صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۵ مهر ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۷

سهراب سپهری؛ شاعری شبیه شعرهایش

پانزدهم مهرماه، سالروز تولد سهراب سپهری بهانه‌ا‌ی برای نوشتن درباره اوست؛ نقاشی که بعد از مرگش شاعرتر شد؛ زیرا شبیه هم‌نسلانش نبود که عصیان‌گر و سرشار از فریاد بودند.
کد خبر: ۴۵۳۳۸
پانزدهم مهرماه، سالروز تولد سهراب سپهری بهانه‌ا‌ی برای نوشتن درباره اوست؛ نقاشی که بعد از مرگش شاعرتر شد؛ زیرا شبیه هم‌نسلانش نبود که عصیان‌گر و سرشار از فریاد بودند؛ پس آنچه در شعر‌های او بزرگ و نمایان شد تصاویر و خطوط و رنگ‌ها بود، چون او بیشتر منزوی بود و در دنیای نقاشی پرسه می‌زد. بعد هم که به‌خاطر طبع جست‌وجوگرش سر از شرق بیرون آورد، به شاعر اشراق و عرفان معروف شد، شاعری به سبک هندی مدرن که سر در دنیای درون خود دارد و سماع‌کنان دنبال بودا می‌گردد؛ همین است که سهراب موافقان و مخالفان بسیار دارد.
سهراب سپهری شبیه شعرهایش زندگی کرده است، درون و بیرون را گشته است، نوشته است و نقاشی کرده است و برخلاف آنچه درباره او فکر می‌کنند، زندگی را یکسره بر لب جوی و دست در آب روان نمی‌بیند، برعکس به اندازه بعضی شاعران هم‌دوره‌ا‌ش مثل فروغ فرخزاد، نگاهی دردمند و هستی‌شناسانه دارد وقتی می‌نویسد: «دوست من، هستی ترس‌انگیز است». نگاهی به روند شاعری او در «هشت کتاب» دلیلی براین ادعاست. او شش مجموعه شعر و دو شعر بلند دارد. سپهری در «مرگ رنگ»، نخستین دفتر شعرش که سال ۱۳۳۰ منتشر شد، شاعری جوان، افسرده و رمانتیک است. «زندگی خواب‌ها» کتاب بعدی اوست که سال ۱۳۳۲ منتشر شد. او در این دو مجموعه شاعر شعر نوی نیمایی‌ست، اما توجه او به تصویرسازی در شعر واضح است و البته نگاه جوانی را دارد که با دغدغه‌های هستی‌شناسانه می‌سراید. او به مدد این نگاه مدام به تجربه دست می‌زند. «آوار آفتاب» چهارمین کتاب اوست که بعد از آشنایی او با بودیسم و عرفان و بسیار نزدیک به اندیشه‌های هوشنگ ایرانی سروده شد. این دفتر که سال ۱۳۴۰ منتشر شد، مملو از تجربه‌های شاعرانه و آفرینش شعر‌های تصویرگراست. تصاویر سیال و زیبا هستند و شعر‌ها تاویل پذیرند، البته شاعر هنوز گاهی چهارپاره می‌نویسد و در بعضی سطر‌ها از شعر فاصله گرفته و به نثر نزدیک می‌شود. او میان موج نو، شعر دیگر و گاهی شعر حجم پرسه می‌زند، حتی شعر‌هایی با تصاویر سورئال می‌سراید که در فهم مخاطب عام نمی‌گنجد و البته که شاعر از جهانی می‌نویسد که دیگران نمی‌بینند. «شاسوسا» درخشان‌ترین شعر این دفتر است.
دفتر شعر بعدی او «شرق اندوه» همچنان تجربه‌گراست، با ترنمی از سماع مولانا و عرفان بودا؛ و البته تجربه موفقی نیست. او در جهان هایکو دنبال سیمرغ قله قاف می‌گردد. جهان شعری سهراب پس از این به فروغ فرخزاد نزدیک است. اینکه کدامیک از آن‌ها از دیگری تاثیر پذیرفته است، مهم نیست؛ هردو شعر‌های درخشانی را در سال‌های دهه چهل منتشر کرده‌اند. در شعر بلند «صدای پای آب» -که سال ۱۳۴۴ منتشر شد- زبان سهراب به فروغ نزدیک است؛ تا اندازه‌ای که کاشان او طنین آبی کاشی‌های اصفهان را دارد؛ با این‌حال فاقد نگاه اجتماعی فرخزاد است. سپهری در شعر بلند بعدی‌اش «مسافر» که آن را در سال ۱۳۴۵ منتشر کرد، زبان شعرش را به تصاویر انتزاعی آذین کرد و البته همچنان مشغول طی طریق به آخرین وادی‌ست. این شعر بلند به حال و هوای «تولدی دیگر»، اثر فروغ فرخزاد بسیار نزدیک است.
«حجم سبز» دفتر بعدی اوست که سال ۱۳۴۶ منتشر شد و در واقع آرمان‌شهر سهراب به شمار می‌رود و تعدادی از درخشان‌ترین شعر‌های سپهری را شامل می‌شود. «شاسوسا»، دو منظومه بلند «صدای پای آب» و «مسافر» و بالاخره مجموعه شعر «حجم سبز»، سهراب سپهری را به عنوان شاعری معرفی می‌کنند که می‌شناسیم. سهراب در دفتر آخرش، «ما هیچ، ما نگاه» از این آثار فاصله گرفت و به نوعی کلی‌گویی صرف با زبان تصویر و اندیشه انتزاعی روی آورد. گویی این کتاب پایان کار شاعری اوست.
شاملو، براهنی، اخوان و شفیعی کدکنی در سمت مخالفان شعر سهراب ایستاده‌ا‌ند، زیرا نه اجتماعی است و نه ساختارگرا. حتی اسماعیل نوری علاء در «صور و اسباب در شعر امروز ایران»، از دفتر «حجم سبز» سهراب فقط ده شعر موفق برمی‌شمارد و بقیه را تمرین‌های ناموفقی می‌داند. در مقابل موافقانی همچون فروغ فرخزاد و شمس لنگرودی دارد. خود او درباره شعرش چنین نوشته است: «وقتی پدرم مرد، نوشتم: پاسبان‌ها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود وگرنه من می‌دانستم که پاسبان‌ها شاعر نیستند. در تاریکی آنقدر مانده‌ام که از روشنی حرف بزنم.»
 
منبع : ایبنا
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.