرین کنید، این کار راحتتر خواهد شد. بنابراین به شما پیشنهاد میکنم در خصوص آن چیزی که میخواهید در توجیه منطقی یا دفاع از خود بگویید و توضیح دهید، زمانی اقدام کنید که در حالت احساسی و عاطفی قرار ندارید.
گاهی اوقات نیز بهتر است موقعیت را بسنجید و تصمیم بگیرید سکوت یا صحبت کنید. حسب موقعیت، بعضاً سکوت کردن یا کمتر صحبت کردن به جای اتخاذ موضع تدافعی از شما در برابر حرف دیگران بهتر دفاع میکند. نیاز نیست این باور را داشته باشید که همه جا یا در هر کنش و واکنشی حتماً شما باید پیروز میدان باشید یا حقانیت شما به اثبات برسد. اگر چنین باوری در شما رشد کند، در خلوت خود به این جمعبندی میرسید که همه چیز را میدانید و به مرور افراد دوروبرتان از شما فاصله میگیرند، لذا اگر به بلوغ عاطفی رسیدید و خود را با بصیرت میدانید، تلاش کنید در این موقعیتها با انتخاب صحیح تصمیم بگیرید و عمل کنید. اگر دقت کنید متوجه میشوید که در جامعه هم افراد متعصب و حراف کمتر محبوب بخش بیشتری از اجتماع هستند. «کم گوی و گزیده گوی، چون در».
پشت سر کسی حرف نزنید
توصیه میکنم نه در باره دیگران وقتی حضور ندارند صحبت کنید و نه در جمع غیبتکنندگان حاضر شوید. گفتوگوهای غیرسازنده و بیاهمیت تنها منتهی به ناسازگاری میشود و اصول و قوانین اخلاقی در یک جمع یا گروه را متلاشی میکند. افرادی که پشت سر دیگری حرف میزنند این پیام را به شما میدهند که نمیتوانید به آنها اعتماد کنید. دور از ذهن نیست که چنین افرادی روزی دیگر در باره شما نزد دیگران یا در محیطهای کاری نزد رئیستان شایع پراکنی و بدگویی کنند. ناگفته نماند برخی مدیران ضعیف هم ترجیح میدهند کارکنان مجموعه تحت امرشان ارتباط خوبی با هم نداشته باشند و چندان بدشان نمیآید چنین افرادی در مجموعه باشند تا به زعم خود اشراف بهتری بر اوضاع داشته باشند. خبرچینی، غیبت و بدگویی در مورد یک همکار شانس فرد را برای ایجاد فضای توأم با اعتماد و حسن نیت کاهش میدهد و معمولاً چنین افرادی دارای پتانسیل رهبری سازمانی نخواهند بود. یک رهبر سازمانی قدرتمند نیاز به استفاده از ضعف دیگران ندارد، بلکه نقاط قوت کارکنان خود را شناسایی میکند و در راستای ارتقای عملکرد مجموعه به آنها میدان میدهد تا تقویت شوند. برخی رهبران سازمانی زمانی که اختیاراتی به کارکنان انگیزهدار میدهند، در خلوت درصدی مجاز نیز برای خطای آن فرد در ذهن خود تعیین میکنند. البته در این صورت تذکرات و رهنمودهای لازم را خواهند داد.
وقتی باید حرف بزنید سکوت نکنید
فرض کنید در موقعیت یک مذاکره تجاری بازرگانی قرار دارید. مقصود من این نیست که به شما توصیه کنم سعی کنید در چنین اوقاتی سکوت اختیار کنید. برعکس صحبت کردن به موقع در یک دادوستد تجاری میتواند یک موفقیت تجاری را رقم بزند یا حتی از بروز ضرر و زیان مالی جلوگیری کند. اگر تشخیص دادید که مصلحت شما یا شرکتتان در سکوت نیست و میتوانید در بهتر شدن اوضاع نقش داشته باشید، حتماً سکان مذاکره را به دست بگیرید. مخصوصاً وقتی احتمال میدهید جهت بحث به سوی بروز یک فاجعه کاری پیش میرود. چالش مقابل شما زمانی که در حال صحبت هستید و وقتی در مورد موضوعی حرف نمیزنید، مسئله احتیاط و بصیرت خواهد بود. یک فرد دوراندیش که با تفکر سخن میگوید، میتواند بسنجد و تشخیص دهد کجا و کی باید هشدار لازم را به دیگران بابت یک مشکل قریبالوقوع بدهد و مهمتر آن که میداند چگونه آن پیام را ارائه کند تا اعتبار و برند شخصیاش را بالا ببرد. اینجا لازم است بگویم اگر خیلی ساکت یا در اصطلاح فردی درونگرا هستید خودتان را وادار کنید در جمع صحبت کنید، زیرا عیار شما در تکلم نزد جمع مشخص میشود. حتی اگر درونگرا، اما با دید و بینش وسیعی هستید و تصمیم شما مبنی بر عدم اشتراکگذاری عقیده یا نظرتان باشد، پیشنهاد میکنم حتماً خود را وادار به حرف زدن کنید.
