آدمکشی برای ۳۰ میلیون تومان! + عکس
قاتل اجارهای به صحنه قتل بازگردانده شد.
قاتل اجارهای دست به قتل قتل کثیفی زد. قاتل اجارهای برای ارتکابای جنایت قصد داشت ۳۰ میلیون تومان دریافت کند. قاتل اجارهای از تبار افغانستان بود. قاتل اجارهای با صحه سازی نزد پلیس رفت. قاتل اجارهای در بازجویی پلیس به قتل اعتراف کرد. قاتل اجارهای صحنههای ارتکاب این جنایت هولناک را برای پلیس بازسازی کرد. صبح سوم مهر گذشته، جوان تبعه خارجی به نام «کیاوش» به همراه دایی خودش وارد پلیس آگاهی شد و در حالی که به شدت خود را مضطرب نشان میداد، از پلیس برای یافتن پسرخاله گمشده اش کمک خواست.
این جوان ۲۱ ساله که مدعی بود بعد از چند روز بر ترس خود غلبه کرده و قصد دارد رازی را افشا کند به کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی گفت: روز چهارشنبه گذشته (۱۴۰۰.۶.۳۱) من در منزل پسرخاله ام (بهمن عزیزی) بودم که ناگهان ۳ مرد لباس شخصی وارد خانه شدند و ادعا کردند که «شما جرایم سیاسی دارید!» وی ادامه داد: آن مردان ناشناس سپس چاقویی را زیر گلوی بهمن گذاشتند و او را به طبقه بالای آپارتمان بردند! در همین حال یک قمه هم به دست من دادند تا اثر انگشتم روی آن بماند! ولی بعد از گذشت چند دقیقه متوجه شدم که مردان لباس شخصی پسرخاله ام را با زور و تهدید با خود بردند و مرا در خانه به تنهایی رها کردند.
به همین خاطر چند روز بود که جرئت نداشتم این ماجرا را برای کسی بازگو کنم، اما وقتی دیدم از پسرخاله ام خبری نشد، امروز تصمیم گرفتم تا از پلیس کمک بخواهم! و ... قصه ساختگی جوان تبعه خارجی آن قدر نخ نما بود که هیچ کدام از کارآگاهان نتوانستند این ماجرا را باور کنند به همین خاطر از همان دقایق اولیه واکاوی این پرونده، مشخص شد که رازی وحشتناک در پس اظهارات این جوان وجود دارد که افشای آن او را در مخمصه هولناکی میاندازد.
این جوان ۲۱ ساله که مدعی بود بعد از چند روز بر ترس خود غلبه کرده و قصد دارد رازی را افشا کند به کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی گفت: روز چهارشنبه گذشته (۱۴۰۰.۶.۳۱) من در منزل پسرخاله ام (بهمن عزیزی) بودم که ناگهان ۳ مرد لباس شخصی وارد خانه شدند و ادعا کردند که «شما جرایم سیاسی دارید!» وی ادامه داد: آن مردان ناشناس سپس چاقویی را زیر گلوی بهمن گذاشتند و او را به طبقه بالای آپارتمان بردند! در همین حال یک قمه هم به دست من دادند تا اثر انگشتم روی آن بماند! ولی بعد از گذشت چند دقیقه متوجه شدم که مردان لباس شخصی پسرخاله ام را با زور و تهدید با خود بردند و مرا در خانه به تنهایی رها کردند.
به همین خاطر چند روز بود که جرئت نداشتم این ماجرا را برای کسی بازگو کنم، اما وقتی دیدم از پسرخاله ام خبری نشد، امروز تصمیم گرفتم تا از پلیس کمک بخواهم! و ... قصه ساختگی جوان تبعه خارجی آن قدر نخ نما بود که هیچ کدام از کارآگاهان نتوانستند این ماجرا را باور کنند به همین خاطر از همان دقایق اولیه واکاوی این پرونده، مشخص شد که رازی وحشتناک در پس اظهارات این جوان وجود دارد که افشای آن او را در مخمصه هولناکی میاندازد.
