فرهنگ در مسلخ ۶ بیزینس
دکتر محمدصادق دهنادی
روز فرهنگ عمومی بار دیگر به ما یادآوری میکند که علیرغم هزینهکرد بسیار در زمینه امور فرهنگی، عملا کار مهم و مفیدی درباره فرهنگ صورت نمیپذیرد.
اگر فرهنگ عمومی را تلاقی پیوند
دانش
گرایش
و عادات رفتاری
جامعه بدانیم و اعتقاد داشته باشیم هیچ کار فرهنگی بدون آموزش، دلربایی و نظام سازی کارای اجتماعی قابل بهبود نیست؛ میتوانیم با تطبیق عملکردهای جزئی فعالیتهای این بخش با رسالت و مکانیزم ذکر شده فهمید آنچه عمل شده چقدر مفید و چقدر بیحاصل است؟
در کشور ما فعلا مهمترین مدعیان فرهنگ عمومی که عملا به هیچ درد آن هم نمیخورند عبارتند از:
۱- دیدگاه اداری به فرهنگ
در این نگاه برای فعالیت فرهنگی نیاز به هیچ تخصصی نیست و مبنای همه عملکردها اسناد بالادستی و معنای مفید بودن آن گزارش مثبتی است که از آن ارائه میشود.
۲- نگاه ستادی به فرهنگ
این نگاه تصور میکند تا شیپور اسرافیل برای سند نویسی و دستورالعمل تدوین کردن فرصت دارد. عموما از تحولات سریع و ویرانگر فرهنگی بیخبر است و مدام به مدد یک سری کارشناس قدیمی و مدارک به روز نشده در حال تولید اوراق و اسناد بیکاربرد در سطوح حکومتی است.
۳- نگاه موزهای به فرهنگ
از دیدگاه برخی فرهنگ و موزه و یک سری کالاهای قدیمی آن یکی است.
مهمترین عملکرد زنده فرهنگی در این نگره، پرسه زدن در خانههای قدیمی، تولید تندیس و یادبودونامگذاری خیابانها و تولید مناسبت و همایش بزرگداشت است.
۴- سانتیمانتالیزم فرهنگی
همین که یکسری کتاب و نظریه جامعه شناسی بدانید و فیلم از زندگی در روستا و ایل دیده باشید، شما مستعد این هستید که بدون آنکه چیزی از اتفاقات و پیشینه و پسینه موضوعات بدانید، حتی با استناد به نظریات دورکیم درباره خودکشی آمریکاییهای چند ده سال پیش دربارهی پدیده #تتلو هم میتواند نظر بدهد.
وسط جملات اینقدر کلمه خارجی بلغور کنید که کسی نفهمد چه میگویید و قاعدتا چیزی هم نپرسد و راهکاری هم نخواهد.
۵- لقمه کاوی و نطفه کاوی فرهنگی
در این میان هم کسانی هستند که به مقتضای برداشت دینی شخصیشان که عموما ناقص هم هست، پدیدهها را فقط در قالب تصورات فردی شان با یک ادبیات دگم شبه مذهبی میبینند.
از نظر آنها کار فرهنگی فقط کار مناسکی است و هر کج رفتاری و دگرباشی فرهنگی پدیدهای ناشی از انحراف لقمه و نطفه.
این دیدگاه متحجرانه در لوای کار فرهنگی بزرگترین بنگاه تولید افراد دین گریز و دین ستیز است.
۶- تقلید کاران
از نظر یک کارگر فرهنگی تقلیدگر هیچ راهی جز پیروی از فرهنگ غالب جهانی یا ستیز با آن از راه تقلید از خود او وجود ندارد.
تقلید کاران، چون چیزی از فرهنگ نمیدانند خودشان پیمانکار صاحب پول و امتیاز هستند.
نه اینکه برایشان مهم نباشد که به کدام سمت میروند، اما در نهایت، در زمین فرهنگ مهاجم بازی میکنند.
سلیقهها را به همان سمتی که او میخواهد پیش میبرند و در نهایت شکل او میشوند.