توصیه من به کسانی که معمولاً اولین فردی هستند که صحبت را شروع میکنند و بعد پشیمان میشوند که چرا در صحبت تعجیل کرده وایکاش کمی تأمل میکردند آن است که قبل از شروع به صحبت روی وضعیت خود کمی فکر کرده و مثلاً از خود سؤال کنند که آیا تکلم و بیان نظر در این زمان مرا به فرد یا گروه مخاطب نزدیکتر خواهد کرد؟ اگر پاسخ منفی بود یا چندان مثبت نبود، کمی در بیان نظرتان درنگ کنید یا عجالتاً صحبت نکنید.
با مشتریان خود نرم و محترمانه سخن بگویید
هر وقت مشتری یا مصرفکننده کالا و خدمات شما یا حتی رقبای کاری و تجاری در آشکار و نهان نظر و عقیده خود را بازگو میکند، نباید از این منظر و جایگاه با آنها مکالمه داشته باشید که گویا صرفاً در حال بیان نقاط ضعف شما یا حمله به کسب و کارتان هستند و شما نیز باید به این تهاجم پاسخ درخور را بدهید بلکه توجه داشته باشید که آنها ضمن بیان نظراتشان به شما میآموزند که در جهت رونق کسب و کارتان چگونه کالا یا خدمات خود را اصلاح کنید. خوب شنیدن و نرم و محترمانه سخن گفتن اجازه میدهد فضا برای اشتراکگذاری نظرات آنها فراهم شود و شما نیز بتوانید به صورت سازندهتری با توقعات و نیازهای خریداران آشنا شوید و از این راه قبل از تشدید مشکلات، گلوگاههایی که از چشم شما مخفی مانده را شناسایی و حل کنید که قطعاً منتهی به تقویت ارتباط شما و مشتریان خواهد شد. در رابطه مدیر و کارمندی نیز چنانچه مدیر یا همکارتان انتقادی از شما داشتند، واکنش طبیعیتان این است که موضع دفاعی داشته باشید. اما آگاهی از اینکه فرد مقابل چه انتظاری از شما دارد میتواند به شما کمک کند رفتار و مهارتهای خود را در جهت رفع خواستههایش به کار ببرید. در بسیاری موارد، اینگونه تعامل منجر به همکاری بهتر و رابطه رضایتبخشتری خواهد شد.
تکلم خود را مدیریت کنید
چنانچه بدون اندیشه سخن بگویید به طرف مقابل این فرصت را میدهید تا تصور کند فردی قوی نیستید. در چنین فضایی با واکنش تدافعی و آنی نشان میدهید که فردی زودرنج، با اعتمادبهنفس کم و نیز نامطمئن بهنظر میرسید.
تسلط بر خودمان نیاز به بالغ شدن احساسات و مدیریت تکلم دارد. چنانچه همواره در محیطهایی که شما را دچار تنش میکند قرار بگیرید تبدیل به وضعیتی نگرانکننده و چالش برانگیز خواهد شد و با کوچکترین اصطکاک یا انتقادی کنترل خود را از دست خواهید داد. یا در مواقعی که نتوانید خشم خود را بروز دهید، خشم نهفته را در جاهای دیگری بروز خواهید داد. در مواجهه با افرادی که برخورد و سخنشان موافق انتظارات ما نیست، گاهی بهترین جواب، سکوت یا خودداری از واکنش سریع است.