دستور قاضی در داستان سرایی قاتل اجارهای
این گونه بود که کارآگاهان ماجرای این قصه باورناپذیر را برای قاضی ویژه قتل عمد بازگو کردند و بدین ترتیب دقایقی بعد با دستورات محرمانه قاضی دکتر حسن زرقانی، بررسیهای غیرمحسوس با کنترل رفتاری «کیاوش» آغاز شد و کارآگاهان به طور نامحسوس گوشی تلفن کیاوش و داییاش را تحت بررسیهای پلیسی قرار دادند. در این میان ناگهان پیامکی عجیب توجه کارآگاهان را به خود جلب کرد «کیاوش میآید، دلارها را به او بدهید!» دایی کیاوش درباره این پیام که از گوشی او استخراج شده بود به کارآگاهان گفت: این پیام را بهمن برایم فرستاد تا من مبالغی دلار امانتی را به کیاوش بدهم! با پیدا شدن این سرنخ، ظن کارآگاهان درباره جوان ۲۱ ساله تبعه خارجی بیشتر شد و او را با دستور مقام قضایی درحالی تحت بازجوییهای تخصصی قرار دادند که همچنان سعی داشت مردان لباس شخصی را عامل هرگونه حادثه تلخی معرفی کند. این بازجوییها با نظارت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) تا ساعتها بعد ادامه یافت تا این که عصر سوم مهر ناگهان گروه ویژه کارآگاهان با بازبینی دوربینهای مداربسته و بررسی ماجرای خودرو ۲۰۶ بهمن (فرد گمشده) به اسنادی دست یافتند که نقش کیاوش را در ماجرای گم شدن پسرخاله اش پررنگتر میکرد.
به همین خاطر عصر سوم مهر، قاضی زرقانی دستور بازداشت کیاوش را صادر کرد تا این که وی در حضور مقام قضایی وقتی در تنگنای سوالات فنی قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و راز قتل پسرخاله اش را فاش کرد. او گفت: من و بهمن با یکدیگر مبادله دلار داشتیم. به همین دلیل من ۷ هزار و ۳۰۰ دلار به او داده بودم، ولی بهمن قصد داشت دلارهای مرا بالا بکشد و آنها را به من بازنمی گرداند به این خاطر، تصمیم گرفتم با توسل به زور دلارهایم را بگیرم.
این گونه بود که ماجرا را برای «فرهاد» بازگو کردم. او یکی از کارگران هم وطنم بود که برای من کار میکرد. سپس برای اجرای این نقشه مقداری داروی بیهوشی به همراه دو جفت دستکش خریدم و حدود ساعت ۱۹ چهارشنبه (۱۴۰۰.۶.۳۱) به منزل بهمن در خیابان شهید صیاد شیرازی ۲۳ رفتیم و او را درحالی به قتل رساندیم که من روی پیکرش نشستم و دست و پایش را گرفتم تا «فرهاد» با طناب او را خفه کند! وقتی متوجه شدم «بهمن» دیگر نفس نمیکشد با گوشی تلفن او پیامی برای دایی ام ارسال کردم که «دلارها را به کیاوش بدهید!» چرا که بهمن قبل از مرگ ادعا کرد دلارها را به امانت نزد دایی ام گذاشته است!
بعد از آن هم جسد او را درون خودرو ۲۰۶ بهمن گذاشتیم و دربیابانهای اطراف منطقه دولت آباد دفن کردیم. در پی اعترافات صریح کیاوش بلافاصله کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی دکتر زرقانی وارد عمل شدند و «فرهاد» را نیز در یک عملیات ضربتی به دام انداختند. سپس با راهنمایی دو متهم، کارآگاهان در کنار قاضی ویژه قتل عمد عازم بزرگراه آسیایی مشهد- چناران شدند و جسد مقتول را در بیابانهای اطراف دولت آباد کشف کردند؛ بنابراین گزارش، پس از انجام تحقیقات تکمیلی، در نهایت بازسازی صحنه قتل در منزل محل وقوع جنایت، انجام شد تا زوایای پنهان این قتل هولناک فاش شود، اما این بار وقتی «کیاوش» مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت نقش خود در ارتکاب قتل را به کلی انکار کرد و مدعی شد من فقط در صحنه جنایت حضور داشتم، اما بهمن را فرهاد به تنهایی خفه کرد. در همین حال فرهاد نیز با اشاره به نقش «کیاوش» مدعی شد قرار بود «کیاوش» بعد از گرفتن دلارها، مبلغ ۳۰ میلیون تومان به من بدهد، ولی خیلی زود این قتل لو رفت و هیچ چیزی نصیبم نشد!