اینها کسانی هستند که فرهنگ برایشان شغل است و از آن ارتزاق میکنند و فرهنگ چیزی است که جای دیگر شکل میگیرد و تغییر صورت و ماهیت و معنا میمیدهد.
اگر فرهنگ عمومی را تلاقی پیوند
دانش
گرایش
و عادات رفتاری
جامعه بدانیم و اعتقاد داشته باشیم هیچ کار فرهنگی بدون آموزش، دلربایی و نظام سازی کارای اجتماعی قابل بهبود نیست؛ میتوانیم با تطبیق عملکردهای جزئی فعالیتهای این بخش با رسالت و مکانیزم ذکر شده فهمید آنچه عمل شده چقدر مفید و چقدر بیحاصل است؟
در کشور ما فعلا مهمترین مدعیان فرهنگ عمومی که عملا به هیچ درد آن هم نمیخورند عبارتند از:
۱- دیدگاه اداری به فرهنگ
در این نگاه برای فعالیت فرهنگی نیاز به هیچ تخصصی نیست و مبنای همه عملکردها اسناد بالادستی و معنای مفید بودن آن گزارش مثبتی است که از آن ارائه میشود.
۲- نگاه ستادی به فرهنگ
این نگاه تصور میکند تا شیپور اسرافیل برای سند نویسی و دستورالعمل تدوین کردن فرصت دارد. عموما از تحولات سریع و ویرانگر فرهنگی بیخبر است و مدام به مدد یک سری کارشناس قدیمی و مدارک به روز نشده در حال تولید اوراق و اسناد بیکاربرد در سطوح حکومتی است.
۳- نگاه موزهای به فرهنگ
از دیدگاه برخی فرهنگ و موزه و یک سری کالاهای قدیمی آن یکی است.
مهمترین عملکرد زنده فرهنگی در این نگره، پرسه زدن در خانههای قدیمی، تولید تندیس و یادبودونامگذاری خیابانها و تولید مناسبت و همایش بزرگداشت است.
۴- سانتیمانتالیزم فرهنگی
همین که یکسری کتاب و نظریه جامعه شناسی بدانید و فیلم از زندگی در روستا و ایل دیده باشید، شما مستعد این هستید که بدون آنکه چیزی از اتفاقات و پیشینه و پسینه موضوعات بدانید، حتی با استناد به نظریات دورکیم درباره خودکشی آمریکاییهای چند ده سال پیش دربارهی پدیده #تتلو هم میتواند نظر بدهد.
وسط جملات اینقدر کلمه خارجی بلغور کنید که کسی نفهمد چه میگویید و قاعدتا چیزی هم نپرسد و راهکاری هم نخواهد.
۵- لقمه کاوی و نطفه کاوی فرهنگی
در این میان هم کسانی هستند که به مقتضای برداشت دینی شخصیشان که عموما ناقص هم هست، پدیدهها را فقط در قالب تصورات فردی شان با یک ادبیات دگم شبه مذهبی میبینند.
از نظر آنها کار فرهنگی فقط کار مناسکی است و هر کج رفتاری و دگرباشی فرهنگی پدیدهای ناشی از انحراف لقمه و نطفه.
این دیدگاه متحجرانه در لوای کار فرهنگی بزرگترین بنگاه تولید افراد دین گریز و دین ستیز است.
۶- تقلید کاران
از نظر یک کارگر فرهنگی تقلیدگر هیچ راهی جز پیروی از فرهنگ غالب جهانی یا ستیز با آن از راه تقلید از خود او وجود ندارد.
تقلید کاران، چون چیزی از فرهنگ نمیدانند خودشان پیمانکار صاحب پول و امتیاز هستند.
نه اینکه برایشان مهم نباشد که به کدام سمت میروند، اما در نهایت، در زمین فرهنگ مهاجم بازی میکنند.
سلیقهها را به همان سمتی که او میخواهد پیش میبرند و در نهایت شکل او میشوند.
اینها کسانی هستند که فرهنگ برایشان شغل است و از آن ارتزاق میکنند و فرهنگ چیزی است که جای دیگر شکل میگیرد و تغییر صورت و ماهیت و معنا میمیدهد.
ارسال نظرات