«مدیریت تکلم» و سکوت بجا نه تنها موجب ضعیف نشان دادن ما نخواهد شد بلکه اعتمادبهنفس و قدرت ما را نمایان میکند و مانع از این میشود کلامی را بگوییم که بعداً از بیانش پشیمان شویم. مزیت دیگر آن این است که به ما اجازه خواهد داد تا در زمان مناسب برخورد شایستهتری که مسلماً به نفع ماست، بروز دهیم و مواضع خود را بهدور از احساسات هیجانی مطرح کنیم. سکوت و خودداری از گفتوگو الزاماً رویکردی منفعلانه در تقابل با افراد و در ارتباطات کلامی تلقی نمیشود. در واقع میتواند حاکی از داشتن ارتباطاتی سالم و نه بیمارگونه و روابط قوی باشد. توصیه میکنم وقتی در شرایط آرامش قرار دارید کمی درون خود فرو بروید و اندیشه کنید و در عین حال به خواستههای سایر افراد هم فکر کنید و بیندیشید که چه چیزی برای آنها حائز اهمیت است؟ وقتی شما در پی ساختن و ایجاد یک ارتباط کاری یا فردی باشید، از آنجایی که ارتباطگیری شما هدفمند است، در آن صورت سکوت مدیریت شده و خوب شنیدن فضای مناسبتری را بابت پاسخدهی همراه با تعقل در اختیار شما میگذارد و تجربه نشان داده است هدف پس ذهن شما بسیار بهتر حاصل میشود بهخصوص شأنیت و احترام شما حتی اگر به کلام اظهار نشود، بالاتر خواهد رفت، چون فردی عاقل و با متانت تلقی میشوید.
از قدیم گفتهاند «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» آیا میدانید زمان مناسب بیان کردن خواسته یا به اشتراک گذاشتن ذهنیتتان چه وقتی است و چه زمانی باید سکوت اختیار کنید؟ به زبان ساده، «چه زمانی حرف بجا و پخته را بزنیم؟» بسیاری از مردم ترجیح میدهند صحبتهای کسی را بشنوند که سخنان سنجیده و وزین میگوید و حرفهای ارزشمندی برای شنیدن دارد و نه به کسی که پر حرف یا در اصطلاح وراج است. در فیلمی دیدم که کاراکتر فیلم میگفت: «.. پس از آن اتفاق تصمیم گرفتم کمتر حرف بزنم و بیشتر بشنوم حتی به صداهایی که در اطرافم بود و تا آن زمان توجهی به آنها نمیکردم...» وقتی بیشتر بشنوید و به خودتان توجه کنید، بهتر میتوانید کلام خروجی از دهان خود را مدیریت کنید. این نوع شنیدن و تفکر میتواند منجر به پذیرفتن توصیه و نصیحت سایرین، پرسشهای هدفمندتر و بیان واضحتر و صریحتر دیدگاه شما شود. وقتی در پاسخگویی یا واکنش کلامی کمی درنگ کنید فرصت تشخیص و تصمیمگیری دارید تا به صحبت و گفتوگو ادامه دهید یا از ادامه بحث و گفتوگو دوری گزینید.
گاهی باید کمی سکوت کنید
هنگام خشم بهتر است سکوت کنید. تا زمانی که واژهها و کلمات از دهان شما خارج نشدهاند، متعلق به شما هستند ولی وقتی کلام منعقد شد دیگر آن واژهها و جملات بین تمام کسانی که حول و حوش شما هستند، به اشتراک گذاشته میشود. فکر کنید زمانی که از انتقاد یا موضوعی خشمگین هستید الفاظی که به زبان میآورید، آخرین کلمات و جملاتی هستند که توان گفتن آنها را خواهید داشت. در این صورت چه کلمات و جملاتی را خواهید گفت؟ آیا هر چه خواستید میگویید؟ پس اگر چنین تلقی را در خود تقویت کنید، به شما کمک میکند تا از بیان هر جملهای در زمان عصبانیت خودداری کنید.