به همین خاطر عصر سوم مهر، قاضی زرقانی دستور بازداشت کیاوش را صادر کرد تا این که وی در حضور مقام قضایی وقتی در تنگنای سوالات فنی قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و راز قتل پسرخاله اش را فاش کرد. او گفت: من و بهمن با یکدیگر مبادله دلار داشتیم. به همین دلیل من ۷ هزار و ۳۰۰ دلار به او داده بودم، ولی بهمن قصد داشت دلارهای مرا بالا بکشد و آنها را به من بازنمی گرداند به این خاطر، تصمیم گرفتم با توسل به زور دلارهایم را بگیرم.
این گونه بود که ماجرا را برای «فرهاد» بازگو کردم. او یکی از کارگران هم وطنم بود که برای من کار میکرد. سپس برای اجرای این نقشه مقداری داروی بیهوشی به همراه دو جفت دستکش خریدم و حدود ساعت ۱۹ چهارشنبه (۱۴۰۰.۶.۳۱) به منزل بهمن در خیابان شهید صیاد شیرازی ۲۳ رفتیم و او را درحالی به قتل رساندیم که من روی پیکرش نشستم و دست و پایش را گرفتم تا «فرهاد» با طناب او را خفه کند! وقتی متوجه شدم «بهمن» دیگر نفس نمیکشد با گوشی تلفن او پیامی برای دایی ام ارسال کردم که «دلارها را به کیاوش بدهید!» چرا که بهمن قبل از مرگ ادعا کرد دلارها را به امانت نزد دایی ام گذاشته است!
بعد از آن هم جسد او را درون خودرو ۲۰۶ بهمن گذاشتیم و دربیابانهای اطراف منطقه دولت آباد دفن کردیم. در پی اعترافات صریح کیاوش بلافاصله کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی دکتر زرقانی وارد عمل شدند و «فرهاد» را نیز در یک عملیات ضربتی به دام انداختند. سپس با راهنمایی دو متهم، کارآگاهان در کنار قاضی ویژه قتل عمد عازم بزرگراه آسیایی مشهد- چناران شدند و جسد مقتول را در بیابانهای اطراف دولت آباد کشف کردند؛ بنابراین گزارش، پس از انجام تحقیقات تکمیلی، در نهایت بازسازی صحنه قتل در منزل محل وقوع جنایت، انجام شد تا زوایای پنهان این قتل هولناک فاش شود، اما این بار وقتی «کیاوش» مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت نقش خود در ارتکاب قتل را به کلی انکار کرد و مدعی شد من فقط در صحنه جنایت حضور داشتم، اما بهمن را فرهاد به تنهایی خفه کرد. در همین حال فرهاد نیز با اشاره به نقش «کیاوش» مدعی شد قرار بود «کیاوش» بعد از گرفتن دلارها، مبلغ ۳۰ میلیون تومان به من بدهد، ولی خیلی زود این قتل لو رفت و هیچ چیزی نصیبم نشد!
همدست قاتل اجارهای مشهد که بود؟
با وجود این وقتی کیاوش نقشه قتل را بازگو کرد من هم پذیرفتم، ولی او قبل از من به خانه پسرخاله اش رفته بود که در ساعت مقرر، در حیاط را به روی من گشود و من به داخل خانه در خیابان صیاد شیرازی رفتم و با کمک یکدیگر او را به قتل رساندیم! ولی کیاوش حتی قولنامه فروش خودرو ۲۰۶ مقتول را نوشته بود که اثر انگشت پسرخالهاش را هم روی قولنامه زد!
در آغاز بازسازی صحنه قتل، ابتدا سرهنگ کارآگاه وحید حمیدفر (افسر پرونده) به تشریح خلاصهای از محتویات پرونده و اعترافات متهمان در مراحل بازجویی پرداخت و در پایان نیز قاضی حسن زرقانی دستور انتقال متهمان به زندان را صادر کرد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.
در آغاز بازسازی صحنه قتل، ابتدا سرهنگ کارآگاه وحید حمیدفر (افسر پرونده) به تشریح خلاصهای از محتویات پرونده و اعترافات متهمان در مراحل بازجویی پرداخت و در پایان نیز قاضی حسن زرقانی دستور انتقال متهمان به زندان را صادر کرد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.
بیشتر بخوانید
منبع : رکنا
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
نکته جالب این داستان اینه که رفتار پلیس نشون میده که زیاد هم ادعای اولیه متهم رو بعید نمیدونستند . برای همین تحت نظارت قرارش دادن. ضمنا نشون میده دست پلیس هم به هیچ جا بند نیست که استعلام بگیره.