زمانی که از شما یا عملکردتان گله یا شکایتی میشود، بلافاصله درصدد توجیه و پاسخگویی برنیایید و خاموش بمانید. سعی کنید به تمام چیزهایی که گفته میشود با دقت گوش کنید. به قول دوستی: «حرف نزده را میتوان همیشه گفت.» اگر خودتان مایل باشید حتی میتوانید برای تقویت مهارتهای رفتاری و ارتباطگیری خودتان از خانواده، همکاران یا حتی مشتریهایتان نظر بخواهید و اگر نظری خلاف میل شما داشتند که به مذاق شما خوش نیامد، از خود دفاع نکنید بلکه با حوصله به تمام صحبتهای آنها گوش دهید و به نکات و حقیقتی که در کلامشان نهفته است حتی اگر کمی بیرحمانه یا غیرمنصفانه بیان شود، توجه کنید و سپس تصمیم به رفع آن نقطه یا نقاط ضعف یا به عبارت بهتر «نقاط قابل بهبود» بگیرید. حتی پیشنهاد میکنم یک تا چند روز روی نظرات آنها اندیشه کنید. حداقل ۲۴ ساعت از پاسخگویی یا قضاوت خودداری و با خودتان تکرار کنید که میخواهید قبل از پاسخگویی به موارد گفته شده و جوانب آن فکر کنید. طبیعی است این مهارت ارتباطی نیاز به تمرین دارد و در شرایط دشوار کار آسانی نخواهد بود مخصوصاً وقتی یک عمر با ذهنیتی که دارید خو گرفتهاید. چنانچه خانوادهها هم نسبت به پرورش چنین مهارتهایی به فرزندان خود اقدام کنند- که تا حد زیادی نیاز به مطالعه دارد - و بستر آن از دوران کودکی یا نوجوانی در آنها بهوجود بیاید، در بزرگسالی مدیریت تکلم در برابر انتقاد یا شکایت در محیطهای مختلف عاطفی یا کاری یا اجتماعی بسیار عملیتر و دست یافتنیتر خواهد بود. مدیریت رفتاری و تسط بر خویشتن در وضعیتهای پرتنش و متشنج برای همه کار آسانی نیست ولی هر چه بیشتر تمرین کنید، این کار راحتتر خواهد شد. بنابراین به شما پیشنهاد میکنم در خصوص آن چیزی که میخواهید در توجیه منطقی یا دفاع از خود بگویید و توضیح دهید، زمانی اقدام کنید که در حالت احساسی و عاطفی قرار ندارید.
گاهی اوقات نیز بهتر است موقعیت را بسنجید و تصمیم بگیرید سکوت یا صحبت کنید. حسب موقعیت، بعضاً سکوت کردن یا کمتر صحبت کردن به جای اتخاذ موضع تدافعی از شما در برابر حرف دیگران بهتر دفاع میکند. نیاز نیست این باور را داشته باشید که همه جا یا در هر کنش و واکنشی حتماً شما باید پیروز میدان باشید یا حقانیت شما به اثبات برسد. اگر چنین باوری در شما رشد کند، در خلوت خود به این جمعبندی میرسید که همه چیز را میدانید و به مرور افراد دوروبرتان از شما فاصله میگیرند، لذا اگر به بلوغ عاطفی رسیدید و خود را با بصیرت میدانید، تلاش کنید در این موقعیتها با انتخاب صحیح تصمیم بگیرید و عمل کنید. اگر دقت کنید متوجه میشوید که در جامعه هم افراد متعصب و حراف کمتر محبوب بخش بیشتری از اجتماع هستند. «کم گوی و گزیده گوی، چون در».
پشت سر کسی حرف نزنید
توصیه میکنم نه در باره دیگران وقتی حضور ندارند صحبت کنید و نه در جمع غیبتکنندگان حاضر شوید. گفتوگوهای غیرسازنده و بیاهمیت تنها منتهی به ناسازگاری میشود و اصول و قوانین اخلاقی در یک جمع یا گروه را متلاشی میکند. افرادی که پشت سر دیگری حرف میزنند این پیام را به شما میدهند که نمیتوانید به آنها اعتماد کنید. دور از ذهن نیست که چنین افرادی روزی دیگر در باره شما نزد دیگران یا در محیطهای کاری نزد رئیستان شایع پراکنی و بدگویی کنند. ناگفته نماند برخی مدیران ضعیف هم ترجیح میدهند کارکنان مجموعه تحت امرشان ارتباط خوبی با هم نداشته باشند و چندان بدشان نمیآید چنین افرادی در مجموعه باشند تا به زعم خود اشراف بهتری بر اوضاع داشته باشند. خبرچینی، غیبت و بدگویی در مورد یک همکار شانس فرد را برای ایجاد فضای توأم با اعتماد و حسن نیت کاهش میدهد و معمولاً چنین افرادی دارای پتانسیل رهبری سازمانی نخواهند بود. یک رهبر سازمانی قدرتمند نیاز به استفاده از ضعف دیگران ندارد، بلکه نقاط قوت کارکنان خود را شناسایی میکند و در راستای ارتقای عملکرد مجموعه به آنها میدان میدهد تا تقویت شوند. برخی رهبران سازمانی زمانی که اختیاراتی به کارکنان انگیزهدار میدهند، در خلوت درصدی مجاز نیز برای خطای آن فرد در ذهن خود تعیین میکنند. البته در این صورت تذکرات و رهنمودهای لازم را خواهند داد.
وقتی باید حرف بزنید سکوت نکنید
فرض کنید در موقعیت یک مذاکره تجاری بازرگانی قرار دارید. مقصود من این نیست که به شما توصیه کنم سعی کنید در چنین اوقاتی سکوت اختیار کنید. برعکس صحبت کردن به موقع در یک دادوستد تجاری میتواند یک موفقیت تجاری را رقم بزند یا حتی از بروز ضرر و زیان مالی جلوگیری کند. اگر تشخیص دادید که مصلحت شما یا شرکتتان در سکوت نیست و میتوانید در بهتر شدن اوضاع نقش داشته باشید، حتماً سکان مذاکره را به دست بگیرید. مخصوصاً وقتی احتمال میدهید جهت بحث به سوی بروز یک فاجعه کاری پیش میرود. چالش مقابل شما زمانی که در حال صحبت هستید و وقتی در مورد موضوعی حرف نمیزنید، مسئله احتیاط و بصیرت خواهد بود. یک فرد دوراندیش که با تفکر سخن میگوید، میتواند بسنجد و تشخیص دهد کجا و کی باید هشدار لازم را به دیگران بابت یک مشکل قریبالوقوع بدهد و مهمتر آن که میداند چگونه آن پیام را ارائه کند تا اعتبار و برند شخصیاش را بالا ببرد. اینجا لازم است بگویم اگر خیلی ساکت یا در اصطلاح فردی درونگرا هستید خودتان را وادار کنید در جمع صحبت کنید، زیرا عیار شما در تکلم نزد جمع مشخص میشود. حتی اگر درونگرا، اما با دید و بینش وسیعی هستید و تصمیم شما مبنی بر عدم اشتراکگذاری عقیده یا نظرتان باشد، پیشنهاد میکنم حتماً خود را وادار به حرف زدن کنید.
توصیه من به کسانی که معمولاً اولین فردی هستند که صحبت را شروع میکنند و بعد پشیمان میشوند که چرا در صحبت تعجیل کرده وایکاش کمی تأمل میکردند آن است که قبل از شروع به صحبت روی وضعیت خود کمی فکر کرده و مثلاً از خود سؤال کنند که آیا تکلم و بیان نظر در این زمان مرا به فرد یا گروه مخاطب نزدیکتر خواهد کرد؟ اگر پاسخ منفی بود یا چندان مثبت نبود، کمی در بیان نظرتان درنگ کنید یا عجالتاً صحبت نکنید.
با مشتریان خود نرم و محترمانه سخن بگویید
هر وقت مشتری یا مصرفکننده کالا و خدمات شما یا حتی رقبای کاری و تجاری در آشکار و نهان نظر و عقیده خود را بازگو میکند، نباید از این منظر و جایگاه با آنها مکالمه داشته باشید که گویا صرفاً در حال بیان نقاط ضعف شما یا حمله به کسب و کارتان هستند و شما نیز باید به این تهاجم پاسخ درخور را بدهید بلکه توجه داشته باشید که آنها ضمن بیان نظراتشان به شما میآموزند که در جهت رونق کسب و کارتان چگونه کالا یا خدمات خود را اصلاح کنید. خوب شنیدن و نرم و محترمانه سخن گفتن اجازه میدهد فضا برای اشتراکگذاری نظرات آنها فراهم شود و شما نیز بتوانید به صورت سازندهتری با توقعات و نیازهای خریداران آشنا شوید و از این راه قبل از تشدید مشکلات، گلوگاههایی که از چشم شما مخفی مانده را شناسایی و حل کنید که قطعاً منتهی به تقویت ارتباط شما و مشتریان خواهد شد. در رابطه مدیر و کارمندی نیز چنانچه مدیر یا همکارتان انتقادی از شما داشتند، واکنش طبیعیتان این است که موضع دفاعی داشته باشید. اما آگاهی از اینکه فرد مقابل چه انتظاری از شما دارد میتواند به شما کمک کند رفتار و مهارتهای خود را در جهت رفع خواستههایش به کار ببرید. در بسیاری موارد، اینگونه تعامل منجر به همکاری بهتر و رابطه رضایتبخشتری خواهد شد.
ارسال نظرات